از امید در 10 بهمن 1387، ساعت: 4:00 ب.ظ، دسته: دنیل ردکلیف
در ادامه قسمت اول مصاحبه دنیل رادکلیف با روزنامه Daily Beast، قسمت دوم این مصاحبه را می توانید امروز مطالعه کنید.
در ترجمه قسمت گذشته، عبارت “استریت” اشتباه معنی شده بود که اصلاح شد. با تشکر از mehrdad!
توجه: مطالعه این مصاحبه برای افراد کم سن و سال به هیچ عنوان توصیه نمی شود.
خیلی عذر میخوام، اما اینجا از دید سیاسی یه مشکلی وجود داره، من خیلی به ندرت بازیگر استریتی رو دیدم که “فگ هگ” نباشه. تو چی؟
(دیوانه ساز: فگ هگ عبارتی است که به افراد متمایل به جنس مخالف ولی علاقمند به دوستی با همجنس گرایان اطلاق می شود. معنی ساده تر سوال می شود: “من خیلی به ندرت بازیگری رو دیدم که با اینکه همجنس گرا نیست ولی به دوستی با اونها علاقه نداشته باشه. (تو که همجنس گرا نیستی، از دوستی با اونها خوشت میاد؟)”)
اوه، آره. میدونم، قشنگ منظورت رو فهمیدم. قطعا همین طوره. مادر من بازیگردان بود و پدرم هم در یک موسسه ادبی کار می کرد و از دوران کودکیم، دور و اطراف من پر از مردان همجنس گرا بود. و در کلاسمون تو مدرسه هم من تنها کسی بودم که می تونستم با مردان همجنس گرا ارتباط برقرار کنم. پدر و مادر اکثر دوستان من شغل های مهمی در بانک ها و مراجع قضایی داشتند، برای همین هیچ کدومشون مثل من در معرض افراد همجنس گرا نبودند، که چیز طبیعی هست. برای همینه که روش برخورد اونها با این مسئله در مقایسه با من تفاوت داره.
اونها فقط ترتیب همدیگه رو میدن.
خب، من تا حالا به مدارس شبانه روزی نرفتم، که مثل اینکه شما رفتی. داستان های هری پاتر هیچ کاری نکرده باشه، حداقل شهرت و آوازه مدارس شبانه روزی انگلستان رو دوباره احیاء کرد. مدرسه رو چیزی بیشتر از محل رشد و توسعه همجنس گرایی قرار داد. هر وقت که یه کتاب جدید از هری پاتر بیرون میومد، تعداد مدارس شبانه روزی انگلستان هم متعاقبا بیشتر می شدند.
یه ژانر کلی ادبی وجود داره که روی بچه های یتیم متمرکز هست. اولین نقشی که در ۹ سالگی بازی کردی، دیوید کاپرفیلد بود. داستان های دیگه مثل الیور تویست، جین ایر و بقیه هم در این ژانر هستند. تقریبا همه ابرقهرمان ها یتیم هستند. به نظر تو چرا این ژانر بعد از هری پاتر که احتمالا مشهورترین یتیم تاریخ ادبیات هست، باز هم دوام آورده؟
فکر میکنم دلیلش این باشه که از کاراکترهای توسری خور خوشمون میاد. صحبت های جیمز کارویل رو در تلویزیون دیدم. یه حرف خیلی جالب زد. روزهای آخر فعالیت های انتخاباتی کمپین جان مک کین بود. درگیر پوشش سیاسی فعالیت های این کمپین بودم. اون گفت که مک کین باید از توسری خور بودن دربیاد. اون گفت که امریکایی ها عاشق توسری خور ها هستند، ولی از بازنده ها متنفرن. برای یتیم ها هم اینجوری هست. از ابتدای زندگی، اصلی ترین مسائل و بخش های اصلی زندگی بر علیه اش هستند. هر چیزی که در مورد موفقیت شغلی مردم و پیشرفت کارشون میدونیم، شروعش مثل همیشه از خانواده شون بوده. برای همین تصور تلاش سخت برای رسیدن به موفقیت از ذهن ها پاک شده. خیلی عجیبه که هر نقشی که من بازی کرده ام، خانواده طرف خیلی درهم و برهم بوده. برای این میگم عجیبه چون زندگی خانوادگی من دقیقا عکس این هست.
تو تنها بچه ای هستی که در اولین سال های زندگی به شهرت جهانی دست پیدا کردی. شهرت همیشه در زندگی تو وجود داشته. مطمئنم که هم از این قضیه متنفری، هم عاشقش هستی. حالا میخوام بدونم شهرت تبدیل به برادرت شده؟
با شهرت در مقابل مخاطب ها یا در مصاحبه ها، دقیقا اونی که هستی جلوه نمیکنی.
پس تو خودت برادر خودت شدی؟
یه جورایی فکر میکنم آره، برای اینکه شما دو شخصیت از خودت به وجود میاری. البته بعضی وقت ها بصورت ناخودآگاه این اتفاق میافته. مثل وقتی که به برنامه Inside the Actor’s Studio رفتم، آدرنالین باعث فشار به شما میشه و ذهن شروع میکنه به سرعت بسیار زیادی کار کردن. مردم همیشه به من میگن: “وای، توی مصاحبه ها خیلی باحالی.” ولی خب من در زندگی واقعیم اصلا اینجوری نیستم. این چیزی هست که شهرت به سر شما میاره. شما یک شخصیت دیگه از خودتون میسازید.
با بازیگر نقش مکمل ات در هری پاتر و محفل ققنوس، رابرت پتینسون، رابطه ای داره تا با این شهرت ناگهانی که به خاطر فیلم های گرگ و میش به دست آورده، کمی نصیحتش کنی؟ اون یه بار در صحبتی گفتی بود که اگر قرار باشه دخترها بین تو و خودش انتخابی داشته باشند، همیشه تو انتخاب میشی.
شماره تلفنش رو ندارم، برای همین باهاش حرف نزدم. اما در مورد اصرارش بر اینکه دخترها در مواجهه با من و اون، من رو انتخاب می کنند، به ضرس قاطع باید بگم که اینطور نیست. اونها همچین کاری نمی کنن. اون خیلی از من نازتر و فریبنده تر هست. و میتونه کارهای هات و سکـ؟ـسی هم بکنه.
بی خیال، تو هم سکـ؟ـسی هستی دنیل. قبول کن.
نمی تونم!
منتظر قسمت سوم باشید…