از امید در 04 تیر 1390، ساعت: 6:55 ب.ظ، دسته: نقل قول
سینا.جـــ
در برج گریفندور همه در تب و تاب مسابقه کوییدیچ بودند. تیم کوییدیچ بعد از دوران طلایی چارلی ویزلی (دومین برادر بزرگ رون) در مقام جستجوگر ، نتوانسته بود برنده ی جام کوییدیچ بشود.امّا هری اطمینان داشت هیچ یک از دانش آموزان برج گریفندور ، حتی وود ، به اندازه ی خودش مشتاق موفقیت در این مسابقه نیست. هیچ کس به یاد نداشت که یک مسابقه چنین جنجال و هیاهویی برپا کرده باشد.ر پایان تعطیلات درگیری دو تیم و طرفدارانش به اوج رسید.چندین بار در راهرو ها نزا و زد و خورد در گرفت و بدتر از همه کشمکشی بود که میان یک دانش آموز سال چهارم گریفندور و یک دانش آموز سال ششم گروه اسلایترین پیش آمد و در پایان هردو در حالی که تره فرنگی از گوششان بیرون زده بود ، روانه ی درمانگاه شدند!
کتاب سوّم-هری پاتر و زندانی آزکابان
lord of shadows
جای زخمش می سوخت،اما او بر دردش غلبه می کرد.آن را حس می کرد اما از آن جدا بود.سرانجام مهار آن را آموخته بود.یاد گرفته بود که چطور درهای ذهنش را به روی ولدمورت ببندد.همان چیزی را فرا گرفته بود که دامبلدور از او خواسته بود از اسنیپ بیاموزد.درست همانطور که وقتی هری به خاطر سیریوس غرق اندوه بود ولدمورت نتوانسته بود وجودش را تسخیر کند اکنون که به سوگ دابی نشسته بود نیز افکار ولدمورت قادر به نفوذ در ذهنش نبودند.
انگار که غم،ولدمورت را از میدان به در می کرد….هرچند که بی تردید اگر دامبلدور بود،می گفت که این عشق است.
کتاب هفتم-جلد دوم-فصل بیست و چهارم:چوبدستی ساز
nina (hagralsito)
هری دوان دوان به اتاقش در طبقه بالا رفت و درست موقعی به پشت پنجره رسید که اتومبیل خانواده دروسلی با دو فرمان از راه ماشین رو بیرون رفت و راه خیابان را پیش گرفت و دور و دورتر شد.کلاه سیلندری دیدالوس دیگل در صندلی عقب بین دادلی و خاله پتونیا مشخص بود . اتومبیل در انتهای خیابان پریوت به سمت راست پیچید ویک آن شیشه هایش در نور خورشید که در حال غروب بود به رنگ سرخ آتشین در آمد و سپس از نظر محو شد.
هری قفس هدویگ ؛آذرخش و کوله پشتی اش را برداشت و تلو تلو خوران از پله ها پایین رفت و به هال رسید و همان جا قفس و جارو و کیفش را پای پله ها گذاشت .حالا دیگه هوا لحظه به لحظه تاریکتر میشد و هال در نور شبانه پر از سایه بود. آنجا ایستادن در سکوت و آگاهی از این که دیگر چیزی نمانده بود که برای آخرین بار از این خانه برود حس عجیبی را در او برمی انگیخت. مدت ها پیش هرگاه خانواده دروسلی برای تفریح و خوشگذرانی از خانه بیرون میرفتند و او را در خانه تنها میگذاشتند این ساعتهای تنهایی برایش موهبتی نادر بود : فقط برای کش رفتن خوراکی خوش مزه ای از یخچال معطل میشد و بعد با عجله به طبقه ی بالا می دوید تا با کامپیوتر دادلی بازی کند یا تلویزیون را روشن کند و تا دلش میخواست این کانال آن کانال کند. یادآوری آن روزها خلا عجیبی در دلش ایجاد میکرد , مثل به یاد آوردن برادر کوچکی بود که از دست رفته باشد.
-نمیخوای برای آخریت بار نگاهی به اینجا بندازی؟
این را از هدویگ پرسید که هنوز سرش زیر بالش بود و انگار با خود هم قهر کرده بود.هری ادامه داد:
دیگه هیچ وقت نمیام اینجاها. نمیخوای اون دوران خوش رو به یاد بیاری؟..کتاب یادگاران مرگ.جلد اول . فصل ۴
سارا کاشفی پور
از آستانه ی درگذشته بود که جیمز با سرعت وارد هال شد. کارش آسان بود… بسیار آسان… حتی چوبدستی اش را نیز برنداشته بود…
– لی لی، هری رو بردار و برو! خودشه! برو! فرار کن! من معطلش می کنم-
معطل می کنم، با دست خالی و بدون چوبدستی!…. پیش از اجرای طلسم، خنده را سر داد…
– آوداکاداورا!
نور سبز رنگ، هال تنگ و کوچک را پر کرد، کالسکه ی کودک را به دیوار فشرد و روشن کرد، نرده ها را همچون خطوط صاعقه به درخشش در آورد، و جیمز پاتر همچون عروسکی خیمه شب بازی که بند هایش را بریده باشند به زمین سقوط کرد….
ممنون همش قشنگ بود
سلام به همتون. دوست جون ها ممنونم از لطفتون و راهنمایی هاتون. بچه ها از من هیچ کد امنیتی نمی خواد!!!! فقط آدرس ایمیل رو می خواد و یه تیک که باید بزنم و بعد پایینش تأیید!! همین!!! کد امنیتی رو کجاش می خواد آخه؟!
واقاً باهاله
lزهمه ممنون خیلی قشنگ بود
به هر حال دوستان امیدوارم لذت برده باشید چون واقعاً دوست داشتم کمی هم به گذشته بازگردیم و یادی از روزهایی بکنیم که واقعاً خاطره انگیز بودند و هر صفحه کتاب برایمان خاطرات شیرینی بود که…
سینا.جـــــــــ .
آقاامیدممنون واقعاقلمت حرف نداره!اشک آدم رودرمیاره!!ماجرای جیمزولیلی دل سنگ روهم آب می کنه!!
واقعا این نقل قول ها زیبا هستن….. منو یاد زمانی میندازن که کتاب ها رو میخوندم……… یادش بخیر…………
آقا این نقل قول ها خیلی قشنگن مخصوصا چهارمی…اشکمو درآورد
همشون خیلی قشنگ بودن. من دومی و چهارمی رو خیلی دوست داشتم
ممنون
یاد اون روزای خوش بخیر …
سلام به همگی
همشون قشنگ بودن دست همتون درد نکنه
میگم برای این که گریمون کمتر در بیاد یه کم از کتاب های دیگه هم نقل قول بفرستیم اینطوری که همش از یادگارانه من دارم افسردگی می گیریم مثلا این اولیه که مال زندانی آزکابان بود منو یاد صفای قدیما انداخت حال کردم !!!
همه عالی بودند !!!مرسی!!!
همشون خیلی عالی بودند چارمی و دومی رو دوست دارم
مرسی
آقا امید خان ما عضو این پاتر مور شدیم حالا چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با با این روزهای آخری نقل قولهارو میذارید آدم دلش می گیره……………….
نذارید خب……………….
نقل قول های قشنگی بودن…
ولی کاش میشد نقل قول هایی از فیلم هارو هم فرستاد،آخه توی فیلم ها هم دیالوگ های جالبی هست که توی کتاب نیست مثل صحبت هری با سیریوس در پایان فیلم سوم یا وسطای فیلم پنجم و…
با اجازه آقا امید:
azim جان لینکی که شما گذاشتید برای پیش فروش بازیه نه فروشش!!!!!
vooroojak شما هم داری دوکلمه ای رو که توی تصویر بهت نشون داده میشه اشتباه یا بدون فاصله وارد میکنی،باید بینشون فاصله بدی
هی هی
همشون خیلی قشنگ بودن مخصوصا سومی.مرسی.
درود
مرسی خیلی قشنگ بودن مخصوصا سومی
وایییییییییییییی 18روز دیگهههههههههههههه
امروز فیسبوک دمنتور رو لایک کردم
امید جون اون هدیه های نوروزی فیسبوک دمنتور هنوز توش هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اقا امید بازی پارت 2 منتشر شد لینک فروش
http://www.amazon.com/Harry-Potter-Deathly-Hallows-Part-Pc/dp/B004S0PN2I/ref=sr_1_11?ie=UTF8&qid=1309082226&sr=8-11
اخری بهتر بوود
دیوونه کننده
was good
یه سوال وقتی ایمیلمونو وارد می کنیم تو پاتر مور… ایمیل تاییدیه میاد یا نه چون واسه من نمیومده!
نه ایمیل تاییدیه برات نمیفرستن.
به نظر من سومی وچهارمی مخصوصا سومی از همه با حال تر بود.
اما هنوز کتاب ها بخش های بهتری برای انتخاب دارند.
ممنون از سینا.جـــ و lord of shadows و (nina (hagralsito و سارا کاشفی پور
ای کاش کتاب سوم بودیم نه فیلم هشتم
19روز دیگه
مرسی همگی… مثل همیشه همشون قشنگ و خاطره انگیز بودند!
وااااااااااااااااااایییییییییییییی اصلا نمیتونم بگم کدوم قشنگ بودن همشونو دوست داشتم و همشون یاد و خاطره کتابامو برام زنده کردن ممنونم.
قشنگ بودن
از همه ی بچه ها به خاطر این نقل قول ها متشکرم . واقعا زیبا بودند.
ممنون عالی بود راستش اشک وقتی داشتم صحنه ی مرگ لیلی و جیمز رو میخوندم اشک تو چشام جمع شد
همشون عالیی بودن ممنون از بچه ها که این نقل قول های زیبا رو فرستادن و شما امید جان که این همه زحمت میکشین تا این روز های آخر تا اکران فیلم برامون انقدر خاطره انگیز باشه!
مرسی از همه دوستانی که فرستاده بودن دستتون درد نکنه
دومی فوق العاده بود قشنگ می تونم لمسش کنم (( هر چند که اگر دامبلدور بود می گفت این عشقه ))
ممنون امید جان خسته نباشی
اقا امید میشه یه کار کنین تا اعضای سایت به نقل قول ها رای بدن؟
یا اخرش ازشون بپرسی کدوم بهتر بود یا اینکه به نظر اونا این قسمت ها قشنگه یا نه ؟
مرسی بچه ها. یاد قدیما افتادیم.
بچه ها من یه مشکلی تو ثبت ایمیلم دارم که حل نمیشه. هر بار که میام ثبتش کنم با این اخطار تو سایتش برخورد می کنم
Sorry, the two words that you entered were incorrect. Please try again
هر ایمیلی که بهش میدم این اخطار ظاهر میشه. کسی میدونه چه کار باید کنم؟ ممنون میشم راهنماییم کنید.
احتمالا ایمیلتون را با 3 تا w وارد میکنید اگر اینطوره یه ایمیل جدید بسازید
اختصار www فقط مختص وب سایت ها هست نه ایمیل ها
امیدوارم مشکلتون رفع بشه
سلام دوست خوبم. نه بابا با w چیه! ایمیل که w نمیخواد! هر آدرسی رو که داشتم امتحان کردم اما نتیجه همون اخطاره. نمی دونم باید چی کار کنم. بچه ها کسی می تونه ایمیل منو از سیستم خودش ثبت کنه ببینه چی میشه؟ ممنون میشم. vooroojak136620@yahoo.com
شاید اون کلمات به هم ریخته رو اشتباه می زنی.(شاید)
vooroojak جان مشکل از ایمیلت نیست! از اون دو کلمه ای که به عنوان کد امنیتی وارد میکنیه!اونارو درست بخون.چون منم یه بار اشتباه وارد کردم این جمله رو اورد. امیدوارم اینو ببینی.
vooroojak جان باید اون دوتا کلمه ای که نوشته رو بنویسی و بینشون هم یک فاصله باید داشته باشه
دم همه گرم دومی وچهارمی ازهمه بهتربود.
اضافه می کنم:چهار -پنج سال پیش که آخرین کتاب رو خوندم.
همه عالی بودن ولی دو تای آخری مو به تنم سیخ کرد.یاد چهار-پنج سال پیش و اون دوران خوش افتادم.یادش به خیر…
اقا امید نمیخای عکس سایت رو عوض کنی؟
عکس هری زیاد جذابیت نداره
برای 1 روز 2 روز یا حداکثر 1 هفته قشنگه
به نظر من حالا که 19 روز مونده بهتره یه عکس حماسی تر و قشنگ تر بزارین
ممنون
ALBUSجان این خودش اوج حماسه ست این عکس مربوط به زمانی میشه که هری بعدازاطلاع ازاین که بایدبمیره تاولدمورت فانی بشه فداکارانه به جنگل میادتاولدمورت مثلاًاونوبکشه.
الستور مودی خودم میدونم این عکس مال چه موقع است
ولی این عکس فقط فقط هری رو نشون میده
چه فایده ای داره؟
بقیه بازیگر ها کجا میرن؟ به نظر من اون عکس اسنیپ که گذاشته بودین از این حماسی تر بود. ولی خب اخرش نظر اقا امیده
فقط 18 روز دیگه مونده
ولی به نظر من عکس اخری رو با رای گیری بچه ها بزارین بهتره
ممنون
همشون خاطره انگیز و قشنگ بودن مخصوصا سومی و چهارمی
از همه ی دوستان و امید جان متشکرم
پیش نمایش جدید
iمشون فوق العاده بودن. مخصوصا آخری.
از همه بچه ها ممنونم
همین طور از شما امید جان
آخری رو از همه بیشتر دوست داشتم!
ولی واقعا همه قشنگ بودن!
دومی هم خوب بود!
همشون قشنگ بودن ولی آقا امید نقل قول من چی شد؟
اولی و آخری خیلی خاطره انگیز بودن…
مخصوصا اولی…
نقل قول ها همگی قشنگ بودن!ولی دومی ، سومی ، چهارمی قشنگ تر بودن!واقعا نمیدونم چرا اینقدر زود باید تموم شه!البته تموم نمیشه هر دفعه که میخونم همون شوق اولیه رو دارم!
بیاد پسری که زنده ماند……..
جادو در وجود ماست ……
در رگ هایمان جاریست…….
عالی.من اولی و اخری رو دوست داشتم.
واقعا زیبا بودند
دو روز فقط دو روز نبودم 12 تا خبر جدید خیلی فعال شدین آقا امید
ممنون
بازم زیبا بود
خیلی قشنگ بودن،خیلی :((
هری پاتر هیچوقت تکرار نمیشه،هرچقدر هم پاترمور قشنگ باشه،نمیتونه جای کتابا رو بگیره:((
دست همه درد نکنه
قرار نیست که پاترمور جای کتابها رو بگیره!! پاترمور یه تجربه گرافیکی از همون کتابهاست به علاوه ی یه بخش تکمیلی درمورد بعضی شخصیت ها که باید بیشتر درموردشون بدونیم…
نقدا حرف نداشت ولی یه سوال ک الان 19 روز مونده یا 25 روز اخه اینبغل نوشته 25 روز!!!
تاریختون اشتباه هستش اگر امروز 4 تیر باشه 19 روز دیگه میشه 23تیر
0k?
چون اینجاساعت شمارنداره اشتباه به نظرمیاد درحالی که اصلش19روزوچندین ساعت وچندین دقیقه وچندین ثانیه است پس باحساب اون چندساعت که اینجابه علت نبودثانیه شمارواکتفابه روزشمارنیست 19روزتا24تیردرسته
تاریخ کامپیوترت اشتباهه
مرگ پدر و مادر هری و موقعی که دامبلدور مرد و وقتی که اسنیپ نامه لی لی رو می خوند خیلی روی من تاثیر گذاشت . برای هر کدوم از اون ها مخصوصا مرگ دامبلدور خیلی گریه کردم.خیلی ناراحت کننده بود. خیلی……..
بسیار عالی بود حتی اگرهری تممومو بشه ما اون رو از یاد نمی بریم چون اون هنوز توی قلب وذهن ما زندست
اون آخری اشکم رو درآورد !
سپاس فراوان
عالی بود
سلام
بابا ایول همش خفن بودن مخصوصا آخری.
مردان…
از همه بچه و خصوصا اقا امید ممنونم
بچه ها این نوشته ها ما رو به خاطرات که هممون از هری پاتر و دوستاش داشتیم باز میگردونه پس این لحظات رو فراموش نکنین چون دیگه بر نمی گردند همین الان که دارم مینویسم غمگینم و از همه مهمتر قدر اقا امید که این همه برای ما زحمت میکشه رو بدونین و از بچه هایی که این ها رو نوشته اند شخصا تشکر می کنم
اما شاید بتونیم با دمنتور و سایت پاترمور و خانم رولینگ وبازیگرای هری پاتر خاطراتمونو زنده نگداریم!!!
همه عالی بودن
اولیه خیلی قشنگ بود…روحیه داد کلی….یادش بخیر….وقتی مسابقه ها رو میخوندم امکان نداشت یه لحظه کتابو رها کنم…توصیفای کتاب عالی بودن…
ار همه سپاس
مثل همیشه عالی
ممنون از همه
خیلی خوشگل بودن!
عالی بودن
مخصوصا 2 تای آخری
آی گریه
بسیار زیبا یود…ممنون از همه نویسنده ها…به نظر من دومی و چهارمی از همه قشنگ تر بودن…
ممنون آقاامید…
ممنون خلی خوب بودند….
good
دهگان تعداد روز ها به یک رسید (گریه)
آخری از همه غمناک تر بود
مرسی از خبر
دست همه تون درد نکنه،
اون قسمت اولی توی این چند روز خوب بود،
از اون تیکه های بود که دیگه فراموش کرده بودم،حالا که چند بار خوندم یادم امد،رفتم کتابم راباز کردم دیدم و خیلی از خاطرات کمرنگ شده زنده شد…..{سینا.ج نقل قولت متفاوت بود………….بقیه هم عالی بودنددستتون درد نکنه
سارا کاشفی پور,nina (hagralsito,lord of shadowo)}
امیدوارم منظورتان از متفاوت خوب بوده باشد و شما و همه ی دوستان دوباره به گذشته زیبای هری بازگشته باشید!
ارادتمند دمنتوری ها
سینا.جــــــــــ .
قشنگ بودن
هر 4تاش قشنگ بود…ولی من از آخری بیشتر خوشم اومد…دست همشون درد نکنه…
19روز
فقط 19روز تا اکران
قسمت دوم هری پاتر و یادگاران مرگ
همشون لایکن.مخصوصا اخری
همه ی شون خوبند!
آخریش زیبا بود…
عالی بود ،آخریش یه چیز دیگه بود.
ممنون
عالی بودن ، مخصوصا 2 تای اخر!
ممنون.
همه قشنگ بودن مخصوصا سومی..آخری رو منم فرستاده بودم،غم انگیزه…
دست همه درد نکنه.
عالی بود مخصوصا اولی
یاد اون روزایی که از تمام وجود به دورسلی ها فحش میدادم افتادم
چه روزای قشنگی بود………………….
هی چقدر زود گذشت………
ممنون از همه بچه ها ……………
وقتی که اولین بار قسمت آخرشو(مرگ پدر و مادر هری)خوندم خیلی روم تاثیر گذاشت هر وقت دوباره می خونمش بازم دلم میگیره
آقا امید مثل همیشه کارت حرف نداره
ممنون خیلی خوب بود.من امیدوار بودم که صحنه مرگ جیمز و لیلی رو به طور کامل تو فیلم هفت نشون بدن.اما خوب یاد گرفتم به فیلمایی که یاتس میسازه زیاد دل نبندم!صحنه بعد از فرار از دره گودریک رو خیلی دوست دارم.امیدوارم یه نفرم صحنه مرگ هری رو بفرسته من اون صحنه ده دیقه کتاب تو دستم بود خشکم زده بود و صفحه بعدو نمیتونستم بخونم اهنگ بسیار زیبایی از yanni live هم گوش میدادم و همون لحظه sayaka با دستای توانمندش ویلون رو به شکل واقعا غمگینی زد (جر دهنده قلب!)و من رو همون صفحه گریه کردم و کلا کتاب خیس شد بعد صفحه بعد دیدم همه اش سر کار بودیم!هر وقت اون اهنگو گوش میدم همون صحنه ها یادم میفته…هی … چه روزایی بود…
آقا امید پیش نمایش جدید
http://www.facebook.com/harrypottermovie
خیلی قشنگ بود.
مرسی ……………………………………
نبود .در ضمن عکستون هم خیلی بامزه است . Thanks to all
همه عالی.
ولی اولی و آخری از همه قشنگ تر بودن.
تا به حال کسی از کوییدیچ نذاشته بود.
ممنون آقا امید….
نظرهارو خوب ویرایش می کنین ها….
همه عالی بودند مخصوصا آخری که مرگ مادر و پدر هری بود من تواین قسمت خیلی ناراحت شدم حدود 20 بار هم خوندمش تا قشنگ در کش کنم ولی حیف که این قسمت توی فیلم7
اول!
اخریش از همه قشنگ تر بود.