از امید در 05 خرداد 1387، ساعت: 7:38 ب.ظ، دسته: ایران
استاد آیدین آغداشلو، هنرمند مشهور گرافیست، نقاش، برنامه ساز تلویزیونی و مدرس دانشگاه از طرفداران هری پاتر است. او فقط طرفدار نیست، بلکه به شدت مدافع هری پاتر است و علاقه بیش از اندازه ای به این مجموعه کتاب ها دارد.
ایشان اخیرا با همشهری مصاحبه ای انجام داده اند و در آن در مورد هری پاتر هم بسیار صحبت کرده اند.
شما هری پاتر خوانده اید؟
بله
ظاهرا خوشتان هم می آید.
بله، زیاد.
کمی عجیب است. آدم احساس می کند چنین کسی…
نباید هری پاتر بخواند؟
هری پاتر در تقسیم بندی شما یک اثر جدی محسوب می شود؟
بسیار جدی.
ادامه این مصاحبه جذاب را در ادامه خبر بخوانید…
ما فقط سوال و جواب های مربوط به هری پاتر را انتخاب کرده ایم. متن کامل مصاحبه را اینجا بخوانید.
- شما هریپاتر خواندهاید؟
بله.
- ظاهرا خوشتان هم میآید؟
بله، زیاد.
- کمی عجیب است؛ مخصوصا وقتی آدم نقاشیهایتان را میبیند. نقاشیهایتان پر از خدشه، زخم، مچالگی و سوختگی است. در همه آنها یکجور حسرت هست؛ حسرت زوال.
همینطور است. (مکث) اندوه زمان.
- آدم احساس میکند چنین کسی…
نباید هریپاتر بخواند؟
- نه اینکه نباید؛ بیربط به نظر میرسد. آدمی که اینقدر دل بسته گذشته است…
اشارهتان درباره نقاشیهای من درست است، منتها این حسرت یا اندوه لزوما ربطی به گذشته ندارد. این یکجور متافور (استعاره) است. گذشته، حال را بیان میکند. زوال همیشه هست. صحبت نوستالژی نیست؛ چرخه حیات است که میچرخد؛ ولادت و زوال. آدمها میمیرند. خیلی غمانگیز است، نیست؟ یکی از غصههای من وقتی مادرم فوت کرد این بود که « دیگر کسی نیست از او بپرسم وقتی ۶سالم بود، چهکار میکردم».
- در شناسنامه نسل سوم، هریپاتر یک مؤلفه است؛ یعنی نسل سوم، نسلی است که هریپاتر میخواند، در مقایسه با نسلی که «جنگ و صلح» میخواند… .
البته من که از آن نسلم، این قصهها را همیشه دوست داشتم. من «ارباب حلقهها»ی تالکین را وقتی خیلی جوان بودم خواندم (به انگلیسی) و خیلی هم دوست داشتم. به هر حال هر اثر تخیلی یا افسانهای، هرقدر هم در باب جهانهای عجیب و غریب یا چیزهای باورنکردنی باشد، در واقع درباره زمان حال است؛ حتی اگر درباره آینده یا گذشته باشد.
همیشه آدم دارد درباره «حال» خودش حرف میزند؛ درباره بیمهایش، اضطرابها و شادیهایش. اگر اورول «۱۹۸۴» را مینویسد، دارد درباره زمان حاضر صحبت میکند، درباره کمونیسم صحبت میکند. هریپاتر هم همینطور است. زوالی که صحبتش را کردیم، در این کتاب هست. هریپاتر اصلا به قصد مقابله با زوال دارد عمل میکند و فقط طراوت و پاکی ایمان جوانهاست که میتواند این نابودی را متوقف کند. تمام این داستانهای آیندهنگر دارند درباره همین الان حرف میزنند.
«سولاریس» درباره همین الان است؛ درباره جهانی است که میتواند حماقت ادارهاش بکند، شر ادارهاش بکند و میتواند پاکی آنقدر به گوشه و انزوا رانده شود که اصلا تردید کند که بر حق است یا نه! هریپاتر از اینجاست که جدی میشود. تا میگوییم «هریپاتر» نباید پوزخند زد.
- هریپاتر در تقسیمبندی شما، یک اثر جدی محسوب میشود؟
بسیار جدی.
- فکر میکنید جوانها هم به این دلیل آن را میخوانند؟
نه، جوانها از هریپاتر خوششان میآید چون آرزوهایشان را در آن میبینند؛ چون مثل هر اثر تخیلیای، جهان را به دو اردوی خیر و شر تقسیم میکند و بچههایی که خودشان را در اردوی خیر میبینند، احساس اقناع میکنند. اما نکته جالبی که من ۶۸ ساله در این کتاب میبینم، «امید» است؛ اینکه اردوی خیر در عین نحیفبودن امیدوار است. «امید»، نبض جهان است. دانته در ابتدای ورود به «دوزخ» میبیند بالای سردراش نوشتهاند: «امید را بگذارید و وارد شوید». جهان بیامید دوزخ است، جهان بیجوان هم همینطور.
- آنهایی که علاقه به هریپاتر را یکی از مؤلفههای نسل جدید میدانند، آن را نشانهای از سطحی بودن این نسل میدانند.
هریپاتر سطحی نیست. سعی کردم توضیح بدهم که چرا سطحی نیست.
- بله، توضیح خوبی بود ولی این نگاه بهطور کلی نسبت به بیست و چند سالهها وجود دارد؛ اینکه سطحیاند.
نه، نیستند. پسر من نمونه یک جوان ۲۶ ساله است. فوقالعاده زیاد میخواند و خیلی خوب تحلیل میکند. پر از نیرو و آرمان است. دخترم هم همینطور است. شاعر و هنرمند درجه اولی است.
- «آرمان»؟ یعنی فکر میکنند «میشود دنیا را تغییر داد» یا «باید دنیا را تغییر داد»؟
بله، خیلی زیاد.
- به اندازه جوانی شما؟
بله، چرا که نه؟
- این را در بقیه جوانهایی که باهاشان سروکار دارید هم میبینید؟ چون دختر و پسر شما میتوانند نمونههای خاص به حساب بیایند.
نه، من بین شاگردهای پسرم در دانشگاهها موجودات فوقالعادهای میبینم. بهخاطر اینکه جوانند، فوقالعاده هستند ولی «جوانهای فوقالعاده» هم درمیانشان بسیار است.