از حسین در 07 مرداد 1386، ساعت: 9:57 ق.ظ، دسته: کتاب 7 "هری پاتر و یادگاران مرگ"
وب سایت MSNBC متن صحبت های جی.کی.رولینگ در برنامه Today Show را منتشر کرده است. در این برنامه جی.کی.رولینگ ما را بیشتر به درون کتاب برده، و از کتاب هفتم هری پاتر و «سخن آخر» آن می گوید. او اطلاعاتی خارج از کتاب ها را نیز به ما عرضه می کند. برای مشاهده ویدیو یا مطالعه این مقاله اینجا را کلیک کنید.
متن کامل این مصاحبه تلویزیونی به فارسی را در ادامه خبر می توانید مطالعه کنید…
توجه: متن مقاله قسمت های مهمی از کتاب هری پاتر و قدیسان مرگ را فاش می کند!
اگر قسمت «سخن آخر» از کتاب “هری پاتر و قدیسان مرگ” برایتان مبهم بود، پس جی.کی.رولینگ به هدفش رسیده است.
نویسنده می خواست این قسمت را مبهم و خیالی درست کند. او می خواست خوانندگان از میان مه به ایستگاه نه و سه چهارم نگاه کنند و دقیقاً نتوانند بفهمند چه کسانی در آن جا بودند و چه کسانی نبودند.
او در اولین مصاحبه اش پس از لمس کتاب آخر توسط طرفداران به مجری برنامه ما می گوید: “البته، من یه سری اطلاعات برای شما دارم، باید لازم داشته باشید.”
ام… بله، لطفاً بگید!
رولینگ گفت که در ابتدا در سخن آخر “بیشتر به جزئیات اشاره شده بود” و نام تمام فرزندان خانوادۀ ویزلی طی این ۱۹ سال نیز از این دسته بوده است. (ویکتوایر، که در حال بوسیدن تدی – پسر لوپین و تانکس – بود، فرزند ارشد بیل و فلور بود.)
رولینگ می گوید: “ولی کارکرد خیلی خوبی مانند یک قطعه ادبی را ندارد، من خیلی احساس می کردم که دارم تا می تونم تیشه به ریشۀ تمام قسمت های اطلاعات می زنم… در یک رمان، باید در برابر وسوسۀ گفتن همه چیز ایستادگی کرد.”
اما اکنون که هفتمین و آخرین کتاب در دستان طرفداران ستایشگر آن است، رولینگ دیگر نمی تواند از دادن اطلاعاتی در مورد هری پاتر به خوانندگانش دریغ کند. و زمانی که هفته پیش در قلعه ادینبورگ در اسکاتلند، ۱۴ طرفدار اطراف او را محاصره کردند، رولینگ بیشتر راضی شد تفکراتش در مورد کارهای کنونی هری و دوستانش را بیان کند.
هری، رون و هرمیون
می دانیم که هری با جینی ازدواج می کند و سه بچه دارد، در اصل، آن گونه که رولینگ توضیح می دهد، تشکیل خانواده و صلح و صفا چیزهایی است که هری هیچ گاه به عنوان یک بچه نداشته است.
در مورد شغل هری نیز، او به همراه رون، در بخش کاراگاهان وزارت سحر و جادو مشغول کارند. بعد از تمام این سال ها، هری حالا رئیس این بخش است.
رولینگ گفت: “هری و رون بخش کاراگاهان رو کاملاً متحول کرده اند، اونا در حال حاضر حرفه ای هستن. سن و یا کارهای دیگه شون مهم نیست.”
ضمناً، هرمیون، همسر رون، که در “قدیسان مرگ” به ایدۀ وکیل شدن می خندد، الان در سازمان اجرای قوانین جاویی “مقام خیلی بالایی” دارد.
رولینگ در ادامه گفت: “تصور می کنم که هوش و اطلاع هرمیون از نحوۀ اداره کردن جادوی سیاه پایه ای استوار در اون بنا نهاده.”
هری، رون و هرمیون به همان وزارت سحر و جادویی نپیوسته اند که سال ها با آن جدال داشتند، اون ها وزارتخونه رو متحول کرده ن و اونو به جای خوبی تبدیل کرده ن.
رولینگ می گوید: “اون ها دنیای جدیدی درست کردن.”
طبیعت گرایی جادویی
لونا لاوگود، ریونکلاوی عجیب و غریب، که مجذوب اسنورکک شاخ چروکیده و زخم خوب کن ضدجنان هست، به مسافرت می رود تا چیزهای جدیدی کشف کند.
رولینگ می گوید: “به نظرم لونا در حال مسافرت برای یافتن موجودات عجیب خل و چله. اون یه طبیعت گراست، ولی از نوع جادویی اون.”
لونا راه پدرش را ادامه می دهد، و در پایان اعتراف می کند بعضی موجودات وجود ندارند.
رولینگ می گوید: “ولی فکر می کنم اون خیلی روشن فکره و شخص فوق العاده ایه که چیزهایی رو کشف می کنه که هیچ کس قبلاً ندیده.”
لونا و نویل لانگ باتم؟
ممکن است لونا با یکی از اعضای الف.دال دوست شود.
وقتی چند سال پیش برای اولین بار از رولینگ در مورد احتمال دوستی لونا و نویل لانگ باتم سؤال شد، جواب او “به هیچ وجه” بود. اما حالا که مدتی سپری شده و او کاراکترهایش را بالغ می بیند، بین این دو جفت غیر محتمل “کمی احساس نزدیکی” می بیند.
در آخر کتاب، رولینگ سؤال دوستی آن ها را بی پاسخ گذاشت چون در غیر این صورت داستان “بیش از حد مرتب می شد.”
خانم و آقای لانگ باتم: “آسیب وارد شده.”
با این حال، هیچ شانسی وجود ندارد که والدین نویل که به وسیلۀ شکنجۀ بلاتریکس لسترنج عقلشان را از دست داده اند، از بیمارستان بیماری های جادویی سنت مانگو مرخص بشوند.
رولینگ می گوید: “می دونم مردم واقعاً می خواستن امیدی برای اون ها وجود داشته باشه، و دلیلش هم برام کاملاً واضحه، تا اندازه ای، بلایی که بر سر والدین نویل اومد، حتی بدتر از اتفاقی بود که برای پدر و مادر هری افتاد. آسیبی که وارد شده، در حالتی که به وسیلۀ جادوی سیاه پیشرفته ای بوده، تا ابد باقی می مونه.”
رولینگ خاطرنشان کرد که با رضایت مادربزرگ نویل از او به عنوان یک جادوگر با استعداد و استاد جدید گیاه شناسی در هاگوارتز، نویل خوشحال می شود.
سرنوشت هاگوارتز
نوزده سال پس از مبارزۀ هاگوارتز، مدرسۀ علوم و فنون جادوگری با مدیریت کاملاً جدید (“مک گونگال واقعاً داشت موفق می شد”) و استاد دفاع در برابر جادوی سیاه جدید کارش را ادامه داد. پست معلم دفاع در برابر جادوی سیاه اکنون مانند تمام پست های تدریس دیگر هاگوارتز کاملاً بی خطر است، پس از مرگ ولدمورت، طلسمی که باعث می شد استاد دفاع در برابر جادوی سیاه بیش از یک سال دوام نیاورد شکسته شد.
رولینگ به طور واضح بیان نمی کند که هری، رون و هرمیون هرگز برای به تمام کردن سال هفتم به مدرسه برمی گردند یا نه، ولی می گوید که می تواند هری را ببیند که هر چند وقت یک بار “سخنرانی اختصاصی” در مورد دفاع در برابر جادوی سیاه انجام می دهد.
جزئیات بیشتری در راهند؟
رولینگ گفت که ممکن است جزئیات بیشتری را در دایره المعارف هری پاتر فاش کند، ولی حتی پس از آن، طرفداران پر و پا قرص او را راضی نخواهد کرد.
او می گوید: “قبول می کنم که بعضی از طرفداران وسواسی من تا زمانی که نام میانی جد جد جد هری رو نفهمن دست نمی کشن.”
حسرت رولینگ
تصور این که جی.کی.رولینگ در مورد هری پاتر از چیزی پشیمان باشد، خیلی مشکل است، ولی او به مجری برنامه گفت که همیشه حسرت بزرگی را با خودش حمل می کند، طوری که حتی دامبلدور هم نمی تواند آن را شفا دهد:
او هیچ گاه در مورد کتاب های هری پاتر به مادرش چیزی نگفت.
رولینگ می گوید: “اون هیچ وقت نمی دونست، اون از این کتاب ها خیلی خوشش می اومد، چون هر مادری دوست داره موفقیت فرزندش رو ببینه. اون در تمام اتفاقات با من بود. همیشه مثل خودم، از کاری که کرده بودم یا کسی که دیده بودم لذت می برد. بهش چیزی نگفتم، این حسرت بزرگیه.”
رولینگ در سال ۱۹۹۰ در یک قطار بود که طرح کلی هری پاتر به ذهنش خطور کرد. او نوشتن را فوراً شروع کرد، ولی به مادرش چیزی نگفت، مادرش در دسامبر همان ماه در سن ۴۵ سالگی و پس از ده سال مبارزه با بیماری تصلب بافت ها درگذشت.
رولینگ می گوید: “مرگ مادرم تأثیر عمیقی در کتاب ها داشت چون داشتم کتاب های هری پاتر رو می نوشتم، و در اولین پیش نویس والدینش رو به طور قهرمانانه ای از دست داد. من در اون لحظه فکر کردم، مرگ، محوریت یا اگر نه محوریت، زمینۀ این هفت کتاب بشن. چگونه به مرگ واکنش نشون می دیم، چه قدر از مرگ می ترسیم. همۀ کاراکترها، به طرق مختلف، به وسیلۀ طرز برخوردشون با مرگ مشخص شده ن.
کی می میره و کی زنده می مونه
بیشتر اشتیاقی که در آخرین فصل از کتاب هری پاتر و قدیسان مرگ ایجاد می شد، به دلیل این گمانه زنی ها بود که کدام کاراکتر می میرد.
رولینگ با سؤالاتی در مورد این که چه کسی می میرد و چه کسی زنده می ماند محاصره شده بود. او می گوید که یکی از خوانندگان جوان به او التماس می کرده که کاراکترهای خاصی را نکشد، و رولینگ خیلی ناراحت شد، چون قبلاً به وسیله ی قلمش آن ها را کشته بود. حتی یک بار خواهرش به او نگاه کرده و گفته بود که “اگه هاگرید رو بکشی، نمی بخشمت.”
مجری برنامه به رولینگ می گوید: “خوش شانس بودی که هاگرید رو نکشتی” رولینگ نیز می خندد و می گوید: “من هیچ وقت برنامه ای برای کشتن هاگرید نکشیده بودم.”
ولی او به خوبی اسرارش را حفظ کرده بود. حتی وقتی دنیل رادکلیف، هنرپیشۀ نقش هری پاتر، از سرنوشت کاراکترش پرسیده بود، جوابی دریافت نکرده بود.
رولینگ می گوید: “من دنیل رو برای شام بیرون بردم، و در طول شام اون خم شد و ازم پرسید، «ببین، فقط می خوام ازت بپرسم، من می میرم؟» منم طوری که بقیه نفهمن آهسته بهش گفتم: «تو یه صحنۀ مرگ داری.» ولی دن خیلی باهوشه. و من کاملاً مطمئنم وقتی از اون جا بیرون رفته با خودش فکر کرده، «آره، یه صحنه مرگ دارم، ولی این معنیش چیه؟ می تونست بهم بگه «آره، می میری» ولی نگفت، پس امیدوارم خوشحال باشه.»”
رولینگ تا به حال هر پنج فیلم تولید شده را ستایش کرده، و گفته که تصوراتش را به خوبی به تصویر کشیده اند. رولینگ همچنین می گوید که وقتی استودیوی Universal که شرکت اصلی آن NBC Universal است، پارک تفریحی هری پاتر را افتتاح کرد می خواهد نفر اول صف آن باشد.
مجری برنامه از او می پرسد: “وقتی هری به آینه نفاق انگیز نگاه می کند، خانواده اش را می بیند، اگه اون آینه این جا بود و شما بهش نگاه می کردید، اون تو چی می دیدید؟
رولینگ در جواب گفت: “دقیقاً همون چیزی رو می دیدم که هری می بینه. مادرم رو می دیدم، می تونستم یه گفتگو با مادرم داشته باشم.”