از امید در 19 اردیبهشت 1392، ساعت: 6:45 ب.ظ، دسته: اخبار سایت
امروز دومین ملاقات نمایشگاهی و چهارمین ملاقات در عمر دمنتور، در بیست و ششمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران برگزار شد. جمعیتی که امسال از طرف دمنتور شرکت کرده بودند، از سال گذشته بیشتر شده بود و نزدیک پنج نفر از دخترهای خوب سایت هم حضور داشتند. در کل نزدیک به ۵۰ نفر بودیم. برخلاف اعلام قبلی، موفق شدم من هم در این برنامه با میلاد عزیز همراه باشم.
متاسفانه یک ساعت اول ملاقات، به دلیل بی برنامه بودن، تقریبا بدون هیچ اتفاق خاصی گذشت. طبق تجربه سال گذشته، حدس میزدم که با نشستن دور هم در چمن، به علت تعداد بالای جمعیت، کم حرف بودن ما و فاصله زیاد افراد از هم، امکان صحبت کردن پیدا نمیشه. بعد از اینکه همه شناسه های کاربری خودشون رو اعلام کردند و گروه ها بصورت جدا با هم صحبت میکردند، راهی غرفه انتشارات آذرباد شدیم.
خوشبختانه با حرکت گروهی، امکان ارتباط اعضای سایت با هم بیشتر شد و من و میلاد هم تونستیم با بچه ها صحبت کنیم. صحبت های ما و بقیه در مورد ترجمه کتاب جدید رولینگ، حذفیاتش، انجمن گفتگوی دمنتور و اتفاقات مربوط به اون، فیلم های هری پاتر، صحبت های خانم ویدا اسلامیه و… بود.
دوباره هم بحث در مورد چت زنده و درخواست باز شدنش شد که این بار به جای «مهدی»، «مانی» بود که درخواست میکرد!
بازدید گروهی از آذرباد
بعد از حضور جلوی غرفه آذرباد و در شلوغی سالن ناشران دانشگاهی، صحبت کوتاهی هم با مهرزاد عزیز داشتیم که این روزها اکثر خبرهای ما و کمی هم جادوگران، در مورد ایشون بوده و هست. بعضی از بچه ها کتاب رو تهیه کردند و از ایشون امضا هم گرفتند.
از آقای جعفری در مورد حذفیات غیر سانسوری کتاب پرسیدم که گفتند در نسخه های بعد اصلاح میشه و به دلیل اینکه در ابتدا به کتاب اصل دسترسی نداشتند، از فایل PDF استفاده کرده بودند.
در مورد انتقاداتی که در دمنتور یا نظرهای جادوگران نوشته شده بود هم با روی خوش واکنش نشون دادن و گفتند که به شدت از پیشنهادها و انتقادهای بچه ها، استفاده می کنند.
البته آقای جعفری و بابانژاد از قبل در دنیای اینترنت و بین علاقمندان به سریال های امریکایی شناخته شده بودند. حالا طرفدارهای هری پاتر هم کاملا با شخصیت خوب ایشون آشنا شدند.
یکی از بچه های دمنتور هم که زحمت کشیده بود از شهرستان رشت برای ملاقات دمنتور اومده بود و ۱۲ سال داشت (و چوب جادویی ارجینال هم با خودش داشت)، کتاب «خلاء ناگهانی» رو هم تهیه کرده بود و به توصیه رولینگ گوش نکرد! البته به نظر آقای جعفری هم اشکالی نداشت!
پک DVD ارجینال محفل ققنوس
آقای نیوشا قاسمی که نزدیک به یک سال گذشته، پک ارجینال هری پاتر و محفل ققنوس دو دیسک (همراه با دفترچه های کوچکش) رو به دمنتور اهدا کرده بود تا در یکی از برنامه ها، به بچه های سایت تقدیم بشه؛ و بالاخره طلسمش شکسته شد.
این پک اهدایی نیوشا رو به یکی از بچه های سایت که متاسفانه اسمش رو فراموش کردم و ۱۷ سال داشت دادم که امیدوارم براش جالب بوده باشه.
رادیو دمنتور
سامان هم برای رادیو دمنتور، با آقای جعفری مصاحبه ای کرده که بعدا در قسمت جدید رادیو که ممکنه تهیه اون تا خرداد زمان ببره، پخش میشه. از اعضای زحمت کش رادیو هم تشکر میکنم که در برنامه نمایشگاه کتاب دمنتور، فعال بودند.
عکس دسته جمعی
بعد از خروج از سالن ناشران دانشگاهی، دوباره همه بچه ها دور هم جمع شدند و بعد از کمی صحبت، عکس های دسته جمعی گرفتند. علاوه بر اعضای سایت مثل Shady Spirit، سامان عزیز (مدیر رادیو دمنتور) هم چندین عکس گرفت که بعدا منتشر میکنیم.
بقیه هم اگر لطف کنند تصاویر یا ویدیوهای خودشون رو به info@dementor.ir بفرستند، ممنون میشیم.
به علت اینکه خانم اسلامیه هم امسال حضور نداشتند، سراغ کتابسرای تندیس نرفتیم. در آخر کار هم همه با هم خداحافظی کردن و جلسه خصوصی مدیرهای سایت رو تشکیل دادیم و ما هم بعد از یک ساعت، برگشتیم!
اگر اوایل کار حوصله شما سر رفت یا متوجه کم حرف بودن من و بقیه مدیرهای دمنتور شدید، ازتون عذرخواهی میکنم. ولی خوشبختانه بعد جبران شد و یخ همه باز شد و تونستیم علاوه بر صحبت، فعالیت های خوبی داشته باشیم.
از همه کسانی که در این برنامه شرکت کردند هم متشکرم. ممنون که وقت گذاشتید و از افرادی که بعضا از راه های دور به جمع دمنتور پیوستند هم ممنونم. از دو نفری که از سایت افسانه ها تشریف آورده بودند هم ممنون هستم و از کسانی که احیانا ما رو پیدا نکردند هم عذر میخوام.
به روز رسانی ۱#:
متاسفانه فراموش کردم در مورد رادیو دمنتور بنویسم؛ که حالا در متن بالا اضافه کردم.
به روز رسانی ۲#:
تصاویر ملاقات را از این خبر میتوانید مشاهده کنید.
ای خدا یعنی بد شانس تر ازمن کسی تو دنیا دیده؟ نه توروخدا کسی دیده؟؟؟
من 21 اردیبهشت رفتم نمایشگاه! چونکه 19 اردیبهشت ازمون تیزهوشان داشتم!
افسوس که قبلش تحریم اینترنتی بودم و نمی دونستم میتینگ قراره اون روز برگزار بشه ولی اگه بودم کلی اعتراض می کردم!
اخه چی میشد دو روز بعدش میتینگ داشتیم؟!
ای خدا چقدر من بد شانسم!
کسی فیلیکس فیلیسیس نداره؟
این هدرم که عکس فیلیکس فیلیسیس رو داره یکسره داره رو اعصاب من میره! یاد بدشانسیم میفتم!
حالا که من از خرم اباد اومدم تهران نتونستم برم میتینگ که هیچچچچ خلا ناگهانی هم گیرم نیومد!
هر چقدر به اطلاعات گفتم خلا موقت _خلا ناگهانی و… اصلا پیدا نکرد!
بد شانس تر از من کیه؟ هان؟ :(
دمتون گرم بچه ها…
دوستان عزیزم این خیلی فوق العاده و بسیار جالب است که طرفداران هری پاتر همیشه دور هم یه جاجمع میشند ! واقعا ازتلاش همه برای این داستانها بایدتشکر کرد ! امیدوارم منم بتونم به دیدار دوستان عزیزدمنتورى بیام ! بازم بابت همه چیزم متشکرم!☺!☺!☺!☺!☺!☺!☺!☺!☺!☺!
خیلی جالبه ! من دقیقا پنجشمبه نوزدهم سال 2 بعد از ظهر نمایشگاه کتاب بودم . . . هیچ اثری از دمنتور ندیدم ! ( البته برای اون نرفته بودما . . . ) خیلیـــــ عجیبه !
البته من سالن ناشران دانشگاهی نرفتم . . . :دی :دی پس ممکنه از کنار اونا اصن رد نشده باشم ! :دی
آقا من واقعا داشت گریم میگرفت این چه رسمیست خداییش؟؟
وای…مثل اینکه خوش گذشته…
خوش به حالتون D:
مرسی…ایشاا…باز هم از این میتینگ ها باشه!
من که نمی تونستم بیام حیف شد
ممنون
خیلی خوب بود خیلی خوش گذشت
جای کسایی که نبودن خالی واقعا امیدوارم برای میتینگ بعدی باشن
و مرسی از مدیرا
تمام دوستای منم بودن
یعنی سوختما…
چقد خوب بود:D
خدا کنه تابستون بذارید منم بیام
منم از رشتم،ولی سوم دبیرستان:( نشد بیام:(
انقد ذوق کردم خبرو خوندم ک نگوووو!!!!
منظورم اینه که آدم لااقل بدونه داره ذنبال چی میگرده!اون آخراش دیگه وقتی میدیدیم بیشتر از سه نفر یه جا دور هم هستن میرفتیم کنارشون وامیستادیم بلند بلند راجع به هری پاتر حرف میزدیم ببینیم واکنششون چیه!!!البته شاید بخاطر آفتاب شدید هم بوده این حرکت یه مقداری:)))
امیدوارم به همه خوش گشته باشه.دفعه ی بعدی ایشالا:)))
آقا من خیلی غصه مند شدم!من و دو تا از دوستام والدین رو تقریبا قال گذاشتیم تو مترو که بیایم.با هر بدبختی ای بود خودمونو راس 2 رسوندیم مصلا.راس 2!3ربع راه رفتیم همون یه وجب جا رو دمن نبود اصلا! میخواستیم بریم تو بلندگو اعلام کنیم: پسری عینکی،با چشمان سبز و موهای شلخته گم شده است.خواهشا یکی بگه این میتینگ دمنتور کــــجـــااااااســـــت؟!! آخرش خومون جدا رفتیم :(((((( کاش یه نشونه ای،شماره ای،چیزی میدادین.مثلا میگفتین آقا من اینو میپوشم!در همین حد هم کافی بود!
ممنون
آقا خیلی خوش گذشت به من.
دست آقا امید و آقا میلاد عزیز درد نکنه.
و برای گمراه نشدن بچه ها،اون پسر دوازده ساله هم که از رشت اومده بود من بودم ولی در هیچ شرایطی نتونستم جلوی خودمو بگیرم و باید کتابو میخریدم و از خانم رولینگ هم بسیار معذرت میخوام که به توصیه شون گوش نکردم.
پ.ن: دوستان عزیز شهرستانی،جای همتون خالی بود….امیدوارم توی میتینگ بعدی حتما بیام و شما هم تشریف بیارین و همدیگرو ببینیم…☺
پ.ن2:یک بار دیگه هم از آقا امید و آقا میلاد می تشکرم که میتینگ رو برقرار کردن.☻
ینی از رشت بلند شدی رفتی تهران واسه میتینگ؟؟؟
بابا ای ول…….
به این میگن یه هری پاتریست وااااقعی((-:
بابا به خاطر 4 ساعت راه که این حرفارو نداریم،میتینگ بعدی هم ایشالا میام..
داداش تو واسه چهار ساعت اومدی ولی من واسه نیم ساعت هم نتونستم بیام..نه که نخواسته باشم بیام,
اصلا نشد
تازه قرار بود من ظرف های ناهارمونو بشورم
فک میکنی چی شد؟شیر اب رو نبستم و نیم ساعت بعد که برگشتم خونمون دریای خزر شده بود
حالا انشاالله میتینگ بعدی……….
انشا الله
واقعا یه هری پاتریسته واقعیه کلکسیونشو فقط باید میدیدی عالی بود ;)
من و دوتا از بچه ها خیلی دنبالتون گشتیم ولی پیداتون نکردیم!
خوش به حال هرکی که بود!
ایشالا دفعه بعدی ما هم میایم
:)
من نبودم
):
.
.
.
.
……
ایشاالله دفعه بعد
وااااااااااااااااای خوش به حاله هر کسی که رفت
من که انقدر کار داشتم یادم رفت شیر اب اشپزخانه رو ببندم
کل خونمون تا خرخره پر از اب شد)-:
مگه روی عکس محل میتینگ رو مشخص نکرده بودید پس چرا اونجا نبودید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نکنید این کارو بده حرف در میارن واستون میگن اینا میپیچونن :|
مرسی از مدیران سایت عزیز خیلی خوب بود وخوش گذشت امیدوارم بازم از این بهنونه ها برای دیدن همدیگه پیدا کنید
فقط زمانش کم بود به نظرم باید تایم میتینگ بیشتر باشه حداقل چند ساعتی باید میبود تا بچه ها بیشتر باهم مچ میشدن
و من میخواستم در مورد بازگشت هری پاتر بیشتر توضیح بدم که نشد
ولی خیلی خوشحال شدم که اعضای گل دمنتور رو دیدم
امیدوارم سال بعد منم باشم.:-)
در کل میتینگ خوبی بود , خوش گذشت. مرسی از دمنتور. جای کسانی که نتونستن بیان خالی.امیدوارم در آینده اگه قراری بود , ببینمشون.
خب آقا امید منظوره من این بود که ساعته سه و ربع کل محوطه اطرافه مترو رو گشتیم بعد اومدیم سمت تندیس.یادتونه واسه میتینگه قبلی چقدر منتظر بچه ها وایسادیم؟اونروز من اولین نفر بودم که اونجا بودم.امروز شما که یک ساعت وایسادید بچه ها بیان یه ربع دیگه هم صبر میکردید.چون مطمعنن غیر از ما افراده دیگه ای بودن که حداقل تا سه و پنج دقیقه خودشونو رسوندن.در هر صورت،ایشالا میتینگایه بعدی…
واقعا میتینگ خوب و جذابی بود ، از همه ی اونایی که اومدند ممنونم و جای همه ی اونایی که نیومدند هم خالی بود .
از مدیران خوب سایت : آقا امید ، آقا میلاد ، پدرام عزیز و محمد حسین عزیز ، که امروز در میتینگ بودند و زحمت هاشون بر ماها پوشیده نیست و آقای مهرزاد جعفری عزیز که لطف کردند و با رادیو دمنتور مصاحبه کردند و همین طور دوستای عزیزم از رادیو که حضور داشتند ، خیلی خیلی خیلی ممنونم .
تا باشه از این شلوغیا و دوستی ها :)
مرسی از شما سامان عزیز و بچه های رادیو دمنتور، و مخصوصاً امید عزیز و سایت بسیار خوبتون، که لطف کردین و حمایت کردین و به خوبی پوشش دادین هر دو طرف رو.
آقا خیلی نامردین…
من به خاطره کلاسم ساعت سه و ربع رسیدم.البته همراه یکی از دوستای خوبم آقا میلاد.
ما طبق اون حرفی که زده بودین اول رفتیم انتشارات تندیس که شما هارو پیدا کنیم.وقتی نیافتیمتون رفتیم سراغه انتشاراته آذرباد.بعد از تموم شدن بحثه دوسته ما با یکی از مترجمایه کتاب خلا ناگهانی که فکر کنم آقایه بابا نژاد بود،پرسیدیم بچه هایه دمنتور نیومدن اینجا،که بهمون گفتن شما اومدینو رفتین.بعدشم کل نمایشگاه رو گشتیم که پیداتون کنیم ولی چه فایده…
همش واسه یه ربع تاخیر….
دوست عزیز،
قرار برای ساعت 14، مقابل خروجی متروی مصلی بود، نه تندیس.
از یک و 45 تا نزدیک ساعت سه هم همون جا بودیم تا هر کی دیر کرده، به ما برسه.
آقای بابانژاد نبود، من بودم عزیزم! :دی
بر خلاف سال پیش که در جمع دمنتور حاضر بودم اما متاسفانه امسال نتونستم در روز ملاقات دمنتور به نمایشگاه بیام.امیدوارم این میتینگ ها همچنان ادامه داشته باشه و روز جمعه هم باشه که شهرستانی ها هم امکان حضور داشته بشن:)
سلام آقا امید . منم اومده بودم از همون ساعات ِ اول ، اما اولش ک فقط 3 نفر بودید روم نشد بیام ولی خب جالب بود… اکثر بچه ها رو هم شناختم … :))))))
موفق باشید . :))))))
سلام، رو شدن نمیخواست!
به هر حال لطف کردین که اومدین.
الان واقعاً پشیمونم !!!! آره واقعاً رو شدن نمیخواست ولی اون موقع دختری اونجا نبود و انگار جَو پسرونه بود دگ منم نیومدم . . . ولی واقعاً ازینکه دیدمتون خیلی خیلی خوشحال شدم.
:(
پ.ن. : من دقیقاً رو ب روی شما و دوستاتون وایساده بودم :)
یه جورایی الان این حس رو دارم ک شنل نامرئی پوشیده بودم …. :(((
اگر میتینگ ِ دیگری باشه، حتماً میام…
موفق باشید.
امید جان مهدی ایندفه راس میگه دیگه چت رو دوباره باز کنین D:
قرار ملاقات فوق العاده ای بود
از همه بچه های سایت به خصوص امید،میلاد،پدرام و سامان تشکر میکنم
خیلی خوش گذشت
همین فردا اگه برید همونجا و تنقلات و خوراکی پخش کنید باور کنید 200 نفر درجا عضو دمنتور میشن و می پیوندن
آه….مثل اینکه خیلی خوش گذشته نه؟ من که نتونستم بیام با اینکه 99درصد احتمال داشت بیام نتونستم.ولی خب انشاا… دفعه بعد……..آه
ممنون بابت خبر
حتما عکس ها رو بذارید
میتینگ خوبی بود فقط حیف که دیر بچه هارو پیدا کردم و بهشون پیوستم
ای بابا ما که کل اونجایی رو توی نقشه گفته بودید حدود 7-8 بار رفتیم و برگشتیم ولی پیداتون نکردیم.
کاش نشونه ای چیزی داشتین.ایشاللا دفعه های بعد!
خوب بود،خوش گذشت!
مگه میشه کنار بچه های دمنتور باشی و خوش نگذره!!!!
نه،میشه؟؟؟؟؟
من آزمون نمونه دولتی داشتم نتونستم بیاااااااااام اینم دومیش از دست دادم دفعه ی اولم کلاس داشتم بدبختما ایشالله دفعه بعد
مرسی از امید عزیز بابت گزارش، فکر کنم شما منظور بنده رو اشتباه متوجه شدین امروز. من نگفتم تنها از روی PDF ترجمه کردم، کتاب اورجینال رو خریداری کردم، ولی به دلیل اینکه دیر به دستم میرسید، ترجمه رو از روی PDF شروع کردم، و وقتی هم که کتاب به دستم رسید، همه ی کتاب رو هم با نسخه ی اصلی چک کردم و مشکلی ندیدم.
اگه نسخه ی شما فرق داره با نسخه ی من، خوشحال میشم که برام بیارید و صفحه هایی که میفرمایید حذف شده رو بهم نشون بدین.
باز هم مرسی از شما
ممنون، اصلاح کردم.
تا هفته آینده هم حذفیات رو تا جایی که پیدا کردم براتون حتما میفرستم.
خوش به حال اونایی که تونستن برن!فکر نمی کنم خوندن خلاء ناگهانی واسه کسی که دوازده سالشه درست باشه…
با نظرت موافقم ولی اون حدودا محتوای کتاب رو می دونسته و خریده…حتما اجازش رو داشته دیگه…هر چند ک ب نظر منم درست نیست
ولی من ب ی چیزی توجه نکرده بودما…50 60 نفر؟؟؟…ماشالله بکس دمن ترکوندن که
یک سری بعدا به جمع ما اضافه شدن و از قبل حرکت به آذرباد با ما نبودن.
و یک سری هم قبل از حرکت به آذرباد، جدا شدن.
برای همین شاید در جمع نزدیک 50 تا 60 بشه. ولی به 50 تغییر دادم که میانگین باشه.
…
مدیر: لطفا رعایت کنید.
خب پس خوش گذشته
خوب شد من نیومدم
وگرنه انقدر زر میزدم مختونو میخوردم مجبور بودین از این لباس آستین بلندای تیمارستان تنم کنین و بهم داروی بیهوشی بزنین
وای الهی خدا شفات بده داداش
ولی مطمئنی ادمایی با این خصوصیات(مثل خودت)اونجا نبودن؟من که مطمئنم بودن!!!!
تازه این طور رفتارا به نظر من واسه یه میتینگ بد نیست
نمیشه که همه بشینن همدیگه رو نگاه کنن!!!!!!!!!
پس بد شد نیومدی
ما که آرزو به دلمون موند که یه دفه تو میتینگای دمنتور باشیم نشد که نشد :(
اما بالاخره وصف العیش نصف العیش … دوستان به جای ما :)
دارم می میرم از حسودی ! خوش به حال همه ی کسایی که رفتن و حالشو بردن من که امسال نتونستم بیام ولی این واقعا جزو ارزو هامه امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه و امیدوارم دمنتور تا سال ها ی سال جاودان بمونه تا نسل های بعد هم از وجود یک همچین سایتی بی بهره نمونن .
با ارزو سلامتی برای همتون و برای آقا امید که برای اولین بار باعث شد حسودی کنم!
آخی
پس خوش گذشت…خوش ب حالتون
البته چ اشکالی داره که یکی خلا رو تو سن 12 بخونه؟؟؟:دی
ب رولینگ ک می رسه همه پاتالیم…شما نگران نباشید:دی
ممنون از گزارش