از امید در 30 تیر 1391، ساعت: 11:59 ب.ظ، دسته: اخبار سایت
کمتر از ۲۴ ساعت دیگر تا انتشار آخرین حماسه هری پاتر در امریکا و لندن باقی مانده است. هم زمان با انتشار کتاب، امشب ساعت ۱:۳۰ بامداد تا ۴:۳۰ صبح با ما در همین سایت به احترام هری پاتر بیدار بمانید و در جشن مجازی انتشار کتاب با هدایایی بزرگ، مسابقه، خبر و قرعه کشی شرکت کنید.
پس همین امشب وقتی ساعت از ۱۲ شب گذشت، در واقع وارد روز شنبه می شویم، ولی برای راحتی بیشتر می گوییم امشب!
امشب ساعت ۱:۳۰ شما و دوستانتان به صرف شام و شیرینی در شبکه دیوانه ساز ایرانی مهمان هستید…
دیر نکنید. جوایز بی نظیری از جمله ۱۸ دیسک DVD ارباب حلقه ها، مجموعه کامل تمام بازی ها، فیلم ها و موسیقی متن های هری پاتر به اضافه ده چوب جادویی واقعی هری پاتر و… انتظار شما را می کشند.
…
پنج سال گذشت… پنج سال پیش چنین شبی بود که آخرین کتاب هری پاتر منتشر شد. این خبری بود که پنج سال پیش در همچین روز و ساعتی در دمنتور منتشر شد.
(توجه داشته باشید بخاطر اینکه سال میلادی جاری کبیسه است، با تاریخ شمسی یک روز تفاوت دارد. ضمنا هیچ برنامه ای امشب نداریم، و این صرفا تکرار خبری بود که سال ۸۶ منتشر شد.)
چهار مرداد شد ولی خبری از روپرت نیست و چقدر شرط میگذارید:فقط فارسی بنویس,فارسی و انگلیسی رو با هم ننویس,بی ربط چیز ننویس و …!!!
…………
فقط فارسی تایپ کنید
واقعا داغ دلم تازه شد…وقتی فکر میکنم هری پاتر تموم شده دیوونه میشم.
واقعا یادش بخیر …
با نظر hp 2012 عزیز کاملا موافقم.
خیلی ممنون.
سلام……..یاد خاطره ها خیلی خوبه!!!!!
ای کاش کتابا هیچ وقت تموم نمیشدن…..چون هروقت ی کتاب تموم میشد باکلی ذوق و شوق منتظر کتاب بعدی میموندیم…آخ ک چ حالی داشتیم اون موقع هــــــا !!!!
امید،اون چوبدستی هایی که جزو جوایز بود تو متن خبر،قضیه اش چیه؟اگه چیز باحالی بود باز هم درست کنید و بذارید تو فانتزیا!البته اگه باز بشه!من که کلی شفارش داشتم برای تابستون!
ببخشید اقا میلاد منم تمام سعیمو میکنم دیگه تکرار نشه
من هم متاسفم !!!!!
دیگه تکرار نمی شه !!!!!!!
واقعا یادش بخیر
چشم.ببخشید آقا میلاد.آخه گاهی اوقات میخوام به بچه ها یخبری بدم.قول میدم که دیگه تکرار نمیشه. :)
سلااااااااااااااام اخی یادش بخیرررررررررررررر !!
ببخشید خیلی بی ارتباط با خبره . اما این خبر ی که منتشر شده درسته که دنیل و روپرت توی فیلم پیتر پن بازی خواهند کرد؟ واقعا ببخشید که بی ارتباط با خبر بود.ببخشییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییید. راستی این خبر رو عوضش کنید دل ماها که سال 86 نبودیم تو دمنتور گرفت!!!
روپرت رو نمی دونم اما دن توفیلم پیترپن بازی نمی کنه.
اولاًدنیل وروپرت نه واما وروپرت،دماًنه این خبرشایعه س.
سلام به همه دوستان گل و صد البته یک سلام مخصوص برای آقا میلاد و بقیه مدیرهای محترم فقط میخواستم اعلام کنم که از مسافرت برگشتم!!!!!!!!!!!!!!
………………….
دوست عزیزم شما هر وقت دوست داری بی ربط دیدگاه می گذاری و آخرش می نویسی ببخشید که بی ربط بود.
نیازی به عذرخواهی نیست دوست خوبم بی ارتباط دیدگاه نگذارید چون بدون هیچ عذری حذف میشه :)
همچنین دیدگاه های دوستان زیر هم به علت بی ارتباطی با خبر حذف شدند:
daniel-potter و ARRA SAILS و Misagh
خط اخری چقدر ضدحال!!!
اون شب یکی از بهترین شب های زندگیم بود
سلام به همه
منظور از مرگ دیوانه ساز ها چیه؟
یادش بخیر.من ادمی نیستم که زیاد نظر بذارم/اما این خاطره فراموش نشدنیست.ای کاش تموم نمیشد این داستان
باورم نمی شه. 5 سال گذشت؟ الان یکی ازم می پرسید می گفتم 2 یا 3 سال گذشت.
یاد اون شب بخیر.فراموش نشدنی ترین شب زندگیم بود.
ممنون آقا امید که اون شبو دوباره به یادمون انداختی…
یادش بخیر…اون موقع من توی دمنتور نظری ثبت نمیکردم ولی دائما بهش سر میزدم.اون شب 20 دقیقه طول کشید که دیال آپ بشه.اینقدر ذوق کردم و گفتم این از بخت من بوده که بعد از 20 دقیقه وصل شد و کلی هم به سماجت خودم افتخار کردم ولی وقتی دیدم سرور دمنتور فنا شده نمیدونستم باید به کی فوحش بدم!!!!به بختم یا به …..!!!!
دوران خوبی بود ولی از گذشت زمان ناراحت نیستم.آدم که نباید همیشه در یه حالت باشه.در ضمن باید به خاطر چیزی ناراحت بیشیم و تاسف بخوریم که در موردش کاری از دستمون بر بیاد؛حالا حالا فکر نکنم کسی بتونه کاری در مورد زمان بکنه.
حالا از هری پاتر فقط خاطراتش مونده که وقتی یادآوری میشن(نمونش همین خبر) آدم چند لحظه خوشی ها و حتی ناخوشی های اون زمان ها رو دوباره تجربه میکنه.
حیف که اون موقع من عضو نبودم
اگه بودم الان منم مثل بقیه کسایی که
اون موقع عضو بودن میگفتم یاد اون روزا بخیر
پ.ن.(من همیشه بدشانس بودم ولی خوش قدم به نظر
خودم که ترکیب ضایعیه,نظر شما چیه؟)
آخی چه روزی بوده ولی ما که نبودیم…….این سالگرد رو هم به همه ی دمنتوری های عزیز تبریک میگم…….
مرسی از انتشار دوباره ی خبر……..خسته نباشید………..
حالا که یاد خاطره ها افتادیم منم یه انتقادی از کاربرا بکنم
خیلی از کسانی که اونموقع عضو دمنتور بودن الآن یا سربازن یا …
به هر حال من واقعآ نا امید شدم
چرا هیچکی خبری از BOILING BOY نمی گیره؟؟؟
]چرا کسی خبری از EXPLLIARMOUS نمی گیره؟؟
چرا کسی خبری از TUNDER BOY نمی گیره؟؟
چرا کسی خبری از Lion s Kenedy یا خودم نمی گیره؟؟
من به شخصه فقط اینا رو میشناسم که سربازن اکنون یا مث من سرباز رسمی!
در هر حال واقعآ جای تاسفه
ما باید از دوستامونم با خبر باشیم
اما
سپاس از امید عزیز آن بزرگ شخصیت هری پاتری ما ایرانیان
چه قدر حیف که من اون موقع با دمنتور اشنا نشده بودم … هزار و یک افسوس … اشکال نداره مهم اینه که الان دمنتورو دارم … دوستای دمنتوریم رو دارم … چه خوبه که ادم با دوستاش باشه … اشکم در اومد !!!
راستی حالا واقعا کسی این جایزه هارو دریافت کرد ؟!؟!
چه قدر زود گدشت من افسوس می خورم که کاش اون موقع عضو دمنتور نبودم ولی خوشحالم که از سالهای قبلش با هری پاتر آشنا بودم ، من . برادر دوقلو ام پوریا با چه ذوقی کتابهاش را می خندیم ومی خونیم و فیلمهاش را دانلود می کردیم ومیدیدم ومی بینیم . (اشک تو چشمهای من جمع شده) امیدوارم به کارتان هیچ گره ایی نخوره و همین طور ادامه بدهید
درود به هری پاتر
درود
هدر سایت با حال شده!ولی مناسبتش چیه؟سالروز تولد یا مرگ دابیه؟؟؟؟
امید،میگم یه جشن سالمرگ راه بنداز جالب میشه ها!
نه،مناسبتی نداره….
من که اون موقع با دمنتور اشنا نشده بودم . راستی این هدایای جشن مرگ چیه من درست نفهمیدم. در ضمن طبق خبری که بیش ار 1 ماه پیش دادید فروشگاه فانتزیا باید تا اواخر تیر دوباره باز می شد . اگر می شه اطلاعی در این باره بدید. ببخشید یکم بی ارتباط با خبر بود.
الان دارم حررررررررررررررررس می خورم که چرا پنج سال پیش عضو دمنتور نبودم…
البته من پنج سال پیش اصلا تو کار هری پاتر نبودم…بعد از انتشار کتاب اخر من با هری اشنا شدم…ای روزگار…
اووووووووووه چه زود گذشت 5 سال!!!!
طرح روز شمار خیلی قشنگه
یادش بخیر… 5 سال گذشت! دلم گرفت….
واقعا یادش بخیر؛ اون شب به زور اینترنت دیال آپ اومدم دمنتور و از بس استقبال زیاد بود سرور سایت از دسترس خارج شد.
تا خود صبح بیدار بودم به امید اینکه دوباره سرور در دسترس قرار بگیره . یادش بخیر
هنوز یه پوشه دارم به نام جشن مرگ! تمام هدایای مرگو توی اون گذاشتم…
هدایای مرگ چیه؟؟
منظورش هدایای “جشن” مرگ هست……
به شدت نوستالژیک بود !!!!!!
:)))
بچه ها،میخوام بدونم که کدومتون بعد از 10 سال باورش شده که هری پاتر،قهرمان نوجوونیمون تموم شده باشه؟واقعا کی باورش میشه؟…
دلم بدجوری واسه ماجراهای هری تنگ شده. :(
ممنون از بروزرسانی
واااااااااااای خدااااااااااا
هیچوقت اون شب رو فراموش نمیکنم !
وقتی خبرو تا آخر خوندم یاد یه جمله افتادم : همه جام هایشان را بالا می برند و می گویند :برای هـــــری پاتـــــر ، پسری که زنده ماند…
ممنون از بابت تکرار خبر
حیف که برنامه نداشتیم
ولی اگه شد،سال دیگه بدون جایزه و از این خرت و پرت ها یه جشن بگیریم.
خیلی دوست دارم ببینم چجور جشنیه!!!!!!!!!
برو تو آ رشیو…پیدامیکنی….
من الآن 1 ماهه دارم تو آرشیو کندو کاو میکنم…..ماشا..تموم نمیشه که!!!! دیگه چشمم کور شد…!!! :O
من که دارم می میرم که چرا اون موقع تو دمنتور نبودم! افسوس…
:((:((:((:((:((:((
مرگ بر گذشت زمان :((:((
سپاس امید عزیز
آه…!افسوس که اون موقع من اصلا تو فاز هری پاتر نبودم.
پ ن1)خب از همون اول بگین این فقط یه دل خوشیه که آدم ذوق نکنه!
پ ن2)خاطراتتون خیلی دل نشین بودن.ممنون که واسه کسایی مثل من بازگوشون کردین.این خاطره ها واقعا باارزشن؛قدرشون رو بدونین…
من ک اونموقع نبودم ولی عجب کار باحالی بوده!لابد حسابی خوش کذروندین نامردا!تهنا تهنا بایدم خوش بذگره!
آقا راستی اون جایزه ها چیا بودن مثلا؟ … 5دستگاه خودروه پرادو,50سکه ی بهار آزادی(ک چقد هم گرون شده!) و هزاران هزار جوایز نقدی دیگر!!!؟؟؟
پ.ن:از این ب بعد تصمیم گرفتین تمام دیدگاه های بی ارتباط رو حذف کنید؟
(وای نه!)
من اون وقتا دمنتور رو نمیشناختم.
به هر حال کار جالبی بود که این خبر رو تکرار کردین.ممنون
سلام
آقا کی فروشگاه فانتزیا راه می افته؟
حداقل اگه راه نمی افته بگین چه جوری سفارش بدیم.
جوایز مال منههههههههه!
منم بیدار موندم ولی نه به یاد اون روزا…ولی واقعا یادش بخیر دلم واقعا برا هیجان موقع اومدن کتاباش تنگ شده
ای وای من….یعنی واقعا از ان روز پنج سال گذشت…درست یادمه روزهای اول اشنایم با دمنتور….
اخی…..چه روزهای بود..روزهای داغ تابستون در طول دوران دبیرستان
خوب یادمه ان شب و…ان ساعت…ان روزها….البته برام تلخ بود
چون
هم درست روزهای بود که عشقم بهاره ایران را ترک کرده بود و مساوی شده بود با رفتن کسی که بهمراهش همه هری پاتر را باهم خوندیم مو به مو….گریه کردیم…ترسیدیم،خندیدیم…و….
و بهترین یاور کودکی که رعد بهاره برام مونده بود هم اخرین جادش امد انهم در حالی که نمی تونستم بخونم چون بهاره ای نبود که بخونم….
روزهای بود هی……
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم
در میان لاله و گل اشیانی داشتیم
olivender chobdastisazجان
معلومه از ته ته قلبت خاطراتت رو بازگو کردی.بابت بهاره واقعا متاسفم
پ ن)اگه بی ربط بود و پاک شد من از همین جا عذرخواهی میکنم.
مرسی الینا جان….
سخت بود همه این سالها ولی گذشت….هری دوست خوبیه چون هر چند داستانه اما نقطه اغاز عاشقی منه….مرسی
miss
ما که اون زمانا نه هری پاتر میشناختیم نه دمنتور که یادمون باشه.
پ.ن:خبر1 دقیقه مونده به 31 ام منتشر شده؛چقدر دقیق!
به نظر میاد یک سری تغییر گرافیکی اتّفاق افتاده به نظر من (اگر اتّفاق افتاده) قشنگ تر شده مخصوصاً روزشمار خلا موقّت.
واقعا این جایزه ها را میدادند؟
پنج سال گذشت…
اخی پنج سال گذشت……..عجب روزی بود………….البته من اون روز با این جا اشنا نشده بودم ای کاش اون موقع این جارو پیدا کرده بودم البته اون موقع خیلی کوچیک بودم 10 سالم بود
ممنون از خبر
زکی… ما رو باش فکر کردیم میخوان دوباره جایزه بدن!!!
من که اصلا نمیدونستم اون موقع هری پاتر چی هست و هنوز دارم افسوس میخورم که چرا زودتر با هری پاتر و دمنتور اشنا نشدم
هی…روزی که هری پاتر وافعا تموم شد…!
:(
( هنوزم میخونمشون، باورتون میشه؟! انقدر حال میده، دیگه دیالوگاشونو حفظم D: )
چرا باورمون نشه؟مگه من نمیخونم؟مگه منم دلم نمیخواد که تمام نوجوونیم از بین نره؟بخدا جی.کی رولینگ خیلی بی رحمه!چرا تمام زندگیمونو ازمون گرفت؟ :-(
:((
یــاد بـــاد! آن روزگـــاران یـــاد بـــاد!
خبر رو که خوندم فکر کردم دوباره می خواین جشن بگیرین…خیلی خوب میشد .
امسال که من باید جشن مرگ خودم رو بگیرم…
(…)
مدیر: لطفا فقط مرتبط با خبر دیدگاه ثبت کنید.
ببخشید :(
الهی! براچی مرگ خودتو جشن بگیری؟مگه مردن هم جشن میخواد؟
پ.ن:ببخشید بی ربط بود.
حیف که اون شب من با خانواده دمنتور آشنا نشده بودم و در جمع دوستای قدیمی خودم نبودم.واقعا آرزو میکنم که یه همچین شبی دوباره تکرار بشه:(
پنج سال گذشت……….یادش به خیر……شب30تیر1386بود…..هممون منتظرتودمنتور…….منتظرشروع جشن مرگ دردمنتور……..این دیگه پایان هری پاتر بود…..دیگه هیچ کتابی بعدش منتشرنمیشد……..احساسی دوگانه داشتم اون موقع……هم هیجان خوندن سرنوشت یاروقهرمان تمام دوران کودکیم وهم حس تلخ پایان……پایان بزرگترین پدیده ی ادبی جهان……..وقتی فهمیدم شب30تیرساعت12شب همزمان باجهان کتاب آخردرتهران عرضه میشه کلی حرص خوردم که چرامن تهرانی نیستم………اون موقع یه بچه ی12ساله بیشترنبودم…….(الان17سالمه)کلی ذوق وشوق داشتم برای جشن مرگ دمنتور که وسط مراسم این سرورای دمنتورقات زدن وبه فنا رفتن………..خیلی اعصابم خوردشد طوری که تاچندروزپکربودم……کلاًمراسمات وداع وپایان هری پاتر انگاربه دمنتورنمیسازه!!!!اون ازجشن مرگ انتشارکتاب آخرکه وسط مراسم سرورسایت به فنارفت واونم ازپارسال که جشن خداحافظیمون باهری پاترتوسط مشتی بووووووووق برهم زده شد……..هی یادش به خیر…….عجب روزایی بودن…….
دقت کردی الستور….
تازه ان زمان بیش از 90%کاربرها با دیال اپ بودن نه ای دی اس ال…
حتی خود اید هم یادمه تا خیلی مواقع از این دردش میگفت
آخ که چقدر دلم برای اون روزا تنگ شده…..من که حتما بیدارم……دلم خیلی گرفته…امیدوارم روزی نیاد که هری پاتریستی از هری پاتر خسته بشه…
ممنون از خبر…وممنون از اینکه بیاد اون روزا انداختینمون … =(
راستی…ویدئوهای آخر هفته هم که نداشتیم آخرش… }:(
امشب که برنامه ای نیست که شمامیگید.من که حتما بیدارم……!!!!!خط آخرپست امیدجان روبخون……
میدونم دوست من…منظورم این بود که به احترام اون روز من امشب هم بیدار میمونم….البته من اصولا بیشتر ساعت1.5 تا 3 یا3.5 میشینم پشت کامپیوتر..!!!!
از این نظر شبیه هدویگ هستم…هردومون جغدیم !!! :)
…
مدیر: لطفا فقط مرتبط با خبر دیدگاه ثبت کنید.
ببخشید ولی اولش مربوط به خبر بود
یک ان من ذوق زده شدم!ای بابا!نمیذارید ادم کامل ذوق کنه!
حتما بیدار میمونم.
به خاطر خبر ممنونم.
داداش امشب که برنامه ای نیست!!!!!!این تکرارخبربودبه یاداون روزا…….خط آخرپست امیدجان روبخونید……
خودم میدونم.
منظور من این بود که به احترام اون روز بیدار میمونم دقیقا مثل severous 9