از در 12 تیر 1386، ساعت: 9:28 ق.ظ، دسته: دنیل ردکلیف

مصاحبه های جدید دنیل رادکلیف با دو مجله

دو مجلۀ Parade و IF مصاحبه های جدیدی با دنیل رادکلیف، بازیگر نقش هری پاتر را منتشر کرده اند. دن در این مصاحبه ها در مورد رشدش در فیلم ها، فیلم هری پاتر و محفل ققنوس، علت تنفرش از جاروسواری و اعتقادش به جادو صحبت می کند. برای مشاهدۀ متن کامل این مصاحبه ها به انگلیسی به این لینک رفته و روی لینک های موجود در آن کلیک کنید! چون وب سایت این مجله ها در ایران مسدود است.
قسمت های مهم این مصاحبه ها به فارسی در ادامه خبر…

در فیلم هری پاتر و محفل ققنوس فلش بک (بازنظر) های زیادی هست. وقتی خودت را در فیلم ها می بینی که بزرگ شده ای چه احساسی بهت دست میده؟

دنیل: خب، من که زیاد رشد نکرده م، نه؟ قدم چندان بلندتر نشده. ولی متذکر شدن تغییراتی که کردیم خیلی جالبه. من برای دیدن یک نمایش همرا تماشاگران به سینما رفتم، و وقتی تصویر کودکی من نشون داده شد بعضی از دخترها از بین جمعیت گفتن:‌ “اوووه، جذابه!” و من به زیر صندلی لغزیدم. عذاب دهنده بود. باید به یاد داشت که هری پاتر، پیتر پن نیست. خوبی اون اینه که رشد می کنه. چرا دروغ بگم، در بعضی از فیلم های اولی به نظر می رسید صدام از تو قوطی بیرون میاد.

شنیدم میانۀ خوبی با دسته جارو نداری.

دنیل: من همیشه به شوخی گفته م کهبیش از همه به این فیلم علاقه دارم،‌چون کوییدیچ نداره. من دوست ندارم صحنه هایی رو بازی کنم که در اونا باید سوار جارو بشم، دلیلش هم کاملاً مشخصه. من در آینده می خوام بچه دار بشم. برای همین، باید از صحنه های جاروسواری دوری کنم. برای حفظ آبروم در آینده، باید این موضوع رو روشن کنم: سواری با یک جارو ممکنه یه کم ناخوشایند باشه، ولی اونا به من شلوارک هایی می دن که بالشتک درشون جاسازی شده.

همه توی فیلم های پاتر نگران آموزش هستند، محفل ققنوس چه بدآموزی داره؟

دنیل: برای هری، مثل اینه که به تفنگ هاتون گیر کرده باشین. اگه بعضی چیزها درست و حقیقی باشن، اون وقت نمی تونین بوسیلۀ افراد دیگه و نیروهای بیرونی به خطر بیفتین.

به جادو اعتقاد داری؟

دنیل: صد در صد. آره. هری اینو به خیلی ها القا کرده، از جمله من.

به نظرت رهبر و معلم ارتش دامبلدور شدن چه قدر آسونه؟

دنیل: اون صحنه ها برای من خیلی عالی بودن. یعنی، به نظرم اون یه جورایی، می دونین… اون در ابتدا یه جورایی نسبت به رهبر و معلم شدن بی میله، ولی در آخر مثل هنری پنجم میشه. و در همین رابطه جایی که دیوید ییتس، کارگردان، به من یادداشت هایی داد و گفت: “دن، می تونی یه کم دیگه مهارش کنی!” برای همین، می دونین، عالی بود. تنها مشکل اون صحنه ها این بود که لوکیشنی که در اون فیلمیرداری شد نور زیر سقفی لازم داشت و اونجا پر از آینه بود. برای همین توی تمام برداشت ها به نظر آدم می رسه که نور همه جا هست و توی آینه ها بازتاب میشد، که این طور به نظر می آمد که دمای اتاق گرمتر از آفتاب است.



امکان ثبت دیدگاه برای این مطلب غیر فعال شده است.

جستجو در سایت

عبارت یا کلمه مورد نظر خود را وارد کنید:

اشتراک خبرنامه

نشانی email خود را وارد کنید:

 


جهت لغو اشتراک خبرنامه، در پایین ایمیل های ارسالی، روی عبارت Unsubscribe کلیک کنید.