دمنتور

دسته: تولدها

اخبار مربوط به زادروز شخصیت‌ها و یا بازیگران دنیای هری پاتر در این قسمت از دمنتور وجود دارد

  • برادر غایب تولدت مبارک

    برادر غایب تولدت مبارک

    چارلز چارلی ویزلی متولد ۱۲ دسامبر ۱۹۷۲ (۲۱ آذر ۱۳۵۱) فرزند دوم آرتور و مالی ویزلی هست. او از بیل کوچکتر و از باقی فرزندان خانواده ویزلی بزرگتر هست. او هم مانند اکثر جادوگران بریتانیا در سن ۱۱ سالگی بین سال های ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۱ (۱۳۶۳ تا ۱۳۷۰) مشغول تحصیل شد و مانند باقی اعضای خانواده اش او هم برای گروه گریفیندور انتخاب شد.

    در زمان تحصیلش در هاگوارتز او توانست هم به مقام سرپرستی دانش آموزان و هم کاپیتانی تیم کوییدیچ گریفیندور دست پیدا کند. تحصیلات چارلی در هاگوارتز هم زمان با تحصیل نیمفادورا تانکس بود. البته آنها هیچ وقت با هم همکلاس نبودند. پس از فارغ التحصیلی از هاگوارتز به رومانی رفت در آنجا مشغول تحصیل درباره اژدها ها شد. پس از به قدرت رسیدن مجدد ولدمورت چارلی هم مانند اکثر اعضای خانواده، عضو محفل ققنوس شد و در جنگ نهایی جادوگران در هاگوارتز شرکت داشت. پس از سقوط همیشگی ولدمورت چارلی هم مجددا به رومانی برگشت و مشغول کار با موجودات جادویی شد.

    او محبوب ترین عضو خانواده برای هاگرید بود، علاقه بیش از حد این دو نفر به موجودات خطرناک جادویی، باعث شده بود تا هاگرید همیشه جویای احوال او از رون باشد. همچنین چارلی هم کار مهمی برای هاگرید انجام داده بود که باعث می شد هاگرید او را بیشتر از باقی اعضا دوست بدارد. در سال تحصیلی اول هری و رون در هاگوارتز، چارلی، نوربرت اژدهایی که کم کم داشت باعث دردسر هاگرید می شد را به رومانی برد و از او مراقبت کرد و او را بزرگ کرد. البته بعدا معلوم شد آن اژدها ماده است.

    چارلی برادر مهربان و دوست داشتنی ویزلی ها بود و همیشه دیگر برادرانش از او به خوبی یاد می کردند. او در دوره کاپیتانی خود در تیم کوییدیچ گریفیندور توانسته بود رکورد های خوبی را به جای بگذارد که متاسفانه بیشتر آن رکوردها توسط هری پاتر شکسته شد.

    خیلی دوست داشتیم تو هم در فیلم هایمان هنر نمایی کنی اما متاسفانه شما هم مانند خیلی چیزهای دیگر از داستان حذف کردند و شدی برادر غایب. با این حال برای ما فرقی ندارد تو هم یکی از اعضای خانواده ای هستی که همیشه مراقب هری ما بود. تولدت مبارک چارلی عزیز.

    عکس از سایت fanpop.com

    منبع: harrypotter.wikia.com

  • دستان بزرگت، یادآور مهر و محبتت بود. تولدت مبارک

    دستان بزرگت، یادآور مهر و محبتت بود. تولدت مبارک

    پروفسور روبیوس هاگرید متولد ۶ دسامبر ۱۹۲۸ (۱۵ آذر ۱۳۰۷) از پدر انسان و جادوگرش آقای هاگرید و مادر غولش فرایدوولفا به دنیا آمد. او جادوگری نیمه انسان و نیمه غول بود که او هم مانند اکثر جادوگران تحصیلات جادویی خود را در مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز آغاز کرد و در گروه گریفیندور تحت تدریس اساتیدی چون آلبوس دامبلدور، هوریس اسلاگهورن و… قرار گرفت. اما در سال سوم تحصیلی خود در هاگوارتز به خاطر توطئۀ شومی که توسط تام ریدل که آن زمان سرپرست دانش آموزان در هاگوارتز بود برنامه ریزی شده بود از مدرسه اخراج شد و چوب دستی جادوییش هم توسط مامورین اجرای قوانین جادویی وزارت سحرو جادو به دو قسمت تقسیم شد. پس از آن به اصرار زیاد آلبوس دامبلدور که بارها و بارها در طول زندگیش گفته بود “من با تمام وجودم به هاگرید اعتماد دارم” مشغول کلید داری و محیط بانی هاگوارتز شد.

    پس از مدتی دامبلدور که بیشتر و بیشتر به او اعتماد پیدا می کرد چوب دستی او را ترمیم کرد و در دسته چتری برای هاگرید جاسازیش کرد تا روبیوس هم بتواند با استفاده از آن مقداری از کارهای خود را توسط جادو سر و سامان دهد.

    پس از جنگ اول جادوگران و با شروع تحصیلات هری پاتر در هاگوارتز روبیوس اولین کسی بود که هری از دنیای جادو با او ملاقات کرد و وارد دنیایی شد که به آن تعلق داشت، در همین روزها بود که علاقه این دونفر به یکدیگر بسیار زیاد شد. در سال تحصیلی دوم هری تالار اسرار مجددا توسط تام ریدل باز شد و هاگریدی که همه فکر می کردند در این اتفاق شوم دستی در کار دارد، به او مشکوک شدند و او را به آزکابان زندان مخوف جادوگران فرستادند. اما با تلاش های بی وقفه هری پاتر و دو دوست صمیمی اش ثابت شد که هاگرید همیشه بی گناه بوده و این اتفاقات توسط چه کسانی برنامه ریزی شده بوده است. همین دلیلی شد که در سال تحصیلی بعدی با بازنشسته شدن استاد مراقبت از موجودات جادویی هاگوارتز، روبیوس به مقام استادی رسیده و در هاگوارتز مشغول تدریس شود.

    او تبحر زیادی در این درس داشت اما به دلیل کمبود اعتماد به نفس و تمسخر برخی از دانش آموز خود بین هاگوارتز، همیشه دچار دردسر می شد. اما به خاطر مهربانی و محبت او همیشه خیلی از دانش آموزان او را دوست داشتند. او علاقه بسیار زیادی به موجودات جادویی خطرناک داشت و طبق نوشته ها کتاب همیشه آرزو داشته است که اژدهایی داشته باشد.

    او همیشه در دنیای خیالی ما اولین و مهربان ترین کسی بود که در هر شرایطی از قهرمان ما دفاع کرد و مراقبش بود، او اولین کسی بود که ما را از دروازه جادویی کوچه دیاگون گذر داد و ما را وارد دنیای زیبای جادو کرد. هاگرید همیشه با شجاعت از هری پاتر ما محافظت کرد. او حتی پس از رفتن هری پاتر از هاگوارتز از بچه های هری هم در هاگوارتز مراقبت کرد. تولدت مبارک روبیوس مهربان

  • تولد کارگردان موفق

    تولد کارگردان موفق

    همانطور که قبلا هم به اطلاع شما دوستان عزیز رساندیم، قرار است امسال تولد برخی از عوامل فیلم ها و شخصیت داستان ها را در دمنتور به غیر از اعلام در تقویم جادویی سایت به صورت خبر هم منتشر کنیم، که در این خبر اطلاعاتی اندک اما مفید را در اخیتیار شما عزیزان بگذاریم، این بار نوبت به آلفونسو کواران موفق ترین کارگردان مجموعه فیلم های هری پاتر است که توجه شما عزیزان را به این اطلاعات جلب می نمایم.

    آلفانسو کواران اوروزکو: متولد ۲۸ نوامبر ۱۹۶۱ (۷ آذر ۱۳۴۰) در مکزیکو سیتی مکزیک است. او کارگردان سومین فیلم هری پاتر با عنوان هری پاتر و زندانی آزکابان بود که از نگاه تماشاچیان و منتقدان موفق ترین فیلم این مجموعه هم هست. جدای از فروش و گیشه فیلم های دیگر، فیلم او از لحاظ سینمایی و بازی بازیگران، سبک فیلمبرداری و تغییراتی که او در فیلم ها به وجود آورد موفق ترین فیلم این مجموعه فیلم بود. پس از نگاه فیلم زندانی آزکابان اولین سوالی که در ذهن طرفداران این مجموعه شکل گرفت این بود که چرا دو فیلم قبلی را او به جای کریس کلمبوس کارگردانی نکرد.

    برای فیلم سوم و انصراف کریس کلمبوس کارگردان فیلم های هری پاتر و سنگ جادو و هری پاتر و حفره اسرار، پس از انتخاب ها و سخت گیری های زیاد دیوید هیمن تهیه کننده و مسئولین کمپانی برادران وارنر بالاخره آلفونسو کواران برای کارگردانی فیلم سوم انتخاب شد. او تغییرات قابل احساس بسیاری را در لوکیشن و سبک فیلم ایجاد کرد. اولین کاری که کرد این بود که به اما واتسون، دنیل رادکلیف و روپرت گرینت گفت درباره شخصیت هایی که ایفا می کنند چند جمله ای بنویسند. او که تمام کتاب های منتشر شده هری پاتر تا آن زمان را خوانده بود می خواست ببیند چقدر بازیگران با نقش های خود آشنایی دارند. اما واتسون بیشتر از ۱۶ صفحه درباره شخصیت هرمیون نوشت، دنیل رادکلیف چند خطی درباره هری پاتر نوشت که به زور به یک صفحه می رسید و روپرت گرینت هیچ وقت برای او چیزی از رون ویزلی ننوشت و گفت یادم رفته. همین دلیلی شد تا او بازیگران اصلی را عوض نکند اما به دلیل فوت مرحوم ریچارد هریس که در دو فیلم قبلی نقش دامبلدور را ایفا کرده بود او به دنبال دامبلدوری جدید می گشت و اولین گزینه او سِر مایکل گمبون بود که مورد تایید تهیه کننده و رولینگ قرار گرفت. از دیگر کارهای او تغییر در محیط هاگوارتز بود مانند تغییر مکان کلبه هاگرید، تغییر مکان بید کتک زن، اضافه کردن برج ساعت به حیاط اصلی مدرسه و پل هایی که تا آخرین فیلم جای آنها عوض نشد در فیلم مشاهده شد. او تمام چوب دستی های جادوگران را دوباره طراحی کرد و در خواست طراحی لباس های بهتری داد. همچنین از فیلم زندانی آزکابان بود که افکت تاریکی به فیلم ها اضافه شد و در هر فیلم این تاریکی بیشتر شد. تمام تغییراتی که او ایجاد کرد مورد تایید دو کارگردان بعدی فیلم ها قرار گرفت و هیچ کدام از کارگردانان این طرح ها را عوض و یا جایگزین نکردند. همچنین از دیگر تغییرات آلفونسو در فیلم ها تغییر گریم پروفسور فلیت ویک و دسته جارو ها بود.

    آلفونسو در مکزیک بزرگ شده بود و در دانشگاه هنر مکزیک فیلم سازی و فلسفه خوانده بود. او پس از فارغ التحصیلی کار خود را در تلویزیون اول در زمینه دستیاری و سپس کارگردانی آغاز کرد. او اولین فیلم بلند خود را در ایالات متحده به نام “شاهدخت کوچولو Little Princess” ساخت. فیلم دیگر او اثر معروف چارلز دیکنز با نام ” انتظارات بزرگ Great Expectations” با هنر نمایی زیبای رابرت دنیرو کارگردانی کرد. او دو فیلم موفق دیگر هم در مکزیک کارگردانی کرده است و سپس برای کارگردانی فیلم هری پاتر و زندانی آزکابان راهی لندن شد.

    به جرات می توان او را موفق ترین و تاثیرگذارترین کارگردان در روند موفقیت و پیشرفت فیلم و بازیگران هری پاتر نام برد. آلفونسو کواران کارگردان موفقی هست که تا به حال در تمام پروژه های سینمایی خود خوش درخشیده است.

    تولدت مبارک کارگردانی که هاگوارتز ما را از نوع و زیباتر به تصویر کشیدی. برای این کمک و سخاوتت از تو بینهایت سپاسگذاریم. اما سوال این است که چرا پس از او مایک نیول برای کارگردانی جام آتش انتخاب شد، و کواران فعالیت خود در مجموعه هری پاتر را ادامه نداد؟ شاید اگر او کارگردانی تمام فیلم ها را از تالار اسرار به بعد به عهده داشت در حال حاضر شاهد اتمام پرشکوه تری از هری پاتر بودیم!

    منبع

  • مادر عصبانی و دلسوز تولدت مبارک

    مادر عصبانی و دلسوز تولدت مبارک

    همانطور که می دانید امسال قرار است تولد بیشتر شخصیت های مهم داستان های هری پاتر را در دمنتور اطلاع رسانی کنیم و تا آنجا که بتوانیم، اطلاعاتی هر چند مختصر را از آن شخصیت یا عوامل فیلم در اختیار شما دوستان قرار دهیم. امروز تولد مالی ویزلی است. خانم ویزلی که همیشه جای خالی مادر را برای هری پر کرد و طوری به او محبت می کرد که انگار او هم یکی دیگر از فرزندانش است. حالا ما اطلاعاتی از این شخصیت خلق شده توسط ملکه قصه ها، رولینگ عزیز را ترجمه کردیم و همراه با هدیه خیلی کوچکی در دسترس شما دوستان عزیز می گذاریم.

    مالی: یک شب ساعت چهار صبح که می خواستم به اطاق عمومی برگشتم بانوی چاق خیلی دعوام کرد.

    بیل: مامان، ساعت چهار صبح بیرون خوابگاهتون چی کار می کردی؟

    مالی: من و پدرتون برای گردش توی محوطه رفته بودیم بیرون.اون شب آپولیون که سرایدار مدرسه بود پدرتون رو گرفت و کلی تنبیه کرد.

    هری پاتر و جام آتش فصل مرحله سوم، ترجمه ویدا اسلامیه

    مالی ویزلی (پریوت) متولد ۳۰ اکتبر ۱۹۴۹ (۸ آبان ۱۳۲۸) است. او در خانواده اصیل جادوگری پریوت به دنیا آمد. دو برادر به نام های فابیان و گیدئون داشت که هر دو از اعضای اصلی محفل ققنوس بودند و در جنگ اول جادوگران توسط مرگخواران به قتل رسیدند. تحصیلات جادویی خود را در گروه گریفیندور مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز به پایان رساند. او در سال ۱۹۶۸ (۱۳۴۷) از هاگوارتز فارغ التحصیل شد و رد همان سال با آرتور ویزلی ازدواج کرد و در سال ۱۹۷۰ (۱۳۴۹) اولین فرزندشان بیل متولد شد. او شش فرزند دیگر با نام های چارلی، پرسی، فرد و جورج، رون و جینی نیز به دنیا آورد. در سال ۱۹۹۱ (۱۳۷۰) زمانی که او به همراه ۵ فرزند آخر خود به ایستگاه کینگز کراس رفته بود تا آخرین پسرش رون را برای اولین بار از ایستگاه ۳/۴ ۹ راهی هاگوارتز کند، پسری جوان و تنها را دید که از او طرز گذر و ورود به ایستگاه ۳/۴ ۹ را پرسید. مدتی بعد فهمید آن پسر کسی نبوده جز هری پاتر معروف که با پسر کوچکترش دوست صمیمی شده است.

    او در قلب خود برای هری پاتر جایی باز کرد و وقتی فهمید او واقعا هیچ خانواده ای ندارد و از طرف خانواده ای که او را نگهداری می کند هیچ محبتی نمی بیند، بیش از پیش برای او دلسوزی می کرد و همیشه او را مانند فرزندان خود دوست داشت طوری که یک بار هم به او گفت که کاشک هری هم پسر او بود. مالی و آرتور همیشه سعی داشتند زمان تعطیلات هری را نزد خود آورند تا در کنار آنها احساس آرامش بیشتری داشته باشد. او همیشه برای هری هدیه کریسمس و عید پاک می فرستاد تا در هاگوارتز در چنین مراسم هایی دچار سر شکستگی در مقابل دوستانش نشود.

    او ضاهری مهربان و دلسوز داشت اما از کار فرزندان خود زود عصبانی می شد و فرزندانش از هیچ کس به اندازه او نمی ترسیدن. تنها کسی که دوقلوهای شیطان او فرد و جورج ازش حساب می بردند مالی بود. اما در پشت این چهره زود جوش شخصیت مهربان و فداکار وجود داشت. پس از ظهور ولدمورت و آغاز فعالیت های مخفیانه مرگخواران، محفل ققنوس مجددا کار خود را از سر گرفت و قرارگاه آنها خانه خانوادگی بلک شد. خانواده ویزلی هم که چهار نفر از آنها در محفل شرکت داشتند به این خانه نقل مکان کردند و به طور موقت در آنجا مقیم شدند. شبی مالی رفته بود تا در یکی از اطاق های این خانه مخوف و ترسناک لولو خور خوره ای را از بین ببرد که هری متوجه صدای گریه او از یکی از اطاق ها شد وقتی وارد شد دید جسد آقای ویزلی بر روی زمین افتاده و خانم ویزلی در حال گریه است. یکباره جسد تغییر شکل داد و تبدیل به بیل شد، پس از آن پرسی، پس از آن رون و در آخر هری جسد خود را دید که خانم ویزلی با دیدن جسد هری ناله های بیشتری زد.

    مالی ویزلی در جنگ آخر جادوگران و نبرد هاگوارتز حضور تاثیر گذار داشت و یکی از معروف ترین و نزدیکترین مرگخواران ولدمورت یعنی بلاتریکس لسترنج به دست او به هلاکت رسید. او در عین دلسوزی زنی قوی و ساحره ای توانمند بود. در آغاز جنگ دوم جادوگران جورج یکی از دوقلو هایش توسط طلسم اشتباهی گوش خود را از دست داد. در نبرد هاگوارتز هم یکی دیگر از دوقلوهایش فرد جان خود را از دست داد. در طول این جنگ ها مالی به غیر از دو برادر و یک پسر خود اطرافیانی را از دست داد که مانند خانواده اش آنها را دوست داشت، کسانی چون مودی چشم باباقوری، نیمفادورا تانکس (لوپین)، ریموس لوپین و …

    مالی: با دختر من ……..!!!!

    بلاتریکس لسترنج: وقتی من بکشمت چی به سر بچه هات میاد؟ وقتی مامان رفت همون جایی که فردی رفته؟

    مالی: دیگه___هیچ وقت___دستت___به بچه های من____نمی رسه!

    هری پاتر ویادگاران مرگ، ترجمه ویدا اسلامیه

     

    اطلاعات فوق از زیر مجموعه هری پاتر سایت ویکیا ترجمه شده است که این اطلاعات را به شکل کامل تری می توانید از اینجا مشاهده کنید.

    و اما هدیه ما بی ربط به این مناسبت نیست، ویدیویی از پشت صحنه یادگاران مرگ قسمت دوم است که در آن جیمز و الیور فلیپس، جولی والتر (خانم ویزلی) و روپرت گرینت درباره یکی از صحنه های مهم و معروف فیلم آخر صحبت می کنند، صحنه نبرد بلاتریکس با خانم ویزلی و جمله معروف او “با دختر من ……..!!!!!” (البته اگر فیلم را ندیدید بهتره این ویدیو هم نبینید)

    این ویدیو را می توانید از اینجا در مدیا فایر دانلود کنید.

    تولدت مبارک مالی عزیز، بخاطر تمام محبت ها و فداکاری هایی که برای آقای پاتر ما کردی ازت ممنونیم. ازت ممنونیم که هم مادریزگ مادری و هم مادربزرگ پدری جیمز سیریوس، آلبوس سیوروس و لیلی لونا پاتر شدی. تولدت مبارک.

  • شوالیه سلحشور تولدت مبارک

    شوالیه سلحشور تولدت مبارک

    سِر مایکل گمبون:

    در ۱۹ اکتبر ۱۹۴۰ (۲۷ مهر ۱۳۱۹) در اواسط جنگ جهانی دوم در شهر دابلین ایرلند به دنیا آمد. پدرش ادوارد مهندس و مادرش ماری خیاط بود. پس از پایان جنگ جهانی و زمانی که او ۵ ساله بود پدرش برای بازسازی لندن انتخاب شد و به همین دلیل خانواده آنها به شمال لندن نقل مکان کردند. مایکل در سن ۲۱ سالگی تحصیلات خود را در رشته مهدسی به پایان رساند.

    اما در ۱۹ سالگی هم به کالج یونیتی تئاتر در گینگز کراس رفت. ۵ سال بعد نامه ای به مایکل مک لیامور رهبر اپرا ایرلند در مرکز تئاتر دابلین نوشت و توانست همراه با شاخص ترین هنرمندان بریتانیا در این اپرا همراه شود. او توانست در تمام سالهای بازیگری خود بر روی صحنه صاحب نام و شهرت شود و در همان زمان توانست در تئاتر هملت نقش پیتر اوتوله را ایفا کند.

    او سالها در عرصه تئاتر، تلویزیون و سینما به ایفای نقش پرداخت و در سال ۱۹۸۶ توانست برنده جایزه بفتا شود.

    در سن ۲۲ سالگی با آنی میلر ازدواج کرد اما توانست کاملا زندگی شخصی خود را به دور از جنجال مطبوعات و رسانه ها نگه دارد. مایکل گمبون  در ۱۷ جولای ۱۹۹۸ (۲۶ تیر ۱۳۷۷) پس از دستور ملکه الیزابت دوم برای معرفی لیست هنرمندان قرن، برای خدمت به نمایش بریتانیا، توسط پرنس چارلز به مقام شوالیه سلحشور (کمترین مقام  اشرافی انگلیس) نائل گردد و به خاطر مقام اشرافی اش او را سِر مایکل گمبون و همسرش را دوشیزه گمبون مورد خطاب قرار می دهند.

    در سال ۲۰۰۲ پس از مرگ ریچارد هریس هنرمندی که در دو فیلم اول هری پاتر نقش پروفسور دامبلدور را ایفا می کرد، عوامل فیلم برای بازیگر جدید این کاراکتر مهم و کلیدی داستان، اول به سِر ایان مک کین پیشنهاد بازی دادند. اما او که قبل از آن در مجموعه فیلم های ارباب حلقه ها نقش جادوگر دیگری را (گاندولف) بازی کرده بود گفت: “یک بار بازی در نقش یک جادوگر به اندازه کافی برایم سخت بوده و ترجیح می دهم دوباره این کار را انجام ندهم”. به همین دلیل آنها در جستجوی گزینه مناسب دیگری، به مایکل گمبون پیشنهاد این نقش را دادند که او با کمال میل پذیرفت. او از فیلم هری پاتر و زندانی آزکابان به بعد در تمامی فیلم های هری پاتر در نقش پروفسور آلبوس دامبلدور به ایفای نقش پرداخت.

    از دیگر کارهای سینمایی مایکل گمبون ( به غیر از ۶ فیلم هری پاتر) می توان به بازی او در نقش پادشاه جرج پنجم در فیلم سخنرانی پادشاه، شخصیت جرج در فیلم کتاب الی، صدا پیشه گی فرانکلین بین در انیمشن آقای روباه شگفت انگیز، شخصیت بوگنهاگن در فیلم طالع نحس (۲۰۰۶) و شخصیت بالتوس فن تاسل در فیلم خواب تو خالی (Sleepy Hollow) اشاره کرد.

    متن فوق به مناسبت تولد سِر مایکل گمبون عزیز، یکی از بزرگترین هنرمندانی که شخصیت های خیالیِ ما را به تصویر کشیدند تهیه و ترجمه شده است. همه ما با چهره، چشمان، تفکر و صدای او به یاد دامبلدور می افتیم.

    برای زحماتی که در ساخت این فیلم کشیدی، برای تمام لحظاتی که ما را خوشحال و گریان کردی و برای همه چیز ازت سپاسگذاریم و تولدت را تبریک می گوییم. امیدواریم به اندازه خود دامبلدور هم عمر کنی (با توجه به اینکه سن دامبلدور در حدس گمان باقی ماند). موفق که هستی امیدواریم موفق تر شوی شوالیه عزیز هری پاتری.

    منبع: زیر مجموعه هری پاتر سایت ویکیا (مایکل گمبون).

  • پروفسور مهربان تولدت مبارک

    پروفسور مهربان تولدت مبارک

    پروفسور فیلیوس فیلیت ویک:

    در ۱۷ اکتبر احتمالا ۱۸۸۶ (۲۵ مهر ۱۲۶۵)، در خانواده ای تمام جادوگر با پیشینه ای مخلوط با اجنه به دنیا آمد، که همین مخلوط بودن اجداد او با گونه ای دیگر از جادوگران باعث شد او کوتاه قد به دنیا آِید. او تحصیلات جادویی خود را در مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز در گروه ریونکلا به پایان رساند و احتمالا چوب جادویی خود را مانند اکثر جادوگران از مغازه الیوندر در کوچه دیاگون خرید. زمان گروه بندیش توسط کلاه گروه بندی، کلاه برای تعیین گروه او بین دو گروه ریونکلا و گریفیندور مردد بود، اما در نهایت او را در گروه ریونکلا جای داد. همانند این اتفاق برای شخصیت مطرح دیگری هم پیش آمده است و او کسی نبود جز مینروا مک گونگال، کلاه برای او هم بین همین دو گروه تردید داشت. اما مینروا در گریفیندور تحصیل کرد و فیلیوس در ریونکلا، اتفاقا هر دوی آنها در یک زمان رییس گروه هایی شدند که در آنها زندگی کرده و درس خوانده بودند.

    فیلیوس با بهترین نمرات ممکن مدارک سمج و سطوح عالی جادوگری را دریافت کرد. در بین امتیازاتش، امتیاز درس وردهای جادویی از همه درخشان تر بود و این دلیلی بود که باعث شد او در آینده هم این شاخه از جادو را ادامه داده و استاد تدریس این رشته شود. فیلیوس در درس دفاع در برابر جادوی سیاه هم مهارت خاصی داشت که همین مهارت او باعث شد پس از فارغ التحصیلی اش از هاگوارتز در مسابقه “استاد دوئل” شرکت کند و در آن دوره از مسابقات به مقام قهرمانی برسد. این افتخار دلیل آن شد که فیلیوس مطالعه در زمینه های مختلف جادو را ادامه دهد . او درباره طلسم ها، وردها و دفاع های جادویی مطالعه کرد و خود را برای بازگشت به هاگوارتز آماده کرد اما پیش از بازگشتش برای تدریس به هاگوارتز او تبدیل به جادوگری تمام عیار شده بود. او به هاگوارتز برگشت و در مقام استاد وردهای جادویی کار خود را آغاز کرد و از همان اول کلاس او در طبقه سوم قلعه قرار داشت.

    پروفسور فلیت ویک از نظر دیگر اساتید هاگوارتز هم مورد ستایش و احترام بود، کسانی مانند سیوروس اسنیپ و مینروا مک گونگال. همه را دوست می داشت و همیشه با دانش آموزانش با صمیمیت برخورد می کرد. او در دوره های مختلف تاریخ معاصر جادوگران حضوری تاثیر گذار داشت. در جنگ های اول و دوم جادوگران حاضر بود و پس از فوت دامبلدور و تسلط ولدمورت بر هاگوارتز او هم مانند بیشتر اساتید در هاگوارتز ماند تا از خانه قدیمی اش و دانش آموزان خود در مقابل اتفاقات شوم آن زمان محافظت کند.

    پروفسور فلیت ویک مهربان و دوست داشتنی، پس از جنگ آخر و شکست مرگخواران به فعالیت خود در هاگوارتز ادامه داد. هر چند که ممکن است قبل از سال ۲۰۱۷ به علت خستگی و پیری خود را بازنشسته کرده باشد.

     

    اطلاعات فوق به دلیل تولد پروفسور فیلیوس فیلیت ویک، یکی از اساتید بزرگ و مهربان هاگوارتز، از سایت هری پاتر ویکیا ترجمه شده تا اطلاعات بیشتری درباره این شخصیت بزرگ و تاثیر گذار در روند داستان های هری پاتر را به اطلاع شما کاربران عزیز برسانیم.

    پروفسور مهربان و عالم تولدت مبارک. برای همه وردهایی که به هری یاد دادی تا او همیشه بتواند بر مشکلاتش غلبه کند ازت متشکر و سپاسگذاریم.

  • الهه دانش و نبرد تولدت مبارک

    الهه دانش و نبرد تولدت مبارک

    امروز تولد کسی است که شاید کمتر کسی از طرفداران هری پاتر از این موضوع اطلاع داشته باشد. کسی که اکثر ما او را دوست داشتیم از بد خلقی هاش ناراحت نمی شدیم کسی که در سخت ترین شرایط حامی و پشتوانه هری بود. امروز تولد کسی هست که در فیلم های هری پاتر همه اول او را شناختیم بد دیگر شخصیت ها را. امروز تولد پروفسور مک گونگال است و به همین مناسبت اطلاعاتی را برای شما آماده کردیم که نیمی از آن را هنوز خیلی از دوستان اصلا خبر ندارند چون به تازگی در سایت پاترمور منتشر شده و نیم دیگر آن هم از سایت ویکیا برگرفته شده است، این هدیه دمنتور به شما دوستداران مینروا مک گونگال و هری پاتر هست، اطلاعاتی از پیش از تولدش، دوران کودکی، دوران تحصیل و دوران فارغ التحصیلی که در پاترمور منتشر شده است و اطلاعاتی فردی او که از سایت ویکیا ترجمه شده است.

    “تغییر شکل یکی از پیچیده ترین و خطر ناک ترین شاخه های جادوست که به شما در هاگوارتز تدریس میشه. بهتره حواستون رو جمع کنید، خیلی ها کلاس من رو ترک کردن و دیگه بر نگشتن” مک گونگال خطاب به هری و رون، کلاس تغییر شکل

    خانم، پروفسور مینروا مک گونگال:

    اطلاعات اولیه

    متولد ۴ اکتبر ۱۹۳۵ (۱۲ مهر ۱۳۱۴)، ساحره و جانورنما که در سال های ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۴ (۱۳۲۶ تا ۱۳۳۳) در گروه گریفیندور مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز در زمان مدیریت پروفسور آرماندو دیپت تحصیل کرد. بعد از تحصیلات، در وزارت سحرو جادو مشغول به تحصیل شد و پس از دو سال به هاگوارتز برگشت. او استادی تغییر شکل، ریاست گروه گریفیندور، در زمانی قائم مقامی مدیر و پس از آن مدیریت هاگوارتز را در کارنامه کاری خود در هاگوارتز را دارد.

    او از اولین کسانی بود که عضو محفل ققنوس گشت و فداکاری های زیادی را در زمان بازگشت ولدمورت برای دانش آموزان هاگوارتز انجام داد. در سال ۱۹۹۵ در سال تحصیلی پنجم هری پاتر او به شدت در مقابل کارهای پلید آمبریج ایستادگی می کرد در حدی که افراد آمبریج مجبور به حمله به او شدند، به قدری جراحت برداشت که مدتی او را در بیمارستان سنت مانگو بستری کردند.

    پیش از تولد، تولد و دوران کودکی ( به قلم رولینگ در پاترمور):

    مینروا مک گونگال اولین فرزند و تنها دختر خانواده مک گونگال،پدرش کشیش پروتستان اسکاتلندی و مادرش ساحره و یکی از فارغ التحصیلان هاگوارتز بود. او در اوایل قرن نوزده در هایلند اسکاتلند به دنیا آمد و بزرگ شد. او بتدریج متوجه توانایی های عجیب خود و همچنین عجیب بودن ازدواج پدر و مادر خود شد.

    پدر مینروا، ریورند رابرت مک گونگال، کشیش کلیسایی در یکی از روستاهای اسکاتلند بود، او به تدریج مسحور و شیفته جسارت ایزابل رُز شده بود که در دهکده خودشان زندگی می کرد. رابرت هم مانند دیگر همسایگان باور کرده بود که ایزابل مانند خیلی از دختران بریتانیایی به مدرسه شبانه روزی می رود. در واقع ایزابل به غیر زمانی که به خانه می آمد مشغول تحصیل در مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز بود.

    ایزابل متوجه بود که پدر و مادر جادوگر خود علاقه چندانی از نزدیک شدن او به یک جوان مشنگ از خود نشان نمی دهند، به همین دلیل او رابطه خود با رابرت را در اختفا نگه داشت. به مرور زمان وقتی او به سن ۱۸ سالگی رسید خود را غرق در عشق رابرت دید. متاسفانه او هیچ وقت فرصت این را پیدا نکرد که این را به او بگوید.

    به دلیل خشم خانواده او ، هر دو دست به فرار و ازدواج زدند، حالا جدا از خانواده اش، ایزابل نمی تواند خودش را راضی کند که در ماه عسل است، نمی داند چگونه به همسر خود بگوید که او تازه از هاگوارتز فارغ التحصیل شده و کاپیتان تیم کوییدیچ بوده است. ایزابل و رابرت به کلیسایی در حومه کیتنس رفتند، که در آنجا ایزابل زیبا به طور شگفت آوری ثابت کرد که استعداد هایی در امور مختلف کلیسا را دارد.

    تولد اولین فرزند این زوج جوان مینروا، برای آنها شادی و نشاط را به همراه داشت، حالا او به جای خانواده اش و جامعه جادوگری دارای عشق فرزندش شده بود. ایزابل نام مادربزرگ خود را که ساحره با استعدادی بود برای او برگزید. نام عجیبی که اصلا برای اهالی منطقه زندگی آنها معنایی نداشت و رابرت هم هیچ توضیحی برای اسرار همسر خود به آنها نداشت. از این گذشته او از بدخلقی همسر خود آگاه بود و دوستان به او اطمینان داده بودند که زنان بعد از زایمان معمولا بد خلق می شوند و ایزابل رفته رفته مانند قبل می شود.

    اگر چه ایزابل به مرور زمان بیشتر و بیشتر کم حرف شد، اما بارها و بارها با مینروا خلوت می کرد. ایزابل به تدریج به دخترش توضیحاتی داد، چون از بدو تولدش متوجه نشانه هایی در او شده بود، مثلا اسباب بازی هایی که دور از دسترس مینروا در قفسه های بالایی کمد بود را روی تخت او دیده بود، به نظر می رسید او قبل از صحبت کردن، می تواند با گربه خانواده حرف بزند. پیپ جیبی پدرش بارها در اطرف اطاق او پیدا شد که این برای همه یک پدیده تعجب بر انگیز بود.

    ایزابل بین غرور و هراس گیر کرده بود. او می دانست باید حقیقت را قبل از اینکه رابرت متوجه چیزی شود به او بگوید. بالاخره با این موضوع کنار آمد و با اشک ریختن چوب دستی قدیمی خود را از جعبه ای در زیر تخت بیرون آورد و به رابرت نشان داد که چه کسی است.

    اگرچه مینروا کودکی بیش نبود اما آن شب را به خوبی به یاد داشت و به تدریج درک کرد که زندگی یک جادوگر در دنیای مشنگ ها چه پیچیدگی هایی به همراه دارد. با اینکه رابرت عمیقا همسر خود را دوست داشت اما با آشکار شدن راز او شکه شده بود و ناراحت از این بود که چرا همسرش راز به این بزرگی را این همه سال از او مخفی نگه داشته است. او که خود را مردی درست کار و صادق می دید حالا با آشکاری این راز خود را در دنیایی متفاوت می دید. ایزابل همه چیز را با هق هق گریه برای او و دخترش توضیح داد، شرح قانون بین المللی راز داری  و اینکه از بعد از تصویب این قانون آنها مجبور به اختفای خود شده اند. در غیر اینصورت وزارت سحرو جادو با آنها برخورد می کرده است. رابرت با خود فکر می کرد که چگونه جواب اطرافیان را بدهد، اگر که بفهمند کشیش پروتستانی با یک ساحره ازدواج کرده است.

    عشق زندگی آنها را نگه داشت، اما اعتماد بین پدر و مادرش از بین رفت، با این حال مینروا با دیدن این غم و اندوه کودکی با هوش و هوشیار بود. گذشته از این آنها صاحب دو فرزند دیگر شدند که هر دو پسر بودن و مشخص شد هر دو آنها توانایی های جادویی دارند. مینروا به مادرش کمک می کرد تا به مالکوم و رابرت پسر (جونیور)  توضیح دهند و آموزش دهند که نباید توانایی های جادویی خود را به کسی نشان دهند و باید آن را در اختفا نگه دارند. همچنین در مواقعی که کنترل جادوی آنها از دستشان خارج می شد به مادرش برای درست کردن اتفاقات قبل از اینکه باعث شرمندگیشان شود کمک می کرد.

    مینروا به پدر مشنگ خود خیلی شباهت داشت، رفتار و خلق خوی او بیشتر شبیه پدرش بود تا مادرش، او می دید که درد و رنج زیادی در خانواده اش است و برای درست کردن آن تلاش می کرد.او این رنج را احساس می کرد که مادرش چقدر برایش سخت است در روستایی که تمام اهالی آن مشنگ هستند زندگی کند، تا چه حد از آزادی های قابل توجه خود را برای زندگی در آن جا از دست داده است. مینروا هیچ وقت گریه های مادرش را فراموش نکرد. او این گریه ها را به یاد داشت، وقتی که یازده ساله شد و او را در مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز پذیرفتن او می دانست گریه های مادرش برای احساس غرور نیست بلکه برای آزادی ای است که او بدست آورده تا در دنیای جادوگران زندگی کند.

    دوران تحصیل (به قلم رولینگ در پاترمور):

    همانطور که برای اکثر ساحره ها و جادوگر های جوان خانواده های جادویی، ورود به هاگوارتز با تلاش و کشمکش است برای مینروا مک گونگال همراه با آزادی و نشاط بود. مینروا در شب اول، زمان گروه بندی توجه غیر معمولی را به خود جلب کرد، بعد از پنج دقیقه و نیم کلاه توانست گروه او را مشخص کند، کلاه برای انتخاب او بین دو گروه ریونکلا و گریفیندور دائما دچار تردید بود ( این مسئله در سال های بعد بین مینروا و هم کلاس و همکار آینده اش فیلیوس فیلیت ویک مانند جک شده بود آنها با این داستان با هم شوخی می کردند، که هر دو آنها بعد ها توانستند رئییس گروه هایی شوند که خودشان در آنها تحصیل کرده بودند)

    مینروا به سرعت خود را به همگان ثابت کرد و در سال تحصیلی خودش به عنوان دانش آموز برجسته شناخته شد. او استعدادی ذاتی در تغییر شکل داشت. همانطور که او در مدرسه پیشرفت می کرد، مشخص شد که او وارث بر حق استعداد مادری و خلق و خوی فولادی پدرش است. او در دوران مدرسه با پامونا اسپروات آشنا شد که بعد ها رئیس گروه هافلپاف شد، این دو دختر باهوش در سالهای بعد دوستان صمیمی یکدیگر شدند.

    در اواخر تحصیلاتش در هاگوارتز، مینروا مک گونگال سابقه بی نظیری از خود بر جای گذاشت: بهترین نتایج بدست آمده در امتحانات سمج و سطوح عالی جادوگری، ارشد و سرپرست دختران، برنده جشنواره تازه واردین موفق تغییر شکل امروز . تحت راهنمایی های معلم الهام بخش خود در تغییر شکل آلبوس دامبلدور موفق شد خود را تبدیل به جانورنما کند. حیوانی که خود را تبدیل به آن می کرد گربه خط دار بود (همراه با خطوط مشخصی دور چشمانش) ، او تمام مشخصات جانور نما بودن خود را در وزارت سحر و جادو به ثبت رساند. گذشته از این مینروا هم مانند مادرش استعداد خوبی در کوییدیچ داشت، اگر چه آنها در سال آخر خود شکست بدی خوردند (در بازی آخر سال اسلیترین با یک بازی ناپاک و خصمانه موفق به برد گریفیندور شد) او در این بازی دچار حادثه ای شد که منجر به شکستن دنده های قفسه سینه اش شد، اما همین امر باعث شد او برای همیشه در زندگیش مشتاق به شکست تیم اسلیترین و برد جام کوییدیچ برای گریفیندور باشد و همین امر باعث شد او در آینده چشمانش را برای کشف استعدادهای کوییدیچ باز نگه دارد که تیم گروه خود را موفق در بازی ها کند.

    عشق جوانی و دوران کاری:

    مینروا پس از فارغ التحصیلی از هاگوارتز در سازمان اجرای جرائم جادویی در وزارت سحرو جادو مشغول به کار شد. او در تابستان همان سال به دیدن خانواده اش در دهکده ای که به دنیا آمده بود رفت و پس از آن به لندن نقل مکان کرد. در همان ماههای اول ۱۸ سالگیش با پسری با هوش و زیبای کشاورزی محلی به نام دوگال مک گری گور ملاقات می کرد، او ناخواسته بیش از حد در عشق او فر رفت. آنها مدت زیادی با هم بودند تا روزی در یک زمین کشاورزی مک گری گور از او خواستگاری کرد و مینروا پذیرفت.

    مینروا می دانست که اگر به نامزد مشنگ خود نگوید که که یک ساحره است درست مانند این است که گذشته مادر خود را تکرار کرده باشد و مانند او زندگی ای خالی از خوشحالی و سرشار از درد و رنج را آغاز کرده باشد. به همین دلیل صبح روز بعد او به مک گری گور گفت که نظرش تغییر کرده و نمی تواند با او ازدواج کند. می دانست که اگر به خواهد به مک گری گور توضیح دهد قانون بین المللی رازداری را فاش کرده و برای همین کارش را از دست می دهد، به همین دلیل به او چیزی نگفت. اما با این کار پا روی خواسته قلبی خود گذاشت و قلب خودش را شکست. سه روز پس از این اتفاق او کار خود رار ها کرد و از لندن رفت.مینروا در دسامبر سال ۱۹۵۶ (آذر ۱۳۳۵) به هاگوارتز برگشت اما این بار نه برای نحصیل بلکه برای تدریس.  تازه متوجه شده بود که دامبلدور جانشین مدیر قبلی هاگوارتز شده است. او با تدریس تغییر شکل کار خود را در هاگوارتز آغاز کرد پس از گذشت مدتی از کارش در هاگوارتز کاملا به روی دانش آموزانش مسلط شد و همین امرباعث شد که دامبلدور رفته رفته به کار او بیشتر اعتماد پیدا کند و به ریاست گروه گریفیندور دست پیدا کند و پس از چند سال به مقام قائم مقامی مدیریت نائل گردد.

    مینروا در مهم ترین رخدادهای تاریخ معاصر جادوگران حضور داشته است. در جنگ اول جادوگران او از اولین کسانی بود که در کنار مودی چشم باباقوری، روبیوس هاگرید، سیریوس بلک، جیمز و لیلی پاتر و ریموس لوپین به محفل ققنوس پیوست. پس از سقوط ولدمورت او از کسانی بود که مراقبت از هری پاتر را به عهده داشت. او در بین دو جنگ جادوگران در بیشتر رخدادها حضور تاثیر گذاشت داشت. در سالهای اول بازگشت ولدمورت او همه تلاشش را کرد تا از هاگوارتز خانه آزادی خود، دانش آموزانش و دوستانش محافظت و دفاع کند. او شخصیتی دلسوز و مهربان داشت که برای باورها خود، دوستان و اطرافیان خود ارزش بسیاری قائل بود. در جنگ دوم جادوگران مقابل فتنه وزارت جادو در زمان وزارت کورنلیوس فاج و روفوس اسکریمجیور برای هاگوارتز و دامبلدور ایستادگی کرد به طوری که در سال ۱۹۹۵ در شرایطی که خود حتی چوبدستی نداشت در مقابل افراد وزارتخانه ایستاد و به قدری جراحت برداشت که مدتی در بیمارستان سنت مانگو بستری شد. پس از درگذشت و قتل دامبلدور او در هاگوارتز ماند، بر خلاف باور همگان که فکر می کردند او به مقام مدیریت مدرسه می رسد، ولدمورت کنترل وزارت خانه را در دست گرفت و سوروس اسنیپی را به مقام مدیریت هاگوارتز برگزید که فکر می کرد شایسته ترین و وفادارترین مرگخوارش است، تا بدین ترتیب کنترل هاگوارتز را هم در دست داشته باشد. اما مینروا باز هم در هاگوارتز ماند و از خودگذشتگی کرد تا با این کار از دانش آموزان هاگوارتز در مقابل وحشی گری های مرگخواران محافظت کند، تا شبی که هری، رون و هرمیون فراری به هاگوارتز باز گشتند تا کار نیمه تمام خود را به اتمام برسانند. دقیقا در این زمان بود که مینروا با تمام وجود به مبارزه با دشمنان هاگوارتز پرداخت و در نبرد آخر پا به پای دیگران به مبارزه پرداخت تا از هاگوارتز و دوستانش دفاع کند.

    او پس از پیروزی محفل ققنوس بر مرگخواران که در تاریخ ۲ می ۱۹۹۸ (۱۲ اردیبهشت ۱۳۷۷) رخ داد به مقام مدیریت هاگوارتز منصوب شد و در سال ۲۰۰۸ نویل لانگ باتم دانش آموز سابق خود را برای تدریس گیاه شناسی به هاگوارتز دعوت کرد. در همان سال به هرمیون ویزلی (گرنجر) دانش آموز محبوب و سابقش اجازه دسترسی به دست نوشته های پروفسور دامبلدور (که در کتابخانه مدرسه و کتابخانه دفتر مدیر هاگوارتز موجود بود) را داد تا هرمیون بتواند یادگاری دامبلدور به خود را یعنی کتاب قصه های بیدل نقال را که به زمان باستانی بود به انگلیسی بر گردانده و از آن دست نوشت ها برای تفسیر و آگاهی خردمندانه دامبلدور استفاده کند. او در سال ۲۰۱۷ زمانی که پسر دوم هری پاتر یعنی آلبوس سوروس پاتر می خواست شروع به تحصیل کند خود را بازنشسته کرد.


    اطلاعات شخصیتی:

    مینروا ساحره ای فوق العاده بود او قدرت و استعداد خاصی در تغییر شکل داشت، دوئل کننده قوی ای بود و مهارت خاصی در ساخت سپر مدافع داشت که سپرش به شکل گربه خط دار بود، مخالف سر سخت جادوی سیاه بود و در دفاع از آن زبر دست بود. شخصیتی بسیار جدی و در عین حال مهربان و دلسوز داشت. در کار خود بسیار سر سخت بود و برای اطرافیانش در عین سر سختی مهربان و حامی ای محکم بود.

    صمیمی ترین دوستش در تمام زندگی آلبوس دامبلدور بود که برای او ارزش و احترام خاصی قائل بود، همچنین با پامونا اسپراوت همکلاس و همکارش رابطه ای بسیار نزدیک و دوستانه داشت. چوبدستی او به طول ۲۴ سانتی متر ۱۳ میلی متر، از جنس چوب صنوبر و مغز ریسه قلب اژدها است.

    ریشه شناسی نام او که مینروا در رُم، الهه دانش و جنگ است، نامی شایسته برای شخصیت مینروا مک گونگال می باشد. همچنین معنی لغتی مینروا در انگلیسی به معنای خردمند است.

    مک گونگال هم نام مردی از اسکاتلند در افسانه های انگلیسی است، به نام ویلیام توپز مک گونگال که بعد ها این نام در انگلیس هم وارد شده است. احتمال بسیار زیاد رولینگ برای اثبات اسکاتلندی بودن مینروا مک گونگال این نام خانوادگی را برای او برگزیده است.

    تولدت مبارک ساحره خردمند و الهه دانش و جنگ، ازت بینهایت به خاطر حمایت هایی که از شخصبت های دوست داشتنی ما کردی ممنون و سپاسگذاریم جانشین بر حق دامبلدور.

    منابع:

    سایت پاترمور: www.pottermore.com

    زیر مجموعه هری پاتر سایت ویکیا

    متن فوق از خانم رولینگ در وب سایت پاترمور منتشر شده است که ترجمه مفصل و کامل آن را می توانید از اینجا با ترجمه حسین غریبی عزیز دریافت و استفاده کنید.

  • تولد مرد دو چهره

    تولد مرد دو چهره

    امروز تولد مردی است که قبل از این خیلی از طرفداران هری پاتر و رولینگ، در مورد آن اطلاعاتی در حد اطلاعاتی که در کتاب آمده می دانستند. اما با پروژه جدید خانم رولینگ یعنی سایت پاترمور اطلاعات در مورد این شخص یکی از نوشته های جدید خانم رولینگ درباره شخصیت های هری پاتر در این سایت است.این اطلاعات را از پاترمور و دیگر منابع جمع آوری کردیم و برای شما ترجمه کردیم، که در زیر می توانید آن را مطالعه کنید

    کویینوس کوییرل:

    “۲۶ سپتامبر ۱۹۵۰ یا ۱۹۶۰ (۴ مهر ۱۳۲۹ یا ۱۳۳۹) تولد کویینوس کوییرل است که توسط رولینگ در سایت پاترمور ثبت شده است. کوییرل جادوگری دورگه بود که تحصیلات خود را در گروه ریونکلا هاگوارتز به پایان رساند، او مدتی استاد درس علوم مشنگ های هاگوارتز بود، اما در سال ۹۲-۹۱ (۷۱-۷۰) به مقام تدریس دفاع در برابر جادوی سیاه در هاگوارتز نائل شد.

    او وابستگی تئوری به هنرهای سیاه داشت و همچنین اولین استاد دفاع در برابر جادوی سیاه هری در هاگوارتز بود، شخصیتی بسیار خجالتی داشت و راحت وحشت زده می شد. قبل از اینکه شغل تدریس دفاع در برابر جادوی سیاه در هاگوارتز را آغاز کند، در یک تور جهان گردی شرکت کرد و در مدتی که در آلبانی اقامت داشت، لرد ولدمورت توانست کنترل جسم او را در دست بگیرد، که این بدان معناست که او موقتا یکی از جان پیچ های ولدمورت شد.

    در سال اول تحصیلی هری در هاگوارتز کوییرل یک غول غارنشین را در دخمه ها آزاد کرد که نزدیک بود به قیمت جان هرمیون تمام شود، همچنین سعی داشت در اولین مسابقه کوییدیچ هری جاروی او را طلسم کند و او را به قتل برساند.  کوییرل در تمام آن سال تحصیلی تلاش خود را کرد تا سنگ جادو را بدست آورد و اکسیر حیات را بسازد تا بدین ترتیب بتواند در به قدرت رسیدن ولدمورت او را یاری کند. او موفق به انجام این کار نشد و در آخر مجبور شد در حفره ای که آیینه نفاق انگیز مخفی بود به هری حمله کند اما از آن جایی که بدن خود را با ولدمورت شریک شده بود، نتوانست در برابر قدرت عشق موجود در هری دوام بیاورد و نابود شد.”

    “وقتی اون در تور جهانگردی بود ملاقاتش کردم، مرد جوان و احمق، پر از ایده های مسخره در مورد خیر و شر…. بهش یاد دادم هیچ خوب و بدی وجود نداره فقط قدرت وجود داره و کسانی که این را نمی فهمند ضعیفند. از اون به بعد خدمتگزارم شد، گرچه بعضی جاها اشتباه کرد….” گفته های ولدمورت درباره کوییرل

    این اطلاعات در سایت پاترمور به عنوان نوشته های جدید رولینگ درباره شخصیت های داستان ثبت شده، شما هم اگر تا الان در پاترمور شرکت کردید حتما متوجه این نوشته های جدید شدید، اگر هم هنوز موفق ورود به پاترمور نشدید زمان ورود به این سایت می توانید نسخه اصلی این اطلاعات را مشاهده کنید.

    حالا نظر شما چیه، باید امروز رو به کوییرل تبریک گفت، یا نه شما از این شخصیت خوشتان نمی آمد؟

    بر روی عکس کلیک کنید تا تصویر کامل را ببینید.

  • کاراکتر مرموز و معصوم تولدت مبارک

    کاراکتر مرموز و معصوم تولدت مبارک

    “همیشه چوبدستی صاحبش رو انتخاب می کنه آقای پاتر،چرا؟ دلیلش مشخص نیست. اما چیزی که مشخص هست اینه که باید از تو انتظار انجام کارهای بزرگی را داشت.” اولیوندر خطاب به هری کتاب سنگ جادو

    امروز تولد یکی دیگر از شخصیت هایی است که رولینگ خلق کرده، به همین دلیل سعی کردیم اطلاعاتی را برای شما ترجمه کنیم که شاید برای شما جالب و خواندنی باشد.

    گریک اولیوندر: متولد ۲۵ سپتامبر(۳ مهر) که احتمالا در سال ۱۹۲۱ (۱۳۰۰) و یا قبل تر از آن به دنیا آمده است. پدر او گارویس الیوندر جادوگر بود و مادرش مشنگ، که از او جادوگری دورگه ساختند. اولیوندر صاحب فروشگاه چوبدستی اولیوندر در کوچه دیاگون، به شایستگی ماهرترین چوبدستی ساز جهان لقب گرفته که اکثر ساحره ها و جادوگران چوبدستی های خود را از او خریدند.

    اجداد او تمام عمر خود را از سال ۳۸۲ قبل از میلاد صرف مطالعه و ساخت بر روی چوبدستی در اگلیس کردند که طبعا او هم، راه آنها را ادامه داد. او تحصیلات جادویی خود را در گروه ریونکلا در مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز آغاز کرد و با موفقیت همراه با مدرک عالی جادوگری از این مدرسه فارغ التحصیل شد.

    فروشگاه چوبدستی اولیوندر در سال ۳۸۲ قبل از میلاد تاسیس شد که اجداد گریک موسس آن بودند، گفته می شود اجداد او از یکی از کشورهای حاشیه مدیترانه به انگلیس مهاجرت کرده اند که در ساخت و تولید چوبدستی های جادویی مهارت زبان زدی داشتند. ظاهرا جد بزرگ او یکی از جادوگران رم باستان بوده، ریشه شناسی نام او که معنی    ” کسی که مالک چوب زیتون است” (He who owns the olive wand) را می دهد، بر این فرضیه که آنها از یکی از کشورها حاشیه مدیترانه مهاجرت کردند صحه می گذارد.

    “واقعا متاسفم آقای پاتر، چون چوبدستی ای که پیشیونیت رو زخمی کرد من فروختم، طولش سی و پنج سانتی متر بود. نمی دونی چه چوبدستی پر قدرتی بود ولی حیف که به دست آدم ناجوری افتاد.” اولیوندر خطاب به هری کتاب سنگ جادو

    منبع سایت Wikia

    در صورت تمایل بر روی عکس کلیک کنید تا سایز اصلی آن را مشاهده کنید.

     

  • ستاره تبهکار تولدت مبارک

    ” اول برای نقش هری پاتر تست دادم اما چند روز بعد با من تماس گرفتن و رفتم و ازم خواستم برای نقش دراکو مالفوی تست بدهم.”  تام فلتون در اولین مصاحبه های خود به عنوان یکی از ستاره های نوجوان هری پاتر

    همانطور که قبلا هم اطلاع رسانی شده بود امسال استثناعاً سعی داریم تا تولد مهم ترین کاراکترها و عوامل فیلم های هری پاتر را منتشر کنیم. و امروز تولد تام فلتون بازیگر نقش دراکو مالفوی در مجموعه فیلم های هری پاتر است، به همین مناسبت بیوگرافی ای هر چند کوتاه از سایت ویکیا برای شما ترجمه کردیم، در اینجا می توانید اطلاعات کامل را ملاحظه کنید.

    “توماس اندریو فلتون: متولد ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۷ (۳۱ شهریور ۱۳۶۶)

    او در کینگسینگتن لندن به دنیا آمد و در اپسوم همراه مادرش بزرگ شد. پیتر پدر او همراه با برادران بزرگش جاناتان، اشلی و کریس زندگی می کرد. اولین بار در سال ۱۹۹۵ زمانی که در یک تبلیغ تلویزیونی بازی کرد مورد توجه قرار گرفت و به این شکل مشهوریت او شروع شد. در سال ۱۹۹۶ زمانی نقشی را در سریال تلویزیونی باگز بازی کرد که اکثر مردم با چهره او آشنا بودند. پس از آن او در نقش پیگرین کلاک در فیلم The Brrowers (وام) ظاهر شد و در سال ۱۹۹۹ در فیلم آنا و پادشاه در نقش لوییس ایفای نقش کرد، اما بعد از گذشت چند ماه خبر بازی او در فیلم هری پاتر و سنگ جادو در نقش دراکو مالفوی توجه همگان را در بریتانیا به خود جلب کرد.

    تام فرزند با استعداد خانواده چهار فرزندی فلتون هست، از دیگر استعدادهای او می توان به خوانندگی اشاره کرد. طوری که حتی به او پیشنهاد عضویت در گروه کر کلیسای گیلدفورد هم داده شده است. از دیگر فعالیتهای تام می توان به فوتبال، پاتیناژ، اسکیت، بسکتبال، شنا و تنیس اشاره کرد. سرگرمی مورد علاقه او ماهیگیری است.

    نکته جالب در تام این است که تبهکار مورد علاقه او در سینما کسی نیست جز، داروغه ناتینگهام در فیلم رابین هود با بازی زیبای آلن ریکمن و همچنین شخصیت هری پاتری مورد علاقه او گیلدروی لاکهارت و لوسیوس مالفوی می باشد.”

    امشب به مناسبت تولد تام کلیپی برای شما آماده کردیم که این کلیپ تکه ای از فیلم ۵۰ خاطره به یاد ماندنی از هری پاتر است، این کلیپ پشت صحنه ای از فیلم زندانی آزکابان است درباره زمانی که هرمیون می خواست به دراکو سیلی بزند، چندی پیش این ویدیو در صفحه فیس بوک دمنتور قرار گرفته بود.

    این ویدیو حجم ۳.۲۳ MB دارد همراه با زیرنویس و با فرمت FLV می باشد.

    می توانید آن را از اینجا دانلود کنید.

    ” هی پاتر مگه نشنیدی بلک از آزکابان فرار کرده، من اگه جای تو بودم سعی میکردم قبل دیوانه سازها پیداش کنم که خودم کارش رو بسازم” دراکو خطاب به هری در زندانی آزکابان

    تام عزیز تولدت مبارک همه ما امیدواریم در آینده زندگی خود و کار خود موفق و پیروز باشی.

  • ساحره مهربان و با هوش تولدت مبارک

    ساحره مهربان و با هوش تولدت مبارک

    ” هری من همیشه این شجاعت تو رو تحسین کردم. اما یه زمان هایی این شجاعتت بیش از اندازه میشه. تو که خیال نداری تنهایی بری دنبال این جان پیچ ها بگردی، مگه نه؟ تو به ما احتیاج داری هری.” سال ۱۹۹۶ میلادی هرمیون خطاب به هری کتاب شاهزاده دورگه.

    ” تو توی این سن واقعا با هوش ترین ساحره ای هستی که می شناسم “ سال ۱۹۹۳ میلادی سیریوس بلک خطاب به هرمیون کتاب زندانی آزکابان

    امروز نوزدهم سپتامبر تولد هرمیون گرنجر یکی از اصلی ترین و معروف ترین شخصیت های مجموعه داستان های هری پاتر است. این شخصیت مانند تمام شخصیت های دیگر این داستان زاده تخیلات رولینگ عزیز است، گفته می شود شخصیت هرمیون و رولینگ بسیار شبیه به هم است. به همین مناسبت گزیده ای از بیوگرافی این شخصیت را از سایت ویکیا و زیر مجموعه هری پاتر این سایت را برای شما ترجمه کردیم. برای دیدن تمام این اطلاعات از اینجا می توانید دسترسی به سایت ویکیا داشته باشید.

    هرمیون جِین گرنجر (ویزلی): متولد ۱۹ سپتامبر ۱۹۷۹ (۲۸ شهریور ۱۳۵۸) و دختر آقا و خانم گرنجر ماگل که هر دو آنها دندانپزشک در لندن ماگل ها هستند. او در سن ۱۱ سالگی نامه ای دریافت کرد و متوجه شد ساحره است و او را در مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز قبول کردند. همچنین او در ۱ سپتامبر ۱۹۹۱ برای اولین بار از سکوی ۹ و ۳/۴ سوار قطار سریع السیر هاگوارتز شد تا تحصیلات جادویی خود را در هاگوارتز آغاز کند. در همان روز او با رون ویزلی و هری پاتر آشنا شد که شروع دوستی صمیمانه این سه نفر برای تمام عمر آنها بود. پس از ورود به هاگوارتز کلاه گروه بندی او را همراه با دو دوست دیگرش در گروه گریفیندور جای داد که این خود سبب آغاز ماجراجویی های هری به همراه رون و هرمیون گشت.

    او در دوران تحصیل خود دانش آموزی فوق العاده با هوش و زرنگ بود که بارها از طرف اساتید هاگوارتز، مورد تقدیر قرار گرفت، هم چنین او همراه با رون ویزلی در سال پنجم تحصیل خود در هاگوارتز به مقام ارشد دانش آموزان در گروه گریفیندور نائل گشت.هرمیون در طول دوران تحصیل خود همراه دو دوست دیگرش، کمک های بسیاری به هری کرد که سبب موفقیت های هری برای مبارزه با دشمن دیرینه اش لرد ولدمورت شد. از جمله این کمک ها می توان به: کشف هیولای تالار اسرار در سال دوم، داشتن زمان برگردان برای نجات سیریوس بلک و کج منقار هیپوگریف در سال سوم و… اشاره کرد. هم چنین هرمیون گرنجر بود که در سال ۱۹۹۵ در هاگوارتز ایده تشکیل ارتش دامبلدور را مطرح کرد که به این وسیله بتوانند در برابر اهداف شوم دلورس آمبریج و وزارت سحر و جادو ایستادگی کنند.

    پس از نبرد نهایی هری و ولدمورت در سال ۱۹۹۷ که موجب شکست مرگخواران و ولدمورت شد هرمیون که به جای تحصیل در هاگوارتز در سال آخر، همراه با هری و رون برای یافتن جان پیچ ها عازم سفری دور دراز شده بود، در سال ۱۹۹۸ به هاگوارتز بازگشت تا تحصیلات خود را در سال آخر ادامه داده و مدرک عالی جادوگری (N.E.W.T s) خود را دریافت کند. در بین سه دوست خود او تنها کسی بود که این کار را انجام داد.

    تا سال ۲۰۱۷ هرمیون با رون ویزلی دوست صمیمی خود ازداج کرد و صاحب دو فرزند به نام های رُز و هوگو ویزلی شد. هم چنین او مادر خوانده فرزند ارشد هری پاتر و جینی پاتر یعنی جیمز سیریوس پاتر نیز هست. او پس از انجام دوران تحصیل موفق خود در زمان وزارت کینگیزلی شکلبوت نائل به مقام ریاست سازمان تنظیم قوانین و کنترل موجودات جادویی گشت، که از زمان تحصیل خود در هاگوارتز برنامه هایی در این زمینه در سر می پروراند.

    هرمیون عزیز تولدت مبارک.

  • تولد ۲۳ سالگی روپرت گرینت مبارک

    تولد ۲۳ سالگی روپرت گرینت مبارک

    در دمنتور به خاطر وجود تقویم جادویی، به غیر از تولد رولینگ و دنیل، تولد دیگه ای رو تبریک نمیگفتیم. ولی به خاطر اینکه امسال آخرین سال هست، روند رو تغییر میدیم.

    امروز تولد ۲۳ سالگی روپرت گرینت هست. بهترین بازیگری که ممکن بود برای نقش رون ویزلی انتخاب شود، تا این نقش دوست داشتنی را همیشه در یاد ما زنده نگه دارد. حالا باید منتظر پروژه های سینمایی آینده روپرت باشیم.

    امیدواریم در حرفه و زندگی اش موفق باشد.

  • تولد ملکه قصه ها مبارک

    امروز سی و یکمین سالگرد تولد شخصیت داستانی هری پاتر است و ۴۶مین سالگرد تولد خالق این شخصیت، جی.کی.رولینگ عزیز است.

    جو که از سال ۱۳۷۶ اولین کتاب هری پاتر را نوشت، تا امروز دنیای نوجوانان را دگرگون کرده است و پدیده ای که به وجود آورد همچنان با قدرت تمام برای همه ما زنده مانده است. از دیروز با کتاب های هری پاتر و فیلم های آن زندگی کردیم و از این به بعد با پاترمور خواهیم ماند.

    تولد نویسنده ی نابغه ی قرن و شخصیت دوست داشتنی هری پاتر مبارک باد!