
هرماینی گرنجر یکی از شخصیتهای دوست داشتنی کتابهای هری پاتر است. بدون حضور او، هری و رون همیشه به مشکل میخوردند. با این حال نکاتی هست که در مورد هرماینی نمیدانستید و یا هنگام مطالعه کتاب به آنها توجه نکردهاید. در این مطلب برخی از این نکات را با یکدیگر مرور میکنیم.
اسم او ریشه در افسانههای اساطیری دارد…
هرماینی (Hermione) مشتق زنانه اسم هرمس (Hermes) است. هرمس یکی از اساطیر یونانی است که پیامرسان المپ نشینان و واسطه بین انسانهای فانی و ایزدان است. از تواناییهای ویژه او میتوان به رفت و آمد کردن بین جهانها و هوش سرشارش اشاره کرد. نامی که کاملا به هرماینی میآید: دختری که واسط بین دنیای مشنگها و جادوگران است و اطلاعات بین این دو دنیا را منتقل میکند. هوش او نیز که نیازی به تعریف ندارد.

… و اندکی گمراهکننده برای برخی از خوانندگان
بسیاری با تلفظ نام هرماینی مشکل داشتهاند. حتی در ترجمه فارسی هریپاتر، به اشتباه نام او هرمیون خوانده شد و مترجم محترم اثر، سرکار خانم ویدا اسلامیه، در پایان کتاب پنجم به این موضوع اذعان کرد. رولینگ نیز در مصاحبهای به سال ۱۹۹۹ عنوان کرد که افراد زیادی از او پرسیدهاند که اسم هرماینی دقیقا چگونه تلفظ میشود. در کتاب جام آتش، هرماینی یک بار و برای همیشه طرز تلفظ نامش را برای ویکتور کرام (و احتمالا برای تمامی خوانندگان) توضیح میدهد. البته کرام هم نتوانست نامش را درست تلفظ کند!

خواهری که به دنیا نیامد
هنگامی که هری و رون اولین بار در قطار سریعالسیر هاگوارتز با هرماینی ملاقات میکنند، او به آنها میگوید که: «هیچ کدام از اعضای خانواده من جادویی نیستند». یک برداشت این است که هرماینی قصد داشته تاکید کند که در کل خانواده پدری یا مادریاش هیچ فامیل جادویی ندارند، اما شاید دلیل دیگری وجود داشته باشد که او نگفت: «والدینم جادویی نیستند.». رولینگ در مصاحبه سال ۲۰۰۴ با بیبیسی به مناسب روز جهانی کتاب، به نکتهای در این زمینه اشاره کرد:
«من همیشه در برنامههایم برای هرماینی یک خواهر جوانتر متصور بودم اما او تا به حال هرگز خود را نشان نداده است و تقریبا [برای بوجود آوردن چنین کاراکتری] بسیار دیر شده است.»

او در همه چیز خوب نبود!
شاید هرماینی درخشانترین ساحره عصر خود باشد، اما یک یا دو چیز بود که او هرگز نتوانست به خوبی با آن کنار بیاید. برای مثال، بر خلاف هری، او در بوجود آوردن سپر مدافع اندکی مشکل داشت. معمولا در شطرنج جادویی به هری و رون میباخت. بافنده خوبی نبود و اولین جلسه کلاس درس پروازش نیز خیلی خوب پیش نرفت:
جاروی هرماینی گرنجر فقط روی زمین غلتید و جاروی نویل اصلا تکان نخورد. هری با خود گفت شاید جاروها هم مثل اسبها متوجه میشوند که سوارشان ترسیده است زیرا از لرزش صدای نویل کاملا روشن بود که تمایلی به پرواز ندارد و ترجیح میدهد روی زمین بماند.
هری پاتر و سنگ جادو – فصل نهم: جدال نیمه شب
از طرفی نباید حضور کوتاه هرماینی در کلاس پیشگویی پرفسور تریلانی را فراموش کرد. رون به این نکته اشاره کرد که هرماینی «دوست ندارد برای تنوع هم که شده در چیزی بد باشد» اما هرماینی تنها به خاطر بد بودنش در کلاس پیشگویی آن را ترک نکرد. او همواره نسبت به پیشگویی دیر باور بود. در کتاب اول خواندیم که گفت:
از کجا معلوم که سانتورها درست گفته باشن؟ به نظر من که این یه جور طالعبینی و پیشگوییه و به قول پرفسور مک گونگال پیشگویی یکی از شاخههای مبهم علم جادوست.
هری پاتر و سنگ جادو – فصل پانزدهم: جنگل ممنوع

بزرگترین ترس او، شکست خوردن بود
– ای کاش منم با لولو خورخوره تمرین کرده بودم…
رون پوزخند زد و گفت: اون وقت لولو خورخوره چه شکلی میشد؟ یه مقاله که از ده نمره فقط نه نمره گرفته؟
هری پاتر و زندانی آزکابان – فصل هفتم: لولو خورخورهی درون گنجه
رون شوخی میکرد (مثل همیشه) اما او تقریبا درست گفته بود. یکی از دلایلی که هرماینی به شدت تلاش میکرد این بود که همواره از اینکه اشتباه کند و اطرافیانش را ناامید کند میترسید: یکی از ویژگیهای انسانهای موفق.
هرماینی نیز تمام مراحل را با موفقیت پشت سر گذاشت تا به صندوق لولو خورخوره رسید. پس از یک دقیقه جیغ کشید و از صندوق بیرون آمد. پروفسور لوپین با قیافهی حیرت زده گفت: «چی شده هرماینی؟»
هرماینی که نفسش بند آمده بود به صندوق اشاره کرد و گفت: «پـ…پـ… پروفسور مک گونگال بود! اون… اون گفت که توی هیچ کدوم از امتحانات نمرهی قبولی نیاوردهام!»
هری پاتر و زندانی آزکابان – فصل شانزدهم: پیشگویی پروفسور تریلانی

چیزی که در کلاس معجونسازی او را خجالتزده کرد…
ممکن است که حین خواندن کتاب شاهزاده دورگه متوجه شده باشید که هرمیون بوی خاصی را از معجون عشقینه حس میکرد:
– این قویترین معجون عشق دنیاست!
– کاملا درسته. احتمالا از روی رنگ صدفی پر تلألوی خاصش تشخیص دادی، درسته؟
هرماینی با شوق و ذوق گفت:
– و از روی بخارش که با حالت مارپیچی خاصی بالا میره و باید برای هر کدوم از ما بوی متفاوتی داشته باشه و اونم بستگی داره که ما جذب چه بویی میشیم. برای من که بوش مثل بوی چمنی که تازه کوتاه شده، بوی کاغذ پوستی نو و …
اما صورت هرماینی کمی گل انداخت و جملهاش را نا تمام گذاشت.
هری پاتر و شاهزاده دورگه – فصل نهم: شاهزاده دورگه
رولینگ در سال ۲۰۰۷ اعلام کرد بویی که هرماینی از اعلامش خجالت میکشید، بوی موهای رون است. او گفته است: «هر فردی بوی موی مخصوص به خود را دارد، تا به حال به این نکته توجه نکردهاید؟» تعجبی ندارد که هرماینی ناگهان ساکت شد!

طعنهاش به وزیر که گریبانگیر خودش شد
– شما قصد دارین در یکی از رشتههای مربوط به قوانین جادویی مشغول به کار بشین، دوشیزه گرنجر؟
هرماینی پرخاشگرانه گفت:
– نه، چنین قصدی ندارم. فقط امیدوارم بتونم در این دنیا کار خوبی انجام بدم.
هری پاتر و یادگاران مرگ – فصل هفتم: وصیتنامهی آلبوس دامبلدور
در نهایت هرماینی توانست هر دو کار را انجام دهد. به دنبال تلاشهای اولیه هرماینی برای آزادی جنهای خانگی، یکی از اولین شغلهای او پس از هاگوارتز در سازمان ساماندهی و نظارت بر امور موجودات جادویی بود. پس از آن، او کاملا بر خلاف حرفی که به اسکریمجیور زده بود، در سازمان اجرای قوانین جادویی مشغول به کار شد و در آنجا تبدیل به شخص اثرگذاری شد که توانست قوانین حمایت کننده از اصیل زادگان را کاملا از بین ببرد. (بر اساس گفتههای رولینگ در مصاحبه سال ۲۰۰۷) بنابراین میتوان گفت طعنهاش به وزیر، روزی گریبانگیر خودش شد و بالاخره در زمینه قوانین جادویی کارهایی انجام داد.
هرماینی کوچک هیچ وقت فکر نمیکرد که روزی تبدیل به چه شخصیت مهمی در دنیای جادوگری شود…
منبع: پاترمور