در 15 شهریور 1396، ساعت: 10:22 ق.ظ، دسته: ایوانا لینچ، فرزند نفرین شده
ایوانا لینچ، بازیگر نقش لونا لاوگود در مجموعهی فیلمهای سینمایی هری پاتر، نظرات خود را در مورد کتاب «هری پاتر و فرزند نفرین شده» بیان کرد و از روزهایی گفت که هنوز به عنوان بازیگر این مجموعه انتخاب نشده بود و طرفدار هری پاتر بود، صحبت کرد.
محض اطلاع شما باید تکرار کنیم که داستان «فرزند نفرین شده» توسط آقای جک تورن نوشته شده و جی.کی.رولینگ روی جزییات نمایشنامه و شمای کلی آن دخالت کرده است. در اصل ایدهی این داستان و نگارشش به عهدهی رولینگ نبوده است.
هنوزم کسایی هستن که میگن کاش رولینگ دیگه ادامه نمیداد، کاش هری پاتر با همون یادگاران مرگ دیگه تموم میشد و انقدر رولینگ توی توییتر هم ازش صحبت نمیکرد. نظر تو چیه؟
احساس شخصی من اینه که، خب جو (رولینگ)، ملکهی دنیای هری پاتر هست. شاید شما خوشتون نیاد، ولی خب خیلی چیزها توی زندگی خودتون هم هست که ممکنه خوشتون نیاد. میدونین چی میگم، زندگی شما مسیرهایی رو میره که اصلا برنامهش رو نریخته بودید و فقط مجبورید قبولش کنید.
اینکه یک سری از مردم «فرزند نفرین شده» رو قبول نمیکنند رو درک میکنم، چون یه اثر خالص جی.کی.رولینگی نیست. میدونم که رولینگ همه چی در مورد نمایشنامه رو تایید کرده و به شدت در فرآیند خلقش مشارکت داشته، اما اون رو ننوشته. برای همین اون تصویری که از هری پاتر نشون داد از نظر من درست نبود.
آره. منم اولین شب پیش نمایش رفتم و دیدمش. درست قبل از اومدن کتاب بود و هیچ ایدهای نداشتم که چیه. عاشقش شدم.
اثری منحصر به خودش بود.
درسته. و به نظرم از نظر نمایش تئاتری هم فوقالعاده بود. اما در ذهن خودم، جزو مجموعه هری پاتر به حسابش نمیارم.
با بقیهی دنیای جادویی جور در نمیاد. من هم همین طورم. بیشتر انتزاعی بود، برای من جزو دنیای واقعی هری پاتر به حساب نمیاد. حس هری رو بهم دست نداد. درک میکنم که کسایی میگن اگر از ذهن جی.کی.رولینگ بیرون اومده باشه، پس همینیه که هست. اما این جزو چیزهایی نیست که جو خلق کرده باشه، حاصل ساختههای ذهنی آدمهای خیلی زیادی بود. مثل فیلمهای دنیای هری پاتر که حاصل ترکیب ایدهها و نظرهای آدمهای مختلفی بود و لازم نبود قبولشون کنید. برای همین بخشی از وجود من از این حقیقت که رولینگ هیچ وقت دائرهالمعارف دنیای هری پاتر رو ننوشت، همیشه ناراحت هست.
نمایش دو قسمتی هری پاتر و فرزند نفرین شده هماکنون در پالاس تیتر لندن در حال اجراست و از فروردین ۹۷ هم به برادوی امریکا نیز خواهد رفت.
کاش حداقل اینقدر داستان رو زود تموم نمیکردن…
میتونستن خیلی قشنگ تر کش اش بِدَن نه اینکه تو یه پرده البوم شد کلاس چهارمی u_u
میدونی داستان بدی نبودااا
در کل داستان کلیش خوب و قشنگ بود ولی جزئیات علطی داشت که با کتابهای قبلی جور در نمیومد.
مثلا میگه که آمبریج در دوران ولدمورت مدیر هاگوارتزه درصورتی که سوروس بود.
سوروس باید اون زمان مرده میبود چون قبل از اینکه هری بمیره ولدمورت سوروس رو کشت اون چوبدستی رو میخواست.
و هیچ حرفی از چارلی و اوضاعش و همینطور بیل و فلور و بچه هاش نزده بود و لونا و چندتا از کاراکتر هارو کلا ادم حساب نکرده بود.حداقل باید ی بار ازشون اسم میبرد.
اگه به داستان دقت کنید خیلی از چیزا جور درنمیومد.
منم اینو جزو دنیای جادوگری قرار نیمدم و دقیقا به همین دلیل نه میخوام کتابشو بخونم نه فیلمشو ببینم
رولینگ خراب کرد
هم بازیگراشو هم خود داستانو
آه
اگه خود رولینگ می نوشت دوستانو مطمعنا خیلی بهتر از این می شد
این اضافه ها نمی دونم از کجا اومدن داستان رولینگو خراب کردن .
میدونید کاش رولینگ نمیذاشت اثر معروف بشه کاش اونم مثل داستان هایی بود که با تقلید از هری پاتر نوشته شدن…خب اگه من بخوام بدترین قسمت داستان رو توصیف کنم همون قسمتیه که میفهمیم لرد ولدمورت بچه داره!!!!!…باور کنید هر جور خواستم باور کنم نشد….اول اینکه لردسیاه از کمک متنفر بود درسته..منظورم اینه که حتی در بدترین مواقع هم دست دیگران رو پس میزد مثال بارزش زمانی که مثل هری مدتی توی جنگل افتاده بود و لحظات دردناکی رو تحمل کرده بود بلاتریکس بهش پیشنهاد کمک داد و اونم رد کرد و بلاتریکس هم با ترس عقب رفت…یه قسمت دیگه هم که به وضوح تنفر لرد از عشق و محبت رو نشون میده زمانی که هنوز به هاگوارتز حمله نکرده بودن و هری جان پیچ پنجم یعنی دیهم رو نابود کرد ولدمورت حس کرد که خیلی ضعیف شده و حتی مرگ خواا هم حس کردن…یکی از مرگ خوارا گفت …ما ی لرد سرورم واون هم اون مرگ خوارو کشت…یه قسمتی هم به نظر من مشکل داره که شما اصلا اشاره نکردید…اون قسمتی که هری رو تبدیل به ولدمورت میکنن هری به شکل ولدمورتی در اومدکه فقط گوشت و پوست و استخوان بود و مو نداشت و حتی رگ های سرشم معلوم بود ولی قبلا اینجوری نبود غیراز پشمای نافذ و قرمزرنگ و پوست سفید هیچ فرقی با آدمای دیگه نداشت در ظاهر..خب دخترش باید شک میکرد دیگه!ولی درکل منم با ایوانا به شدت تفاهم دارم
واقعا با حرف لونا موافقم
این داستان خیلی مزخرفه
یه پاتر عاشق یه ریدل(منظورم ولدمورته)
ولدمورت به هیچ چیز دیگه ای به جز قدرت فکر نمیکرد
اصلا باعقل جور در نمیاد کهدختر ولدمورت بزرگتر از پسر هری باشه
ولدمورت تو جام آتش قدرتشو بدست آورد و دخترش کجا بود؟ پس از شکست ولدمورت همه چیز مربوط به ولدمورت نابود شد
کاملا موافقم
اخه چطور ممکنه یه مالفوی عاشق یه گرنجر ویزلی بشه ?
شده دیگه…اصلا اسکورپیوس به مالفویا نمیخوره
مهربون و وفادار و فداکار و…
اصلا نمیخوره
اسکورپیوس اصالت خانوادگی مالفوی رو کامل زیر سوال برد
حالا اگه گرنجر ویزلی خوشگل بود یه چیزی
تمام زیبایی داستان هری پاتر به منطقی بودنشه .
اونها در مرکز جادوی به ظاهر بی حد و مرز زندگی می کنند ولی بازهم با مشکلات مردم عادی روبرو هستند ،
سیاست ،قدرت ، نیرنگ ،عشق و فداکاری موضوعات اصلی ماجراهستند ،
همه چیز اینجا با عقل جور درمیاد ، دامبلودر سالها سعی کرد به ما و هری بفهمونه که ولدمورت چه جور آدمیه ، بعد به همین راحتی بزنیم زیر همه چیز ؟
آنهم با محوریت سدریک دیگوری !
حتی اگر می خواهید داستان اقتباسی بخونید ، کتاب هری پاتر – مرئی نامرئی رو دانلود کنید بسیار زیباست ، ترجمه شده یک نویسنده خارجی حتما” جذبش می شید
ایوانا بهترین حرف ممکن رو زده. من هم ازش لذت بردم ولی جزو مجموعه به حساب نمیاد. دقیقا همین طوره. خیلی خوب گفته. نظرات رو هم خوندم و به شدت با اایده ی بچه دار شدن ولدمورت مخالفم. مثل بقیه . این اصلا تو ذات ولدمورت نبود که با کسی حتی دوست بشه بعد بچه داشته باشه آخه؟
برای هیچ کس به حساب نمیاد!!
آخه چی بگم…
راستش من فکر میکردم لونا از اون هایی هستش که خودش رو میگیره ولی بعد دیدم اشتباه میکردم چون اون دختره خیلی خوبیه. من وقتی هری پاتر و فرزند نفرین شده رو خوندم اولش خوشم اومد ولی بعد دیدم هیچ هیجانی نداره و خیلی خشک وسرده. و هیچ شباهتی به هری پاتر نداره چون مجموعه داستان های هری پاتر هیجانی و اکشنه ولی این بیشتر درباره خانواده هستش
یه چیز دیگه هم یادم رفت بگم. دلم خنک شد که لونا گفتش رولینگ هیچ نقشی تو این داستان نداره . خب بنده خدا راست میگه . تازه واقعا این چجور نویسنده ای هستش که برای ولدمورت تو داستان بچه هم گذاشت ://////
کاملا و صد در صد باهش موافقم . یک داستان بسیار مسخره و مزخرف بوده و هیچ گونه اساس و بنیانی نداره. هیچ سنخیتی هم با ۷ تا کتاب قبلی نداره ! اصلا نمیدونم بر چه توهم و تخیلی این نویسنده این مزحرفات رو سرهم کرده!!!! لرد و بچه ؟ لرد و ازدواج ؟ ازدواج با بلا ؟ اصلا به جای داستان باید بزاره یک کتاب کمدی از مجموعه داستان های هری پاتر . خوبه که اینجا دقیقا اشاره میکنه به اینکه رولینگ هیچ نقشی در نوشتن نداشته که البته من باور نمیکنم !!!! چون یک سری از دوستان میگن خود رولینگ نوشته !!!!! O-o
اصلا بازیگراش که به کنار ! سیاه پوست بودن هرمیون رو چجوری تخیل کنیم ؟ !!!!!!!!!!!!!! O-o
به شخصیت و طرز رفتار باقی کاراکترها کار ندارم چون روی مالفوی ها حساسم باید بگم به معنی واقعی کلمه مزخرفات عالم رو برای این خانوده سرهم کرده ! آخه دقیقا چرا باید آستوریا بمیره ! مرگش واقعا لازم بود ؟ یعنی چی خب ؟ !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! o-O بعد اسکورپیوس بچه دراکوی شر و شور باید اینجوری ماست باشه ؟ اصلا هیچ خصوصیتش به یک مالفوی نرفته !!!!!!! بدم اومده ازش که چی !!!!!!!! یعنی من که باورم نمیشه بچه دراکو باشه !!!!!!!!!!!!!!!!! بعد با این وضعیت سیاه پوست شدن هرمیون حالا فرض کن اسکور عاشق رز هم بشه !!!! یعنی کمدی ترین اتفاق در سری کتاب های هری پاتر می افته !!!!!!!!!! :)))))))) خخخخخخخخخخخ
به طور کلی واقعا ضغیف ترین ، بدترین ، مزخرف ترین داستان رسمی درباره هری پاتر بود که خوندم ! ای کاش اصلا نوشته نمیشد و هری پاتر برای همه با همون کتاب ۷ تموم میشد نه با این داستان مسخره !!!!!!!
جاست دراکوی عزیز با بیشتر حرفاتون موافقم اما اون قسمتی که راجبه اسکورپیوس بود …. خب ببینید من حس میکنم نویسنده اینجا میخواست تضاد پدر و پسر رو نشون بده و میشه گفت که اسکورپیوس به مادرش آستوریا رفته . و البته صد در صد با این حرفتون که اسکورپیوس چرا باید عاشق رز بشه موافقم ! آخه معنی نداره یه مالفوی !! عاشق یه گرنجر ویزلی !!! بشه ! آخه دختره هم گرنجره هم ویزلی ! دیگه خیلی رویاییه این شیپ !!
و راستی یک نکته دیگه … لرد هرگز با بلاتریکس ازدواج نکرد … بچه دار شدن هم همونطور که میدونید و نیازی به ازدواج نداره .
قشنگ حرف دلم رو زدی
اگر هم بگیم که دیگه بزرگ شدن و تغییر کردن به هیچ وجه نمیتونم اینطوری تغییر کردن دراکو رو درک کنم که بعد از اون همه غرور و خودخواهیش و دشنمیش با هری بیاد غرورش رو کنار بزاره بگه من همیشه به شما سه تا حسودی میکردم
رولینگ هم نمیدونم چه دشمنی با دراکو داره که میاد به زنش نفرین خونی میده?
مثل من??
بالاخره یکی حرف دیگران رو زد :))))
ولی اگه من با همه چیز توی فرزند نفرین شده کنار بیام، هیچ رقمه بچه ی ولدمورت توی کتم نمی ره. آخه ولدمورت و بچه؟؟؟؟؟؟؟؟
معمولا تو داستان ها وقتی یکی عاشق دیگری میشه میگه: من روحم مال توئه
این ولدمورت بدبخت دیگه روحی براش نمونده بود به بلاتریکس بده :))
چرا صفحه ی انجمن گفتگو باز نمیشه ؟؟ :((
واقعا درسته چون به اون شدت احساس خوبی رو که دنیای جادویی به ادم میدادو بهت نمیده اما اگه فیلمشو با همون بازیگرای قبلی میساختن عالی میشد?? خیلی دلم برای یه فیلم دیگه با دنیل و اما و روپرت کنار هم تنگ شده
مرسی لونا دمت گرم
چه بلایی سر انجمن اومده؟!
منم نمیتونم وارد شم ! :(
آره خراب شده.معلوم نیست تا کی اینطوریه
دم لونا گرم
همیشه میدونستم که آدم حسابیه :-)
من بازیکن کوییدیچ اسلیترینم امروز تمرین داریم و لی انجمن برای من باز نمیشه و وقتی از کوکی میرم میگه چنین صفحه ای وجود ندارد
منم نمیتونم برم !
فکر کنم تمرین امروز کنسله !
آراد
منم تو تیمم تورو ندیدم که…
من مهاجمم
به نطر من هم خوب نبود من هری کوچولو رو بیشتر دوست داشتم
میدونی من دلم تنگ شده جدا برای یه فیلم جدید دلم تنگ شده
یه فیلمی که به هری مربوط باشه
و بازیگراش ایوانا . روپرت . دنیل . اِما . و تام باشن???
من که هیچوقت نمایششو ندیدم
ولی وقتی کتابشو میخوندم توی ذهنم تام و دنیلو تصور میکردم
توی ذهنم بونی رو تصور میکردم نه کسی دیگه
روپرتو اِما رو میدیدم
با این همه خواستم بگم اگر با همون بازیگرای قدیمی ساخته بشه
به همون اندازه یادگاران مرگ میترکونه
کاملا موافقم
مشخص بود که هری جو نیست
به نظر من تا حدودی هم خرابش کرده بود
من باهاش کاملا موافقم هری پاتر و فرزند نفرین شده هیچ وقت و هیچ زمان نمیتونه اون حس مجموعه هری پاتر ها رو بده و هیچ وقت به اون شاهکار نمیرسه
با آمدن دانیل رادکلیف (هری) تو فیلم فرزند نفرین شده میتونه دنیای جادویی احساس تازه ای به دست بده