دمنتور

دسته: نقل قول

در این قسمت از دمنتور سعی شده با نقل قول کردن از کتاب ها اتفاقات قشنگ و مهم کتاب رو برای شما نقل کنیم و با این کار یادآوری کوچکی از کتاب ها در ذهن شما مخاطبان دوست داشتنی دمنتور ایجاد کنیم. این بخش هر از گاهی به روز میشه و قصد و هدف اصلی آن مروری بر خاطرات قشنگ همه ما از دنیای جادویی رولینگ است.

  • نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۵۶ روز مانده

    نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۵۶ روز مانده

    تنها ۵۶ روز به اکران فیلم سینمایی هری پاتر و یادگاران مرگ باقی مانده است. سایت انگلیسی زبان TLC در ابتکاری تصمیم گرفته هر روز نقل قول هایی از بخش اول هری پاتر و یادگاران مرگ را بنویسد تا رسیدن به روز اکران کاربران با هم در مورد آن گفتگو کنند.

    آن گاه بود که معلوم نشد از کجا و چگونه محاصره شدند. دست کم سی نقابدار شناور در هوا، دایره‌ای را تشکیل داده و اعضای محفل ناغافل از وسط آن بالا آمده بودند.
    جیغ و داد، پرتوی از نور سبز رنگ از هر سو: هاگرید نعره‌ای زد و موتورسیکلت شروع به چرخیدن کرد. هری دیگر حس جهت‌یابی ‌اش را از دست داده بود: چراغ‌های خیابان بالای سرشان بود، از اطرافشان صدای نعره و فریاد می‌آمد، هری برای حفظ جانش محکم به کابین یدک چسبیده بود. قفس هدویگ، آذرخش و کوله‌پشتی‌اش از زیر زانوهایش لغزیدند…
    – نه، هدویگ!
    جارویش چرخ زنان به سوی زمین رفت، اما وقتی که موتورسیکلت چرخی زد و دوباره صاف شد همین قدر توانست بند کوله‌پشتی و بالای قفس را به چنگ آورد. لحظه‌ای نفس راحتی کشید و بعد نور سبز رنگ دیگری پدیدار شد.
    جغدش جیرجیری کرد و کف قفس افتاد.

    فصل چهارم: هفت پاتر
    عکس رنگی این مطلب متعلق به وب سایت جادوگران می باشد.

    نظر شما چیست؟
    – وقتی متوجه مزگ نزدیک‌ترین همدم هری شدید، چه حسی داشتید؟

  • نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۵۷ روز مانده

    نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۵۷ روز مانده

    تنها ۵۷ روز به اکران فیلم سینمایی هری پاتر و یادگاران مرگ باقی مانده است. سایت انگلیسی زبان TLC در ابتکاری تصمیم گرفته هر روز نقل قول هایی از بخش اول هری پاتر و یادگاران مرگ را بنویسد تا رسیدن به روز اکران کاربران با هم در مورد آن گفتگو کنند.

    – هری، اگه گفتی چی شده؟
    این تانکس بود که از محل نشستن بر روی ماشین لباسشویی انگشت های دست چپش را برای هری تکان تکان می داد و حلقه ای در انگشتش می درخشید.
    – ازدواج کردین؟
    هری این را گفت و نگاهش را از او به لوپین انداخت.
    – متاسفم که نشد تو هم باشی، هری، خیلی بی سر و صدا بود.
    – خیلی عالیه. مبارک…

    فصل چهارم: هفت پاتر
    عکس رنگی این مطلب متعلق به وب سایت جادوگران می باشد.

    نظر شما چیست؟
    – لوپین در ۳۸ سالگی کشته شد و تانکس هم در ۲۵ سالگی… بعد از خواندن صحنه کشته شدن آنها چه احساسی داشتید؟

  • نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۵۸ روز مانده

    نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۵۸ روز مانده

    تنها ۵۸ روز به اکران فیلم سینمایی هری پاتر و یادگاران مرگ باقی مانده است. سایت انگلیسی زبان TLC در ابتکاری تصمیم گرفته هر روز نقل قول هایی از بخش اول هری پاتر و یادگاران مرگ را بنویسد تا رسیدن به روز اکران کاربران با هم در مورد آن گفتگو کنند.

    خاله پتونیا که دستمالش تمام صورتش را پوشانده بود با این صدا به دور و برش نگاه کرد. انگار انتظار نداشت که با هری در اتاق تنها مانده باشد. باعجله دستمالش را در جیب کتش گذاشت و گفت:
    – خب… خداحافظ.
    سپس بی آن که به او نگاهی بیاندازد یکراست به سمت در رفت. هری گفت:
    – خداحافظ.
    خاله پتونیا متوقف شد و به پشت سرش نگاه کرد. در یک آن، حس عجیبی به هری گفت که خاله‌اش می‌خواهد چیزی به او بگوید. نگاه نگران عجیبی به هری کرد و به نظر رسید که هر لحظه ممکن است شروع به صحبت کند، اما بعد، با تکان مختصر سرش با عجله از اتاق بیرون رفت و به شوهر و پسرش پیوست.

    فصل سوم: عزیمت خانواده‌ی دورسلی
    عکس رنگی این مطلب متعلق به وب سایت جادوگران می باشد.

    نظر شما چیست؟
    – خاله پتونیا می‌خواست چه چیزی به هری بگوید؟
    – به نظر شما تفاوت لی‌لی و پتونیا در چه حد و ناشی از چه بود؟

  • نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۵۹ روز مانده

    نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۵۹ روز مانده

    تنها ۵۹ روز به اکران فیلم سینمایی هری پاتر و یادگاران مرگ باقی مانده است. سایت انگلیسی زبان TLC در ابتکاری تصمیم گرفته هر روز نقل قول هایی از بخش اول هری پاتر و یادگاران مرگ را بنویسد تا رسیدن به روز اکران کاربران با هم در مورد آن گفتگو کنند.

    دادلی گفت: به نظر من تو حیف نون نیستی.
    اگر هری به چشم خود حرکت لب های دادلی را ندیده بود امکان نداشت چنین چیزی را باور کند. از این رو، پیش از آن که بتواند باور کند که این کلمات از دهان پسرخاله اش بیرون آمده، چند لحظه ای به او خیر ماند. از طرفی، چهره ی دادلی سرخ شده بود. خود هری هم شرمنده و متحیر بود.
    – خب، راستش، ممنونم دادلی.
    بار دیگر به نظر رسید که دادلی با چنان افکار ثقیل و سنگینی دست و پنجه نرم می کند که زبان از بیانش قاصر است و بعد گفت:
    – تو جونمو نجات دادی.
    هری گفت:
    – نه بابا، فقط ممکن بود دیوانه سازه روحتو بگیره…

    فصل سوم: عزیمت خانواده‌ی دورسلی
    عکس رنگی این مطلب متعلق به وب سایت جادوگران می باشد.

    نظر شما چیست؟
    – دوست داشتید رابطه هری و دادلی از اول خوب و دوستانه بود؟

  • نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۶۰ روز مانده

    نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۶۰ روز مانده

    تنها دو ماه به اکران فیلم سینمایی هری پاتر و یادگاران مرگ باقی مانده است. سایت انگلیسی زبان TLC در ابتکاری تصمیم گرفته هر روز نقل قول هایی از بخش اول هری پاتر و یادگاران مرگ را بنویسد تا رسیدن به روز اکران کاربران با هم در مورد آن گفتگو کنند.

    ورنون دورسلی یکدفعه پرسید:
    – فکر می‌کردم وزارت سحر و جادویی هست.
    هری با تعجب گفت:
    – هست.
    – خب، پس چرا اونا از ما محافظت نمی‌کنند؟ به نظرم می‌رسید که ما قربانی‌های بی‌گناه، که هیچ گناهی مرتکب نشدیم جز پناه دادن به مرد نشون شده‌ای که جونش در خطره، باید شرایط لازمو برای حفاظت دولتی داشته باشیم!
    هری خندید؛ نتوانست خودداری کند. این خصوصیت بسیار بارز شوهر خاله‌اش بود که چشم امیدش به حکومت باشد، حتی در دنیایی که از آن بیزار و به آن بی اعتماد بود.

    فصل سوم: عزیمت خانواده‌ی دورسلی
    عکس رنگی این مطلب متعلق به وب سایت جادوگران می باشد.

    نظر شما چیست؟

  • نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۶۱ روز مانده

    نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۶۱ روز مانده

    تنها ۶۱ روز به اکران فیلم سینمایی هری پاتر و یادگاران مرگ باقی مانده است. سایت انگلیسی زبان TLC در ابتکاری تصمیم گرفته هر روز نقل قول هایی از بخش اول هری پاتر و یادگاران مرگ را بنویسد تا رسیدن به روز اکران کاربران با هم در مورد آن گفتگو کنند.

    برق آبی روشنی پدیدار شد. هری خشکش زد و انگشت بریده اش بار دیگر روی لبه ی ناصاف آینه لغزید. به نظرش آمده بود، حتما همین طور بود. به پشت سرش نگاهی انداخت اما دیوار به رنگ گل بهی تهوع آوری بود که خاله پتونیا انتخاب کرده بود. در آن جا هیچ چیز آبی رنگی وجود نداشت که انعکاسش در آینه افتاده باشد. دوباره با دقت به آینه نگاه کرد و در آن چیزی ندید جز چشم سبز روشن خودش را که به خودش نگاه می کرد.
    به نظرش آمده بود، هیچ توضیح دیگری وجود نداشت. به نظرش آمده بود چون در فکر مدیر مرحومش بود. اگر در این دنیا از یک چیز اطمینان داشت همین بود که چشم های آبی روشن آلبوس دامبلدور دیگر هرگز به درونش نفوذ نخواهد کرد.

    فصل دوم: در یادداشت ها
    عکس رنگی این مطلب متعلق به وب سایت جادوگران می باشد.

    نظر شما چیست؟
    – چیزهایی که هری در آینه می دید خیال بود یا واقعیت؟
    – درباره مرگ دامبلدور چه فکر می کنید؟

  • نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۶۲ روز مانده

    نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۶۲ روز مانده

    تنها ۶۲ روز به اکران فیلم سینمایی هری پاتر و یادگاران مرگ باقی مانده است. سایت انگلیسی زبان TLC در ابتکاری تصمیم گرفته هر روز نقل قول هایی از بخش اول هری پاتر و یادگاران مرگ را بنویسد تا رسیدن به روز اکران کاربران با هم در مورد آن گفتگو کنند.

    فکر می کرد دامبلدور را به خوبی می‌شناسد اما بعد از خواندن این سوگنامه ناچار به پذیرش این نکته شد که چندان هم او را نمی‌شناخته است. حتی یک بار هم دامبلدور را در دروان کودکی یا جوانی مجسم نکرده بود؛ گویی به همان صورتی که هری او را می‌شناخت به دنیا آمده بود: محترم و مو سفید و سالخورده. تصور نوجوانی دامبلدور بسیار عجیب و مثل این بود که کسی بخواهد هرمیونی کند ذهن یا موجود دم‌انفجاری جهنده‌ی بی‌آزاری را مجسم کند.

    و حالا با وجود آینده‌ی پرمخاطره و مبهمی که پیش رو داشت به نظرش می‌رسید که با نپرسیدن پرسش‌هایی درباره‌ی خود دامبلدور از او، فرصت‌های بی‌نظیری را از دست داده است هر چند که تنها پرسش شخصی که او از مدیر مدرسه‌اش کرده بود تنها پرسشی نیز بود که هری تردید داشت دامبلدور به آن صادقانه پاسخ داده باشد.
    – شما وقتی توی این آینه نگاه می‌کنین چی می‌بینین؟
    – من؟ خودمو می‌بینم که یک جفت جوراب ضخیم پشمی توی دستمه.

    فصل دوم: در یادداشت ها
    عکس رنگی این مطلب متعلق به وب سایت جادوگران می باشد.

    نظر شما چیست؟
    آیا شما نیز هنگام خواندن این سطور، تصورتان از دامبلدور، مانند تصور هری بود؟
    به نظر شما نویسنده از آوردن این بخش چه هدفی داشته… آیا می‌خواسته زمینه را برای تغییر تصور شما از دامبلدور مهیا کند یا این که صرفاً شما را به این اشتباه بیاندازد که دامبلدور کاراکتری خاکستری است؟

  • نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۶۳ روز مانده

    نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۶۳ روز مانده

    تنها ۶۳ روز به اکران فیلم سینمایی هری پاتر و یادگاران مرگ باقی مانده است. سایت انگلیسی زبان TLC در ابتکاری تصمیم گرفته هر روز نقل قول هایی از بخش اول هری پاتر و یادگاران مرگ را بنویسد تا رسیدن به روز اکران کاربران با هم در مورد آن گفتگو کنند.

    هری تمام صبح آن روز را صرف این کرده بود که برای اولین بار، از زمانی که شش سال پیش چمدان مدرسه اش را بسته بود، به طور کامل آن را خالی کند.

    سرانجام چیز نوک تیزی را یافت که به دستش آسیب رسانده بود. بلافاصله آن را شناخت. تکه ای از آینه ی سحر آمیزی بود که سیریوس، پدرخوانده اش، به او داده بود و پنج سانتی متر طول داشت. هری آن را کنار گذاشت و با حتیاط در کف چمدانش به دنبال بقیه ی آن گشت اما از آخرین هدیه ی پدرخوانده اش چیزی جز خرده های پودر شده باقی نمانده بود که آن هم مثل مساه ی براقی به خرده آشغال های کف چمدان چسبیده بودد.
    هری صاف نشست و به بررسی تکه آینه ی ناصافی پرداخت که دستش را بریده بود و در آن چیزی ندید جز تصویر چشم سبز براق خودش.

    فصل دوم: در یادداشت ها
    عکس رنگی این مطلب متعلق به وب سایت جادوگران می باشد.

    نظر شما چیست؟
    – در مورد مرگ سیریوس بلک چه فکر می کنید؟
    – این آخرین باری بود که هری وسایلش را جمع می کرد؛ هنگام مطالعه آن چه حسی داشتید؟

  • نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۶۴ روز مانده

    نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۶۴ روز مانده

    تنها ۶۴ روز به اکران فیلم سینمایی هری پاتر و یادگاران مرگ باقی مانده است. سایت انگلیسی زبان TLC در ابتکاری تصمیم گرفته هر روز نقل قول هایی از بخش اول هری پاتر و یادگاران مرگ را بنویسد تا رسیدن به روز اکران کاربران با هم در مورد آن گفتگو کنند.

    ولدمورت گفت:
    – … بله… پروفسور بربیج برای بچه‌های جادوگرها و ساحره‌ها همه‌ی مطالب مربوط به مشنگ‏ها رو تدریس می‌کرد… و اینو که اونا تفاوت چندانی با ما ندارند…
    یکی از مرگ‌خوارها روی زمین تف کرد. چریتی بربیج [معلق در هوا] بار دیگر چرخید و رو به اسنیپ قرار گرفت و گفت:
    – سیوروس… خواهش می‌کنم… خواهش می‌کنم…

    برای سومین بار چریتی بربیج چرخید و رو به اسنیپ قرار گرفت. اشک از چشم‌هایش سرازیر بود و روی موهایش می‌ریخت. اسنیپ در کمال خونسردی به او نگاه کرد و در همان حال زن آهسته چرخید و دوباره رویش از او برگشت.
    – آواداکداورا.

    ولدمورت با ملایمت گفت:
    – شام، نجینی.
    مار غول پیکر پیچ و تابی خورد و از روی شانه‌های ولدمورت به روی سطح چوبی و صیقلی خزید.

    فصل اول: اوج گیری لرد سیاه
    عکس رنگی این مطلب متعلق به وب سایت جادوگران می باشد.

    نظر شما چیست؟
    – چرا ولدمورت جادوگران و ساحره‌ها را برتر از مشنگ‌ها، مشنگ زاده‌ها و گرگینه‌ها می‌دانست؟ انگیزه مرگ‌خواران از همراهی او چه بود؟
    – به نظر شما آیا ولدمورت برای به دام انداختن این استاد از اسنیپ نیز کمک گرفته بود؟

  • نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۶۵ روز مانده

    نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۶۵ روز مانده

    تنها ۶۵ روز به اکران فیلم سینمایی هری پاتر و یادگاران مرگ باقی مانده است. سایت انگلیسی زبان TLC در ابتکاری تصمیم گرفته هر روز نقل قول هایی از بخش اول هری پاتر و یادگاران مرگ را بنویسد تا رسیدن به روز اکران کاربران با هم در مورد آن گفتگو کنند.

    بلاتریکس با صدای بلندتر از هلهله ی شادمانه ی جمعیت فریاد زد:
    – اون خواهرزاده ی ما نیست، سرورم. ما، یعنی من و نارسیسا از زمانی که خواهرمون با اون گندزاده (لوپین) ازدواج کرد دیگه بهش نگاه هم نکردیم. این توله و هر جونوری که باهاش ازدواج کرده، هیچ ارتباطی با ما ندارند.
    ولدمورت پرسید:
    – تو چی می گی، دراکو؟ حاضری توله هاشون رو نگه داری؟
    با اینکه صدایش آرام بود، در هیاهوی هو کشیدن ها و هلهله ی شادی به وضوح به گوش رسید. با این حرف قهقه ی خنده ی جمعیت شدت گرفت. دراکو با وحشت و هراس به پدرش نگاه کرد که سرش را پایین انداخته بود، آنگاه نگاهش به نگاه مادرش افتاد. مادرش با حالت هشدار دهنده و به طور نامحسوسی سرش را تکان داد و بعد دوباره نگاه خیر و بی روحش را به دیوار مقابلش انداخت.

    فصل اول: اوج گیری لرد سیاه
    عکس رنگی این مطلب متعلق به وب سایت جادوگران می باشد.

    نظر شما چیست؟
    – چرا خانواده ی مالفوی با ابهتی که در کتاب های گذشته داشت تا این اندازه ضعیف شدند؟
    – به نظر شما دراکو در این موقعیت چه حسی داشت؟ ترسیده بود یا نگران خانواده اش بود؟

  • نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۶۶ روز مانده

    نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۶۶ روز مانده

    تنها ۶۶ روز به اکران فیلم سینمایی هری پاتر و یادگاران مرگ باقی مانده است. سایت انگلیسی زبان TLC در ابتکاری تصمیم گرفته هر روز نقل قول هایی از بخش اول هری پاتر و یادگاران مرگ را بنویسد تا رسیدن به روز اکران کاربران با هم در مورد آن گفتگو کنند.
    حالا در دمنتور هم می توانیم این گفتگو را به فارسی داشته باشیم. هر روز تا اکران جهانی یادگاران مرگ: بخش اول، من و حسین غریبی نقل قول هایی از بخش اول کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ با ترجمه ویدا اسلامیه در سایت مینویسیم تا با هم در مورد آن صحبت کنیم.

    ولدمورت دست بزرگ و سفیدش را بالا آورد و یکسلی بلافاصله ساکت شد و در کمال نفرت و انزجار، ولدمورت را مشاهده کرد که به سوی اسنیپ سر برگرداند و پرسید:
    – این دفعه می خوان پسره رو کجا مخفی کنند؟
    اسنیپ گفت:
    – تو خونه ی یکی از محفلی ها. بر طبق گفته های منبع خبرم، اون جا با تمام روش هایی که در توان محفلی ها و وزارتخونه بوده محافظت می شه. سرورم، به نظرم اگه پاش به اون جا برسه دیگه شانس زیادی برای گرفتنش نداریم، البته مگر این که وزارتخونه تا پیش از شنبه ی آینده سقوط کنه، و در این صورت ممکنه فرصتی برای کشف و باطل کردن مقداری کافی از طلسم ها داشته باشیم و بتونیم با غلبه بر بقیه ی طلسم ها راهمونو باز کنیم.

    ولدمورت بار دیگر به پیکری که بالای سرشان آرام می چرخید نگاهی کرد و ادامه داد:
    – خودم شخصا باید برم سراغ این پسره. در تمام مواردی که به هری پاتر مربوط می شده، اشتباه های زیادی صورت گرفته. بعضی از اونا اشتباه خودم بوده. زنده بودن پاتر بیش تر به دلیل خطاهای من بوده نه موقعیت های اون.

    فصل اول: اوج گیری لرد سیاه
    عکس رنگی این مطلب متعلق به وب سایت جادوگران می باشد.

    نظر شما چیست؟
    – به نظر شما موفقیت های هری پاتر شانس بوده یا ناشی از توانایی های او بود؟
    – به نظر شما چرا ولدمورت با تمام استعداد و زیرکی اش، به اسنیپ اعتماد کرد؟