از حسین در 20 تیر 1387، ساعت: 2:29 ب.ظ، دسته: عوامل فیلم، فيلم 7 "هری پاتر و یادرگاران مرگ-قسمت اول"، فیلم 4 "هری پاتر و جام آتش"، فیلمها
شماره ماه جولای مجلهی “جادوی فیلم” با چاپ زندگینامه بازیگران، پیشنمایش فیلم و مصاحبههایی با بازیگران و عوامل فیلم “هری پاتر و شاهزاده دورگه”، به صورت گستردهای به این فیلم پرداخته است.
این مجله شامل این موارد است: مصاحبهای با دن رادکلیف، اختصاصی فیلم ششم، مصاحبهای با طراح لباس، زندگینامهای از اما واتسون، مصاحبهای با تهیه کنندگان، یک مصاحبه با تام فلتون، زندگینامه روپرت گرینت، مصاحبهای با یک مربی حیوانات، یک مصاحبه با طراح صحنه و اختصاصی فیلم “یادگاران مرگ”.
در قسمت اول، متن فارسی مصاحبه با یکی از تهیه کنندگان فیلم و طراح لباس را میتوانید مطالعه کنید.
مصاحبه ها در ادامه خبر…
تهیه “شاهزاده دورگه”
مصاحبه با دیوید بارون (تهیه کننده)
س: پس از این که چندین فیلم موفق هری پاتر تولید شدند، به نظرم وضع به گونهای رقم خورد که مردم فکر کردند چالش و هیجان فیلم تمام شده و یک موتور با سوخت عالی باید باشه تا اون رو به حرکت دربیاره. چیزی که من میخوام بدونم اینه که به نظر شما فیلمها هنوز هم چالش انگیز هستند؟
ج: تمام فیلمها ی هری پاتر چالشهایی رو دارند، چون با این که هر کدام قسمت دیگری از زندگی و لحظات هری پاتر هستن، اما شما هیچ وقت نمیتونید ساکن بمونید. ما دائما به تایر عملیاتمون ضربه میزنیم و به شدت تلاش میکنیم که مطمئن بشیم هر کاری رو که میتونیم انجام بدیم تا به بهترین نحو ممکن امکانات رو در دسترس داشته باشیم – و جو (جی.کی.رولینگ) رو به عنوان منبع تحقیقاتی. به دلیل این که هری و بقیه در هر کتاب یک سال بزرگتر میشن، اون (جو) میتونه از زمینههای مختلفی استفاده کنه و تُن هر کتاب رو عوض کنه. هر فیلم احساس متفاوتی داره، و ما در تمام مدت با چیزهای بزرگی سر صحنه مواجه هستیم، احتمال ایجاد جلوههای چشمگیر، صحنههای بسیار بزرگ، جمعیت زیاد، اینها همه چالش انگیز هستن و ما هرگز از اونا خسته نمیشیم.
س: چیزی در “هری پاتر و شاهزاده دورگه” هست که به عنوان یک دردسر برای شما برجسته باشه؟
ج: راستش رو بخواید، من گاهی اوقات از کارهایی که انجام میدیم یک ذره زده میشم، چون ما هر روز کار میکنیم. گاهی اوقات یک چیزهایی سخت به نظر نمیان، اما وقتی یک قدم به عقب برداریم میتونیم ببینیم که سخت هستن. یکی از چالشهای بزرگ که بامزه هم هست، اینه که ما برای فیلمبرداری، در شبهای زمستانی انگلیس صحنههای خارجی زیادی داشتیم، که این خودش چالش خیلی بزرگیه. اما از لحاظ فنی، ما صحنههایی مثل غار زیرزمینی رو در انتهای فیلم داریم که هری و دامبلدور به داخل اون میرن. به لحاظ فنی، کار این صحنه خیلی سخت بود، چون خودش یک صحنهی دیجیتالی هست. راستش چالشهای زیادی وجود دارن، و گاهی اوقات که در این مورد ازم سؤال میشه، من در جواب فقط یک فضای خالی رو رسم میکنم. چیزی که در این فیلم به طور مخصوصی جدید و هیجانانگیز هست، مرکزیت شگفتانگیز رمانتیک نوجوانانه است؛ نقطه عطفی که نسبتاً جدید و تازه است. ما به طور خیلی مختصری در “جام آتش” و جشن رقص کریسمس اون رو لمس کردیم. از نظر جلوههای ویژه، اون غار چالش انگیزترین جنبهی فیلم است، که بامزه است. این سکانس چشمگیر و عالیه، چون در اون دوزخیها رو داریم که همون زامبی خودمونه.
س: این حقیقت که در چند سال اخیر فیلمهای زیادی ساخته شدهن که بر روی زامبی متمرکز بوده، اصلاً آزاردهنده هست؟
ج: مطرح کردن چیزی که کلاً یک زامبی نیست و ما رو فوراً یاد کار جرج.ا.رومرو (کارگردان “شب، سپیده دم و روز مرده”) نمیاندازه، سخته، چون وقتی که گفته میشه “مردههای متحرک” فوراً چیزهایی شبیه کار رومرو و سیمون پگ (نویسنده “Shaun of the Dead”) رو به یاد می یاریم. مشخصه که چیزی که ما نشون میدیم آخرین چیزیه که به ذهن مخاطب میاد. پس این خیلی جالب و غیرمنتظره است، اما به نظرم ما چیز کاملاً ترسناک و ویژهای داریم. فکر میکنم سکانس مهیجی خواهد شد.
س: و بدون شک چیزیه که لبریز از انواع جلوههای ویژه است.
ج: ما چیزهای شبیه اون رو در فیلمهای قبلی هم داشتیم، اما این بدین معنی نیست که سختی کار کمتر میشه یا این که به خودمون آسون بگیریم که بهترین نتیجه رو بدست نیاریم، ولی اونا چیزهایی هستند که ما هر روز مشغول بدست آوردن مشابه اونا هستیم. وقتی کار رو با سختی ادامه میدیم خیلی مسرت بخش هست، و ما سعی میکنیم به افتخاراتمون تکیه نکنیم، چون باید حق مطلب رو در مورد این موجودات عجیب ادا کنیم. و جو هم با نوشتن هر کتاب به افتخاراتش تکیه نمیکنه.
س: از زمانی که کریس کلمبوس بعد از کارگردانی فیلم دوم، تالار اسرار، مجموعه رو ترک کرد، شما برای هر قسمت فیلم یک کارگردان رو انتخاب کردید. دیوید یتس، که “محفل ققنوس” رو کارگردانی کرد، داره “شاهزاده دورگه” رو هم کارگردانی میکنه و اعلام شده که برای دو قسمت “یادگاران مرگ” هم برمیگرده. فکر میکنید اون توانایی این رو داره که به هر فیلم روح متفاوتی رو وارد کنه؟
ج: فکر میکنم لازم هست که مثل فیلمهای متفاوتی به نظر بیان. دیوید نمیخواد هر چهار فیلم رو شبیه هم بسازه. این برای ما خیلی مهمه که اون فیلمها کاملا مجزا و متفاوت باشند، و تماشاگر این احساس بهش دست بده. جو، باز هم در صحبتهاش در مورد طریقهی وارد شدنش به کتابها از نظر آهنگ، همیشه اونا رو متفاوت میدونه، و برای همینه که کتابها همیشه خوندنشون مهیج هست. متفاوت کردن فیلمها چندان سخت نیستن، چون از منابعی استفاده میکنیم (کتابها) که شبیه هم، اما متفاوت هستند. دیوید هم همینطوره. اون قطعاً قصد داره فیلمهایی بسازه که خیلی متفاوت احساس بشن و فیلمهایی مستقل باشن – با این که میشه به “محفل ققنوس”، “شاهزاده دورگه” و “یادگاران مرگ” به عنوان پایان مجموعه نگاه کرد. داستان در “محفل ققنوس” شروع به سرعت گرفتن میکنه، در “شاهزاده دورگه” پیشروی بیشتری انجام میشه و در دو قسمت “یادگاران مرگ” به فرجام نهایی خودش میرسه. اما اونها خیلی متفاوت احساس میشن.
س: احساس میکنید این یک فرصت استثنایی برای نشان دادن یک سری کاراکتر از کودکی تا بزرگسالی هست؟
ج: بله، مطمئنا هست. این گرانترین مجموعه فیلمی هست که تا به حال ساخته شده، به طوری که اونا میتونن گذشته رو مرور کنن و دورهی نوجوانی و جوانی خودشون رو کاملاً در فیلم ببینن. این به اندازه کاراکترها، بازیگران و مردم فوقالعاده است و یک نوع هیجان داره. به نظر من تمام مجموعه بینظیره. نمیتونم تصور کنم چیزی کاملاً شبیه این مجموعه ساخته بشه. تا به حال چنین چیزی ساخته نشده. راستش ما همه خیلی خوش شانس هستیم عضوی از چنین مجموعه جالب و بینظیری باشیم.
س: مطمئناً شما در این مورد مشتاق هستید.
ج: ما فقط عاشق تمام مراحل کار هستیم. مردم از ما میپرسن از این که کار تکراری میکنیم خسته نمیشیم، ولی این طور نیست، چون اونا خیلی چالش انگیز هستن و واقعاً ارزشش رو داره. همین طور که داریم به پایان برنامه زمانبندی تولید نزدیک میشیم و کارها پیش میره، جلوی چشمانمون جلوههای ویژه کم کم ظاهر میشن و ما کم کم موسیقی رو گوش میکنیم. مراحل کار اون قدر هیجان انگیزه که من نمیتونم منتظر بمونم که نسخه نهایی فیلم رو ببینم. این خصوصاً در مورد فیلمهایی که جلوههای ویژه دارن نمود پیدا میکنه، چون ابتدای کار با چیزی که در آخر میبینیم خیلی متفاوته، چون تا زمانی که به پایان کار نزدیک نشیم، تصویر کامل و با تمام حواشی رو نمیبینیم و نمیدونیم چه طور میشه. و من با هیجان در انتظار دیدن فیلم هستم. درسته که چندین بار در حین فیلمبرداری، سکانسها رو دیدم، ولی به مرور زمان ما به نسخه نهایی میرسیم، تقریباً مثل اینه که چیز جدیدی رو برای اولین بار میبینیم. واقعاً فوقالعادهس.
تهیه لباس دانشآموزان هاگوارتز
مصاحبه با جنی تمایم (طراح لباس)
س: به عنوان طراح لباس در این فیلم جدید چه چیزی برای شما چالشانگیز بود؟
ج: چالشانگیز بود، چون بچهها دیگه بچه نیستن. اونا نوجوان هستن، راستش، دیگه تقریباً بزرگ شدن. اونا به سنی رسیدن که اول میخوان سبک پوشش معینتری داشته باشن تا این که مثل قبل لباس بپوشن. منظورم این نیست که اونا برنامه مشخصی برای این کار دارن، بلکه باید ظاهر خوب و جذابی داشته باشن. دیگه این طور نیست که هر لباسی تنشون کنیم خوشتیپ بشن. هیچکس دلش نمیخواد ظاهرش عجیب یا مسخره باشه، همهشون میخوان ظاهر خوبی داشته باشن. در این فیلم، مثل این بود که برای ۲۰ نفر بزرگسال لباس تهیه میکردیم، اما هنوز سبکشون رو حفظ کردیم، چون یک سبکی هست که تماشاگر انتظار دیدنش رو داره.
س: در لباسها چیز به خصوصی بود که جدید باشه؟
ج: سری کاملی از لباسهای جدید داشتیم که طبق معمول کار زیادی داشت. در این فیلم، کوییدیچ وجود داره و ما طرح لباس جدیدی رو برای جستجوگر و دروازهبان،هری و رون، ارائه کردیم. کوییدیچ بازی خیلی خطرناکیه. ما میخواستیم لباسی جدید داشته باشیم که مقاومتر به نظر بیاد. به خاطر سن بازیکنان و خطری که تهدیدشون میکنه، لفافهایی رو تعبیه کردیم، چون وقتی بازیکنان هفده یا شانزده ساله هستن تحرک بیشتری دارن. اونا تلاش و شجاعت بیشتری دارن، پس در این بازی با زیاد شدن خطر، محافظت بیشتری هم نیازه.
لفافی وجود داره که از شانهها و پشت محافظت میکنه. شنل طوری هست که برای پرواز ساخته شده. کلاه هم داره، چون صاحبشون جادوگره. این قسمت رو از فوتبال آمریکایی الهام گرفتیم، اما کاملاً از فوتبال آمریکایی برداشته نشده، چون زمانی که بازیکنان ما پرواز میکنن شانهها باشد برای حرکت آزاد باشن. ما فکر کردیم یک ماسک محافظ تعبیه کنیم، اما به نظرمون رسید که برای مسابقه خیلی زیاد هست. البته زمانی که آموزش میبینند، اون رو میپوشن. همچنین برای اسلیترین هم ردای کوییدیچ جدیدی داریم. رنگ نقرهای هم توش به کار رفته، و رنگهای سیاه و نقرهای قشنگی روی زمینه سبزش هستن. ابریشم بیشتری داره. بزرگتر به نظر میان و خیلی عالی هستن. به نظرم، همهشون محشرن.
س: این فیلمها تغییرات و رشد زیادی داشتهن. به نظر شما این چالش به لباسها هم سرایت پیدا کرده؟
ج: دائماً، چون هیچ چیز سختتر از فیلمهای دنبالهدار نیست، چون ضمن این که نوآوری ایجاد میکنیم، باید سبک مشخصی رو حفظ کنیم. دلیل نوآوری اینه که تماشاگرها مشتاق و سرگرم بمونن و عین حال باید چیزی رو ارائه کنیم که انتظارش رو دارن.
س: شما در هر کدام از فیلمها با کارگردانان متفاوتی کار کردین، آیا اونا خواست و نظر خودشون رو به اون فیلم وارد میکنند؟
ج: این چیزیه که در مورد فیلمها هیجانانگیز بود، ولی این دفعه همون کارگردان قبل، دیوید یتس رو داریم، ولی ما از اون خوشمون میاد. اون فوقالعادهس، خیلی خلاق هست و همکاری باهاش یک رؤیاست، برای همین سرگرمکننده بود. ما یک مدیر فیلمبرداری جدید داشتیم که اونم هنرمند شگفتانگیز و سختکوشی بود.
س: وقتی به فیلمهای قبلی نگاه میکنیم، نظرتون در مورد لباسها چیه؟ برای مثال، زندانی آزکابان به کارگردانی آلفونسو کوارون اولین فیلمی بود که تحولی در ظاهر مجموعه به وجود آورد، خصوصاً در مورد لباسها.
ج: برای اون فیلم (و فیلمهای بعد از اون)، ما رنگها رو تیره کردیم و برای رداها یقههای بلندی به رنگ گروه گذاشتیم، به این ترتیب فوراً میشد فهمید که دانشآموز به چه گروهی تعلق داره. برای این که سلیقه شخص رو هم لحاظ کنیم، برای هر کدام امکان انتخاب زیرپوش، بلوز، ژاکت و بقیه مخلفات لباس فرم رو دادیم. و در ردای کوییدیچ، قصد داشتیم اونا رو مدرنتر کنیم تا شبیه پوشش ورزشی مثل راگبی یا فوتبال بشه. برای همین به طرح لباس دو نوار رنگی و شماره رو اضافه کردیم. و چون سکانس کوییدیچ در هوای بارانی اتفاق میافته، باید از یک پارچه ضد آب مدرن استفاده میکردیم، و همون به نوبه خودش به ردا ظاهر امروزیتری داد.
س: مثل این که تفاوت ظاهری بین دامبلدور با بازی مایکل گمبون و دامبلدور ریچارد هریس ایجاد کردید؟
ج: آلفونسو میخواست دامبلدور شبیه یک پیرمرد قدیمی، ولی با این حال خیلی شیک و با کلاس بالایی باشه. لباسهای قبلی دامبلدور خیلی سنگین و باوقار بودن، ولی ما مقداری ابریشم رو برداشتیم و طرح رنگی بهش دادیم تا وقتی دامبلدور راه میره، ردای اون از پشت به هوا بلند بشه. این طوری ظاهر روشنتری داره، که به کاراکتر انرژی بیشتری میده. و برای کاراکتری مثل پیتر پتی گرو، یک کت و شلوار دهه ۱۹۷۰ تهیه کردیم و رگههای نقرهای و نخهای کشیده به اون دوختیم.
س: وقتی “جام آتش” رو میبینیم، مشخص هست که گزینههای خوبی برای طراحی لباس وجود داره.
ج: وقتی میخواستیم لباس مودی چشم باباقوری رو طراحی کنیم، برای کت سیاهش از وسترنهای اسپاگتی الهام گرفتیم. مودی یک مبارزه. مردیه که خونه و زندگی نداره. اون به معنای واقعی کلمه توی کتش زندگی میکنه. ما یک گروه داشتیم که یک هفته مشغول کهنه و فرسوده کردن کت بودن تا به نظر بیاد یک عمر پوشیده شده. و برای لباسهای ریتا اسکیتر، من از دهه ۱۹۸۰ الهام گرفتم… رنگهای تند، که باعث میشه اون توی داستان خیلی روشن و مشخص به نظر بیاد. مثلاً زمانی که قهرمانان سه جادوگر با اژدهاها روبر میشن اون لباسی پوستمار مانند پوشیده که پولک داره. وقتی در مرحله غواصی حضور داره، چندان غیرمنتظره نیست که لباس سبزی پوشیده که بدرنگ و تهوع آوره.
س: مثل این که شما برای شاگردان مدرسههای دیگری که در مسابقه حضور داشتن هم لباسهای جداگانهای طراحی کردین.
ج: بله، درسته. شاگردهای دختر مدرسه بوباتون متمدن و خویشتندار هستن، برای همین از بدننماترین و زنانهترین پارچهای که میتونستم پیدا کنم استفاده کردم، پارچه ابریشمی لطیفی به رنگ آبی پرچم فرانسه. پارچهی لباس به فرم بدنشون میخوره، برخلاف لباس محدودی که دانشآموزان دختر هاگوارتز میپوشن. پسران دورمشترانگ ظاهر مردانهای دارن که هیچ دختری تا به حال پوششی به این خشنی ندیده، لباس پشمی نسبتاً قدیمی و ضخیمی هست، چکمههای سنگین و کتهای پشمی.
س: در “جام آتش” جشن رقص کریسمس هم بود که اون هم لباسهای بیشماری لازم داشت.
ج: ما بیش از ۳۰۰ لباس تنها برای جشن رقص کریسمس آماده کردیم. اول، لباس شب پسرها رو طراحی کردیم. هر کدوم یک پاپیون سفید یا سیاه و یک جلیقه زینتی دارن. هری یک جلیقه سیاه خیی کلاسیک میپوشه. اسلیترینیها پاپیونهای سفید دارن، چون اونا خودشون رو مجلل میدونن. طراحی لباس دخترها چند ماه طول کشید، که در این مدت ۱۰۰ خیاط و هنرمند، لباسها رو با دست دوختند. دخترها از این که چنین چیزی میپوشیدن خیلی هیجانزده بودن. مثل این بود که واقعاً به یک رقص باله میرن! لباس هرمیون باید خیلی خاص میبود. میخواستم شبیه لباس افسانه جن و پری باشه، چیزی که وقتی هرمیون وارد اتاق میشه همه نفسهاشون رو در سینه حبس کنند.
س: و در “محفل ققنوس” کاراکتر آمبریج با خودش رنگ صورتی زیادی داشت.
ج: کتاب، رنگ لباسهای اون رو به مرور زمان این طور بیان کرده بود: صورتی، صورتی تیره، صورتی تیرهتر. هر وقت که اونو میبینیم، درجه متفاوتی از رنگ صورتی رو به تن داره. هر چه قدرت میگیره، رنگ لباسش تیرهتر و بدتر میشه تا اینکه در آخر تیرهترین رنگ صورتی رو که قرمز روشن هست میپوشه. توی اون فیلم کار با ایوانا لینچ (لونا لاوگود) هم خیلی جالب بود. اون به جزئیات خاصی توجه داشت. من گوشوارههایی براش ساختم که تربچههای قرمز بودن، و اون اصرار میکرد که اونا باید نارنجی باشن. یعنی این قدر با روحیات کاراکتر آشنا بود. ما میخواستیم مطمئن بشیم که لباسهای لونا دختری رو نشون بده که سلایق منحصر به فرد و علایق خاص خودش رو داره، ولی نه اون قدر متفاوت که از بقیه جدا باشه.
س: شما قراردادی برای همکاری در اقتباس دو قسمتی “هری پاتر و یادگاران مرگ” امضا کردین؟
ج: بله، و اون هم خیلی سخته، چون پایان مجموعه هست. مجموعه رو باید به بهترین نحو ممکن به پایان ببریم. این برای من خیلی سخت و چالشانگیزه. من خیلی میترسم، واقعاً، چون من همیشه احساس میکردم کار در فیلم پنج یا فیلم ۶ میتونه بعداً بهتر بشه. حالا این یکی آخریش هست، پس باید تمام تلاشم رو بکنم. این پایانه. شکل دادن پایان همیشه سخته، چون این آخرین فیلمه و مردم اونو به یاد خواهند داشت.
میتوانید اسکنهایی از این مجله را در اینجا و اینجا ببینید.
قسمت دوم مصاحبهها شامل مصاحبه با طراح صحنه و مصاحبه با تهیهکنندگان در مورد “یادگاران مرگ” به زودی…
فیلم سینمایی هری پاتر وشاهزاده دورگه در اول آذر ۱۳۸۷ گیشهی سینماها را فتح خواهد کرد!