از امید در 29 مرداد 1395، ساعت: 1:01 ب.ظ، دسته: اخبار سایت، ایران، فرزند نفرین شده، ویدا اسلامیه
دیروز مراسم جشن امضا به مناسب انتشار ترجمهی کتاب نمایشنامهی «هری پاتر و فرزند نفرین شده» در محل کتابسرای تندیس و با حضور سرکار خانم ویدا اسلامیه برگزار شد که گروه دمنتور از لحظه اول تا آخر در این مکان حضور داشت و به صورت زنده در تلگرام گزارشهای خودش رو پخش میکرد.
دمنتور به زودی گزارش ویدیویی کاملی که شامل مصاحبه با طرفدارهای هری پاتر در محل، رونمایی کتاب و گفتگوی ویژهی دمنتور با خانم ویدا اسلامیه هست رو در سایت و شبکههای اجتماعی منتشر خواهد کرد که از هر لحاظ متفاوت، جذاب و دیدنی خواهد بود. اما امروز برای شما پیشنمایشی از این ویدیو آماده کردیم که تا آماده شدن ویدیوی اصلی، صحنههای از اون رو بتونید سریعتر مشاهده کنید. با تشکر از میلاد علیزاده که تمام زحمت این ویدیو و گزارشها بر عهده او بود، و علیرضای عزیز برای تصویربرداری.
دیروز تصاویری هم در تلگرام منتشر کردیم که به دلیل اینکه بعضی از شما در کانال تلگرام ما عضو نیستید، دوباره در اینجا قرار میدیم:
خب دمنتور که خودش گزارششو می زاره بزارین مام به سبک خودمون گزارش بزاریم?:
رسیدم.بعد امید خانو میلادو دیدیم با یه دوست شریف دیگه ای که گمونم فیلم بردار بودن داشتن یه گوشه واس خودشون حرف می زدن.من یکم فک کردم بعد که مطمئن شدم خودشونن رفتم جلو دست دادم بعد گفتم هیچی دیگه برگشتم تو صف?بعد پشیمون شدم گفتم برم بپرسم قصد به کاری دارن و از این حرفا بعد گفتم نه بابا تو همون برخورد اوّل گند زدم آبروم رفته همونطوری چوب خشک موندم تو صف.البتّه هی زیرچشمی می پاییدمشون.از طرفی دلم می خواست از ملّت بپرسم کسی دمنی هستش یا نه باز روم نشد.
ویترین کتابسرا پر بود عینهو چی!همینطوری ریختهبود واس خودش.یه کتاب بزرگم تو ویزترین راستیه بود.
همینوطر که صف جلو می رفت خانمیو دیدم که با همون گروه سه نفره در حال مکالمه بود.مطمئن نیستم ولی گمونم اون خانم همون harrit**potter انجمن بودش.قبل اینکه برم تو خود کتابسرا اون گروه سه نفره جدا شد و رفت.اون خانم هم با خانم دیگه ای مکالمه ی جدیدی از سر گرفتن.
من رفتم تو فک کردم پوسترا پولین بیشتر پول دادم.پرسیدن دو تا می خوام گفتم نه.پولمو پس دادن بعد پوستر که دادن وقتی داشتن کتاب می دادن یه کتاب از پیش امضا شده دادن.من تشکّر کردم ولی خورده بود تو برجکم??یکم صب کردم گفتم برم جلو با خود خانم اسلامیه حرف بزنم یا نه بعد دیدم شلوغه امضاشونم دارم منطقی نیست بمونم سرمو انداختم از سد معبری که ایجاد کرده بودم رفتم کنار و برگشتم پیش اتوبوسا و …
و اینطوری بود که من فقط رفتم کتاب گرفتم.نه امضایی گرفتم نه تشکّری کردم نه عکسی گرفتم.???آقا لطفاً این گزارشو کامل بزارین بلکه دلم خوش شه دارمش.
خیلی عالی بود جای اونایی که نبودن خالی
خسته نباشید واقعا .
خیلی ممنون بابت گزارشتون
ای کاش منم میتونستم برم
منم خیلی دوس داشتم برم حیف که مقدور نشد
تشکر می کنم بابت زحماتی که می کشید.
سلام خوب بود خدافظ
لطفا ایمیلتونو چک کنین!
چند روز منتظرم!