از حسین در 28 تیر 1387، ساعت: 7:01 ب.ظ، دسته: عوامل فیلم، فیلمها
همان طور که میدانید شماره ماه جولای مجلهی “جادوی فیلم” با چاپ زندگی نامه بازیگران، پیش نمایش فیلم و مصاحبه هایی با بازیگران و عوامل فیلم “هری پاتر و شاهزاده دورگه”، به صورت گسترده ای به این فیلم پرداخته است.
در قسمت اول متن فارسی مصاحبه با یکی از تهیه کنندگان فیلم و طراح لباس را مطالعه کردید. در قسمت دوم مصاحبه با استوارت کریگ (طراح صحنه) و صحبتهای تهیهکنندگان در مورد فیلم “یادگاران مرگ” را مطالعه کردید. در قسمت سوم نیز مصاحبه با تام فلتون را مطالعه کردید. همچنین در قسمت چهارم، مصاحبه دنیل رادکلیف را خواندید.
اکنون در آخرین قسمت، متن فارسی مصاحبه گری جرو (مربی حیوانات) را میخوانید.
آخرین قسمت مصاحبهها در ادامه خبر…
مربی حیوانات هاگوارتز
مصاحبه با گری جرو (مربی حیوانات)
می توانید او را یک “مسئول هماهنگی حیوانات”، “سرپرست حیوانات” یا یک “مربی حیوانات”بدانید، اما نتیجه همه این است که او عاشق کاری است که انجام میدهد، یعنی بازی گرفتن از همه گونه حیوانات، از جمله گروه پشمالو و بالدار فیلمهای هری پاتر.
او کارش را از سال ۱۹۷۳ با فیلم “Jonathan Livingston Seagull” شروع کرد (که در عوامل نامش با عنوان “مربی پرندگان” ذکر شد) و کارش را با فیلمهایی چون “هرگز گرگ را صدا نکن” (۱۹۸۳)، “Ladyhawke” (1985)، “کلاغ” (۱۹۹۴)، “به سوی خانه ۲: گمشده در سان فرانسیسکو” (۱۹۹۶)، نسخه فیلم “۱۰۱ سگ خالدار” (۱۹۹۶)، دکتر دالیتل (۱۹۹۸) ادامه داد. او در همه فیلمهای هری پاتر به جز پنجمین فیلم فعالیت داشته است.
س: شما از ابتدا با مجموعه فیلم های هری پاتر همکاری داشته اید. آیا با گذشت هر فیلم از مشکلات شما کاسته می شود؟
ج: تو این فیلم، هر چه پیش می رفتیم کار آسون تر میشد. ما در هر فیلم چالش های جدیدی داشتیم، ولی حیوانات اصلی که گروه ثابتی هستند، تنها کافیه که تجربه هر فیلم رو روی فیلم دیگری امتحان کنیم. اون وقت اونا هماهنگی و نزدیک شدن به چیزها رو یاد می گیرن. و واقعیت اینه که با تمام شدن هر فیلم ما خسته می شدیم. در این فیلم و فیلم بعدی کمی کندتر از قبل هستیم. حالا دیگه مردم تمام جادو رو دیدن و اهمیت کار براشون بیشتر شده، و ما بیشتر زیر ذره بین نظرات مردم هستیم و اونا کمتر درگیر حیوانات هستن.
س: در فیلم های اول، چقدر سخت بود که کاری کنید بچه ها با حیوانات تقابل داشته باشن؟ وقتی نوبت به حیوانات می رسه، بچهها هم کنجکاو هستن و هم هراسان.
ج: همکاران ما در مورد بچه های کوچک خیلی حرفه ای عمل می کردن، و با کریس کلمبوس (کارگردان دو فیلم اول) هم همین مسأله رو داشتیم. رابطه اون با بچه ها شگفت انگیزه و بهترین بازی رو ازشون می گیره. اونا از همون اول هم مثل حرفهای های کوچک بودن، و خیلی جالبه که جلوی چشم ما بزرگ شدن. و اونا حیوانات رو دوست داشتن؛ نمیتونستن ازشون جدا بشن. حالا دیگه همه شون مثل یک خانواده هستن، و همه حیوانات اونا رو میشناسن.
س: تمام جغدها، گربه ها و بقیه حیوانات برای همه فیلم ها یکی بودن یا عوض شدن؟
ج: همه شون یکی هستند به جز فنگ، سگ هاگرید. ما در این فیلم از دومین سگ استفاده کردیم. گربه ها همون قبلی ها هستن. گربه ها بیشتر عمر می کنن، اما این سگ های پیر و بزرگ حدود شش سال کاری دارند و بعد کنار میرن. اما گربه ها زنده می مونن و ادامه میدن، نزدیک ۲۰ سال عمر می کنن. ما احتمالاً در فیلم بعدی ممکنه یک خانم نوریس جدید رو جایگزین کنیم تا فشار رو از دوش قبلی برداریم و شاید با یک گربه جوون تغییری ایجاد بشه. اونا هنوز هم سخت کار می کنن و اینو دوست دارن، اما شاید جالب باشه که یه تغییری ایجاد کنیم. جغدها همه یکی بودن. جغدها می تونن ۴۰ تا ۵۰ سال زنده بمونن، برای همین الان به سختی رشد می کنن. مشخص بود که برای خال خالی، طی فیلم ها از دو موش استفاده کردیم، و برای وزغ هم دو تا رو داشتیم. ما حیوانات مختلفی داشتیم که اومدن و رفتن.
س: بین این همه حیوان مختلف، آموزش کدام یک سخت تر از همه بوده است؟
ج: شاید گربه ها آسون تر از همه بودن. یعنی، گربه ها خودشون هستن و فقط کمی آموزش لازم دارن. تربیت سگ دردسر زیادی داره. اونا باهوش هستن، انرژی دارن، ولی فقط نوع متفاوتی از حیوانات هستن. اونا می تونن حمله کنن و عادت هایی اجتماعی و غریزی جالبی دارن که در ذاتشون هست. و این که اونا در سال اول با بچه های کوچک کار می کردن خیلی جالب بود. اونا همه جوره برای تجارت هستن، و صدها نسل از اونا طوری پرورش داده شدن که سگ هایی وحشی باشن، برای همین واقعاً توی ذات اون هاست. یکی از مشکلات ما این بود که اونا رو آروم نگه داریم و تربیت کنیم تا در طبیعتشون باشه.
س: چه نوع سگی هست؟
ج: یک بولدوگ ایتالیایی بود. ولی، فکر می کنم سخت ترین کار تربیت جغدها بود. حالا دیگه هشت سال تجربه دارن و بیشتر چیزها رو می دونن، اما به خصوص جغدهای برفی، واقعاً خنگ هستن و برای یادگیری رفتارهای پیچیده ای دارن. یاد دادن حرکت ها به اون ها،نسبت به کلاغ ها، دقیقاً ۲۰ بار بیشتر طول می کشه. اونا خیلی خیلی تنبل هستن، به نظرم، روش آموزش اونا بزرگترین مشکل بود. ولی بعد از سومین فیلم، همه چیز رو یاد گرفتن. فکر کنم تا به حال ۲۰ جغد اینجا داشتیم.
س: خدا رو شکر که تا زمانی که کار می کنن، زنده می مونن.
ج: آره بابا! شاید من تا موقعی که نیاز به جایگزین داشته باشیم بازنشسته شده باشم. در کل، جغدهای کوچک شکاری خیلی باهوش هستن، اما جغدهای بزرگ دیگه خنگ هستن. اونا خیلی خوب و جذاب و جالب هستن – آدم هیچ وقت از نگاه کردن به اونا خسته نمیشه – اما اونا خیلی تنبل هستن.
س: در اولین فیلم، سکانس هایی هست که ده ها جغد نامه هایی رو به خونه دورسلی ها می اندازن. اونا کامپیوتری بودن یا واقعی؟
ج: جغدهای کامپییوتری هم هست، اما بیشترشون تکثیر هست. ما از چندین جغد جلوی پرده آبی فیلمبرداری میکنیم و بعد اونا جغدها رو می تونن در هر جای صحنه که خواستن بگذارن. اگه در آخر تصویری که مدنظرشون هست رو بدست نیاوردن، بعضی جغدها رو به صورت کامپیوتری درمیارن، که ما اینو چندان دوست نداریم. یادمه وقتی دسته کلاغ ها رو در کنار کلبه هاگرید در اسکاتلند فیلمبرداری می کردیم – ۱۰ یا ۱۵ کلاغ رو باید به اطراف پرواز می دادیم – اونا تعدادی رو کپی کردن و به همین صورت چندین کلاغ دیگه رو اضافه کردن.
س: کارهای شما خیلی با پرده آبی یا سبز انجام میشه؟
ج: سعی می کنیم کارها رو به صورت واقعی انجام بدیم. به جز دسته های پرندگان، بیشتر صحنه ها واقعی بوده. ولی هر چه که بیشتر پیش می ریم داریم بیشتر از قبل کارها رو با پرده آبی انجام می دیم – نه تنها در هری پاتر، بلکه بقیه فیلم ها هم همین طور هست. اونا یک جایی از یک تصویر زمینه فیلمبرداری می کنن، از حیوانات جلوب پرده آبی فیلمبرداری می کنند، بعد این دو تصویر رو کنار هم می گذارن.
س: در این مورد چه احساسی دارید؟
ج: چیز خوبی هستن. برای ما رفتار حیوانات هست که مهمه. در گذشته – یعنی ۱۰ یا ۱۲ سال پیش که تکنولوژی این قدر زیاد استفاده نمی شد – چیزی که بر پرده سینما نشون داده میشد تا حد زیادی همون چیزی بود که انجام می دادیم، و باید به سختی کار می کردیم و داستان رو در زمان و زندگی واقعی خودش نقل کنیم. الان دیگه فرق می کنه. من حدود ۴۰ سال اون طوری کار می کردم و از این شیوه چندان خوشم نمی یاد، با این حال، واقعاً این فرصت رو به ما میده که نتیجه کار رو بهبود ببخشیم، چون می تونیم کار کنیم، حتی با حیوانات واقعی، این صحنه ها طوری بر پرده سینما نمایش داده میشن که هرگز نمی شد به صورت واقعی اونا رو انجام داد چون میشه با کامپیوتر چیزها رو دستکاری کرد. این کار، نمود فیلم رو بهتر می کنه، اما یک عنصر غیرطبیعی در اون وجود داره. راستش دیگه نیازی نیست کارها رو با مشقت زیاد به صورت واقعی انجام بدیم. اونا خیلی سریع می گن، “آه، این کارو می تونیم با کامپیوتر انجام بدیم.” این کار داره از نظر مالی حل شده. همون قدر که ده سال پیش گرون بود. ده سال پیش، هزینه ساختن یک موجود کامپیوتری و استفاده از اون در یک صحنه ۱۰۰ هزار دلار بود. اون موقع، ما پیش خودمون احساس رضایت می کردیم و فکر می کردیم، “هیچ وقت از کار و کاسبی نمی افتیم چون اونا نمی تونن هزینه ش رو تأمین کنن.” اما حالا دیگه مرتباً داره ارزون تر میشه.
س: پس دیدید که مجبور هستید خودتون رو وفق بدید؟
ج: ما همه مون داریم به کلاس های کامپیوتر می ریم تا وقتی کارمون از رونق افتاد سرکار بمونیم. ولی بزنم به تخته، ظاهراً مدت زیادی لازم هست تا اونا بتونن به طور کامل حرکات یک حیوان رو جایگزین کنند.