دمنتور

دسته: کتاب‌ها

قطعا همه طرفداران هری پاتر می دانند که فیلم های هری پاتر از روی مجموعه کتاب های هری پاتر نوشته خانم جی.کی رولینگ ساخته و تولید شده است. کتابهایی که دنیایی جادویی را با قلم جادویی نویسنده ای باهوش و خلاق برای ما ساختند و قسمتی از زندگی یک نسل در جهان شدند. اما از آثار خانم رولینگ فقط مجموعه کتاب های هری پاتر و کتاب های حاشیه آن منتشر نشده اند. ایشان بعد از پایان انتشار کتاب های هری پاتر سبک های دیگر ادبی را امتحان کردند.
در این قسمت از دمنتور می توانید تمام اخبار مرتبط با کتاب های هری پاتر را دنبال کنید.

  • پیش نمایش جدید از ‘پاترمور’ منتشر شد: تصویر آغاز فصل کتاب

    پیش نمایش جدید از ‘پاترمور’ منتشر شد: تصویر آغاز فصل کتاب

    تصویر جدیدی از وب سایت پاترمور منتشر شد. این اولین عکس از سه پیش نمایشی است که قرار است تا هفته های آینده منتشر شود.

    عکس را در اینجا مشاهده کنید. در این تصویر می بینیم که فصل ۶ از کتاب اول چگونه آغاز می شود. گویا با دو گزینه ای که وجود دارد، می توان به آن بخش از فصل کتاب سر زد و وارد قطار شد.

    همیشه آخرین اخبار و اطلاعات از پاترمور در این بخش قرار می گیرد.

  • فقط دو هفته باقی مانده: نقل قول های کتاب

    فقط دو هفته باقی مانده: نقل قول های کتاب

    فرشید

    با چوبدستی اش ماده نقره فام را به درون قمقمه منتقل کرد.وقتی قمقمه لب به لب پر شد و به نظر رسید دیگر خونی در بدن اسنیپ باقی نمانده،چنگی که به ردای هری زده بود شل شد.اسنیپ به زمزمه گفت
    به من ….نگاه…. کن
    نگاه آن چشمان سبز به دو چشم سیاه افتاد و لحظه ای بعد،گویی در ژرفای آن چشمان سیاه چیزی از میان رفت و آن ها را خالی و خیره و مات کرد.دستی که هری را گرفته بود به زمین افتاد و اسنیپ دیگر حرکتی نکرد

    یادگاران مرگ،قسمت دوم،فصل ابر چوبدستی

    علیرضا

    هری روی علف ها افتاد و به یکباره و با زحمت برخاست.به نظر میرسید که آنها در تاریکی در گوشه ای از زمین فرود آمده اند. هرمیون در حال دویدن در یک مسیر دایره شکل به دور آنها بود و در حالی که چوب دستش را حرکت میداد گفت:پروتگو توتالیم ………… سالویو هگزیا.
    رون در حالی که از شنل نامریی بیرون می آمد گفت:اون خیانتکار پیر زخمی شده. شنل را به سمت هری پرتاب کرد و ادامه داد:هرمیون تو یه نابغه ای . یه نابغه تمام عیار . باورم نمیشه ما از اونجا بیرون آومدیم.
    هرمیون گفت:کیو اینیمیکوم،نگفته بودم این یه تله اس؟در موردش نگفته بودم؟حالا خونه اش داغون شده رون در حالی که جین پاره و پای زخمی اش را بررسی میکرد گفت:درست گفته بودی.به نظرت حالا با اون چیکار میکنن؟
    هرمیون نالید:اوه، امیدوارم اونو نکشن.علت اینکه من میخواستم قبل از خارج شدنمون مرگ خوار ها هری رو ببینن این بود که اونا بفهمن زنوفیلیوس دروغ نگفته بود.

    هری پاتر و یادگاران مرگ- فصل ۲۲-صفحه ۴۵۹-پاراگراف اول و دوم

    morteza94

    انگاه تفی به صورت او انداخت.

    هری شنل را از رویش کنار زد، چوبدستی اش را بالا برد و گفت:

    – نباید این کارو می کردی.

    همین که آمیکوس به سمت او چرخید، هری فریاد زد:«کروشیو»

    مرگ خوار از زمین بلند شد و مثل کس که در حال غرق شدن باشد شروع به دست و پا زدن در هوا کرد، به خود می پیچید و از درد عربده می کشید. سپس به یکی از جا کتابی ها خورد و با شکستن شیشه ی آن بی حس و بی رمق، به زمینافتاد.

    هری که خون با شدت به مغزش هجوم می اورد، گفت:

    – حالا می فهمم منظور بلاتریکس چی بود. آدم باید واقعا بخواد که طلسم اجرا بشه.

    پروفسور مک گونگال به قلبش چنگ زد و به زمزمه گفت:

    – پاتر! پاتر – تو این جایی! چی-؟ چه طوری-؟

    و ……..

    کتابسرای تندیس – ترجمه: ویدا اسلامیه – کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ – فصل ۳۰ – صفحات ۶۸۳ و ۶۸۴

    EXPELLIARMUS (محسن دهقانی)

    رون گفت: ما تا آنجا که میتونستیم بار، با خودمون بیاریم، چیز آوردیم.یک بسته ی بزرگ از شیرینی های جور و واجور، پرت کرد تو دامن هری. هوا گرگ ومیش بود و هرمیون و رون تازه توی سالن عمومی پیداشون شده بود. انقدر هوای بیرون سرد بود که لپهاشون گل انداخته بود وبه نظر میرسید که خیلی به آنها خوش گذشته است.
    هری گفت از شما متشکرم. یک پاکت کوچولو فلفل از روی میز ناهار خوری برداشت و پرسید هاگزمید چطوریه؟ شما کجاها رفتید؟
    – تقریبا همه جا …

    هری پاتر و زندانی آزکابان – فصل هشتم

  • فردا پیش نمایش جدیدی از پاترمور می آید

    فردا پیش نمایش جدیدی از پاترمور می آید

    آماده هستید که از پاترمور جی.کی.رولینگ اطلاعات بیشتری به دست بیاورید؟ تویتر رسمی آن دیشب اعلام کرد که قرار است فردا پیش نمایش یک سوم از فصل های آن پخش شود.

    تا این پیش نمایش منتشر بشود، در دمنتور با خبر خواهید شد.

    ماگل نت ابراز امیدواری کرد که با پیش نمایش جدید، به سوالات طرفداران در مورد این پروژه تا حدی پاسخ داده شود و چیزهای جدیدی از جو به دستمان برسد.

  • فقط ۱۵ روز مانده: نقل قول های امروز از کتاب ها (به روز شد)

    فقط ۱۵ روز مانده: نقل قول های امروز از کتاب ها (به روز شد)

    امیر حسین

    دست هری غرق در خون بود دست راستش را محکم در دست چپش فشار می داد تا خون ریزی را بند آوردو زیر لب نفرین می کرد .با ضربه آرنج در اتاق خوابش را با ز کرد .صدای شکسته شدن ظرف چینی به گوشش رسید او پایش را روی یک ظرف چینی در بیرون از اتاق خوابش گذاشت.احمقانه وبی معنی بود این که با ید چهار روز دیگر را بدون جادو سر کند.

    هری پاتر ویادگاران مرگ -فصل دوم

    معین (HP7)

    نمیخوام هیچکسی به کمکم بیاد باید همین طوری باشه. خودم باید باشم هری با صدای بلندی این را گفت و در سکوت
    سر سرا صدایش مانند صدای شیپوری پیچید
    ولدمورت که چشم های سرخش گشاد شده بود زیر لب غرید: پاتر جدی نمیگه روش کارش این جوری نیست مگه نه؟ امروز
    کی رو میخوای سپر بلای خودت بکنی پاتر؟
    هری به سادگی گفت هیچ کسی رو دیگه هیچ جان پیچی باقی نمونده فقط من مونده م و تو هیچ کدوم
    نمی تونند با وجود دیگری زنده بمونند و یکی از ما برای همیشه میره

    کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ – فصل سی و ششم / ایراد نقشه

    g.m.j

    اسنیپ به سختی نفس می کشید.
    پسرش نجات پیدا کرد.دامبلدور گفت.
    اون چشمای مادرشو داره.تو چشمای لیلی رو به خاطر میاری مگه نه؟
    (اسنیپ)نه! اون مرده!
    (دامبلدور)اره که چی؟
    (اسنیپ)من ارزو می کنم… ارزو می کنم که من به جاش می مردم.
    (اسنیپ)اونوقت چه فایده ای برا بقیه داشت؟اگه تو لیلی رو دوست داشتی راهت مشخصه!
    (دامبلدور)منظورت چیه؟
    کار کن مرگش بیه.ده نباشه کمک کن از پسرش محافظت کنم…(اسنیپ) .

    به روز رسانی:

    چندین ایمیل و دیدگاه در مورد خبر جدید اما واتسون برای دمنتور ارسال کردید. برای پاسخ به سوال شما در این مورد، باید خدمتون عرض کنم که دنیل و اما با هم دوست دختر/پسر نیستند، نشدند و نخواهند شد و خبر مذکور که در صحت اون هم تردید دارم، در مورد این بود که اما و دنیل به همدیگه در مورد پیدا کردن دوست کمک میکنند.

  • نقل قول های کتاب در ۱۷ روز باقی مانده…

    نقل قول های کتاب در ۱۷ روز باقی مانده…

    اگر به دیدگاهی جواب ندادم برای این هست که چک نکردم. ضمنا لطفا نقل قول هم ارسال نکنید.

    Sami Potter

    هری تقلا می کرد تا در آن ویرانه بلند شود و بایستد؛سه مرد مو قرمز، در جایی که دیوار ویران شده بود،دور هم جمع بودند. هری دست هرمیون را گرفت و با هم تلو تلو خوردند و بر روی تکه های چوب و سنگ سکندری خوران قدم گذاشتند.
    کسی فریاد می زد:
    “نه-نه-نه!نه!فرد!نه!
    پرسی داشت برادرش را تکان می داد،رون کنارشان زانو زده بود و چشم ها فرد خیره بود،بی آنکه ببیند سایه ی آخرین لبخندش هنوز کنج لبش بود.

    هری پاتر و یادگاران مرگ-جلد ۲-فصل سی و یکم-ترجمه اسلامیه

    Ali.h.k

    پرسش های بیشماری را هیچ گاه از او نپرسیده بود…چه حرف های زیادی با او داشت…
    دران دم بی هیچ هشداری ان حقیقت دردناک کامل تر و امکان ناپذیر تر و انکار ناپذیر تر از هر زمان دیگری وجودش را فرا گرفت.دامبلدور رفته بود مرده بود….

    هری پاتر و شاهزاده دورگه-ارامگاه سپید

    آرش

    هری نمی دانست از کجا شروع کند اما اهمیتی نداشت در همین لحظه چیزی بزرگ و نقره ای از روی سایبان بالای جمعیت رد شد و پایین آمد سیاهگوش ، زیبا و درخشان آرام میان مهمانان شگفت زده فرود آمد . سرها برگشت و نزدیک ترین افراد به آن به طور خنده داری خشکشان زد . سپس دهان سپر مدافع باز شد و با صدای بلند و عمیق و آرام کینگزلی شکبولت به حرف آمد « وزارتخانه سقوط کرده . اسکریمجر مرده ، اون ها دارن میان »

    یادگاران مرگ۱ – عروسی

    Monster. Fame

    پاهای هری با جاده تماس یافت.جادهی اصلی هاگزمید را دید که به طور دردناکی اشنا بود: ویترین تاریک مغازه ها طرح کلی کوه های سیاه بشت دهکده بیچ جاده روبه رویشان که از جاده ی اصلی جدا میشد و به هاگوارتز می رسید نوری که از بنجره های کافه ی سه دسته جارو بیرون میزد و بس از فرو ریختن قلبش با وضوحی دقیق و شفاف به ییاد سال گذشته افتاد که در ان جا فرود امده بود و دامبلدور ضعیف و درمانده به او تکیه داشت همه ی این ها را در یک ان هنگام فرودش به یاد اورد و بعد همین که گیر محکم دستش به دست های رون و هرمیون کمی شل تر کرد ان اتفاق رخ داد……..

    اینه گمشده فصل ۲۸

  • فقط ۱۸ روز باقی مانده: نقل قول های زیبا از کتاب های هری پاتر

    فقط ۱۸ روز باقی مانده: نقل قول های زیبا از کتاب های هری پاتر

    محمد امیری

    اکنون چهره ی ابرفورث حالت کاملا خطرناکی به خود می گرفت.

    -گریندل والد اومد، و بالاخره برادرم همتایی داشت که باهاش حرف بزنه،کسی که به اندازه ی خودش باهوش و با استعداد بود.دیگه مراقبت از آریانا در مرحله ی دوم اهمیت داشت و اونا نقشه هاشونو برای پی ریزی یه نظام جادوگری جهانی یا گشتن دنبال یادگار ها یا هر چیز دیگه ای رو که اون همه علاقه مندشون کرده بود و در سر می پرورندند.برنامه های عظیمی به نفع نژاد جادوگری داشتند و اگه از دختر جوونی غافل می موندن ، چه اهمیتی داشت؟آخه آلبوس داشت در جهت منافع مهم تر فعالیت می کرد.اما چند هفته که از کارهاشون گذش دیگه طاقتم تمام شده بود ، وقت برگشتنم به هاگوارتز بود برای همین بهشون گفتم،رک و راست به هر دوشون گفتم،همین طوری که به تو دارم میگم.ابرفورت مستقیم به هری نگاه کرد و گفت:بهشون گفتم همین الان این کار ها رو بزارید کنار،شما که نمیتونین اریانا مراقبت کنید یا اونو با برنامه هاتون جا به جا کنید پس…….

    امیر.ص

    *آواداکداورا!
    اکسپلیارموس!
    *صدای انفجاری مثل صدای شلیک توپ بلند شد و شعله های طلایی رنگی که میانشان
    پدیدار شد،نشانگر برخورد طلسم هایشان بود.

    از جای دوردستی صدای جرکت بد عنق در طول راهرو ها را میشنیدند که آهنگ
    پیروزمندانه خودش را میخواند:

    بردیمشون بردیمشون خرد و خمیر کردیمشون
    پاترجونم هستی تو تک ولدی چی شد رفت به درک
    بچه ها بیاین شادی کنیم بازی وطنازی کنیم

    هری پاتر و یادگاران مرگ

    آریانا

    هری در حالی که با لباس روی تختش دراز می کشید و به بالا خیره شده بود گفت:((نمیدونم)).او هیچ کنجکاوی ای در مورد ار.ای.بی نداشت.حتی شک داشت که هرگز دوباره احساس کنجکاوی کند.همان طور که دراز کشیده بود ناگهان متوجه شد که همه جا ساکت شده.فوکس دیگر نمی خواند.فهمید که فوکس رفته و هاگوارتز را برای همیشه ترک کرده است،درست همان طور که دامبلدور مدرسه را ترک کرده بود.این دنیا را ترک کرده بود و هری را ترک کرده بود.

    هری پاتر ۶ (فصل ۲۹ سوگواری ققنوس)

    Sami Potter

    مگه-تو-روانی هستی؟-
    هیچ چیز جز شنیدن آن صدا نمی توانست هری را چنان تکان بدهد و نیروی برخاستن از زمین را در او بدمد.در حالی که به شدت می لرزید تلو تلو خوران بلند شد و ایستاد.رون را در برابر خود دید که لباس هایش خیس آب و چسبیده به بدنش بود ،موهایش تمام صورتش را پوسانده بود،شمشیر گریفندور در یک دستش و قاب آویز آویخته از زنجیر پاره،در دست دیگرش بود.
    هری نمی توانست پاسخش را بدهد،آن آهوی نقره ای در مقایسه با بازگشت مجدد رون هیچ بود،هیچ،و هری نمی توانست یاور کند.

    هری پاتر و یادگاران مرگ-جلد ۲-فصل نوزدهم-ترجمه اسلامیه

  • تنها ۱۹ روز باقی مانده: نقل قول های ۴ تیر

    تنها ۱۹ روز باقی مانده: نقل قول های ۴ تیر

    سینا.جـــ

    در برج گریفندور همه در تب و تاب مسابقه کوییدیچ بودند. تیم کوییدیچ بعد از دوران طلایی چارلی ویزلی (دومین برادر بزرگ رون) در مقام جستجوگر ، نتوانسته بود برنده ی جام کوییدیچ بشود.امّا هری اطمینان داشت هیچ یک از دانش آموزان برج گریفندور ، حتی وود ، به اندازه ی خودش مشتاق موفقیت در این مسابقه نیست. هیچ کس به یاد نداشت که یک مسابقه چنین جنجال و هیاهویی برپا کرده باشد.ر پایان تعطیلات درگیری دو تیم و طرفدارانش به اوج رسید.چندین بار در راهرو ها نزا و زد و خورد در گرفت و بدتر از همه کشمکشی بود که میان یک دانش آموز سال چهارم گریفندور و یک دانش آموز سال ششم گروه اسلایترین پیش آمد و در پایان هردو در حالی که تره فرنگی از گوششان بیرون زده بود ، روانه ی درمانگاه شدند!

    کتاب سوّم-هری پاتر و زندانی آزکابان

    lord of shadows

    جای زخمش می سوخت،اما او بر دردش غلبه می کرد.آن را حس می کرد اما از آن جدا بود.سرانجام مهار آن را آموخته بود.یاد گرفته بود که چطور درهای ذهنش را به روی ولدمورت ببندد.همان چیزی را فرا گرفته بود که دامبلدور از او خواسته بود از اسنیپ بیاموزد.درست همانطور که وقتی هری به خاطر سیریوس غرق اندوه بود ولدمورت نتوانسته بود وجودش را تسخیر کند اکنون که به سوگ دابی نشسته بود نیز افکار ولدمورت قادر به نفوذ در ذهنش نبودند.

    انگار که غم،ولدمورت را از میدان به در می کرد….هرچند که بی تردید اگر دامبلدور بود،می گفت که این عشق است.

    کتاب هفتم-جلد دوم-فصل بیست و چهارم:چوبدستی ساز

    nina (hagralsito)

    هری دوان دوان به اتاقش در طبقه بالا رفت و درست موقعی به پشت پنجره رسید که اتومبیل خانواده دروسلی با دو فرمان از راه ماشین رو بیرون رفت و راه خیابان را پیش گرفت و دور و دورتر شد.کلاه سیلندری دیدالوس دیگل در صندلی عقب بین دادلی و خاله پتونیا مشخص بود . اتومبیل در انتهای خیابان پریوت به سمت راست پیچید ویک آن شیشه هایش در نور خورشید که در حال غروب بود به رنگ سرخ آتشین در آمد و سپس از نظر محو شد.
    هری قفس هدویگ ؛آذرخش و کوله پشتی اش را برداشت و تلو تلو خوران از پله ها پایین رفت و به هال رسید و همان جا قفس و جارو و کیفش را پای پله ها گذاشت .حالا دیگه هوا لحظه به لحظه تاریکتر میشد و هال در نور شبانه پر از سایه بود. آنجا ایستادن در سکوت و آگاهی از این که دیگر چیزی نمانده بود که برای آخرین بار از این خانه برود حس عجیبی را در او برمی انگیخت. مدت ها پیش هرگاه خانواده دروسلی برای تفریح و خوشگذرانی از خانه بیرون میرفتند و او را در خانه تنها میگذاشتند این ساعتهای تنهایی برایش موهبتی نادر بود : فقط برای کش رفتن خوراکی خوش مزه ای از یخچال معطل میشد و بعد با عجله به طبقه ی بالا می دوید تا با کامپیوتر دادلی بازی کند یا تلویزیون را روشن کند و تا دلش میخواست این کانال آن کانال کند. یادآوری آن روزها خلا عجیبی در دلش ایجاد میکرد , مثل به یاد آوردن برادر کوچکی بود که از دست رفته باشد.
    -نمیخوای برای آخریت بار نگاهی به اینجا بندازی؟
    این را از هدویگ پرسید که هنوز سرش زیر بالش بود و انگار با خود هم قهر کرده بود.هری ادامه داد:
    دیگه هیچ وقت نمیام اینجاها. نمیخوای اون دوران خوش رو به یاد بیاری؟..

    کتاب یادگاران مرگ.جلد اول . فصل ۴

    سارا کاشفی پور

    از آستانه ی درگذشته بود که جیمز با سرعت وارد هال شد. کارش آسان بود… بسیار آسان… حتی چوبدستی اش را نیز برنداشته بود…
    – لی لی، هری رو بردار و برو! خودشه! برو! فرار کن! من معطلش می کنم-
    معطل می کنم، با دست خالی و بدون چوبدستی!…. پیش از اجرای طلسم، خنده را سر داد…
    – آوداکاداورا!
    نور سبز رنگ، هال تنگ و کوچک را پر کرد، کالسکه ی کودک را به دیوار فشرد و روشن کرد، نرده ها را همچون خطوط صاعقه به درخشش در آورد، و جیمز پاتر همچون عروسکی خیمه شب بازی که بند هایش را بریده باشند به زمین سقوط کرد….

  • متن کامل فارسی کنفرانس مطبوعاتی جی.کی.رولینگ در مورد پاترمور

    متن کامل فارسی کنفرانس مطبوعاتی جی.کی.رولینگ در مورد پاترمور

    همان طور که دیروز مطلع شدید، جی.کی.رولینگ پس از انتشار ویدیوی صحبت‌هایش در سایت یوتیوب در مورد پروژه‌ی جدیدش، در کنفرانسی خبری به چند سوال پاسخ داد. اگر پوشش خبری لحظه به لحظه‌ی دمنتور را دنبال کرده باشید حتماً از بخش هایی از صحبت‌های او در این کنفرانس باخبر شده‌اید و با دیدن تصاویر رسمی منتشر شده، ماهیت این سایت تا حدودی در ذهنتان شکل گرفته است. اما برای این که با جزئیات بیشتری از این پروژه‌ی بدیع آشنا شوید، بر آن شدیم متن کامل صحبت‌های رولینگ در این کنفرانس مطبوعاتی را ترجمه و در اختیارتان قرار دهیم:

    کنفرانس مطبوعاتی جی.کی.رولینگ

    “پاترمور راه بسیار خوبیست که لطف خوانندگان را جبران کنم، خوانندگانی که کتاب‌ها را به این موفقیت بزرگ رسانده‌اند. هنوز هم نامه‌های بیشمار و بسیار زیادی به دستم میرسه… واقعاً فکر می‌کردم تا حالا تعدادشون کم میشد. هر هفته داستان‌ها، نقاشی‌ها یا درخواست‌هایی برای نوشتن پیش درآمد یا دنباله‌‌ای برای کتاب‌ها به دستم میرسه.
    این سایت تنها یک راه عالی برای ادامه داشتن این خلاقیت طرفدارهاست. برای من تجربه‌ی فوق‌العاده‌ای بوده که در این محیط، خلاق باشم، چون چنین محیطی در سال ۱۹۹۰ که ایده‌ی کتاب‌ها را داشتم وجود نداشت. همچنین راه بسیار شگرفی است که نسل دیجیتال را با کتاب‌ها آشنا کرد.
    واقعاً این پروژه به طور خاصی هیجان انگیز بود. حدود دو سال روش کار کردیم و به نظرم این خارق‌العاده‌ست که تعداد خیلی کمی از طرفداران متوجه شدن که ما چه قصدی داریم. تعداد کمی متوجه شدن و واقعاً لطف کردن و زود دست ما رو رو نکردن. کار کردن روی این پروژه با این گروه عالی، خیلی هیجان انگیز بود.”

     

    در مورد گروه‌بندی:

    “گروه‌بندی برای من یکی از سرگرم‌کننده‌ترین موارد پروژه بود. من شانزده سال مشغول نوشتن کتاب‌های پاتر بودم و طی این مدت یه احساس واقعی داشتم که مردم به کجا تعلق دارن و توی کدوم گروه قرار دارن. وقتی مردم رو می‌دیدم ناخودآگاه اونا رو پیش خودم گروه‌بندی می‌کردم.
    بنابراین، با گسترش این پهنه‌ی وسیع سوالات که به صورت تصادفی برای کاربر انتخاب میشه – در نتیجه لزوماً سوالات پرسیده شده از شما و دوستانتان یکسان نیست – به نظرم خیلی مهم بود که مثلاً کاربرها با دومین حدس متوجه نشن کدوم گزینه به معنی گریفندور هست. ولی نکته هیجان انگیز برای من اینه که اگر در گریفندور گروه‌بندی نشدید، اگر در یکی از سه گروه دیگر گروه‌بندی شدید در عوض یک چهارم بخش‌های اضافی خواهید داشت چون به سالن عمومی خودتون میرید. اگر در گروه گریفندور بیافتید فقط هری رو دنبال می‌کنید. اما اگر در گروه هافلپاف، ریونکلاو یا اسلیترین بیافتید، به سالن عمومی خودتون میرید، هم‌نوعان خودتون رو می‌بینید، که به شما میگن چه آدم‌های معروفی در گروهتون بودن و ذات حقیقی گروه شما چیست.
    در داستان اصلی شما گروه‌ها رو فقط از دید سه قهرمان من می‌بینید. چیزی که می‌خوام بگم اینه که در اسلیترین بودن چیز هولناکی نیست. و در حقیقت من همیشه گریفندور و اسلیترین رو به عنوان دو گروه که بیش از همه به هم نزدیکند دیدم. فکر می‌کنم خود هری به راحتی می‌تونست به یکی از این دو راه بره. فکر نکنم بشه جواب‌ها رو حدس زد. باید با صداقت جواب بدید. برای این کار فقط یک بار فرصت دارین، مثل تست هوشه، هیچ راه برگشتی نیست، باید بار اول درست انجامش بدید.
    ما این رو آزمایش کردیم. من روی خانواده‌ام تستش کردم و همه در گروهی قرار گرفتن که فکر می‌کردم، و وقتی گروه اونو در قالب سایت پیاده کرد، شما {خطاب به تارک نسری از TH_NK (موسسه طراحی وب‌سایت)} گفتید بیشتر مردم در ریونکلاو قرار گرفتن. تنها دو نفر در اسلیترین قرار گرفتن که کاملاً لباس سیاه پوشیده بودن. پس این عملی بوده.”

     

    این ایده چطور به فکرتان رسید و چقدر مطالب جدید در سایت هست؟

    “باید بگم بیش از نیمی از مطالب جدید رو قبلاً نوشتم – و چند موضوع جدید هم نوشتم، خصوصاً معرفی گروه‌ها. فرصت جالبی بود که برگردم به عقب، و دوباره فکر کنم اگر هری مسیر دیگه‌ای رو دنبال می‌کرد چی میشد. بنابراین چیزهای خیلی زیادی ایجاد کردم.
    {این ایده} موقعی مطرح شد که من و نیل {بلیر – وکیل رولینگ} داشتیم بحث می‌کردیم. می‌دونستیم تقاضاهای زیادی برای کتاب الکترونیکی وجود داره اما من می‌خواستم… اگر قراره این کار انجام بشه فراتر از این‌ها باشه. مشخصه که درخواست‌های زیادی برای انواع بازی‌ها و بازی‌های تعاملی آنلاین و از این جور چیزها داشتیم. می‌خواستم سرگرمی وسیله‌ای برای مطالعه باشه. می‌خواستم برگردونمش به تجربه ادبی، تجربه داستانی، و این چیزی بود که از اون بحث‌ها بیرون اومد. بنابراین دو سال پیش با جدیت کار بر روی این پروژه رو شروع کردیم.”

     

    آیا در آینده دایره‌المعارف چاپی منتشر می‌کنید؟

    “در حال حاضر نمی‌دونم اصلاً کتابی منتشر میشه یا نه. دنیا یه جورایی از من جلو افتاد چون در سال ۱۹۹۸ مطالبی که خلق کردم اون قدر زیاد بودن که در کتاب‌ها نمی‌گنجید. واقعاً مسخره بود که کسی… برای من اون موقع، پبش خودم فکر کردم، آخه کی می‌خواد بدونه اهمیت انواع چوب‌های چوبدستی چیه؟ همه‌ی اینا توی ذهنم بود. پس تنها راهی که می‌تونستم تصور کنم که این مطالب رو منتشر کنم در قالب یک کتاب چاپی بود.
    حالا، به محض این که چوبدستیتون رو گرفتید می‌تونید برید و ببینید که اهمیت چوب چوبدستی چیه. باید همه‌ش رو بخونید، ولی این طوری تجربه خیلی جالبیه.
    آیا دایره‌المعارفی منتشر میشه؟ شاید. دو چیز در مورد دایره‌المعارف میگم: اولاً، همیشه گفتم و حالا هم پای حرفم هستم، اگر در آینده دایره‌المعارف چاپی منتشر کنم می‌خوام که همه‌ی عوایدش به خیریه برسه. در سال ۱۹۹۸ حتی خوابش رو هم نمی‌دیدم که شخصاً در موقعیتی باشم که یک موسسه خیریه بزرگ رو تأسیس کنم و شخصاً کارهای خیریه بکنم، و قبلاً هم کتاب‌هایی رو برای خیریه نوشتم.
    نکته دیگه اینه که، این مجانی هست. لازم نیست چیزی بخرید تا به چیزهایی که امروز دیدید دسترسی داشته باشید. لازم نیست برای گرفتن مطالب اضافی پولی بپردازید، لازم نیست حتی یه چیز بخرید تا وارد پاترمور بشید و تجربه‌ای که دیدید رو داشته باشید. این برای من خیلی مهم بود. این برای جبران بود. این بار تکنولوژی وجود داشت تا چیزی فراتر از کتاب‌ها و فیلم‌ها برای طرفداران کنونی ایجاد کنیم.”

     

    گفته شده که خداحافظی با هری پاتر برای شما خیلی سخت بوده. این راهی برای این بوده که بتونید دوست پسرتون رو بیشتر نگه دارید؟

    “دقیقاً مثل دوست پسر قبلیمه. راستش رو بخواید زمانی که نوشتن هری رو تموم کردم، با چنان شدتی گریه کردم که تنها زمان مرگ مادرم این طوری گریه کرده بودم. این قدر که برای هری گریه کردم، تا حالا برای هیچ مردی گریه نکردم. بنابراین، همون طور که می‌دونید، خیلی وقته قراری نگذاشتیم، و حالا دو سال گذشته و اینو ساکت نگه داشتم.
    غیرمنتظره است که چطور به راحتی آروم آروم به این دنیا وارد و از اون خارج شدم. وقتی نوبت میرسه به نوشتن یادداشت‌های کامل کننده یا نوشتن مطالب جدید، که چند جا انجام دادم، کاملاً صادقانه بگم که فکر می‌کنم خارق‌العاده‌ست که چه راحت واردش شدم و ازش خارج شدم، خیلی عالیه. اما در مورد هری به یه خاتمه رسیدم، و فکر می‌کنم مهمه که بگم که قصد ندارم رمان دیگه‌ای بنویسم. این طریقه‌ی شگفت‌انگیزی بوده که با این بخش از زندگیم در ارتباط باشم، اما کاملاً مطمئنم دیگه کارم با رمان تموم شده. ولی ادامه پیدا کردنش جالب بود.”

     

    در خصوص نامه‌های جو و این که دوباره صندوق پستش پر از نامه میشه یا خیر

    “من نامه دوست دارم. نه همه‌ی نامه‌ها رو. ۹۹ درصد نامه‌ها رو دوست دارم.
    کتاب‌ها، امکان نداره که بگم هری پاتر برای من چی بوده و مبالغه باشه. کاملاً زندگی من رو دگرگون کرد. به عنوان خالقش دوستش داشتم. به هیچ وجه دوباره برای من اتفاق نمی‌افته. دوباره برای کس دیگه‌ای اتفاق می‌افته، مجموعه‌ی کتاب‌هایی خواهند بود به همین بزرگی. من خوانندگانم رو تحسین می‌کنم. خوانندگانم رو دوست دارم. هر نویسنده‌ای دوست داره فکر کنه اونا به مطالعه ادامه میدن.
    سوالی که فکر می‌کردم زودتر ازم پرسیده بشه ولی می‌خوام برای اطلاعتون جواب بدم بحث کتاب الکترونیکی/چاپی هست: دیدگاه من اینه که نمیشه جلوی پیشرفت رو گرفت. کتاب الکترونیکی دیگه همه گیر شده، در آینده فراگیر میشه. شخصاً کتاب چاپی رو دوست دارم، اما همین اواخر، بعد از خیلی‌ها چون من زیاد توی تکنولوژی به روز نیستم، در واقع امسال بود که من برای اولین بار کتاب‌های الکترونیکی رو دانلود کردم. و فوق‌العاده‌س، برای مسافرت و خصوصاً برای بچه‌ها  چیز خارق‌العاده‌ایه که هزاران کتاب رو در جیبتون در یک وسیله‌ی کوچک جابجا کنید، برای همین احساس خیلی خوبی دارم که هری پاتر به این محیط نو برده بشه. اما بازم کتاب چاپ شده کاغذی رو دوست دارم؛ فکر کنم از هر دو میشه لذت برد.”

     

    شما اسم پاترمور به ذهنتون رسید؟

    “بله. خیلی بهش افتخار میکنم. ما خیلی در این مورد بحث کردیم ولی این اسم از من بود.”

     

    میشه در مورد تصمیمتون در خصوص ارائه‌ی مستقیم {کتاب‌های الکترونیکی} به خریداران صحبت کنید؟ تصور نمی‌کنم “اپل” و “آمازون” زیاد خوشنود باشن.

    “خب من نمی‌تونم جای کس دیگه‌ای صحبت کنم. این تصمیم برای من کاملاً روشن بود. اولاً به این معنیه که – منظورم اینه که هری پاتر هر چی باشه یک پدیده‌ی بین‌المللیه و این به این معنیه که می‌تونیم ببینیم مردم از همه‌جا تجربه‌ی یکسانی رو تقریباً در یک زمان دارند. خیل زیادی از طرفداران قادر خواهند بود دقیقاً در آن واحد تجربه‌ی یکسانی رو داشته باشن، که برای من واقعاً خوش‌آیند هست.
    بسیار خوش شانس هستم که منابعی دارم که خودم می‌تونم انجامش بدم و بنابراین به نظرم باید درست انجامش بدم. فکر می‌کنم این تجربه‌ای عالی و منحصر به فرد هست که می‌تونم از هر جهت استطاعتش رو داشته باشم. که ار وقتم استفاده کنم و آدم‌های مناسب رو پیدا کنم – TH_NK خیلی عالی بودن – که بهش جامه عمل بپوشونم. واقعاً هیچ راه دیگه‌ای نبود که بشه برای طرفداران انجامش داد، جز این که خودم انجامش می‌دادم. هر کسی نمی‌تونه این کارو انجام بده، درک می‌کنم، ولی به نظرم برای هری پاتر کار درست همین بود. برای هری پاتر راه درست بود چون طرفداران پاتر جزء اولین‌ها بودن، به نظرم منصفانه است که بگیم، جامعه‌ی آنلاین عظیمی وجود داشت و برای من به عنوان نویسنده خیلی جالب بود که بتونم ارتباط مستقیمی با طرفدارانم داشته باشم، و قبلا حضور آنلاین مستقیم داشتم، قبلاً سایت خودم رو داشتم. بنابراین احساس نمی‌کردم قدم بزرگی رو به جلو باشه. این امتداد چیزی بود که از قبل وجود داشت.”

     

    می‌تونید بیشتر توضیح بدید که چه محتویات جدیدی در سایت هست و بخش‌های موردعلاقه‌ی شما کدام هستند؟

    “قبلاً اشاره داشتم… فکر کنم بخش مورد علاقه‌م گروه‌بندی هست، که عاشق نوشتنش بودم، به نظرم اگر در یکی از سه گروه به غیر از گریفندور قرار بگیرید، در آخر اطلاعات بیشتری در سنگ جادو نسیبتون میشه. نوشتن این قسمت خیلی خوش بود. و بعدش چوبدستی‌ها، من در مورد جنس چوبدستی‌ها وارد جزئیات مسخره‌ای میشم، و این که مغزشون چه اهمیتی داره، و دلیل احتمالی این که شما رو انتخاب کرده و تمام جزئیات چوبدستی‌ها که بخشی از اونا رو خیلی وقته دارم و برخی رو تازه نوشتم.
    سابقه‌ی پروفسور مک گونگال رو سال‌های سال داشتم و همیشه فکر می‌کردم یه جوری وارد داستان میشه ولی هرگز این اتفاق نیافتاد. هری و پروفسور مک گونگال هرگز تعامل و گفتگویی نداشتن که امکانش باشه این داستان بازگو بشه، برای همین داستان زندگی این کاراکتر که خیلی دوستش دارم پیشم باقی موند و هیچ جایی برای قرار دادنش نبود. حالا یه جایی هست که قرارش بدم. این برام خیلی خوشحال کننده بود.”

     

    چقدر اطلاعات هست؟

    “اوه، خدایا، نمی‌دونم. خیلیه. خیلی زیاده. ۱۸ هزار کلمه در آغاز به کار هست ولی دارم بهش اضافه می‌کنم. هنوز دارم آرشیوم رو زیر و رو می‌کنم و همین طور که به کتاب‌های بعدی می‌رسیم بیشتر خواهم نوشت. در حقیقت، تا حالا هم مطالبی برای شش کتاب دیگه تحویل دادم. حدود دو سال روی این پروژه کار کردیم برای همین مدت زیادی روش کار شده.”

     

    میشه در مورد کوییدیچ بپرسم؟

    “فکر نکنم در مورد کوییدیچ هنوز همه چیز رو گفته باشم. مردها همیشه در مورد کوییدیچ ازم می‌پرسن چون تعداد کسایی که، و من گیک‌ها رو دوست دارم برای همین اینو به صورت تحقیر آمیز نمیگم، ولی تعداد مردهای گیک که میان پیش من و درباره‌ی کوییدیچ باهام بحث میکنن اون قدر زیاده که اگه به تعدادشون یک لیره داشتم خیلی پولدارتر بودم. از نظر اونا کوییدیچ غیرمنطقیه. ولی غیرمنطقی نیست و من یه سخنرانی از دامبلدور در کتاب اول داشتم که توضیح میداد چرا کوییدیچ غیرمنطقی نیست، بنابراین در یه مقطعی اینو توی سایت قرار میدم. متشکرم که یادآوری کردین.”

     

    بار دیگر یادآوری می‌کنیم بخشی که رولینگ از قصدش برای ننوشتن رمان می‌گوید، منظورش هری پاتر است نه رمان دیگر.

  • رولینگ به BBC می آید: “فکر کردید که کی هستید؟”

    وب سایت رسمی BBC اعلام کرد که نویسنده هری پاتر، خانم جی.کی.رولینگ قرار است در برنامه “فکر کردید که کی هستید؟” این شبکه شرکت کند. BBC گفت:

    با پایان هفت کتاب و هشت فیلم، مجموعه هری پاتر رولینگ، رویای میلیون ها انسان در سراسر جهان را به تسخیر خود در آورده است.

    هنوز تاریخ پخش این برنامه اعلام نشده است.

  • فقط ۲۰ روز باقی مانده: بخش های به یاد ماندنی از کتاب های هری پاتر

    فقط ۲۰ روز باقی مانده: بخش های به یاد ماندنی از کتاب های هری پاتر

    قبلا اعلام شده بود که دوم تیر به خاطر ویژه برنامه دمنتور برای پاترمور، نقل قول در سایت قرار نمی گیرد. امروز هم از دوستان عزیزی مانند gh.jojo، میترا و Arra sails عذرخواهی می کنم که نقل قول هایی که ارسال کرده بودند، به خاطر تکراری بودن در سایت درج نشد.

    اگر نقل قولی تکراری درج شده، تذکر دهید.

    میلاد م.علیزاده

    – من زنده م … تا وقتی اون زندست؟ ولی فکر می کردم بر عکس اینه ! فکر می کردم هر دومون باید بمیریم یا شاید جفتش یکیه ؟ پس تو ضیح بدین … بیشتر توضیح بدین
    هری این را گفت و دامبلدور لبخند زد.
    – تو هفتمین جان پیچ بودی هری، جان پیچی که اون به هیچ وجه قصد ساختنش رو نداشت. روحشو چنان بی ثبات و نا پایدار کرده بود که وقتی مرتکب اون اعمال شرارت بار ناگفتنی شد ، یعنی قتل پدر و مادرت و اقدام برای کشتن یه کودک ، روحش از هم دریده شد . اون چیزی که از اون اتاق گریخت حتی از اون چیزی که خودش فکر می کرد هم حقیرتر و ضغیف تر بود . اون فقط جسمشو در اون خونه جا نگذاشت . بخشی از وجودشو از دست داد که به تو چسبیده بود ، به قربانی مفروضی که زنده موند . و حلاصه دانشش به طور تاسف انگیزی ناقص موند هری ! ولدمورت به خودش زحمت درک چیزی رو نمیده که از نظرش ارزشی نداره . ولدمورت از جن های خونگی ، از قصه های کودکان ، از عشق و وفاداری و معصومیت هیچی نمی دونه و قادر به درکشون نیست . هیچی نمی دونه . نمی دونه در همه این چیزها قدرتی نهفته ، قدرتی که دور از دسترس هر جادوییه و به درک این حقیقت نایل نشده. اون خون تورو گرفت چون باور داشت که خونت قدرتمندترش می کنه . اون بخش کوچکی از جادویی رو وارد بدنش کرد که مادرت با مردنش برای نجات تو ، در وجودت ودیعه گذاشت . بدن ولدمورت ، ایثار اونو زنده نگه میداره و تا زمانی که اون جادو زنده بشه ، تو هم زنده می مونی به علاوه ی آخرین امید ولدمورت برای خودش.

    هری پاتر و یادگاران مرگ جلد دوم ، فصل ۳۵، کینگزکراس ، ترجمه ویدا اسلامیه

    Aragorn

    اگرچه همانند یک مصیبت کوچک بود اما هری لبخندی به لب داشت و دستش را برای آلبوس تکان می داد و همچنان به پسرش که به آرامی از او دور می شد نگاه می کرد.
    آخرین رد بخار در هوای پاییز از بین رفت.قطار از پیچی گذر کرد.دست هری همچنان به نشانه خداحافظی بالا بود.
    جینی زیر لب گفت:نگرانش نباش،مشکلی براش پیش نمیاد.
    هری نگاهی به جینی انداخت و دستش را با حواس پرتی پایین آورد و زخم روی پیشانی اش را لمس کرد.
    – می دونم که همین طوره
    نوزده سال بود که هری دردی را در آن زخم حس نمی کرد.همه چیز رو به راه بود.

    ترجمه محمدنوراللهی-کتاب هفتم-فصل آخر-نوزده سال بعد

    رومینا.ا

    هری:پروفسور چند تا چیز دیگر هست که میخوام بدونم،البته اگه اشکالی نداره…میخوام حقیقت رو بدونم.
    دامبلدور آهی کشید و گفت:
    حقیقت!حقیقت هم زیباست هم وحشتناکه…برای همین وقتی آدم با حقیقت سر و کار دارره باید خیلی احتیاط کنه.

    فصل هفدهم کتاب هری پاتر و سنگ جادو:

    ققنوس (N N)

    مک گونگال : دامبـلــدور ، نمیشه یه جوری این اثر زخم رو از بین ببریم ؟
    دامبـلدور : حتی اگر هم می شد من اقدامی نمی کردم . جای زخم ها ممکنه یه روزی مفید باشن.

    جلد یک/ فصل اول / ص ۲۳

  • گزارش خبرآنلاین از پاترمور

    گزارش خبرآنلاین از پاترمور

    سایت خبرآنلاین نوشت:

    غافلگیری جی‌‌کی رولینگ در سایت «پاترمور» آنقدرها عجیب نبود، اما طرفداران مجموعه کتاب‌های «هری پاتر» را خوشحال کرد.

    به گزارش خبرآنلاین، این نویسنده روز پنجشنبه جادوگر جوان مجموعه آثارش را وارد عصر دیجیتال کرد. بدین ترتیب کتاب‌های «هری پاتر» به صورت ای-بوک در این سایت عرضه می‌شوند، البته سایت چیزهای جدیدی هم دارد.

    رولینگ از ماه اکتبر سال ۲۰۱۰ اعلام کرده بود که می‌خواهد نسخه الکترونیکی آثارش را بدون واسطه کتابفروشی‌ها و فروشگاه‌هایی چون آمازون و اَپل به دست طرفدارانش برساند و حالا با استفاده از سایت «پاترمور» این وعده را محقق می‌کند. همچنین در این سایت طرفداران می‌توانند از طریق کلیپ‌های ویدیویی و امکانات گرافیکی دنیای هری پاتر و دوستانش را از نزدیک لمس کنند.

    این نویسنده ۴۵ ساله در نشست خبری افتتاح سایت که در موزه «ویکتوریا و آلبرت» در لندن برگزار شد، گفت: «ای-بوک راه جالبی برای معرفی نسل دیجیتال به کتاب‌ها است. خودم کتاب‌های چاپی را بیشتر دوست دارم، اما کتاب‌های الکترونیکی معجزه‌وار هستند. در یک لحظه می‌توانی به چندصد کتاب دسترسی داشته باشی.»

    رولینگ و طرفداران کتاب در افتتاحیه سایت

    رولینگ در صحبت‌هایش اشاره کرد قصدی برای نوشتن کتاب هشتم ندارد. ای-بوک‌های «هری پاتر» با همکاری شرکت سونی منتشر می‌شوند و تمام حقوق آثار در اختیار خود رولینگ است. البته انتشارات بلومزبری در بریتانیا و شولستیک در آمریکا که ناشر «هری پاتر»ها بودند هم از این پروژه حمایت کرده‌اند.

    سایت «پاترمور» که در این نشست معرفی شد و پرده از راز عبارت «به زودی» آن برداشته شد بطور رسمی از ۳۱ ژوئیه کار خود را آغاز می‌کند و برای دو ماه فقط یک میلیون طرفداری می‌توانند از آن استفاده کنند که در یک مسابقه آنلاین به پیروزی رسیده باشند. پس از این دو ماه سایت برای عموم قابل دسترس است.

    این سایت به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، آلمانی و اسپانیایی راه‌اندازی می‌شود و شامل کتاب‌های صوتی به زبان‌های مختلف هم هست.

    کاربران در این سایت می‌توانند در بازی‌های گوناگون جادوگری شرکت کنند. همچنین می‌توانند متن ۱۸ هزار کلمه‌ای را بخوانند که رولینگ پیشتر آن را جایی منتشر نکرده و روایتی است از گذشته شخصیت‌های مجموعه داستان‌های هری پاتر و زندگی آنها در مدرسه جادوگری هاگوارتس.

    رولینگ و طرفداران کتاب در افتتاحیه سایت

    این نویسنده پس از اشاره به پایان داستان‌های «هری پاتر» گفت: «او برایم مثل یک دوست صمیمی بود. وقتی نوشتن آخرین کتاب تمام شد بلند بلند گریه کردم انگار مادرم فوت کرده است. واقعا زندگی مرا عوض کرد. واقعا نمی‌شود گفت هری پاتر چه نقشی در زندگی من داشته است. از خوانندگان کتاب ممنون هستم.»

    تاکنون ۴۰۰ میلیون نسخه از هفت جلد این مجموعه به فروش رفته و کتاب‌ها به اغلب زبان‌های دنیا ترجمه شده‌اند.

    ماه آینده «هری پاتر و یادگاران مرگ: قسمت دوم» که آخرین اقتباس سینمایی براساس این کتاب‌ها است روی پرده می‌رود. در این مجموعه فیلم‌ها دانیل رادکلیف نقش هری، اما واتسن نقش هرمیون و روپرت گرینگ نقش ران را بازی می‌کنند. هفت فیلم قبلی «هری پاتر» در مجموع در دنیا بیش از شش میلیارد دلار فروش داشتند.

    خبرگزاری‌فرانسه / ۲۳ ژوئن / ترجمه: حسین عیدی‌زاده

  • راز پاترمور فاش شد: همه جزئیات و اطلاعات از پاترمور اینجاست

    راز پاترمور فاش شد: همه جزئیات و اطلاعات از پاترمور اینجاست

    [hana-flv-player video=”https://www.dementor.ir/files/video.flv” width=”590″ height=”356″ description=”” player=”4″ autoload=”false” autoplay=”true” loop=”false” autorewind=”false” splashimage=”https://www.dementor.ir/files/video.jpg” /]

    به روز رسانی ۱#:

    پاترمور تنها کتاب خوانی آنلاین نیست. بلکه جزئیات و بخش های بیشتری را برای تجربه کتاب خوانی خواهد داشت. برای جزئیات بیشتر صبر کنید.

    به روز رسانی ۲#:

    بخش هایی از صحبت های رولینگ: “تجربه ی خواندن کتاب ها بصورت آنلاین، بصورتی که تاکنون شاهد آن نبوده اید. اسم آن پاترمور است. داستان همان است، اما با تغییری بسیار مهم: یعنی خود شما. بخش مهم این سایت شما هستید. همان طور که مطالعه داستان به تصور و خیال نیاز دارد، پاترمور هم به همین صورت عمل می کند. اما با شرکت شما. تجربه ای امن، منحصر به فرد و آنلاین از مطالعه کتاب های هری پاتر. پاترمور جایی خواهد بود که طرفداران هری پاتر می توانند داستان های خود را به اشتراک بگذارند، شرکت کنند و چیزهای جدید کشف کنند. علاوه بر این کتاب های صوتی دیجیتال و نسخه های الکترونیکی کتاب هم در دسترس شما قرار خواهد گرفت.

    پاترمور برای همه از ماه اکتبر در دسترس قرار خواهد گرفت. فقط جغدها را دنبال کنید.”

    به روز رسانی ۳#:

    تاکید میکنم که رولینگ گفت: در پاترمور جزئیات بیشتری از داستان های هری پاتر را که مدت ها پیش خود داشته، منتشر می کند.

    به روز رسانی ۴#:

    در پاترمور فقط داستان هری پاتر را نمی خوانید. بلکه فضایی برای شما درست می کند که تجربه ای بی نظیر از مطالعه به دست بیاورید. علاوه بز جزئیات بیشتر داستان، گویا بصورت آنلاین فضای هیجان انگیزی برای متن داستان ایجاد می کند.

    به روز رسانی ۵#:

    کنفرانس مطبوعاتی برگزار شد و صحبت های بسیار مطرح شد که بعدا در دمنتور قرار میگیرد.

    به روز رسانی ۶#:

    منتظر جزئیات بیشتری از داستان های هری پاتر باشید

    در پاترمور بیش از ۱۸.۰۰۰ کلمه از جی.کی.رولینگ منتشر خواهد شد. تازه این تنها یک سوم از اضافاتی است که بر داستان هری پاتر نوشته است.

    رولینگ گفت که محتوی بسیار زیادی قرار است در پاترمور قرار بگیرد و خیلی از آن ها هنوز تمام نشده و همچنان در دست تهیه است.

    به روز رسانی ۷#:

    رولینگ گفت تا به حال برای هیچ مردی به جز هری انقدر گریه نکرده بود.

    رولینگ گفت ایده ی این کار در کنفرانسی که با مدیر برنامه هایش داشت به ذهنش رسید. میخواستند کمک کنند هری پاتر در دنیای دیجیتال امروز هم زنده بماند.

    رولینگ گفت که امسال برای اولین بار یک کتاب الکترونیکی دانلود کرده و خیلی خوشش آمده است. اگر چه بیشتر عاشق کاغذ است.

    در پاترمور شما داستان را دنبال می کنید، در گروه بندی شرکت می کنید و به یکی از چهار کلاس می روید و یک چوب جادو هم دریافت می کنید.

    این گزارش زنده دمنتور از کنفرانس مطبوعاتی رولینگ است. با ما بمانید.

    به روز رسانی ۸#:

    رولینگ می خواهد سرگذشتی طولانی از زندگی مک گوناگل بنویسد. از کودکی او، شغلش در وزارت سحر و جادو و زندگی شخصی وی.

    رولینگ گفت اگر هنگام گروه بندی وارد گریفیندور نشدید، بخش های خیلی ویژه ای برای گروه خودتان دریافت می کنید.

    رولینگ گفت کتاب فیزیکی (واقعی) دائره المعارف، بالاخره منتشر خواهد شد اما گفت مطمئن هم نیست.

    علاوه بر این گفت میخواهد داستان زندگی ورنون و پتونیا را هم بگوید.

    به روز رسانی ۹#:

    رولینگ گفت اطلاعات بیشتری از دوستی طولانی مدت منیروا مک گوناگل و دامبلدور در پاترمور منتشر خواهد کرد.

    رولینگ گفت تیمی که با آنها برای این پروژه همکاری کرده، فوق العاده حرفه ای بودند.

    به روز رسانی ۱۰#:

    رولینگ رسما تایید کرد که دیگر هرگز از هری پاتر کتابی نخواهد نوشت.

    رولینگ گفت با هری احساس نزدیکی زیادی می کند.

    رولینگ گفت برای جبران طرفدارانی که سال ها هری پاتر را دوست داشتند، برگشته است تا چیزی به آنها عرضه کند و داستان آن را به نسل دیجیتالی تبدیل کند.

    رولینگ گفت پاتر مور فضایی آزاد برای همگان است که دیدگاه ها، طراحی ها و بقیه چیزهای خود را در محیط دوستانه پاترمور با بقیه به اشتراک بگذارند.

    به روز رسانی ۱۱#:

    پاترمور رسما اعلام کرد که به علت شلوغ شدن سرور، اکثر افراد نتوانسته اند ایمیل خود را در pottermore.com ثبت کنند. پاترمور از طرفداران تقاضا کرد صبر داشته باشند و دقایقی دیگر مجددا رجوع کنند.

    گویا کنفرانس مطبوعاتی هم به پایان رسیده است. جزئیات و متن کامل علاوه بر ویدیوی زیرنویس فارسی، بعدا در دمنتور قرار خواهد گرفت.

    به روز رسانی ۱۲#:

    ویدیو اطلاعیه رسمی رولینگ با زیرنویس فارسی از حسین غریبی

    ویدیو اطلاعیه رسمی جی.کی.رولینگ در مورد پاترمور با زیرنویس فارسی آماده شد. برای مشاهده آنلاین این ویدیو، در نوار قرمز رنگ بالا روی دکمه پیکان سمت چپ کلیک کنید و روی پخش ویدیو کلیک کنید.

    اگر هم نمی توانید آنلاین ببینید، از لینک زیر آن را دانلود کنید.

    ویدیو فارسی اطلاعیه رسمی رولینگ در مورد پاترمور (فرمت: Flv، حجم: ۸.۷ مگ)

    به روز رسانی ۱۳#:

    این ها تمام عکس های مربوط به سایت پاترمور، رولینگ و کنفرانس مطبوعاتی پاترمور است:

    به روز رسانی ۱۴#:

    طبق برخی گزارش ها، پاترمور هنگام افتتاح فقط در مورد هری پاتر و سنگ جادو فعالیت می کند و سال آینده سراغ کتاب دوم و بقیه کتاب ها خواهد رفت.

    برای فعالیت در پاترمور باید عضو آن شد که فعلا به یک میلیون نفر خوش شانس اجازه دسترسی زودتر داده می شود و دسترسی بقیه، پایان تابستان و اوایل مهر باز می شود.

    سایت پاترمور کاملا بصورت اینتراکتیو خواهد بود و به مکان های مختلف میتوانید سر بزنید و با بقیه در ارتباط باشید. به عبارتی دیگر مانند هاگوارتز مجازی عمل می کند.

    در پاترمور رقابت، مسابقه، داستان نویسی و فعالیت های مختلف و متنوعی انجام می گیرد.

    پاترمور پولی نیست و خدمات آن رایگان است اما برای کتاب های الکترونیک حتما باید هزینه آن را پرداخت کرد.

    رولینگ گفته علاوه بر جزئیات داستان های هری پاتری که تا الان اعلام کرده منتشر می کند، نوشته های دیگری هم در مورد داستان هری پاتر دارد که بعدا به سایت اضافه می شوند.

    به روز رسانی ۱۵#:

    تحلیل بعضی از صحبت های رولینگ:

    رولینگ عزیز، امروز در کنفرانس خبری گفته بود: “خیلی با هری احساس نزدیکی میکنم. هیچ برنامه ای برای نوشتن رمان دیگه ای ندارم. کاملا مطمئن هستم که فعلا سراغ رمان نخواهم رفت… اما در دوران خودش خیلی برام جالب بود.”

    بعضی ها صحبت او را اینگونه تحلیل کرده اند که جو دیگر کلا قصد نوشتن رمان ندارد. اما TLC گفت ما این طور فکر نمیکنیم و به نظر ما منظور رولینگ تنها رمان های هری پاتر بود. نه کلا رمان نویسی.

    در بخشی دیگر در مورد دائره المعارف هری پاتر گفت: “کتاب فیزیکی دائره المعارف ممکن است روزی منتشر شود. اما مطمئن نیستم.”

    احتمال کنسل شدن این کتاب با توجه به صحبت جو بسیار زیاد است.

    به روز رسانی ۱۶#:

    سایت های معتبر اقتصادی، خبری دنیا، نحوه انتشار کتاب های رولینگ را منحصر به فرد اعلام کردند و آن را انقلابی در دنیای نشر الکترونیک و دیجیتال اعلام کردند. علاوه بر این، عدم واگذاری نسخ الکترونیک به فروشگاه اینترنتی آمازون را، ضربه ای به آمازون دانستند. به گفته ی این سایت ها، امروز بدترین روز کاری کارمندان آمازون بود.

    به روز رسانی ۱۷#:

    ویدیو حضور رولینگ در کنفرانس خبری و صحبت های او در مورد پاترمور را از این لینک یا از همین جا ببینید.

    او در این ویدیو از این می گوید که چقدر هر هفته نامه هایی در مورد هری پاتر به دستش میرسد. بعد از امکانات پاترمور و گروه بندی های آن می گوید.

    به روز رسانی ۱۸#:

    انتشارات اسکلاستیک طی بیانیه ای رسمی، حمایت کامل خود را از پروژه جدید جی.کی.رولینگ اعلام کرد و آن را بسیار جذاب و هیجان انگیز برای خود و طرفداران خواند. اسکلاستیک گفت در برنامه های حمایتی و تبلیغاتی این پروژه شرکت می کند و در فروش کتاب های الکترونیک شرکت خواهد داشت.

    وب سایت رسمی جی.کی.رولینگ هم با خبر پاترمور به روز شده است. رولینگ در بخش اخبار سایت رسمی خودش به جغدهایی که در یوتوب بود اشاره کرد و پاترمور را توضیح داد. او گفت پاترمور یک تجربه اینترنتی از کتاب های هری پاتر خواهد بود که من هم اطلاعات جدیدی از کتاب ها به آن اضافه خواهم کرد. او گفت سایت رسمی خودش را باز هم به روز نگاه خواهد داشت و آن را به مطالب در مورد خودش اختصاص می دهد.

    شرکت سونی حامی اصلی و پشتیبان پروژه ی پاترمور است که بیانیه رسمی هم منتشر کرده است.

    به روز رسانی ۱۹#:

    سایت شرکت بزرگ سونی، در صفحه اول خود (sony.com) ویدیوی پاترمور را گذاشته است. اینجاست.

    پایان برنامه ویژه دمنتور برای پاترمور

    این برنامه ویژه دمنتور بود از گزارش و پوشش لحظه به لحظه اطلاعات، اخبار، عکس ها و ویدیوهای مربوط به پروژه پاترمور از جی.کی.رولینگ. مطمئن باشید شما مانند طرفداران دیگر کشورها آخرین اطلاعات در این زمینه را دریافت کردید و پوشش کامل خبری دمنتور به مدت بیش از ۱۲ ساعت در خدمت شما بود.

    این برنامه علاوه بر من، حاصل تلاش چندین نفر بود که بدون حضور این افراد کار نشدنی میشد:
    حسین غریبی
    احسان نصرتی
    پیمان رضایی
    آیدین بهرمان
    سیدمحسن حسینی
    امیر رضائیان

    دمنتور فردا صبح به حالت قبل باز میگردد. از اینکه تا این لحظه با ما بودید، از شما متشکریم.

    امید

  • آرشیو پوشش خبری دمنتور در روز پاترمور (۲ تیر ۹۰) – تا قبل از اعلام رسمی

    آرشیو پوشش خبری دمنتور در روز پاترمور (۲ تیر ۹۰) – تا قبل از اعلام رسمی

    اینها آرشیو همه خبرهای روز اعلام پاترمور (تا قبل از اعلام رسمی) در دمنتور است که بصورت یکجا درآمده. روی عکس این خبر کلیک کنید تا چهره دمنتور در روز ۲ تیر را ببینید.

    به روز رسانی ۱#:

    اندرو سیمز، مدیر ماگل نت که از ماجرای پاترمور خبر دارد، در جدیدترین پادکست سایت ماگل نت، بدون اشاره به محتوی پاترمور، گفت از کجا میدانید این سایت، مقدمه ای برای برنامه های جدید رولینگ نباشد؟

    به روز رسانی ۲#:

    احتمال برگزاری کنفرانس خبری با حضور جی.کی.رولینگ بعد از اطلاعیه

    به گزارش نیویورک تایمز جی.کی.رولینگ بعد از اطلاعیه امروز در سایت یوتیوب، کنفرانس خبری با حضور خبرنگاران برگزار خواهد کرد.
    خانم رولینگ ظهر پنجشنبه (صبح به وقت آمریکا) در موزه ویکتوریا و آلبرت حضور خواهد یافت. سخنگوی ایشان در ایمیلی به خبرنگاران آنها را مطلع کرده که خانم رولینگ اجازه مصاحبه تک به تک را نخواهد داد. همچنین ضبط صدا، فیلمبرداری و عکاسی از کنفرانس خبری ممنوع خواهد بود.
    هر چند این خبر هنوز تأیید نشده است ولی احتمال صحت آن بسیار زیاد است. امیدواریم کنفرانس خبری جزئیات بیشتری را نسبت به اطلاعیه یوتیوب روشن کند.
    اطلاعیه رولینگ در سایت یوتیوب ساعت ۱۵:۳۰ به وقت ایران منتشر خواهد شد.

    به روز رسانی ۳#:

    سایت MTV پنج حدس برای راز پاترمور زده است:

    ۱- یک وب سایت مربوط به آثار رولینگ است
    2- فیلم سینمایی است
    3- یک بازی ویدیویی است
    4- پارک هری پاتری است
    6- مدرسه اینترنتی است

    به روز رسانی ۴#:

    سایت یاهو به نقل از منبعی نوشته است که احتمال اینکه “پاترمور” بازی آنلاین باشد، زیاد شده است. ولی هنوز در حد شایعه است.

    با تشکر از احسان نصرتی عزیز.

    به روز رسانی ۵#:

    سایت تلگراف در مطلبی که دقایقی پیش منتشر کرد؛ زندگی رولینگ را سال به سال در خط زمانی ترسیم کرده و عنوان آن را “از کافه ای در ادینبورگ تا ریسک جدید هری پاتری” نامید. تلگراف “پاترمور” را گنجی آنلاین از دنیای هری پاتر نامید.

    مطلب تلگراف اینجاست.

    به روز رسانی ۶#:

    سایت thebookseller.com حدس می زند که همزمان با افتتاح سایت پاترمور، نسخه های کتاب الکترونیک هری پاتر هم منتشر شوند.

    به روز رسانی ۷#:

    خبر فوری: ساعاتی پیش خبری در سطح گسترده مبنی بر لو رفتن “پاترمور” در بین خبرگزاری های معتبر پخش شده بود. در این سند لو رفته، نوشته شده بود که پاترمور بازی آنلاینی مانند World of Warcraft و با قابلیت چند بازیکنی است.

    اما دقایقی پیش نماینده دفتر خانم رولینگ در گفتگو با لس آنجلس تایمز ضمن تکذیب این خبر، گفت این سند مربوط به گذشته است. او در ادامه گفت به شما اطمینان میدهم پاترمور بازی نیست.

    پس رسما مشخص شد که پاترمور بازی نیست و به ویدیو گیم ارتباطی ندارد.

    به روز رسانی ۸#:

    کم کم آماده رفتن به یوتوب رولینگ بشید که تا کمتر از ۲۵ دقیقه دیگر همه چیز مشخص خواهد شد.

    به محض مشخص شدن راز، در دمنتور مطلع خواهید شد و ویدیو هم تا ساعاتی بعد در دمنتور با زیرنویس فارسی قرار میگیرد.

    به روز رسانی ۹#:

    راز فاش شد: پاترمور کتابخوانی آنلاین هری پاتر است.

  • در ۲۲ روز باقی مانده: نقل قول های به یادماندی از کتاب ها

    در ۲۲ روز باقی مانده: نقل قول های به یادماندی از کتاب ها

    این بار هم از علی (albus.f.v.d) و s_BA برای تکراری شدن نقل قول هایشان عذرخواهی میکنم و به خاطر ارسالش هم تشکر.

    توجه: لطفا دیگر نقل قول نفرستید. برای تا پایان سال ۱۴۰۰ نقل قول ارسال شده و متاسفانه هر روزی که اعلام میکنم نفرستید، بیش از ۲۰ مورد دیگه ارسال میشه. برادرانه تمنا میکنم دیگه ارسال نکنید.

    این هم نقل قول های زیبای امروز…

    محمدرضا اسلامی

    دامبلدور ساعتش را در جیبش گذاشت و گفت: هاگرید دیر کرده.راستی،حتما اون به شما گفته که قرار من بیام اینجا نه؟
    -بله نمیخواین به من بگین برای چی به اینجا اومدین؟؟؟
    -من اومدم که هری رو به خاله و شوهر خال اش تحویل بدم.اونا تنها قوم خویش هری هستن
    پرفسور مک گوناگل از جا پرید و به خانه ی شماره چهار اشاره کرد و گفت:منظورتن همین خونه س؟یعنی همین کسایی که توی این خونه زندگی میکنن؟؟شما نباید این کار رو بکنید.من از صبح رفتارشون زیر نظر دارم.اینا هیچ شباهتی به ما ندارن…هری پاتر قراره این جا زندگی کنه
    دامبلدور با قاطعیت گفت:این جا برای هری از همه جا بهتره.وقتی بزرگ بشه خاله و شوهر خاله اش ههمه چیز رو براش توضیح میدن.من براشون یه نامه نوشتم
    -نامه! به نظر شما میشه همه چی رو تو نامه توضیح داد؟اونا هیچ وقت هری رو درک نمیکنن!اون مشهور میشه…یه قهرمان افسانه ای میشه…تعجبی نداره که در آینده اسم انروز رو روز هری پاتر نام گذاری کنند.چه کتاب هایی که درباره ش نمینویسن…تمام بچه های دنیامون اونو میشناسن

    هری پاتر و سنگ جادو-فصل اول(پسری که زنده ماند)

    مهدی کرمی

    هاگرید با حالتی صمیمانه و تحسین آمیز به هری نگاه می کرد. ولی هری نه خوشحال بود نه به خود می بالید زیرا اطمینان داشت اشتباه بزرگی رخ داده است. او و جادوگری؟ چه طور ممکن بود او جادوگر باشد؟ تمام عمرش از دادلی کتک خورده بود. عمو ورنون و خاله پتونیا همیشه به او زور می گفتند. اگر او جادوگر بود چرا زمانی که دورسلی ها می خواستند اورا در انباری زندانی کنند آن ها را تبدیل به وزغ های بد ترکیب نکرده بود؟ اگر او بزرگ ترین جادوگر تبه کار دنیا را شکست داده بود چرا همیشه دادلی اورا مثل توب فوتبال به این طرف و آن طرف می انداخت؟

    ققنوس

    سیل دیوانه‌سازها در میان درختان جنگل، آرام آرام، حرکت می‌کردند؛ سرمایشان را حس می‌کرد و اطمینان چندانی نداشت که بتواند بی‌دردسر از میانشان بگذرد. دیگر رمقی برای ساختن سپر مدافع برایش باقی نمانده بود. دیگر لرزش خودش را نیز نمی‌توانست مهار کند. از قرار معلوم مردن هم چندان آسان نبود. هر نفسی که می‌کشید بوی سبزه‌ها، وزش باد خنک به موهایش، همگی بسیار ارزشمند بودند: در این فکر بود که مردم سال‌های سال وقت برای تلف کردن داشتند که از بس زیاد بود به کندی می‌گذشت، در حالی که خودش به هر ثانیه محکم می‌چسبید. و در همان هنگام به فکرش رسید که دیگر قادر به ادامه‌ی راهش نیست، اما می‌دانست که باید به راهش ادامه بدهد.

    فصل سی و چهارم/بازهم جنگل – هری پاتر و یادگاران مرگ – صفحه ۷۹۷ – ویدا اسلامیه

    ایمان وثوقیان

    – تو رو شناسایی کردند؟ ولی چطوری؟ چه کار کرده بودی؟
    هری سعی کرد ماجرا را به خاطر آورد: کل سفرشان همچون تصویر تاری لبریز از وحشت و سردرگمی به نظر می‌رسید.
    – من… استن شانپایک رو دیدم… می‌دونی، همون پسره که کمک راننده‌ی اتوبوس شوالیه بود دیگه؟ بعد به جای… خب، سعی کردم خلع سلاحش کنم، آخه اون نمی‌فهمه داره چی کار می‌کنه، نه؟ ممکنه تحت تأثیر طلسم فرمان باشه!
    لوپین مات و مبهوت نگاه می‌کرد.
    – هری، زمان خلع سلاح دیگه گذشته! این افراد سعی دارند تو رو اسیر کنند و بکشند. اگه آمادگی کشتنو نداری دست کم بیهوششون کن!

    فصل پنجم: افول جنگجو – هری پاتر و یادگاران مرگ

  • فقط ۲۳ روز دیگر تا پایان فیلم های هری پاتر مانده: نقل قول های امروز از کتاب ها

    فقط ۲۳ روز دیگر تا پایان فیلم های هری پاتر مانده: نقل قول های امروز از کتاب ها

    از بعضی دوستان که نقل قول اونها به دلیل اینکه تکراری شده و در سایت منتشر نمیشه، عذرخواهی میکنم. نقل قول ها به ترتیب زمان ارسال در دمنتور قرار گرفتند. یعنی اولین نفری که اون متن رو فرستاده، نقل قولش ثبت شده. بعضی ها هم خیلی طولانی نوشته بودند و باز هم ازشون عذرخواهی میکنم که نقل قولشون قرار نگرفت. این دوستان تا اینجایی که من چک کردم اسمشون “مرتضی“، “Dark Lord“، “علیرضا واحدی” و “phoenix-me” هستند که ازشون بسیار متشکرم.

    اگر من نقل قولی تکراری گذشتم، حتما تذکر بدید.

    Remus

    در نقطه ای که گربه از ان چشم برنمی داشت مردی از دور نمایان شد. چنان ساکت و بی صدا پدیدار شد که گویی از زمین سبز شده بود.گربه دمش
    را تکان داد و چشم هایش را تنگ کرد. تا ان لحظه چنین مردی در پریوت درایو قدم نگذاشته بود.مرد بلند قامت ولاغر اندامی بود.از مو و ریش نقره فامش معلوم بود که پیر است.ریش و مویش پنان بلند بود که میتوانست ان ها را در شلوارش جا بدهد.لباس رسمی بلند و گشادی به تن داشت وشنل ارغوانیش روی زمین کشیده می شد.پوتین های پاشنه بلند و سگک داری به پا داشت.چشم های ابی روشن او از پشت شیشه های نیم دایره ای عینکش شفاف و درخشان بود.به نظر می رسید بینی عقابی و کشیده اش دست کم دوبار شکسته باشد.اسم این مرد البوس دامبلدور بود.

    فصل ۱پسری که زنده ماند.هری پاتر و سنگ جادو

    صونا ص

    جیمز گفت: دیگه رسیدی… خیلی نزدیک شدی. ما… خیلی به تو افتخار می کنیم.
    -درد داره؟
    این پرسش کودکانه پیش از آنکه هری بتواند خودداری کند از دهانش بیرون پریده بود.
    سیریوس گفت: مردن؟ هیچ دردی نداره سریع تر و آسون تر از به خوب رفتنه.
    لوپین گفت: تازه خود اون می خواد که این کار به سرعت انجام بشه. می خواد زودتر تموم بشه.
    هری گفت: دلم نمی خواست بمیرین… متاسفم…
    هری بی اختیار این کلمات را بر زبان آورده بود. اما بیش از همه روی سخنش با لوپین بود و لابه کنان حرف می زد.
    – اونم درست بعد از تولد پسرتون…ریموس متاسفم.
    لوپین گفت: منم متاسفم. متاسفم که هیچ وقت نتونستم بشناسمش… ولی اون می فهمه که برای چی مردم و امیدوارم که بفهمه سعی داشتم دنیایی بسازم که پسرم در اون زندگی سعادتمندانه ای داشته باشه.

    هری پاتر و یادگاران مرگ ترجمه ی ویدا اسلامیه صفحه ی ۷۹۹ و ۸۰۰

    مودی چشم بابا قوری

    هاگرید مثل برق از پله ها پایین می دوید،چتر صورتی گلدارش را در هوا تکان می داد و نهره می زد:
    اذیتشون نکنین،اذیتشون نکنین!
    -هاگرید،نه!
    هری هر چیز دیگری را از یاد برد:
    به سرعت از زیر شنل بیرون آمد و دولا دولا جلو دوید تا از طلسم هایی که تمام سرسرا را روشن می کردند در امان بماند.
    -هاگرید،برگرد!
    اما هنوز نیمی از فاصله اش با هاگرید را طی نکرده بود که آن اتفاق را به چشم خود دید:
    هاگرید در میان عنکبوت ها گم شد و هیولاها با جنب و جوش عظیمی،با جنبش خروشان بر همی،در برابر هجوم طلسم ها،عقب نشینی کردند و هاگرید از لا به لای دست و پایشان از نظر ناپدید شد.
    -هاگرید!

    شهریار دادرس

    اسنیپ کف اتاق خواب سابق سیریوس زانو زده بود . وقتی نامه ی قدیمی لی لی را می خواند اشک از نوک بینی عقابی اش سرازیر بود. صفحه ی دوم نامه را چندین کلمه تشکیل می داد : با گلرت گریندل والد دوست شده باشد . من که شخصا فکر می کنم حافظه ش تحلیل رفته .

  • چرا “پاترمور” تحت هیچ شرایطی نمی تواند کتاب جدیدی باشد؟

    چرا “پاترمور” تحت هیچ شرایطی نمی تواند کتاب جدیدی باشد؟

    یک: به دلیل تاکید و اعلام رسمی رولینگ

    به محض انتشار خبر راز رولینگ و سایت پاترمور به صورت رسمی، شخص رولینگ اعلام کرد که این راز در مورد کتاب جدیدی نیست ولی به همان اندازه هیجان انگیز است. بعد از آن نماینده و وکیل رولینگ هم در گفتگو با خبرگزاری های معتبر تاکید مجدد کردند که این پروژه هیچ ارتباطی به کتابی جدید ندارد. آیا ممکن است به دروغ گفته باشند تا هیجان خبر بالا برود؟ به احتمال فوق العاده زیاد غیر ممکن است! اول اینکه اعلام رسمی خبر به خبرگزاری های رسمی و بین المللی شوخی بردار نیست که خبری دروغ منتشر کنند و بعد برعکس آن اعلام شود. و دوم اینکه اعلام دروغ باعث تخریب چهره خود رولینگ، ناشران و وکلای او می شود و هرگز همچین ریسکی به خاطر بالا رفتن هیجان طرفداران هری پاتر انجام نخواهند داد.

    دو: پروژه پاترمور را ده نفر دیده اند، نه اینکه خوانده باشند

    ده مدیر وب سایت طرفداری هری پاتر پروژه پاترمور را همان شب اعلام خبر دیدند و از آن خبر دارند. همه آن را هیجان انگیز، زیبا و نفس گیر توصیف کردند. اگر کتاب جدیدی در کار بود، هرگز به مدیران سایت های هری پاتری ارسال نمیشد. بعضی از این مدیران اصلا در امریکا و انگلیس نبوده اند که کتابی را بخواهند دریافت کنند. رولینگ هم که فعلا کتاب الکترونیکی منتشر نکرده است. نکته بعد هم اینکه کار بسیار بیهوده ای هست که رولینگ کتاب جدیدش را به ده نوجوان بفرستد و آنها را زودتر مطلع کند. این ده نفر مدیر سایت هستند، پس پاترمور هم هر چه که باشد در مورد همان وب سایت است. به بیان دیگر هر اتفاقی قرار باشد بیافتد، در چارچوب همان وب سایت رخ می دهد.

    سه: چرا دائره المعارف نمی تواند باشد

    رولینگ بعد از انتشار کتاب هفت در خبری کاملا رسمی اعلام کرد که می خواهد دائره المعارفی در مورد هری پاتر بنویسید. این خبر سه سال است که منتشر شده و برای خبر سوخته این جنجال، روزشمار و این همه جغد راهی اینترنت نمی شود!

    پس در آخر نتیجه می گیریم علاوه بر اینکه رولینگ با کسی شوخی ندارد که خبری را برعکس منتشر کند، مطمئنا کتاب جدیدش را هم قبل از انتشار به ده مدیر سایت هری پاتری نمی فرستد!

    کل این مطلب از دیدگاه شخص من بود و دنیا بی ثبات تر از استدلال ها است.

  • تام فلتون: حدس میزنم “پاترمور” یک سایت آنلاین اجتماعی پاتری باشد

    تام فلتون: حدس میزنم “پاترمور” یک سایت آنلاین اجتماعی پاتری باشد

    بحث داغ پاترمور دوباره خبر ساز شده است. رولینگ چه رازی را می خواهد این پنج شنبه فاش کند؟ تنها چیزی که از آن می دانیم فقط عنوان Pottermore است.

    تام فلتون بازیگر نقش دراکو مالفوی که در استرالیا بود، در این باره اظهار نظر کرد.

    – خب، چیزی در مورد پاترمور میدونی؟

    – پاترمور… همون چیز جدیدی که جی.کی میخواد هفته بعد اعلام کنه؟ دیروز دیدمش، همین چیز آنلاینی که میگه جی.کی. میخواد یه چیزی رو اعلام کنه، و فکر میکنم “کتاب ۸ هری پاتر هم در راهه!” (می خندد) اما، خب نه مسلما نمیدونم چیه. یکی بهم گفت ممکنه یه سایت اجتماعی آنلاین برای طرفدارهای هری پاتر باشه. که ایده ی جالبی به نظر میرسه! مطمئنم بحث و گفتگوهای فوق العاده زیادی در این مورد داره انجام میشه. مطمئنا سایت های خیلی زیادی در مورد هری پاتر وجود داره که خیلی فعالیت های متنوعی انجام دادن، ولی سایتی که مهر تایید اون (جو) روش باشه، فکر کنم خیلی عالی بشه.

    به نظر شما حدس تام چقدر به واقعیت می تواند نزدیک باشد؟

  • تنها ۲۴ روز مانده: نقل قول های ۳۰ خرداد

    تنها ۲۴ روز مانده: نقل قول های ۳۰ خرداد

    بهار

    موج سردی بدن هری را در بر گرفت.میخواست با صدای بلند در دل شب فریاد بر آورد،می خواست جینی بداند که او آن جاست ،می خواست او بداند که به کجا می رود.می خواست جلویش را بگیرد ،کشان کشان برگرداند و به خانه بفرستد….ولی او در خانه بود.هاگوارتز اولین و بهترین خانه ای بود که می شناخت.او و ولدمورت و اسنیپ این پسران طرد شده،همگی آن جا را خانه ی خود می دانستند…..

    یادگاران مرگ قسمت جلد دوم فصل ۳۴(باز هم جنگل)

    محمدحسین (M.H.Potter)

    دامبلدور نفسش را ناگهان حبس کرد و با شدت گریه را سر داد و هری دستش را جلو برد و از این که توانست او را لمس کند خوشحال شد:بازویش را گرفت و فشار داد و کم کم دامبلدور بر خود مسلط شد.

    همون طور که همه جز من پیش بینی میکردند،گریندل والد فرار کرد ،طرح ها و نقشه هاشو با خودش برد،نقشه هاشو برای به دست گیری قدرت،طرح هاشو برای شکنجه مشنگ ها،و آرزوی یافتن یادگاران مرگ رو،آرزویی که دربارش اونو تشویق و کمک کرده بودم.اون گذاشت و رفت و من موندم تا خواهرمو به خاک بسپارم و یاد بگیرم چه طور با عذاب وجدانم زندگی کنم و با غم عظیمی که تاوان سر افکندگی و رسواییم بودسال ها گذشت،شایعاتی از اون سر زبون ها بود.می گفتند چوبدستی یی رو به چنگ آورده که قدرت فوق العاده ای داره.در این میان به من پیشنهاد کرده بودند که وزیر سحر و جادو بشم ، یکبار بلکه بارها.طبیعیه که این پیشنهاد رو رد کردم.اینو فهمیده بودم که جنبه ی قدرت رو ندارم.

    فصل ۳۵ هری پاتر و یادگاران مرگ

    امیرحسنی

    هری صدای جیغ بلند را شنید ودر وهمان زمان اوهم درحالیکه بیشترین امیدش به پروردگاراسمانها بود چوب جادو دراکو رانشانه رفت وفریادکشید.
    – اواداکداورا.
    – اکسپلیارموس….
    تام ریدل به زمین خورد وسر انجامی بسیارپیش پاافتاده پیدا کرد.

    یادگاران مرگ فصل ۳۶

    S_BA

    ناگهان جای زخم پیشانی هری به شدت تیر کشید درد پیشانیش چنان شدید و بی امان بود که پیش از آن هرگز چنان دردی را تجربه نکرده بود چوبدستی از دستش افتاد و با هر دو دستش سرش را گرفت زانو هایش خم شد و روی زمین افتاد چشم هایش جایی را نمی دید سرش چنان درد می کرد که گمان می کرد هر لحظه ممکن است فرق سرش از درد بشکافد.

    از بالای سرش صدای بلند و بی روح مردی را شنید که گفت.

    اون یکی رو بکش –

    صدای حرکت چیزی را در هوای شنید و بعد صدای گوش خراشی سکوت شب را شکست.

    اجی مجی لاترجی –

    هری با چشمانبسته درخشش نور سبز را احساس کرد بلا فاصله چیز سنگینی در کنارش به زمین برخورد کرد و گرمپی صدا داد درد پیشانیش چنان شدید شد که حالت تهوع پیدا کرد و لحظه ای بعد فروکش کرد هری از دیدن آنچه در پیش رو داشت می ترسید چشمهای دردمندش را باز کرد.

    سدریک با دستهای باز به پشت بر روی زمین افتاده بود او مرده بود.

    در لحظه ای به بلندی ابدیت هری به چهره ی سدریک خیره ماند چشمهای باز خاکستری رنگش مات و بی حالت بودنند درست مانند پنجره های خانه ای که متروک مانده باشد دهان نیمه بازش از حیرت و شگفتی حکایت می کرد آن گاه بی آن که هری واقعیتی را که در برابرش بود پذیرفته باشد درست هنگامی که ژرفای سستی و بی خبری نا باوری غوطه ور بود احساس کرد شخصی او را می کشد و با خود می برد.

    جام آتش – فصل ۳۲

  • دن ردکلیف: “اصلا نمیدونم پاترمور در مورد چی هست.”

    دن ردکلیف: “اصلا نمیدونم پاترمور در مورد چی هست.”

    حتی بازیگر هری پاتر هم نمی داند جریان پاترمور چیست. ردکلیف در گفتگو با لس آنجلس تایمز در این مورد گفت:

    “اصلا نمیدونم که در مورد چی هست.”

    اطلاعیه رسمی رولینگ در مورد پروژه مرموز پاترمور روز پنج شنبه ساعت ۱۵:۳۰ به وقت تهران منتشر خواهد شد. دنیل در ادامه گفت:

    “مطمئنم در سال های پیش رو، جو بیشتر مینویسه. شک ندارم خیلی بیشتر از اونی که تا حالا ازش خوندیم، تو ذهنش داره و خیلی داستان های بیشتری برای گفتن رو میکنه.”

    بقیه ی صحبت های دنیل اینجاست.

    صبح پنج شنبه همراه با ویژه برنامه دمنتور برای افشای راز مهم رولینگ با ما همراه باشید.

  • تنها ۲۵ روز باقی مانده: نقل قول های به یادماندنی از کتاب های هری پاتر

    تنها ۲۵ روز باقی مانده: نقل قول های به یادماندنی از کتاب های هری پاتر

    اول مجددا خواهش می کنم فعلا نقل قول ارسال نکنید تا یک یا دو هفته آینده، دوم هم در جواب دوستان عزیزی که فرمودند “نقل قول من چی شد” باید بگم که در این سه روز حدود ۱۰۰ نقل قول به دمنتور ارسال شده و من همه را به ترتیب زمانی که ارسال کردید در سایت قرار میدم. قطعا امکان قرار دادن ۱۰۰ نقل قول با هم وجود نداره و کم کم نوبت به نقل قول شما هم خواهد رسید.

    این هم بخش های به یاد ماندنی دیگری از داستان های هری پاتر، به انتخاب خود شما:

    هادی کوهی

    سر انجام حقیقت. هری در حالی که دراز کشیده بود و صورتش بر فرش خاک گرفته دفتر، دفتری که روزی فکر میکرد راز پیروزی را در آن فرا خواهد گرفت، قرار داشت. سر انجام دریافته که قرار نبود زنده بماند. وظیفه او آرام قدم برداشتن به سوی آغوش باز مرگ بود و طی آن او می بایست ترتیب باقی مانده های پیوند های ولدمورت با زندگی را میداد تا سر انجام زمنی که او خود را جلوی ولدمورت قرار میداد و البته برای دفاع از خود حتی چوبش را هم تکان نمی داد. پایان، کامل و بی عیب و نقص بود و کاری که می بایست در گودریک هالو تمام می شد، سر انجام به پایان می رسید. هیچ کدام نمی توانستند زندگی کنند. هیچ کدام نمی توانستند زنده بمانند.

    او ضربان وحشیانه قلبش را در سینه احساس میکرد. چقدر عجیب بود که در میان وحشت از مرگ، قلبش حتی محکمتر می زد و شجاعانه او را زنده نگاه میداشت. اما قلب او متوقف میشد، آنهم خیلی زود. ضربان آن به شماره افتاده بودند. چند ضربان دیگر مانده بود تا او بلند شود و برای آخرین بار در میان قلعه گام بردارد و مرگ را در آغوش بگیرد ؟

    فصل سی و چهارم – هری پاتر و قدیسان مرگبار

    آبتین (Knight Dementor)

    تو از من سوء استفاده کردی.
    یعنی چه جوری ؟
    من برات جاسوسی کردم ، به خاطرت دروغ گفتم ، به خاطر تو جونمو به خطر انداختم . قرار بود همه ی این کار ها برای صحیح و سالم نگه داشتن پسر لی لی پاتر باشه. اون وقت حالا به من می گی اونو بزرگ کردی مثل خوکی که میپرورونند تا بعد اونو بکشند.
    دامبلدور با لحنی جدی گفت :
    ولی این غم انگیزه ، سیوروس ، بالاخره به این پسر علاقه پیدا کردی ؟
    اسنیپ فریاد زد :
    به اون؟ اکسپکتوپاترونوم!
    از نوک چوبدستی اش آهویی نقره ای بیرون پرید: به نرمی کف دفتر فرود آمد ، جستی زد و به آنسوی دفتر رفت ، سپس پرواز کنان از پنجره خارج شد
    دامبلدور دور شدنش را تماشا میکرد و وقتی تابش نقره فامش به خاموشی گرایید با چشم هایی پر از اشک رویش را به سمت اسنیپ برگرداند و گفت :
    بعد از این همه سال؟
    اسنیپ گفت : تمام مدت.

    یادگاران مرگ ۲،فصل سی وسوم ، حکایت شاهزاده ، صفحه ی ۷۸۷

    ایگنوتیوس پاورل (Ignotus Peverell)

    هری گفت:اسکریم جیور منو متهم کرد که “نوکر سر سپرده ی دامبلدور”م.

    دامبلدور جواب داد:چه قدر گستاخی کرده.

    هری گفت: منم گفتم که هستم.

    دامبلدرو دهانش را باز کرد که چیزی بگوید و بعد دوباره دهانش را بست.در پشت سر هری ، فاوکس ققنوس ، آوای آهنگین ملایم و لطیفی را سر داد.هری ناگهان در کمال شرمندگی دریافت که چشم هایی آبی روشن دامبلدور پر از اشک شده است و با دستپاچگی سرش را پایین انداخت.با این حال وقتی دامبلدور شروع به صحبت کرد،هیچ لرزشی در صدایش نبود:

    – ازت خیلی ممنونم هری.

    شاهزاده دورگه – جلد دوم – فصل ۱۷ – صفحه ی ۵۱

    Ali.h.k

    -می دونی خوب روحشونوبه دو تیکه تقسیم میکنن و یک قسمتشو توی وسیله ای بیرون از بدنشون قایم میکنن.اون وقت اگه بهشون حمله ای بشه و بدنشون از بین بره نمیتونن بمیرن چون قسمتی از روحشون صحیح و سالم در این این کره ی خاکی باقی مونده ولی البته زنده بودن در چنین صورتی …به ندرت کسی چنین چیزی رو میخواد تام.خیلی به ندرت.مرگ بهتر از اونه

    هری پاتر و شاهزلده دورگه-جان پیچ ها

  • واکنش رسانه های رسمی فارسی به پروژه مرموز Pottermore

    واکنش رسانه های رسمی فارسی به پروژه مرموز Pottermore

    به دنبال باز شدن سایت مرموز Pottermore و راز مهمی که هنوز فاش نشده است، رسانه های ایرانی داخل و خارج از کشور هم این اتفاق را گزارش کرده اند.

    خبرگزاری BBC فارسی با اشاره به این خبر گفت: (با تشکر از علیرضا عسگری)

    در پایین این صفحه نوشته شده: “جغدها دارند جمع می شوند… به زودی خواهید فهمید چرا.”
    سخنگوی جی کی رولینگ گفت که این پروژه یک “کتاب تازه” نیست و “ارتباط مستقیمی” هم با تازه ترین فیلم هری پاتر که روز ۱۵ ژوئیه اکران خواهد شد ندارد.
    او افزود:”ما در حال حاضر چیز بیشتری برای گفتن نداریم.”
    گردانندگان یک سایت طرفداران هری پاتر با عنوان The Leaky Cauldron گفته اند که آنها پیش نمایشی از پروژه پاترمور را دیده اند.
    آنها این پروژه را “نفس گیر” توصیف کرده اند.

    خبرگزاری فارس هم این خبر را انعکاس داده و در پایان گفت:

    داستان «هری‌پاتر»، باعث شده تا «رولینگ»، اولین نویسنده میلیارد جهان نام بگیرد، او ابتدا معلمی فقیر بوده که حتی پول پرداخت قبض برق خود را نداشته و برای نوشتن رمان هری‌پاتر مجبور بوده تا به یک کافه برود.

    خبرآنلاین هم که روز فاش شدن راز را به اشتباه چهارشنبه گفت، در ادامه خبرش نوشت:

    خبر برپایی این سایت به شکل جدیدش روز چهارشنبه از طریق ارسال پیامی برای سایت‌های رسمی طرفداران فیلم و کتاب «هری پاتر» منتشر شد. در این خبر فقط آمده بود: «پاترمور». یکی از این سایت‌های رسمی نسخه جدید «پاترمور» را دیده و آن را «حیرات‌انگیز» توصیف کرده است.
    جی.کی. رولینگ در حال حاضر پایگاه اینترنتی به نام خودش دارد و با طرفداران خود در ارتباط است.
    به نظر می‌رسد رولینگ پس از رمز و رازهای بسیار کتاب‌هایش با سایتی مرموز و غریب برمی‌گردد.

    دمنتور از صبح پنج شنبه ویژه برنامه اعلام رسمی این خبر را برگزار می کند و بصورت زنده و از طریق متن لحظه به لحظه شما را در جریان آخرین خبرها قرار می دهد. این ویژه برنامه از ساعت ۱۰ صبح آغاز خواهد شد و کل سایت دمنتور موقتا بسته خواهد شد.