آقای محمد کریمی، خواننده دمنتور، این مطلب را که در روزنامه آسیا چاپ شده بود برای سایت ما تایپ کرده اند که در ادامه مطالعه میکنید.
روزنامه آسیا در شماره ۷۹۱ خود در مطلبی با عنوان (جی. کی. رولینگ خالق واژه هایی که ارزش طلا دارند) زندگی نامه ای از این نویسنده ارائه نمود که در ادامه می توانید این مطلب را بخوانید:
پدر و مادر رولینگ، هردو اهل لندن بودند. آنها در سن ۱۸ سالگی در قطاری که از ایستگاه کینگزکراس لندن به «آبراث»در اسکاتلند می رفت با هم آشنا شدند. در این سفر پدر و مادر او هردو به اسکاتلند می رفتند تا به نیروی دریایی سلطنطی ملحق شوند. مادر، در آن روز گفته بود که سردش است و پدر کتش را به او داده بود و همین آشنایی ساده باعث شد که آنها یک سال بعد در سن۱۹ سالگی ازدواج کردند.
جی. کی. رولینگ که مطالب بالا ، بخشی از خاطرات او به شمار می رود، حاصل همین ازدواج و آشنایی است که در سال های اولیه حیاتش از سوی پدر و مادر، جوآنه «جو» مورای رولینگ نامیده شد؛ کسی که در حال حاضر همه او را با نام (جی کی رولینگ)می شناسند، نویسنده انگلیسی و خالق داستان های هری پاتر. رولینگ که در سال ۲۰۱۰ در میان یکصد چهره ی شناخته شده جهان، رتبه نهم را از آن خود کرد، کتاب های زیادی را در طول حیات نویسندگی خود به رشته تحریر در آورده است، اما مجموعه داستان های دنباله دار هری پاتر، اثری است که توانست او را به اوج قله شهرت و ثروت برساند.
داستان پاتر اکنون در تمامی جهان خواننده دارد و جایزه های بسیای را کسب کرده است.
مجموعه داستان های هری پاتر تا کنون ۳۲۵ میلیون نسخه فروش داشته است. چهار داستان آخر پاتر توانسته اند عنوان پرفروش ترین کتاب های جهان را ازآن خود کنند. به نوشته روزنامه سندی تایمز در سال های اخیر، میزان دارایی رولینگ ۵۴۵ میلیون پوند برآورد شده است.
جی کی رولینگ، دختر«پیتر جیمز رولینگ»و«آنه رولینگ»است. خواهر رولینگ زمانی که او ۲۳ ماه داشت متولد شد و خانواده رولینگ زمانی که جی ۴ساله بود، به روستای«وینتر بورن»در حاشیه بریستول نقل مکان کردند و سپس او به مدرسه ابتدایی «میشل»رفت. رولینگ از کودکی از نوشتن داستان های هیجان انگیز لذت می برد و همیشه این داستان ها را برای خواهرش می خواند. وی در ۹سالگی به همراه خانواده اش به روستایی به نام «تاتشیل» در ولز رفت.
رولینگ در سن۱۱سالگی به دبیرستان «وایدین»رفت و در همان جا با «شان هریس»کسی که رولینگ کتاب اسرار را به او تقدیم کرده است، آشنا شد. رولینگ در باره شان می نویسد:شان اولین کسی بود که در باره آرزو هایم با او صحبت کردم و او تنها کسی بود که فکر می کرد که کن حتما موفق می شوم.
جی کی در سن ۱۵ سالگی مادرش را از دست داد. او همواره از این اتفاق به عنوان تلح ترین لحظه زندگیش یاد می کند. در سال ۱۹۸۳ رولینگ با فشار خانواده اش برای یادگیری زبان فرانسه وارد دانشگاه «اگزتر» شد، ولی خودش به شدت عاشق یادگیری زبان انگلیسی بود. پس از فارغ التحصیلی، رولینگ در سازمان عفو بین الملل مشغول کار شد و در سال ۱۹۹۰ به منچستر رفت.
رولینگ در باره ایده اولیه نخستین کتاب هری پاتر این گونه می نویسد: آن زمانی که ایده نوشتن کتابی جدید به ذهنم خطور کرد، بسیار هیجان زده شدم، خودکار همراهم نبود و قطار تاخیر داشت. حالا می دانم که این تاخیر به نقع من بوده است. ۴ساعت تمام در مورد جزئیات داستانمفکر کردم؛ پسری لاغر مردنی، عینکی و مو مشکیکه نمی دانست جادوگر است، برای من واقعی و واقعی تر می شد و همان روز عصر شروع به نوشتن «سنگ جادو»کردم.
جی کی همچنین در باره انتخاب نام پاتر می نویسد: در خیابان «وینتربورن» بچه های زیادی بودند و در بین دوستانم، دو برادر و خواهر با نام «پاتر»وجود داشتند. من همیشه از نام خانوادگی آنها خوشم می آمد و نام فامیل خو را دوست نداشتم. نام رولینگ همیشه توسط دوستانم مسخره می شد.
جی کی پس از ۹ ماه زندگی در منچستر برای کار در یک موسسه آموزشی پرتغال رفت و در این کشور به تکمیل داستان خود پرداخت و فصل زیبای«آینه نفاق انگیز»را در پرتغال نوشت. رولینگ با یک مرد پرتغالی ازدواج کرد و صاحب دختری به نام «جسیکا»شد. او همراه دخترش در سال۱۹۹۴ به شهر ادینبورگ محل اقامت خواهرش رفت.
رولینگ در خاطراتش می نویسد: پس از تکمیل کتاب، آن را به چند انتشاراتی فرستادم، ولی همه ی آنها کتابم را به سرعت پس می فرستادند، تا اینکه عاقبت در آگوست ۱۹۹۶میلادی انتشارات«بلومزبری»حاضر شد کتاب مرا چاپ کند. کتاب «هری پاتر و سنگ جادو» در سال ۱۹۹۷میلادی چاپ شد و به قیمت ۱۶تا۲۵هزار دلار به فروش رفت. پنج ماه بعد این کتاب نخستین جایزه خود را دریافت کرد.
رولینگ در سال ۲۰۰۱میلادی خانه لوکسی را به قیمت۵/۴ میلیون پوند خریداری کرد. در آن هنگام مجله فوربس با انتشار گزارشی اعلام کرد که جی کی رولینگ نخستین ثروتمندی است کهبا نوشتن کتاب، میلیاردر شده است. او در سال ۲۰۰۴میلادینخستین برای بار وارد فهرست میلیاردر های جهان شد. رولینگ در باره ثروت کنونی خود می گوید:من اهل حساب نمی باشم و تنها مقدار زیادی پول دارم و میلیاردر نیز نیستم!
دیدگاهها
54 پاسخ به “زندگی نامه رولینگ در روزنامه آسیا”
مرسی محشر بود.
ممنون.دمنتور همیشه خبر های جدید و به روز میاره.قشنگ بود
ممنون . منم کلا به انواع تاخیر خوشبین شدم .
از تاخیر هواپیما و فطار و مترو گرفتــــــه تـــــــــــــــــــــــــــــــا BRT و تاکسی خطی ….
باید استفاده کرد ازش . شاید زدیم تو پوزش ! :دی
ممنون از خبری که دادیamir(اصفهان) جان…
در جواب you know how
من فکر می کنم چون هری انسان بهتری بود و ابر چوب دستی رو داشت و این که عشق مادرش توی رگ هاش بود که ازش محافظت کرد و طلسم ولدومورت رو به خودش برگردوند.
در جواب بهyou know how عزیز باید بگم که قبل از این که هری و ولدمورت به هم حمله کنن هری یه سری توضیح میده به ولدمورت که من احساس میکنم ولدمورت کودن تر از اون بود که بفهمه چون اگه میفهمید هیچ وقن آواداکداورا رو بکار نمیبرد.
هری به ریدل توضیح میده که در واقع صاحب اصلی ایر چوبدستی خود هریه(چون قبلش در واقع مال دراکو بود ) و همون طور که میدونید چوب دستی به صاحبش وفاداره.بنابراین وقتی ولدمورت آواداکداورا رو میگه و هری اکسپلیارموس رو میگه چوب دستی از دست ولدمورت خارج میشه و طلسمش رو علیه خودش بکار میبره.و من فکر میکنم هری اینو میدونسته وگرنه خود هری آواداکداورا رو بکار میبرد(مگه دیوانه بود که بعد از اون همه دردسر برای از بین بردن جان پیچ ها حالا بخواد آواداکداورا رو بکار نبره؟)
بعد هم تو یه مصاحبه از رولینگ خوندم که هری هم بالاخره باید طلسم های شوم رو برای از بین بردن ولدمورت بکار میبرد(مثلا یادتونه که هری طلسم کروشیو یا فرمان رو بکار برد).
البته این چیزایی بود که خودم حدس میزنم و اگه اشتباه بوده به بزرگی خودتون ببخشین.
در جواب you know how
خوب من فکر می کنم چون هری انسان بهتری بود و همچنین ابر چوب دستی رو داشت.
و این که تونست توی نبرد برنده بشه عشق مادرش بود که توی رگ هاش جاری بود و تونست طلسم ولدومورت رو به خودش برگردونه.
Amir (اصفهان) این یعنی بیشتر شدن طرفدار های هری پاتر .
حالا از کجا میدونی این مطلب می خواد چاپ بشه
با عرض تاسف باید بگم که چند وقته دیگه یه حمله جدید به هری پاتر میشه. مطلبی که براتون میذارم قراره توی یه مجله به نام……چاپ بشه.
در ضمن ببخشید که ربطی به این بخش نداره…..
هری پاتر : یکی از سینماگران غربی درباره پدیده هری پاتر گفته است : هری پاتر قرار است مسئله پیچیده فردا (بخوانید آینده) را برای ما و کشورهایی که به آنها در حال توسعه میگویند، حل کند (منجی غرب) این طوری مصائب مشترکی بین نوجوانان خودمان و بقیه پیدا میکنیم و ما هم میتوانیم دقیقتر درباره ایدههایمان ( بخوانید مبانی فکری و نظری مان) با یک زبان بین المللی (همان تصویری که اشاره شد و سینما) حرف بزنیم. هری پاتر خود یک جادوگر است، اما نه یک جادوگر منفی و ظالم مانند لرد ولدمورت که دشمن اوست. او نوجوانی است با ویژگی معمولی همه نوجوانهای دنیا که تنها تفاوتش این است که به مدرسه جادوگری هاگوارتز میرود. این شخصیت بدون مرز است. چون با وجود همه تفاوتهای فرهنگی بین کشورها، مدرسهها در سرتاسر دنیا یک قوانین ثابت دارند. با فیلمهای ارباب حلقهها و هری پاتر، جهانی سازی خیلی راحت تر اتفاق میافتد.
میبینید که منجی مورد نظر آنها هیچ شباهتی به منجی ما ندارد. سعی دارند کسی را به این عنوان معرفی کنند و ذهن مردم را غرق در آن کنند که دیگر لزومی نداشته باشد به مسئله انتظار به درستی بیندیشد. آن وقت ما چه کردهایم؟ انتظار را و ظهور منجی خود را چقدر در فیلمهایمان به تصویر کشیدهایم؟ می توانید شمارش کنید ؟
در ضمن عجیب و غریب با سالازار موافقم….
ریموس عزیز:
به نظر من هم کشتن یک آدم بد خصوصا افرادی مثل ولدمورت که اگر تو اون ها رو نکشی می کشنت به روحت آسیبی نزدی اما در کتاب هفتم اگر یادت باشه هری به ریموس گقت: «من نمیخوام استن شانپایک رو فقط برای این که سر راهه منه بکشم، این جور کار ها کار های ولدمورته»
هری حاظر نیست کار هایی رو بکنه که ولدمورت اون ها رو انجام میده حتی اگر اون کار خوبی باشه…. علتش هم اینه که اون میخواد برعکس ولدمورت کار کنه و دیدیم که این کارش جواب هم داد
من اهل حساب نمی باشم و تنها مقدار زیادی پول دارم و میلیاردر نیز نیستم!
هنوز نمیدونه چه قدر پول داره!
از نحوه ی آشنایی پدر و مادرش اصلا خوشم نیومد.. چقدر مسخره… ولی من این موفقیت رولینگو واقعا تحسین می کنم….
در کل جالب بود
ممنون
منم با سالازار موافقم.
در پاسخ به you know how :
ررنگ اسلیترین سبزه همچنین آواداکداورا
رنگ گریفیندور قرمزه همچنین اکسپلیارموس
در حقیقت این نشوندهندهی اسلیترین و گریفیندور علیه همدیگه هست .
همچنین اکسپلیارموس اولین طلسمی بود که هری برای جنگیدن یاد گرفت پس اگه از اون استفاده کنه طبیعیه
البته در پاسخ soheil-smp باید بگم دامبلدور در کتاب 6 به اسنیپ میگه( کشتن یک پیر مرد برای آسوده کردنش روح رو ناقص نمیکنه)و پس همه ی کسانی که جادوگرهای خبیث رو میکشن دارای روح های ناقصن !!!!
در پاسخ به you know how :
ررنگ اسلیترین سبزه همچنین آواداکداورا
رنگ گریفیندور قرمزه همچنین اکسپلیارموس
در حقیقت این نشوندهندهی اسلیترین و گریفیندور علیه همدیگه هست .
همچنین اکسپلیارموس اولین طلسمی بود که هری برای جنگیدن یاد گرفت پس اگه از اون استفاده کنه طبیعیه
البته در پاسخ soheil-smp باید بگم دامبلدور در کتاب 6 به اسنیپ میگه( کشتن یک پیر مرد برای آسوده کردنش روح رو ناقص نمیکنه)و پس همه ی کسانی که جادوگرهای خبیث رو میکشن دارای روح های ناقصن
سلام به دوستان
هر کسی مطلبی داره می تونه به این آدرس info@dementor.ir بفرسته و اگر هم تایپ می کنین با پسوند RTF بفرستین من یک بار مطلبی رو برای آقا امید فرستادم و ایشون لطف کردن و تو سایت گذاشتن.
در جواب “you know how”:
من به نظرم اومد که رولینگ با این کار می خواست نشون بده که این قدرت قدرت جادویی یا مهارت هری نبوده که باعث پیروزیش می شه و عامل پیروزیش هم اون قدرت مخصوصی بوده که پرفسور دامبلدور همیشه به هری می گفته .
و یکی دیگه اینکه با توجه به قسمتی از کتاب 6 که می گفت کشتن یک انسان روح رو متلاشی می کنه و نیاز به روحی سیاه داره ، هری نمی خواسته که جواب بدی رو با بدی بده
امیدوارم منظورمو خوب رسونده باشم
حالا اگه اشتباه می کنم دوستان تصحیح کنن ، لطفا :D
به نظر شما دوستان:
چرا هری در مقابل طلسم avadakedavra میگفت:
expeliarmus ؟
و چرا 1 بار هم جلوی ولدمورت نگفت:
avadakedavra ؟
لطفا جواب بدین.
لطفا نظرم رو تایید کنید
با سالازار و حرف های خوبش موافقم
harry عزیز من تمام معجون ها رو درست کردم ولی آخری قفله
سلام
خبر خوبی و خوشحال کننده ای بود ولی باید منم مثل دوستان بگم که قبلا این ها رو خونده بودم
harry sabzمن موقعی که اون قسمت بازی رسیدم رفتم کنار تابلویی که نزدیک میز بود ودکمهenterرو فشار دادم و رفتم برای ساختن معجون البته زیاد یادم نمیاد-ممنون آقا امید حسابی ترکوندی ها
خیلی قشنگ بود مرسی
با salazar هم موافقم
من اینا رو قبلا تو کتاب (رولینگ جادوگری در پس چهره ی هری پاتر ) خونده بودم به بقیه هم توسیه می کنم بخونن.خیلی خوبه!
منم با salazar به شدت هر چه تمام تر موافقم!
مرسی از خبر!
با پیشنهاد salazar کاملا موافقم…
رولینگ عاشقتم
باید تمام اون معجون هارو درست کنی
البته خیلی سخته….؟؟؟
بببخشید بی ربط می نویسم ولی در بازی 6 وقتی میری تو گل خانه کنار اون دختره باید چیکار کنیم
واقعا نظرسنجی خوبی من الان بارسوممه که دارم میخونمش و الان 4 هستم
من با salazar موافقم.
جون خودش میلیاردر نیست.
حالا خوبه تو پول داره غرق میشه.
ممنون از خبر.
ممنون از خبر
ممنون خبر خیلی جالب و باحالی بود!!!!!
منم با salazar مواففم!!!
salazar جالب گفت!
ممنون.جالب بود.
من هم با پیشنهاد salazar موافقم.
با سلام به همگی…بابت خبر ممنون….در ضمن من هم با پیشنهاد salazar جان موافقم…این طوری سرعت به روزرسانی اخبار هم حفظ میشه و هرروز سایت آپ میشه….
وای چقدر جالب ولی حیف که قبلا من اینو خونده بودم ولی مر30 از خبر.
باپیشنهاد salazar موافقم…این طوری دیگه هیچ خبری از ما پنهون نمی مونه!!!!!!
خیلی باحال بود
اما نمیدونم چرا اینو قبلا یه جایی خونده بودم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سرگذشت جالبی بود من تا به حال درباره ی زندگی نامش مطلبی نخونده بودمغیر از چیزایی که دوستام دربارش گفتن
از اقای کریمی و همچنین اقا امید ممنون که این خبر جالبو گذاشتن
ایول سرگذشت جالبی داره . از نحوه ی آشنایی پدرومادرش خوشم اومد ! حالا هی بگن دوستی های خیابانی بده ! ممنون از خبر . یه پیشنهاد هم دارم دوستان ! اگه میشه مسئولان سایت یه ای میل در اختیار خواننده ها قرار بدن تا ما هم بتونیم خبرهای جالب رو با ذکر منبع برای درج در سایت بفرستیم . دوستان از پیشنهاد من حمایت کنین !!
(میلیاردر نیز نیستم!)اگه رولینگ میلیاردر نباشه پس کی باشه !کی من؟خبر بسیار عالی بود. از اقای محمد کریمی هم فوق العاده ممنووووووووووووونم…!!!
خیلی عالی بود …..
ممنون……………………….
با عرض سلام و خسته نباشید.
ولی خیلی جالبه ها…فکرشو بکنید،یکی از بهترین (شما بخونید بهترین!) رمان دنیا اینجوری به فکره نویسنده اش خطور کرده،یه جورایی انگار بهش الهام شده!…
منم از آقای محمد کریمی تشکر می کنم. واقعا نوشته ی جالبی بود.
همچنین از آقا امید برای گذاشتن این خبر.
ممنون از خبر.دست اقای کریمی هم مرسی
واقعا ارزش طلا دارن…!!!! ممنون از خبر آقای محمد کریمی وآقا امید گل!!!!!!
درود!
منم از جمله ی” ارزش طلا رو دارن” خیلی خوشم اومد!!!جالب بود!!!ممنون از آقای محمد کریمی و آقا امید!!!
بدرود!
به به فیض بردیم
بسیار بسیار ممنون از آقای محمد کریمی!
جزییات داستان: پسری لاغر مردنی، عینکی و مو مشکی که نمی دانست جادوگر است!آخــــــــــــــی!اگه دختری لاغر،عینکی و مو مشکی بود یه مقدار شخصینش مثه من میشد!!!
این روزنامه ی آسیا تو ایرانه دیگه؟؟؟مگه میشه روزنامه های ایران چیزی غیر از انتقاد از هری پاتر بنویسن؟؟؟از عجایب روزگاره!
واژه هایی که ارزش طلا دارند رو خوب اومده.اگه از من بپرسی میگم ارزششون از طلا هم بیشتره!
مــــــــرسی امید جان!!!!
با اینکه قبلا هم زندگینامشو خونده بودم ولی خوندن دوباره ش بازم لذت بخش بود…
خیلی خیلی ممنون از خبر…عالیییییییی بود(مثل همیشه!)
احتمالا قبلش کتاب “ج.ک. رولینگ؛ جادوگری در پس چهره ی هری پاتر” رو خونده بوده !
چه باحال…
دم باعث و بانیش گرم
مرسی از آقای محمد کریمی که همچین لطفی رو کزدن و مرسی از آقا امید که این خبر رو تو سایت گذاشتن