در 31 تیر 1398، ساعت: 1:33 ب.ظ، دسته: اخبار

اطلاعیه پایان فعالیت دمنتور

متاسفانه این اطلاعیه به معنی پایان تمام فعالیت‌های وب‌سایت دمنتوره و بیشتر از این نمی‌تونیم در خدمت طرفدارهای هری پاتر باشیم.

وب‌سایت دمنتور از سال ۱۳۸۴ آغاز به فعالیت کرد و تیر ۹۸ هم پایانش هست. تو این مدت خیلی پیش اومد که سایت بسته بشه و دوباره باز شد. ولی حالا با بالاتر رفتن سن ما، مشغولیت‌های جدید زندگیمون و کم شدن تعداد مدیرهای سایت، واقعا امکان ادامه فعالیت نیست و احتمال بسیار زیاد هم برگشت مجددی در کار نخواهد بود.

امیدوارم کسری‌ها و بعضا رفتارهای اشتباه ما رو ببخشید و خاطره خوبی از دمنتور در ذهنتون بمونه.

توجه داشته باشین که وب‌سایت دمنتور جهت حفظ آرشیو باز می‌مونه و تمام خبرها، فایل‌ها و ترجمه‌ها در دسترس باقی خواهند موند. صرفا فعالیت جدیدی انجام نمیگیره.

آخرین دشمنی که نابود می‌شود مرگ است



۲۵۵ دیدگاه
  1. (در ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت: ۳:۰۳ ب٫ظ)

    خب من وقتی با دمنتور آشنا شدم، فک‌کنم چهارده سالم بود…تو گوگل پلی دنبال بازیای هری پاتر بودم که اپ دمنتورو دیدم…اونموقع‌نمیتونستم بخاطر شرایطم واردش شم ولی تقریبا هرروز از دور نگاهتون‌میکردم…هنوز کسایی مثل آتوسا و جواد نکرومنسرو و جسیکا لاویس و تالیا جکسون یادمه…اونا حتی نمیدونستن من وجود دارم…ولی خوندن پیاماشون تو دمنتور و دنبال کردن بازیاشون خیلی برام حس خوبی داشت…دمنتور دنیایی بود که‌همیشه آرزوی وارد شدن بهشو داشتم…روزی که اونجا بسته شد من عین سگ‌گریه میکردم…حس میکردم دوستامو از دست دادم دوستایی که منو‌نمیشناختن…از همتون ممنونم. من هنوزم به یادتونم و براتون آرزوی موفقیت‌میکنم امیدوار یه روز باهم آشنا شیم.

  2. (در ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت: ۲:۵۶ ب٫ظ)

    خب یک‌دو سه امتحان‌میکنیم

  3. (در ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ساعت: ۸:۵۶ ب٫ظ)

    کاش این پست رو نمیذاشتین اشکمو در آوردین

  4. (در ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ساعت: ۸:۵۲ ب٫ظ)

    نمیدونم چی بگم ممنون از اینهمه زمانی که بودین خیلی وقت بود نیومده بودم سایتتون امیدوارم هر کی میکنین موفق باشین این سایت درسته که احتمالا درآمدی نداشت اما یه موفقیت حساب میشه

  5. (در ۲۹ آذر ۱۴۰۰، ساعت: ۱۱:۵۷ ب٫ظ)

    از اینکه می بینم سایت مورد علاقه م و جایی که بهترین دوستای تمام عمرم رو بواسطه اون انجمن فوق العاده ش بهم هدیه داد، الان بسته شده خیلی ناراحت شدم.
    ممنون از دمنتور و ممنون از همه بچه هایی که با اومدن شون به دمنتور این انجمن خفن رو ساختن.

    • (در ۰۸ خرداد ۱۴۰۱، ساعت: ۱۱:۵۴ ق٫ظ)

      کامنت زیبایی بود.

  6. (در ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت: ۱۲:۴۹ ب٫ظ)

    هری پاتر اول ژانویه یه reunion گذاشته خوبه دمنتور هم یه ری یونیون بزاره

  7. (در ۲۸ مهر ۱۴۰۰، ساعت: ۱۱:۱۵ ب٫ظ)

    پسر دخترا پسر دخترا مگه دمن چی داره

  8. (در ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت: ۱۲:۱۸ ب٫ظ)

    یعنی این سایت دیگه هیچ فعالیتی نداره؟
    چون الان که داره کار میکنه

  9. (در ۰۶ فروردین ۱۴۰۰، ساعت: ۶:۳۴ ب٫ظ)

    سال ۱۴۰۰ مبارک!!!

  10. (در ۱۶ فروردین ۱۳۹۹، ساعت: ۶:۰۱ ق٫ظ)

    این سایت نصف خاطرات نوجوونی من رو توی خودش داره . . خاطره ی هیجان انتشار کتاب یادگاران مرگ ، خاطره ی دانلود کردن و ذوق کردن با ریمیکس های هری پاتر با آهنگ های فارسی برای اولین بار ، عضو شدن توی سایت و کمک توی ترجمه ها ، دوستای خوب پیدا کردن ، خبرای جعلی نوشتن (بعد ۱۲ سال دارم اینجا اعتراف میکنم) دزدکی پاترهد بودن های اواسط دهه ی ۸۰ چیزیه که شاید پاترهدای امروزی سخت باشه براشون درکش. دیدم سایت بسته شده یه غم عجیب همراه با دلتنگی همه ی وجودمو گرفت . سالها ازون روزا و شبا گذشت که دلم میخاست جانورشناس جادویی شم (حالا جانورشناس نشد ولی توی دنیای واقعی دامپزشک شدم!)
    دمنتور بسته شد . هرچیزی یه روز تموم میشه اما خاطرات میمونن و تموم نمیشن . این چیزا توی سر ما گذشت اما دلیل نمیشه واقعی نباشن
    ۱۶/۱/۹۹

    • (در ۱۷ مهر ۱۳۹۹، ساعت: ۵:۴۷ ب٫ظ)

      هی یادش بخیر منم دوست داشتم پزشک هاگوارتز بشم الان شدم پزشک دنیای واقعی
      چه روزایی ک با خواهرم توی این سایت می چرخیدیم

    • (در ۱۷ آذر ۱۳۹۹، ساعت: ۹:۰۸ ق٫ظ)

      بله واقعا برای یه ده هشتاد خیلی سخته
      چون منم برام سخته همه مسخره می‌کنند و میگند خودت رو نکشی
      ولی واقعا ناراحت شدم که دارید سایت رو می‌بندید
      دلم براتون تنگ میشه?????

  11. (در ۲۴ بهمن ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۲۳ ب٫ظ)

    هوررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
    یه خبر داااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااغ براتون دارمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ…
    https://wizardingcenter.com
    from dementor
    ☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺?☺?☺?☺???????

  12. (در ۱۶ بهمن ۱۳۹۸، ساعت: ۴:۱۱ ب٫ظ)

    این سایت واسه ما خاطرس ، چقدر زود گذشت زود پیر شدیم دلم براتون تنگ میشه کاش میشد به فعالیتتون ادامه بدید ، ازتون ممنونم بابت این سال هایی که برامون
    زحمت کشیدین ….

    • (در ۱۹ بهمن ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۱۴ ب٫ظ)

      دارن به فعالیت در یه قالب دیگه ادامه میدن …. ده اسفند منتظر باشین

  13. (در ۱۴ آذر ۱۳۹۸، ساعت: ۱۰:۳۲ ب٫ظ)

    داش امید داری برمیگردی؟؟؟؟؟؟؟

  14. Avatar photo
    (در ۱۴ آذر ۱۳۹۸، ساعت: ۱۰:۱۲ ب٫ظ)

    ععععععععررررررررععععررررررررر
    عرررررررر
    هاااااااااییییییییی
    واااااااییییییییی
    نـــــــــنهههههههههه
    داداااااااااااا
    خداااااااااا
    گااااااددددد
    جییغغغغغغغغ
    همه ی حرفای خوب
    شمایین
    دوباره توی تلگرام فعالیت میکنین????????

  15. (در ۰۸ آذر ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۵۳ ب٫ظ)

    فکر کنم اول راهنمایی بودم که با فیلمای هری پاتر و سایتتون آشنا شدم…و یه زمانی به شدت توی تالار فعالیت داشتم…با دمنتور زندگی کردم یجورایی و نمیدونین چقدرررر به این سایت و مدیرانش افتخار میکردم…دلم میخواد باز اینجا فعالیتشو از سر بگیره…ما درک میکنیم ک مشغله زیاده من خودمم الان دانشگاه میرم و میدونم چقدر نسبت به قبل زندگی عوض شده ولی خب کاش خدافظی نمیکردین و به صورت نامنظم هر وقت یکم وقتتون ازاد بود یچیزایی میذاشتین…ما دلمون به همون چیزای کوچولو خوشه :”)

  16. (در ۰۸ آذر ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۲۲ ق٫ظ)

    سلام
    برای دمنتور …..
    “تا همیشه در ذهن و قلب من جاودان هستی ….”
    تنها جایی که اونو خونه دوم میدونستم و با تمام وجود فعالیت میکردم یادش بخیر ۸ سال پیش ……….
    ممنون که هری پاتر رو برام قشنگ تر کردین ….
    کاربر:
    emma watson73

  17. (در ۰۷ آذر ۱۳۹۸، ساعت: ۵:۱۳ ب٫ظ)

    آخرین دشمنی که نابود می‌شود مرگ است.

  18. (در ۰۷ آذر ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۵۲ ب٫ظ)

    خیلی حیف شد که رفتین ولی به نظر من هری پاتر و طرفداراش نباید به سن خودشون نگاه کنن و بعد کار خودشونو انجام بدن .اصلا ادم تو هر سنی که باشه میتونه از چیزایی خوشش بیاد که همسنو سالاش براشون مهم نباشه:(
    راستی این سایت همسن منه ;)

  19. (در ۰۷ آذر ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۰۸ ق٫ظ)

    ۴ ماه شد…التماس میکنم برگردین????

  20. (در ۱۸ آبان ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۳۷ ق٫ظ)

    با این حال مرسی از سایت خوبتون که قشنگ همسن منه?????

  21. (در ۱۸ آبان ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۳۲ ق٫ظ)

    حیف من تازه با این سایت اشناشده بودم?

    • (در ۱۸ آبان ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۳۳ ق٫ظ)

      من هنوزم منتظر یه جغد خاکستری ام که با یه نامه به پاش به پنجره اتاقم میزنه هستم

  22. (در ۱۶ آبان ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۱۲ ب٫ظ)

    سلام
    من ازون دسته از طرفدارای دمنتور که وقتی اینجا تاسیس شد تاز داشتم حرف زدن یاد می گرفتم . یکی دوسال پیش با هری پاتر اشنا شدم بعدشم با طرفدارای هری پاتر . اون موقع تاز به انوان یک فن هری پاتر معنی واقعی دنیای خیالو فهمیدم . اون موقع فقط چند تایی فن فیکشن خوندمو ارتباط کمی با سایت داشتم چون چندان سنی نداشتم . اما کاملا لذت بردم من این جا زندگی رو احساس کردم اما بعدش به دلایلی ازش فاصله گرفتم . تا چند روز پیش که به خاطر یک سری فشارها دنبال یک جا می گشتم تا خودمو اونجا خالی کنم و چی جایی بهتر از یک جمع گرم دوستانه اونم تو دورانی که هیچ جایی برای ما نوجوان ها نیست . من به هوای یک دنیای زیبا و ازازاد یک جمع دوستانه حسابی خودمو اماده کردم اما وقتی امدمو با این پیام روبه رو شدم حسابی گیج شدم من می خواستم اینجا خودمو خالیی کنم و مشکلاتمو به فراموشی بسپارم اما حالا کجا خودمو رها کنم .

  23. (در ۱۵ آبان ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۲۲ ق٫ظ)

    برگردید
    منتظریم
    تا همیشه

  24. (در ۱۴ آبان ۱۳۹۸، ساعت: ۱۱:۴۱ ب٫ظ)

    سلام و درود خدمت دوستای خوبم
    تشکر میکنم از مدیران محترم سایت، منم مثل خیلی از دوستان با کتابا و فیلمای هری پاتر بزرگ شدم. همیشه دلم میخواست تو حال و هوای هاگوارتز باشم و اطرافیانی که هری داشت رو داشته باشم متاسفانه واقعیت های تلخ کشورمون رو زندگی شخصی همه ما تاثیر گذاشته. ای کاش میشد به حال و هوای خوب گذشته برگشت هر چقدر میریم جلوتر این زندگی سخت تر میشه انگار دیگه جذابتی نداره یادش بهیر با چه شور و شوقی کتاب میخوندم غرق میشدم تو کتاب انگار منم اونجام…

  25. (در ۱۳ آبان ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۳۹ ب٫ظ)

    با سلام و خسته نباشید
    من اولین باری که هری پاتر دیدم ۱۱سالم بود و الان ۲۳سال تو این چند سال همش ارزو میکردم هری پاتر از زهنم پاک شه دوباره بتونم ببینم این حرف منو فقط شما ها میفهمین چون همتون مثل من این آرزو رو داشتین.
    واقعا ممنون از این سایت ای کاش تموم نمیشد(بغضم ترکید)مرسی.۹¾ 

    • (در ۱۴ آبان ۱۳۹۸، ساعت: ۱۲:۴۳ ب٫ظ)

      هر موقع کسی ازم میپرسه طلسم مورد علاقت چیه بهش میگم ابلیویت و دقیقا به همین دلیلی که شما گفتین

    • (در ۱۵ آبان ۱۳۹۸، ساعت: ۱۱:۳۴ ق٫ظ)

      دقیقا
      هممون می تونیم درکتون کنیم چون اون لذتی که تو بار اول دیدنش هست تو دفعات بعدی با اینکه خیلی زیاده ولی به پای اون نمیرسه . همتون یادتونه دفعه اول چقدر با دیدن ولدمورت پشت سر کوییرل تعجب کردیم …چقدر وقتی فهمیدیم تام ریدل همون ولدمورته شگفت زده شدیم …چقدر وقتی هری تو شیون آوارگان سیریوسو دید اولش نگران شدیم …چقدر با دیدن زنده شدن دوباره زنده شدن ولدمورت ترسیدیم…چقدر با دیدن ناراحتی هری برای مردن سیریوس ناراحت شدیم و در چقدر وقتی به راز سوروس اسنیپ ، که به نظر من بهترین شخصیت هری پاتره پی بردیم تعجب کردیم و در عین حال غمگین شدیم که اون همه بد و بیراه بهش گفتیم …و در آخر چقدر با دیدن موفقیت هری در مقابل ولدمورت و دیدن بچه هاش در ایستگاه نه و سه چهارم احساساتی شدیم .
      اینها احساسات خود من بود و ممکنه بعضی ها نظراتشون فرق داشته باشه . ولی مطمئنا خیلی ها هم نظرشون با من یکسانه . هممون میدونیم که هری پاتر تا بینهایت هم تموم نمیشه و چون دمنتور هم جزیی از هری پاتره ، اونم تا بینهایت تموم نمیشه . به خاطر همینه که همینطور که یه بار اون پایین گفتم ، به نظر من :

      # هنوز _تموم _نشده

    • (در ۰۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت: ۱۰:۰۷ ب٫ظ)

      ذهن دیگه؟؟؟

  26. (در ۱۲ آبان ۱۳۹۸، ساعت: ۱۰:۴۶ ب٫ظ)

    هنوز تموم نشده ⁦♥️⁩

  27. Avatar photo
    (در ۱۱ آبان ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۰۵ ب٫ظ)

    همین که هنوز میاین و دیدگاه های توی بازبینی رو تایید میکنین ، ینی دلِ خودتونم با ماست ???

  28. (در ۰۹ آبان ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۱۰ ق٫ظ)

    یادش بخیر فکر میکنم همین دیروز بود که با شنیدن داستانای هری پاتر از زبون مادرم میخوابیدم و تو ذهنم از چیزایی که میشنیدم خیال پردازی میکردم و داستانشو تو ذهن کوچیک خودم میساختم و در حد درک و تخیل خودم ازش یه داستان بچگونه تو ذهنم تداعی میکردم یادش بخیر اینگار که همین دیروز بود که بابام اومد و گفت ببین چه فیلمی واست گرفتم هری پاتر و سنگ جادو شاید ۱۰۰ بار تا الان دیدمش ولی هیچوقت اون شور و شوق اولین باری که نشستم پای اون فیلم و وقتی که نامه هری رسید حرصایی که از دست دادلی خوردم وقت انتخاب گروه وقتی که هری رفت گروه کویدیچ و تک تک لحظه های فیلم هیچوقت یادم نمیره همین الانم اگه سالی چند بار مجموعشو نبینم مریضم بعد این همه سال هنوزم تو دنیای هری پاتر توی هاگوارتز زندگی میکنم هنوزم دنبال پاتیل درزدار میگردم که باهاش برم خیابون دیاگون سالهاست که وقتای ناراحتی یا خوشحالی به فیلم و کتابای هری پاتر و مرور دوران گذشتم پناه میارم و تو دنیای خودم تو دنیای کوچیکیام غرقم شاید ۳، ۴ سالی باشه که با سایت شما آشنا شدم ولی دمتون گرم واقعا خسته نباشید واقعا میگم دمتون گرم کاشکی میشد که ادامه بدین آپدیت کنین ولی در هر صورت دمتون گرم که اینقد اهمیت دادین خسته نباشین امیدوارم که حالتون مث روزی که هری وارد هاگوارتز شد باشه موفق باشید توی تک تک چالشای زندگیتون دمتون گرم.

  29. (در ۰۷ آبان ۱۳۹۸، ساعت: ۱۱:۴۸ ب٫ظ)

    احتمالا اینو نمیبینین اما از صمیم قلبم واستون آرزوی موفقیت میکنم
    من با این سایت بزرگ شدم
    تنها پل ارتباطی با دنیای جادویی بودین واسه من
    بابت همه زحماتتون ممنونم
    تو پوشش خبری همیشه اول بودین
    تو کیفیت ترجمه ها و سرعت پخش
    و تو هکه چی همیشه عالی بودین
    هرجا که هسدین بدونین با ترجمه هاتون، اخبارتون و زیرنویس های فوریتون دلهای خیلی هارو گرم میکردین
    مرز تخیل و واقعیت خیلی از ماها عملا این سایت بود
    واقعا ممنونم و خسته نباشید

  30. (در ۰۵ آبان ۱۳۹۸، ساعت: ۵:۴۸ ق٫ظ)

    بسهههه دیگه..بسهههه…۳ ماه شده که رفتین تعطیلات…لااقل یه خبر کوچیک بزارید توی سایت…..گروه تلگرام رو لااقل راه بندازید…اینستاگرام رو لااقل راه بندازید….. اگر وقت این کارها رو ندارید خودمون هر کمکی که از دستمون بر بیاد انجام میدیم…فقط برگردید?????

  31. (در ۳۰ مهر ۱۳۹۸، ساعت: ۱۱:۲۸ ق٫ظ)

    فقط اومدم بگم ممنون بابت همه چیز و دست مریزاد

    هیچوقت یادم نمیره خاطرات خوب این سایت رو من از همون اول از همون روزها که قالب سایت اون قالب قرمز رنگ بود بودم و اشنا شدم با سایت دمنتور
    خبرا رو دنبال میکردم روز به روز
    خیلی روزای خوبی بود
    چه زود گذشت و چه زود بزرگ شدیم
    ممنون از امید کرات عزیز و بقیه دوستان

    • (در ۱۲ آبان ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۵۱ ق٫ظ)

      امشب بعد از کلی وقت داشتم هری پاتر رو دوباره میدیدم
      و بعد از تموم شدنش یادم به اینجا افتاد،به دمنتور…
      خیلی سال بود که به اینجا سر نزده بودم،اما امشب،انکار یه قسمت از من واسه همیشه تموم شد…مثل اینکه بزرگ شدن،سیلی بزنه تو گوشِت…
      چند ساله پیش که اینجا بودم همیشه با دختر خالم با هم فعالیت داشتیم.به یاد اون سالا اسم مستعاری که اون موقع ها استفاده میکردم و گذاشتم واسه نظر دادن
      اون زمانی که من با هری پاتر و دمنتور اشنا شدم ۱۲ سالم بود،الان ۲۴ سالمه…

  32. (در ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت: ۰:۰۲ ق٫ظ)

    خیلی زحمت کشیدین دستتون درد نکنه

    • (در ۰۳ آبان ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۲۷ ق٫ظ)

      خدا قوت عالی چقد حیف من یه نوجوونم و تازه با این سایت اشنا شده بودم

  33. (در ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت: ۰:۰۱ ق٫ظ)

    هری پاتر برای همیشه هر کی کلیپ هاشو میخواد بیاد به ایدی @hasansaveh1

  34. (در ۲۸ مهر ۱۳۹۸، ساعت: ۷:۴۰ ب٫ظ)

    سلام تازه هری پاترو دیدم خیلی خوشم اومد ازش سایتی چیزی نیس گروهی چیزی ک همش پاتر هد باشن؟

    • (در ۰۳ آبان ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۲۹ ق٫ظ)

      پاتر مور که زیر نظر خود جی.کی.رولینگ هست

  35. (در ۲۷ مهر ۱۳۹۸، ساعت: ۷:۱۷ ب٫ظ)

    سلام
    شما با این همه مخاطب میتونید درآمد خوبی داشته باشید بنظرم مدیر استخدام بکنید براش بهتره و میتونید ادامه بدید و میشه گفت یکی از اولین ها هستید

  36. (در ۲۷ مهر ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۱۹ ب٫ظ)

    سلام میدونم احتمالا این دیدگاه رو نمی بینید اما من تا قبل عضویتم که امروز بود از پایان فعالیت شما خبر نداشتم ولی می تونم بگم که سایت شما یه سایت بسیار عالی بود مخصوصا پشت صحنه هایی که گذاشتید ممنونم بابت سایتی به این خوبه امیدوارم بر گردید ?❤️
    من حدود سه تا فن پیج هری پاتر رو در اینستگرم مدیریت می کنم و اگه یه وقت خواستین بر گردین من می تونم کمکتون کنم ?❤️

  37. (در ۲۷ مهر ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۴۲ ق٫ظ)

    هنوزم امیدوارم اینجا و خاطرات خوبش برگرده

  38. (در ۲۴ مهر ۱۳۹۸، ساعت: ۱۰:۲۸ ق٫ظ)

    من میدونم که دمنتور “در آخر باز میشود”

  39. (در ۱۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت: ۸:۳۲ ب٫ظ)

    آخرین دشمنی که نابود میشود مرگ است

  40. (در ۱۷ مهر ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۴۳ ب٫ظ)

    باشد که کسی که مرده است هرگز نمیرد، بلکه دوباره برخیزد قویتر و نیرومندتر از پیش
    همیشه منتظر میمونیم دمنتور عزیز

  41. (در ۱۷ مهر ۱۳۹۸، ساعت: ۱۱:۴۰ ق٫ظ)

    ممنون بابت اینهمه سالد وستون داریم

  42. Avatar photo
    (در ۱۰ مهر ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۰۹ ب٫ظ)

    چندین سال بود که به سایت نیومده بودم .. گه چند هفته پیش خواهرم یکی از فیلمارو دید و منم افتادم تو خطش و یه بار دیگه همه فیلمارو دیدم. امروز گفتم بزا یه سر بزنم به دمنتور. بغض عظیمی گلوم رو گرفت با دیدن این خبر. میدونستم که هری پاتر دیگه تموم شده – و هر چند انقدر یه زمانی درگیرش شده بودم که اثراتش امروز روز هم مونده و یادش که میفتم از تموم شدنش ناراحت میشم – اما تموم شدن دمنتور ضربه ی آخر بود!
    هیچ وقت یادم نمیره تو عیدها منتظر میشدم که ببینم عیدی دمنتور چیه.. یه تیکه فیلم رو با دیال آپ یه ساعت دانلود میکردم و بعدش کلی ذوق!
    فروم دمنتور رو یادم نمیره هیچ وقت. دوست داشتم یه بار دیگه میتونستم نوشته هامو ببینم. یادش بخیر واقعا!
    دستتون درست برا همه این سالا.
    #خانواده
    # حس یه عشق نافرجام
    #ریونکلاو
    #کاش ماگل نبودیم ! :))

  43. Avatar photo
    (در ۳۰ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۲۷ ق٫ظ)

    میدونم که مهم نیست ، چون شما تصمیم خودتون رو گرفتین ولی…..
    https://www.dementor.ir/posts/8262/
    اینو که میخونم کورسویی امید در ویرانه های خاطراتم زنده میشه ??
    ….. فرزندم دمنتور
    هشت ساله بودی که با خود اندیشی زمان مرگت فرا رسیده و چنان غرق در این اندیشه بودی که مرگِ پوچت شد باورت … مرگــ هم فرصت را غنیمت دید و تورا با خود به یغما برد …. دریغ از اینکه ندای صدها قلبِ تپنده تورا به سوی زندگی میکشاند
    ……. مرگــ به خاطر ترس از دست دادنت به جدال با زندگی وارد شد اما خبر نداشت برنده ی این بازی سیاهی نخواهد بود…..
    روزها از پی هم آمدند و زندگی تورا به خود برگردانید و خونی تازه در رگهایت جاری شد ، خونی از جنس قلب هایی دیگر …. صداهایی دیگر… و انسانهایی دیگر…..
    فرزندم دمنتور…..
    پس از آن بازگشتِ شکوهمندانه ات ، سر های زیادی در گریبانت گریستند ، شاید خود نمیدانستی اما جایی در وَرای تصوراتتــ زندگی ها بخشیدی … دست ها گرفتی … امید ها در دل های خسته روشن کردی و کور ها را دیده ها بخشیدی …
    فرزندم دمنتور…….
    اکنون که چهارده سال داری شنیدم که با خود زمزمه میکردی :
    حال زمانِ تکرارِ گذشته های تکراریست
    زمانِ تکرارِ باور به باورهای پوچی …
    حال زمانیست که مرگ پس از سالها تماشا کردنِ خوشحالی هایِ تو با زندگی دوباره بر می خیزد…
    میدانی؟!
    در این مدتِ بودنت ، مرگـــ صد ها بار در خود مُرد و زنده شد…
    اما زنده شد تا انتقام سالهایِ خاموشیِ خود را باز پس گیرد
    و تو دیوانه وار اورا در آغوش کشیدی….
    آخرین جمله ات این بود :
    اما “مرگــ” آخرین دشمنی ست که نابود می شود …
    اکنون تو باز هم در یغمای جدال با پوچی و مرگی و ما قلب های تپنده ای در انتظارِ دیدارِ دوباره ات…….
    ….

    :)
    _” نامہ ای به فرزند “_

  44. (در ۲۹ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۱۴ ق٫ظ)

    ممنون به خاطر ۱۴ سال بی نظیری که کنارمون بودید

  45. (در ۲۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۵۴ ب٫ظ)

    سلام :) دفعه ی اولی که این اعلامیه‌تونو دیدم اونقدر عصبی شدم که حتی دلم نخواست براتون کامنت بنویسم ولی الان بعد چند وقت برگشتم که براتون بنویسم……. بنویسم که نبودتون جای خالی بزرگیه تو زندگی ما …. بنویسم که اصلا فکر نمیکردم یه سایت انقدر رو زندگیم تاثیر داشته باشه ….. بنویسم که شما انقدر خوب بودید که ما خیلی متوقع بودیم ازتون :/ …. بگم که شبکه های اجتماعی زندگی مارو خراب کرده هیچ پیجی تو اینستاگرام به گرد پای شما نمیرسه….. بگم که ما میدونیم سرتون چقدر شلوغه ولی شماهم بدونید که خونه ی امید مایین….. بدونید که روزای سختیه واسه هممون بیاید و باشید کنارمون :( …….. بدونید که ما عاشقتونیم ولی یادمون میرفت که بگیم بهتون……
    موفق باشید ۳>

  46. (در ۲۷ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۵۶ ب٫ظ)

    سلام خدمت ادمین های سایت دمنتور
    راستش رو بخواید الان که این اطلاعیه پایان فعالیت سایت رو دیدم با اینکه از کاربرای سرسخت سایت نبودم و هر چند وقت یک بار به سایت سر میزدم بازم دلم گرفت، اخه اولین بار که با سایت اشنا شده بودم سال ۸۶ بود که تو ۱۴ سالگی بدون هیچ دغدغه ایی غرق دنیایی جادویی هری پاتر شده بودم و منبع مطلب خوندنم در مورد هری پاتر اینجا بود و از اون موقع تا الان که ۱۲ سال میگذره با وجود این همه دغدغه های زندگی که هر روز هم بیشتر میشه ، با سرچ اسمتون تو گوگل دوباره به سایت سر میزنم و خاطرات اون سالا برام زنده میشه و اغلب هم مطالب تکراری رو مرور میکنم که حس قشنگ اون روزا دوباره بهم دست بده ، فقط میتونم ازتون تشکر کنم بابت این همه سال زحمتی که شما برای همه طرفدارای هری پاتر کشیدید ، امیدوارم در زندگیتون همیشه موفق باشید

    • (در ۲۹ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۱۰ ق٫ظ)

      دقیقا. میخواستم منم متنی رو بنویسم و دیدم شما همه چیزایی که میخواستم بگم رو عنوان کردید..

  47. (در ۲۰ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۱۱ ب٫ظ)

    من اون موقع اومدم اینجا عضو شدم که جادوگران و درن شان فنز هم فعال بودند. البته دمنتور رو از قبل تر میشناختم. یادمه اون موقع دو تا گروه بودیم مرگخواران و محفل ققنوسیا و شبا با هم دعوا میکردیم. همش به هم دیگه تیکه مینداختیم ورد میخوندیم و واقعا تخریبی کار میکردیم. یعنی هر لحظه فقط صفحه رو رفرش میکردیم تا ببینیم پست جدید چی اومده جواب بدیم. میدون جنگی بود برای خمیدونطوری که کلا فروم رو برای جند وقت بستند. واقعا حیف شد چقدر میخندیدیم.

    اگه ارشیوش رو دارین لاقل یه کاری کنین ما بتونیم بریم سر بزنیم بازم.

    لطفا سایت رو نبندین بذارین باز بمونه. من هر از گاهی هنوزم میام سر میزنم. امیدوارم بازم فعال بشه. همه ما بزرگ شدیم و مشغول کار و زندگیمونیم ولی واقعا هیچی هیچوقت جای اون دوران رو نمیگیره که کتابا رو میخوندیم لحظه شماری میکردیم برای کتاب جدید و انلاین بودیم و تو دمنتور و یاهو مسنجر و جادوگران و فروم های دیگه فعال بودیم. هی خدا!

    • (در ۲۳ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۸:۵۲ ب٫ظ)

      واقعا دلم نمیخاد ازین دنیای جادویی دل بکنم باوجود همسر و بچه و دانشجوی پزشکی بودنو ..‌ اما هنوز تابستونا کتابارو مرور میکنم
      مسوولین سایت شما خیلی خوب بودین و درکتون میکنم که بخواهید به زندگی غیرجادوییتون برسید
      هرحا هستید موفق باشید

  48. (در ۱۷ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۲۷ ب٫ظ)

    حقیقتا من الان این رو خوندم که دیگه فعالیتی ندارد و واقعا اشکم درومد واقعا چه روز هایی رو گذروندیم ولی الان دیگه زندگی هامون رو باید جلو ببریم
    ولی هری همیشه در قلبه ما زنده است .

  49. Avatar photo
    (در ۱۶ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۱۱:۱۰ ب٫ظ)

    دمنتور….دمنتور….دمنتور!
    من حدود هشت ساله با شما هستم
    و حدود شانزده سال هست که دنیای جادویی رو میشناسم
    داخل این دنیا غرق شدم موقع خوندن کتابها برای بارهای بار…
    اما آره درسته حالا وقتشه که ادامه بدیم… هری و دنیاش رو برای خودمون نگه داریم… ی گوشه ی ذهنمون… تو خاطرات خوبمون…
    شاید کتاب هارو نخونیم … شاید باز فیلما رو نبینیم…. اما داستان رو فراموش نمیکنیم… اون دنیا درست تو قلبمونه… برای همیشه… یادتونه ملکه چی گفت؟
    The stories we love best do live in us forever…..

  50. (در ۱۵ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۱۱:۳۱ ب٫ظ)

    من حدودا پنج بار تمام دوازده رمان هری پاتر رو خوندم البته دوبار دو جلد اخرو بیشر خوندم سه سال با هری پاتر زندگی کردم و هنوز هم در حال ادامه خوندن دوباره رمانها هستم
    من کاملا همه چیزاییکه شما میگیدرو درک میکنم اما….
    ما باید خودمون یه حماسه داشته باشیم مثل هری مثل دوستاش ….
    ما نباید فقط به کتابا بچسبیم و هیچ تغییری توی زندگی ایجاد نکنیم نمیتونیم فقط فیلما رو ببینیم و تو دنیای دیگه غرق بشیم که دوست داریم وجود داشته باشه اما نمیدونیم ایا واقعا داره !
    ما نباید زندگیمونو وقت چیزای کنیم که دوست داریم وجود داشته باشه
    گاهی زمان این میرسه که بین چیزی که دوست داریم و حقیقت یکی رو انتخاب کنیم(البوس دامبلدور هری پاتر و جام اتش)
    ما باید حماسه هری رو توی زندگی خودمون ادامه بدیم ….
    باید فقط مثل هری از جلوی ایینه پاشیم…

  51. (در ۱۴ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۵۸ ق٫ظ)

    خیلی خیلی دوستون دارم

  52. (در ۱۳ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۲۸ ب٫ظ)

    خیلی ها سالها به اینه خیره نگاه کردن :وقتشونو طاف کردن و مجذوب محسور چیزی که توش میدیدن شدن بعضی ها حتی دیوانه شدند چون نمیدونستن چیزی که میبینن واقعیت داره : ایا اصلا اتفاق میوفته یا نه.
    فردا این اینه به جای دیگه ای منتقل میشه و هری : ازت میخوام هیچوقت دوباره دنبال اون نگردی حتی اگر یه وقت به این اینه برخورد کردی بدون اون نمیتونه تو رو به سرزمین ارزوهات ببره
    فقط باعث میشه زندگی خودتم فراموش کنی
    _البوس دامبلدور
    همه ما وقت زیادی رو صرف خوندن کتابا فیلما و سایت دمنتور کردیم:
    حماسه هری پاتر تموم شد شاید وقتشه به زندگیمون برسیم

    • (در ۱۳ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۰۷ ب٫ظ)

      لطفا حرف چرت و پرت نزنید

    • (در ۱۳ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۱۰ ب٫ظ)

      زندگی ما هری پاتره پس همین الانم داریم به زندگیمون میرسیم . کسایی که با تموم شدن دمنتور از هری پاتر هم دست کشیدن پس یعنی هیچ وقت پاترهد نبودند . و کسایی که پاترهد نیستند نباید توی سایت دمنتور نظر بدن

    • (در ۱۳ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۱۱ ب٫ظ)

      و یه چیز دیگه …..حماسه ی هری پاتر تا (( همیشه )) ادامه داره

    • (در ۱۳ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۷:۲۰ ب٫ظ)

      من که همین الانم دارم به زندگیم میرسیم چون زندگی من هری پاتره…با افتخار???

    • (در ۱۴ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۴:۰۱ ب٫ظ)

      درود خداوند بر تو. فقط تو می فهمی تو این دنیا چه خبره.
      دمت گرم
      به شدت خوشم اومد

    • (در ۱۴ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۵:۳۳ ب٫ظ)

      واقعا درست میگید
      بهتره از این دنیای خیالی بیرون بیایم

      • (در ۱۵ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۵۸ ق٫ظ)

        این دنیا برای ماگل هایی مثل شما خیالیه . ماگل ها حق ورود به دنیای جادوگران رو ندارند

        • (در ۱۵ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۱۱:۴۵ ب٫ظ)

          دامبلدور نظرش به شدت با تو فرق داره

        • (در ۱۶ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۸:۰۴ ب٫ظ)

          این شاهدخت چرا داره عین ولدمورت حرف می زنه. ماگل ها اجازه ی ورود ندارنو … طرفدارهای اصیل و غیراصیل داریمو … . این حرفا خطریه ها. من که خودم قبلا طرفدار بودم ولی رولینگ کاری کرد که دیگه دوست ندارم اصلا به هری پاتر فکر کنم. بای

          • (در ۲۰ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۰:۱۳ ق٫ظ)

            خب من متاسفم اگه ناخواسته مثل ولدمورت صحبت کردم . من خودم از ولدمورت بسیار بسیار متنفرم چون شخصیت مورد علاقمو کشت . اینم که شما دیگه پاترهد نیستی به خودتون مربوطه . به هر حال خواستم بگم که اگر حرف زدنم مثل ولدمورت شد واقعا معذرت می خوام . من با اون جمله کمی اشتباه کردم و منظوری که می خواستم برسونم رو توی جمله اشتباهی بیان کردم . من خودم اصلا از این آدمای متعصب نیستم و منم با شما موافقم . بازم متاسفم که جمله اشتباهی رو به کار بردم . اصن شخصیت مورد علاقه خودمم دورگه بوده . من فقط می خوام از خودمون یعنی پاترهد هایی که به دنیای جادویی رولینگ باور دارند دفاع کنم . ولی همونطوری که گفتم نتونستم منظورم رو درست برسونم . و از خانم فاطمه هم عذر می خوام اگه ناراحت شون کردم .من که نمی دونم شاید اصلا این خانم پاترهد نبودن

          • (در ۲۰ مهر ۱۳۹۸، ساعت: ۱۰:۱۶ ب٫ظ)

            بابا، شوخی کردم.
            همه می دونن من به شوخ بودن معروفم.
            بابا نقش خود من ولدمورت بود، من تو انجمن رئیس متعصب ها بودم
            ?

          • (در ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۲۲ ب٫ظ)

            خب من که شما رو نمی شناختم از حالا به بعد یادم می مونه??

      • (در ۱۹ مهر ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۳۵ ب٫ظ)

        به به آقا مهدی اگه این کامنتو دیدی یه ایمیل بده بهم
        آدرسم:saeimanutd@gmail.com.com

        • (در ۲۴ مهر ۱۳۹۸، ساعت: ۱۲:۱۳ ب٫ظ)

          به به ساعی.
          باید بگم ساعی جان. من دو سه سال پیش تو انجمن آدم ایمیلی بودم. ولی دیگه الان ایمیلی و این جور چیزا نیستم.
          ولی برات آرزوی موفقیت می کنم. ?

    • (در ۱۵ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۳۹ ب٫ظ)

      ما کل زندگیمون هری پاتر بود پس همون موقع هم به زندگیمون میرسیدیم.
      بعدشم هری پاتر دروازه جدیدی و نحوه تفکر جدیدی به ما داد که حتی با مرگ رولینگ هم تموم نمیشه و فقط با فراموش کردن ماست که هری و داستان هاش میمیرن.
      با تشکر از مدیران سایت دمنتور و همراهی گرمشون

      • (در ۱۵ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۱۱:۵۲ ب٫ظ)

        من نگفتم فراموشش کنید گفتم عملیش کنید نه اینکه فقط خودتونو در یک دنیای دیگه غرق کنید
        باید لذت ها و رنج هایی که هری کشید رو بچشیم تا واقعا درکش کنیم
        من این کارو کردم حماسه خودمو توی زنگی اوردم شاید در مقابل کاری که هری کرد هیچ باشه اما … من انجامش دادم و موفق شدم
        من نمیگم هری رو فراموش کن
        دنیای رولینگ دنیای همه ماست مگه میشه اصلا فراموشش کرد؟(خودت میتونی فراموشش کنی !)
        من میگم از جلوی ایینه پاشو و دنیای خودتو بساز تا دفعه بعد که به ایینه نگاه میکنی فق خودتو توش ببینی

        • (در ۱۶ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۰۹ ب٫ظ)

          خب من متاسفم نظر شما هم کاملا محترم و درسته . من فکر کردم منظور شما اینه که کلا دیگه پاترهد نباشیم

        • (در ۱۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۷:۰۱ ب٫ظ)

          خب من متاسفم نظر شما هم کاملا محترم و درسته . من فکر کردم منظور شما اینه که کلا دیگه پاترهد نباشیم . البتهاینویی عادیه که نظر با نظر فرق داشته باشه

  53. Avatar photo
    (در ۱۲ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۸:۵۴ ب٫ظ)

    یه فلش بک هم بزنیم به قولی که دادین ….?

    “اطلاعیه مهم: خداحافظی امید و حسین از دمنتور و ادامه فعالیت سایت توسط کاربران (به روز رسانی ۱#) – دمنتور
    https://www.dementor.ir/posts/5820/

  54. (در ۰۶ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۱۰:۵۵ ب٫ظ)

    از همه ی دمنتوری ها ممنونم. ممنونم ازاینکه کنارم بودید تا بهترین دوران نوجوانیم رقم بخوره. ممنونم از اینکه پرارزش ترین ثانیه های عمرتون رو باهام به اشتراک گذاشتید.
    هر سفری پایانی داره. شاید این پایان دمنتور باشه. ولی خوبه بدونیم دمنتور صرفا یه سایت یا یه انجمن نیست. دمنتور یک خانواده است. دمنتور کلکسیونی از خاطره های خوبه. خاطره هایی که اینقدر خوبن که با هر کدومشون میشه یه سپر مدافع ساخت:)

    و الان که فکر میکنم شاید توی جمله ی اول بهتر بود میگفتم:”به همه ی دمنتوری ها مدیونم”۳>۳>۳>

    هر جا که هستید، بهترین هارو براتون آرزو میکنم.

  55. (در ۰۶ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۰۲ ب٫ظ)

    از روزی که این بیانیه رو نوشتین، من هر روز سر میزنم به امید اینکه پست جدیدی گذاشته باشین و گفته باشین که نظرتون عوض شده

    • Avatar photo
      (در ۰۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۳۳ ب٫ظ)

      بلاخره میزارن ??

    • (در ۰۸ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۴:۰۲ ب٫ظ)

      باورم نیشه که هنوزم طرفداران هری پاتر هستند
      کاش هری هیچوقت تموم نمی شد
      افسون که من تازه با فیلم های هری پاتر اشنا شدم
      من فکر می کردم هری پاتر دیگه هیچ طرفداری نداره

  56. (در ۰۲ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۱۳ ب٫ظ)

    اصلا من اینقد‌ باور کردم کل اینترنتو گشتم تا جادو یا وردی رو یاد بگیرم حالا هم که شما قط کردید سایتم دلخوشی برام نمونده???لطفا باز کنید کانالو???

  57. Avatar photo
    (در ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱۲:۳۰ ب٫ظ)

    کاش حداقل قسمتی که دیدگاه ها میره توی بازبینی رو بردارین ??? انجمن روهم به صورت آرشیو باز بزارید خب…
    ماهم دل داریم
    divanesaz@

  58. (در ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۴:۲۷ ب٫ظ)

    برای من دمنتور به همون شیرینی بود ک کودکیم با هری پاتر شیرین شد و به همون با ارزشی هست ک دوست هایی ک الان ازش پیدا کردم با ارزش شن

  59. (در ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۳۸ ب٫ظ)

    حیف شد.من تازه پونزده سالمه.یکی دوسال بیشتر نیس که با دنیای رولینگ اشنا شدم.وقتی فهمیدم همچنین سایتی هس خیلی خوش حال شدم.قرار بود یه عضوو کامل بشم.اول از اینکه فعالیتا اینقدر کمه و دیر به دیره ناراحت شدم.ولی به نظر میاد در گذشته خیلی فعال بوده و افراد زیادی ازش خاطره دارن.من تا اخرین خبر روز رولینگ رو دنبال کردم.فیلم هارو دیدم کتاب هارو خوندم.تست هارو دادم واسه گروهبندی،پاترونوس و …. من هم یه اوکاتو ام و هم یه پاترهد…. واقعا خیلی دیر اشنا شدم.با این حال از کودکی اسم هری پاتر رو شنیده و یه چیزایی میدونستم… خوش به حال شما ها که اینقدر خاطره دارید…

  60. (در ۲۶ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۳۰ ق٫ظ)

    بذارین کنار بقیه ی حرف هام، این حرف رو هم رد کنم بره. حالا که برای یک لحظه رفتم توی جلد کسی که توی سه ماه اول ثبت نامش، مثل یک لشگر کنار بقیه ی کاربرهای انجمن بود، و تا وقتی از این حس در نیومدم:
    کلی خاطره:
    تو دمنتور دیدم که نوشته ” سپر پاترونوس “. علاه مند شدم و چون اون زمان هر پاتر رو دوست داشتم و ولی دیگه الان به دلیل مسائلی که رولینگ مطرح کرد دیگه طرفدارش نیستم. رفتم پاترمور و پاترونوس و … رو گرفتم و هم عقاب شد پاترونوسم، هم اسلایترین افتادم و ایلورمورنیم مار شاخدار شد و جالبه که تو همه ی سایت های طرفداری هم اسلایترین می شم. چوب دستیمم که توسکا و ۱۰٫۷۵ اینج، مغز پر ققنوس و انعطاف پذیری شگفت انگیز که با خاصیت چوبم نمی خونه. اگه می پرسین از کجا می دونم، بعدا می گم.
    تو انجمن ثبت نام کردم، اولین برخورد من با افرد آنلاین، اولین دیدگاهم توی اینترنت، عضو شدن اینترنتی، و کلا آشنایی من با چیزی به اسم: آنلاین.
    درسته که اون زمان خیلی مبتدی بودم و خیلی ها کمکم کردن، مثل آریاناز، که بعدا سر نحوه ی فعالیت درست برای انجمن به مشکل برخوردیم. تو اولین رول نویسیم با رئیس رول نویسا درگیر شدم چون قدرت مطلق رو برای خودش می خواست. با اشتباه سیستمی سایت همه توی گروه گریفندور بودیم و رول می نوشتیم و منم فن فیکشن نویس قدری بودم و تاپیک های عالی ای می ساختم.با هم دوست بودیم و کل کل می کردیم. هر روزمون یه بساط بود. نقشم بود: گریفین روپرت تائورتگالین { نواده ی گریفندور با عمری طولانی از جادوگران اصیل }.
    که من رو چوب دستی. اژدها، مهدی و گریفین صدا می زدن. مرد هزار چهره.
    و بعد که گروه بندی ها درست شد و من با یک تصمیم خیلی سخت، با اینکه توی گریفندور جا خشک کرده بودم، مجبور شدم رهاش کنم و به زادگاهم برگردم. اسلایترین.
    همه رفته بودن ریونکلاو و هافلپاف و تو اسلایترین هیچکس نبود و هیچکس هم نمیومد. یک سال بود کسی توش پست نذاشته بود و وقتی من رفتم اسلایترین، اصلا خبر تو کل انجمن پیچید و همه می دیدن و دربارش پج پچ می کردن. که چوب دستی رفته اسلایترین.
    اونجا تمام سالن رو برای خودم داشتم، چه عرض کنم. تک بودم و علی هم بود. ولی دیر دیر سر می زد. در همون گیر و دار بود که مارزبانی رو ساختم و خیلی ها رو به سمت اسلایترین جذب کردم. دومین کسی هم که وارد اسلایترین شد، کسی نبود جز رهبر دوم اسلایترین. جینیورا ویزلی که ما دو تا با هم مثل دو رهبر، اسلایترین رو زنده کردیم. من قبلش هم تاپیکی جنجالی برای اعتبارها زده بودم و نحوه ی اعتبار دادن رو با حرف های بزرگان که هنوز هم اسکرین هاشون رو دارم اصلاح کرده بودم.
    اسلایترین هر لحظه قدرتمندتر و قدرتمندتر می شد و گروه های دیگه ضعیف تر، تا جایی که ما اصیل ها و خون پاک ها، اسلایترین رو به جایی رسوندیم که تمام انجمن سبز شده بود و گروه های دیگه اصلا فعالیت نمی کردن. و اسلایترین با هدایت من و چند تن از بزرگان و کاربرهاش از صفر به صد رسید.
    من اون زمان به همراه فرد ویزلی، دو لرد مرگخوارن بودیم. چون رای گیری کردیم و هر دو رای های مساوی آوردیم. من فن فیکشن های زیادی نوشتم که همشون رو دارم که معروف ترینشون، واندلس { بدون چوب دستی }، تاریخچه ی دمنتورها، غرش گریفین و تعطیلات کریسمس همراه با خانواده ی من بود. محفل هم که کم فعالیت می کرد یا اصلا فعالیت نمی کرد. ولی تو کل کل نامردا خوب حضور داشتن.
    بعد که رهبری مرگخواران رو دادن به من و من رئیس ارتش رو فرد ویزلی کردم و هاگوارتز { با بدبختی}، با گرینگوتز و هاگزمید و دورمسترانگ { اگه درست یادم باشه }، رو گرفتیم. و باز هم محفل بی فعالیت.
    من میشه گفت برترین کسی بودم که درباره ی چوب دستی ها می دونستم، برای همین به من می گفتن الیوندر انجمن و چوب دستی های کاربران رو براشون تحلیل می کردم و بعد که تاپیک جنجالی دوئل ها رو ساختم و همه با سرو گردن و دم و پا و گوش و چشم، یکی جلو تر از دیگری به سمتش هجوم آوردن که تمام رکوردهای برد و باخت رو دارم. مخصوصا اینکه من و فرد ویزلی تو دو تا دور اول با آواداکاداورا امیر که گریفندوری و محفلی بود رو کشتیم. که شد آغاز لردهای سیاه. و جواد شد ارباب مرگ که نامرد با اون « امیدش » چجوری همه رو تار و مار می کرد.
    من عضو هیدرا یا سه لرد انجمن هم بودم { که خودمون ساخته بودیم. من و جواد {دارک سایدر } و توماس }. بعد که وزارتخونه رو احیا کردم و با رای گیری دادم دست جواد که اون هم تریپ هیتلری ورداشت و یک وزیر خوب و مستبد و چیزی بود.
    ولی کم کم با اینکه ترتیب اینها یادم نیست، خاطرات بدم هم شروع شد. اول که بخاطر مارزبانی بهم گیر دادن و دعوا شد و یک ماه بن شدم. بعد تو کل کل بهم گیر دادن و دعوا شد و نیم ماه بن شدم. بعد هم که سوء تفاهم شد و من چون سوء سابقه داشتم بن شدم که بعد گفتن اشتباه شده بود و آزادم کردن. عجبا.
    بعضی ها اومدن با تقلب سپاس هاشون رو زیاد می کردن، بعضی ها تاپیک اسپم می دادن و خیلی از تاپیک های خوبمون به همین خاطر حذف شد و دوباره اسپم دادن که فقط نتیجش شد پاک شدن خاطراتمون و بعضی ها هم فقط تو چت روم حرص و عصبانیت آدم رو در می آوردن.
    و بعد هم یکی از بزرگترین اتفاقات افتاد. اینکه من به نشانه ی اصیل بودن، تمام ستاره های تاپیک های اسلایترین رو پر گذاشته بودم که این نشانه ی تمام ما اسلایترینی ها و اصالتمون بود، حتی از تمام اون ستاره های پر اسکرین دارم. ولی با آزاد شدن گروه بندی، دیگران اومدن اون ستاره ها رو درب و داغون کردن که هیچوقت نمی بخشمشون.
    و بعد اتفاقی افتاد که قلبم رو شکست. من همیشه می خواستم که برترین ارسال گر موضوع بشم و مدال درجه ۲ بگیرم. برترین ارسال گر موضوع شدم، ولی هر چه خواستم، با وجود تمام کارهام، هیچکس به من مدال درجه دو نداد. تا اینکه مدیریت گفت که به هر کسی که تاپیک خاک گرفته ی محفل رو احیا کنه، مدال درجه ۳ می دیم. اونجا بود که تمام کارهایی که کرده بودم از کنار چشمام گذشت. قلبم شکست. و دیگه به انجمن برنگشتم.
    هیییییییی.
    بله. اگه دمنتور خاطرات خوبی داشت، خاطرات بدی هم داشت. و گریه هایی که حتی خیلی از کاربرهای بزرگ انجمن هم از اونها یاد می کنن.
    ولی قبل از اینکه این اتفاقات بیافته، من تاپیک جغدهای شب دمنتور رو ساختم که از ساعت ۱ نصف شب به بعد و برای کاربرهای جغد انجمن بود. می گفتیم و می خندیدیم و یه مشت جادوگر بودیم که به جغد تبدیل می شدیم. و بعد تاپیک « دمنتور عجیب » رو ساختم که همش طنزهای خنده دار درباره ی دمنتور و هری پاتر بود که اسکرین همشون رو به همراه تاپیک ها و ارسال ها و دیدگاه ها و اعتبارهام دارم که واقعا بهش افتخار می کنم.
    و جا داره بگم، جرعت و حقیقت نابود.
    من جزو برترین ارسال کننده ها، برترین و بزرگترین ارسال کننده ی موضوع، برترین سپاس گیرنده ها و برترین اعتبار گیرنده ها بودم و جزو سه نفر برتر حضور در انجمن که سه ماه در انجمن حضور داشتم. یعنی از دو سال زمان عضویتم، در حالی که بن هام رو حساب نکنین که خودش یک ماه بود، سه ماه تمام از زندگیم رو تو انجمن بودم.
    رهبر مرگخواران بودم به مدت یک سال و چند ماه که بعد از من علی اومد، معلم درس تغییر شکل و اپاریت، بعد از اینکه مدرسه رو احیا کردم، مقاله نویس درباره ی هری پاتر. الیوندر بودن که خیلی دوستش داشتم، گریفین روپرت تائورتگالین، لرد سیاه و … .
    از تاپیک هام: فن فیکشن ها، تاپیک های طنزم، دوئل، درس، جان پیچ ها، چرا شما رو انتخاب کرد{ درباره ی چوب دستی}، اعتبارها، مارزبانی، جغدهای شب دمنتور، دمنتور عجیب، رول نویسی ها، مقاله ها، و حدود ۷۲ تا تاپیک تا جایی که یادم میاد. یا ۶۶ تا. دقیق یادم نیست. باید برم ببینم.
    اومدم این تاپیک رو خوندم و انتظار داشتم که حداقل یک نفر از اسم من یاد کنه، حتی اگه من کاتالیزگر بودم { لقبی که روی خودم گذاشته بودم، یعنی هم به سرعت باعث دعوا می شدم و هم باعث فعالیت شدید انجمن }. ولی هیچکس یادی نکرد، پس گفتم که خودم یادی کنم از شما:
    با وجود تمام خوبی و بدی ها:
    Arianaz، Dark Sider { جواد }، Gabrielle Delacour ، j.k.potter، جینیورا ویزلی، فرد ویزلی، هرماینی(هستی)، همیون گرینجر، saiepotter {د اسپم نده دیگه :) }، THOMAS ، امیرنیک….، کیانا۷۹، Rosemary Potter، Hasty، jesika.lavis { که من به جرئت می گم که ایشون، جسیکا لاویس به همراه سوروس-سیریوس، ارشدهای اسلایترین هستن }،arad long bottem ، missmalfoy، ولدمورت، گریندلوالد، میلاد، امید، Ali، لاوگود، The Lord S { پسر باحالی بود لرد اس}، ERROR ، دیگه دیگه، alilolo، bahareh malfoy، ADEL.MORT، bita.m، borna potter، badboybeygi، charmi، Elisa.Breaker، Envelope ،ghazaleb، h.a.r.r.y ،H.H.Snape ، Hafez ،harrit*potter { هریت پاتر، رهبر اون زمان محفل خاک خورده }، Harry Potter95، hossein، joker، kimia99، mahoor.sa، mahya2002، majidhmt، Marchi ، گاندولف خاکستری، mhk_1370 { واقعا آقا بودن امکی۱۳۷۰}، mohammadhoseinjj، mostafajamili، Mr Ali، professor severus snape، Pure blood، saharpotter، Salazar Slytherin، Scorpius Malfoy، severus always، severus_sirius، Shadow Girl، sneap {خداوکیلی از کاربرهای باحال بود این sneap }، the lord harry potter ، wolf ، zahra nape، zahra.malfoy ، الستورمودی، آناهیتا، پدرام، جسی فارول، سمانه، فاطمه آسمونی، هرماینی جین پاتر، هرمیون جین گرینجر، shakiba ، Bardia ، DarknessQueen ، hermayeny grenger .

    و در نهایت خودم: چوب دستی اژدها
    شاید یه روزی به یه روشی اسکرین هایی که دارم رو بهتون بدم.
    شایدم ندم.
    هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه ههههههههه { خنده های شیطانی }
    با تشکر
    موفق و سربلند باشید
    متاسفم
    دوستان عزیز من
    به امید آینده ……………………………………………………………………………………………………………………………………

    • (در ۲۶ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۵:۱۴ ب٫ظ)

      و در نهایت می خوام بگم که اگه جای مناسبی دارین که من اسکرین هایی که دارم رو بذارم، فکر کنم حدود ۲۰۰ – ۳۰۰ مگابایت در بیاد با حذفیات. بگین. اگه مناسب دیدم می ذارم.

      • (در ۲۶ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۵:۱۶ ب٫ظ)

        یا اینکه کلا انجمن رو هم مثل سایت آرشیوی باز بذارید برای دیدن عموم.

      • Avatar photo
        (در ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۴۴ ق٫ظ)

        میشه یه پیج اینستاگرام بزنید و آیدیش رو بدین به ما و اونجا اسکرین ها رو بزارید

        • (در ۲۸ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۲۷ ق٫ظ)

          می گم حدود ۲۰۰ -۳۰۰ مگابایته. با اینستا نمیشه
          اصلا بیخیال
          از حالی که اون زمان داشتم اومدم بیرون ?

    • Avatar photo
      (در ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۴۳ ق٫ظ)

      برای بعضی ها بد ورق زدی دمنتور……
      بعضی مثلِ من :)
      بعضی اوقات…
      بعضی حرف ها…
      بعضی آدم ها…
      غیر قابل توصیف میشن
      نه از شدتِ خوبی
      ولی نه هم از شدت بدی
      از شدت یادآورد شدن خاطراتِ خوب و بد
      یادم میاد که انجمن دمنتور رو خیلی دوست داشتم ، هنوز ثبت نام نکرده بودم … نه که نمیخواستما …. نمیشد
      ولی تک تک تاپیک ها رو سر زده بودم ، بیشتر اسم ها رو میشناختم و واقعا یکی از آرزوهام بود که بتونم فعالیت کنم توی انجمن
      بلاخره موفق شدم اکانت کاربری بسازم و وارد بشم اما چون با اپلیکیشن میومدم از خیلی امکانات محروم شدم … مثل گروهبندی…..
      تا مدتی یه کاربر قهوه ای موندم که سر از انجمن در نمیاوردم و فقط میدونستم اونجارو دوست دارم ، اون آدمارو…..
      گذشت و یکبار که از اکانتم خارج شدم دیگه وارد نشدم
      تا
      ۹ماه …..
      ۹ ماه بعد با پلی شدن یه آهنگـ یاد دمنتور افتادم و به خودم قول دادم در اولین فرصت واردش میشم
      وقتی برگشتم من بودم و کسایی رو که میشناختم ولی اونا من رو نمیشناختن
      انجمن اون موقع داشت نفسهای آخر رو میزد ….
      یادمه همیشه شما ” چوب دستی اژدها” آنلاین بودین و به همین خاطر هر وقت توی انجمن بودم شماهم بودین
      اونموقع من کوچیک تر بودم و جاهل تر ?
      به همین خاطر خیلی جاهایی که باید تشکر میکردم غرورم جلوش رو میگرفتــ
      نمیدونم چقدر ولی من و شما خیلی تفاوت داریم باهم ، خیلی زیاد …. خیلی موقع ها از کاراتون لجم میگرفتــ
      خیلی اوقات دوست داشتم تمام انجمن رو خراب کنم روی سرتون…. خیلی موقع ها حرصم رو در می آوردید و دوست داشتم یه کروشیو نصیبتون کنم
      اما یادم نمیره که هر وقت کمک خواستم اولین نفر بودین
      از تاپیک چوب دستی ها بگیریم تا ثبت نام توی پاترمور
      الان میخوام بگم ممنون…
      بابت اینکه از پوکر گذاشتن بعد از صحبتهاتون توی چت روم بدتون میومد و من همیشه این کار رو میکردم و همین باعث شده الان خنده بیاد روی لبم
      از این دیدگاهی که دادید و خاطرات توی قلبم زنده شد ….
      از خیلیا ممنونم
      از “dark sider” سرورِ تمامِ شیخ ها
      که همیشه با بیخیالیِ مخصوصِ خودش توی صحبت کردن خنده رو مهمون لبم میکرد …
      از “آتوسا” که زیاد معاشرت نداشتیم اما انقد به دلم نشست که عاشق نام کاربریش بودم…..
      از همه ی اون هافلپافیای متحد که همیشه حس میکردم علیهِ منن ولی من از این اتحادِ زرد همیشه خوشم میومد
      و از گریفیندوریای قرمزی که حریفایِ لجوج من بودن
      و در نهایت میخوام بگم که دمتور توی همه ی این تماشا کردنا و گذشتا … سوء تفاهم ها و دلجویی ها…. دوستی ها و دشمنی ها و خنده ها و گریه هایی که خیلی کم و کوتاه برای من اتفاق افتادن دوست داشتم برای همه یکسان میبودی …. دوست داشتم زود تر وارد زندگیم میشدی …..دوست داشتم همیشه بودی …
      همیشه….

      • (در ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۵۷ ب٫ظ)

        من دقیقا یادم میاد که شما بعد از ثبت نامتون رول گرفتین و بعد مرگخوار شدین { چون بدون رول نمی شد مرگخوار یا از این جور چیزا شد }. درسته، اون زمان قهوه ای موندین و ۹ ماه بعد با برگشتنتون رفتین اسلایترین و فعالیتتون رو قوی شروع کردین، همونطور هم با قدرت ادامه دادید.
        در ضمن، تقریبا یک سال بعد از برگشتنتون که میشه ۲۱ ماه بعد از ثبت نامتون، انجمن نفس های آخرش رو کشید.
        یک سال کم و زیاد کردین. ?
        در مورد بقیه ی حرف هاتون هم بگم که … لطف دارید. همه می خواستن انجمن رو روی سر من خراب کنن و فقط شما نبودین. ولی می دونین چیه …
        موفق نمی شدن. هه ? هه ? هه ? هه ? هه ? هه ? هه ? هه ? هه ? هه هه هه { خنده های شیطانی }
        برید خدا رو شکر کنید که همونقدر که بود از انجمن لذت بردید. دیگه بیشتر از اون، یا تبدیل می شدید به من یا آتوسا خانم.
        ???
        با تشکر
        موفق و سربلند باشید

        • Avatar photo
          (در ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱۱:۳۳ ب٫ظ)

          فکر کنم ۱۰ شهریور برگشتم :/
          تا ۱۷ فروردین موندم (تاریخ بسته شدن انجمن)
          میشه ۸ ماه تقریبا { والا یادمه اون موقعی که برگشتم خیلی از کاربرا مثل فرد ویزلی و کیانا ۷۹ و تالیا و آریاناز و اینا دیگه نبودن ، البتع دوتای آخری یکم بعد تر میومدن سر میزدن ، تازه شماهم نمیدونم قبلش یا بعدش ولی خداحافظی کردین و دیگه فن و اینا ننوشتین ، حتی یکی از فف هاتون رو من خوندم ولی نصفه بود اونم ادامه ندادید حتی }
          همینا نشونه های نفس های آخرِ دمنتور بود …
          از هر گروه شاید خیلی زیاد پنج شیش نفرو یادم باشه که باهاشون معاشرت داشتم شاید کمتر……
          راستی مگه شما و آتوسا به چی تبدیل شدین؟??

          • (در ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۵:۵۳ ب٫ظ)

            نه، من تمام فن فیکشن هام رو تموم کردم. اسکرینشون هم دارم
            ممنون ?

          • Avatar photo
            (در ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱۰:۲۸ ب٫ظ)

            نخیر… فکر کنم درمورد یه خون آشام بود ، تا جایی که من خوندمش پایان نداشت ، حتی اگه اشتباه نکنم و درست یادم باشه توی همون تاپیک نوشتم پس بقیه اش چیشد و اینا… ولی جوابی نیومد

          • (در ۰۴ شهریور ۱۳۹۸، ساعت: ۱۲:۴۱ ب٫ظ)

            همون واندلس بود که منو بن کردن، و بعد از اینکه از بن در اومدم تمومش کردم. بدین صورت که آنگوس { که فکر کنم اسم شخصیت اصلی بود } در جنگ بخاطر دفاع از خواهرش می میره و بعد صحنه ی آخر مال خواهر و شوهرش { که دوست آنگوس بود } هست که بچشون گل برای قبر آنگوس می ذاره که روش نوشته بودن WANDLESS.

    • (در ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۵:۵۴ ب٫ظ)

      من بقیه رو هم که یادم رفته بود معرفی کردم با گروه های فعال و اعضاشون. ولی نمی دونم چرا نشون نمی دن

  61. (در ۲۵ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱۱:۳۵ ب٫ظ)

    غیر اون حرف هایی که زدم:
    اینم اولین ارسالی که توی سایت دادم. دو روز قبل از اینکه توی انجمن عضو بشم.
    آغاز من در دمنتور: به نظرم خاطرات رو تازه می کنه، و حتی اشک ها رو.
    https://www.dementor.ir/posts/15653/#comment-151087

    • (در ۲۵ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱۱:۳۷ ب٫ظ)

      فکر کنم صبح همون روز بود که ثبت نام کردم. آخه دیدگاه رو نصف شب گذاشته بودم.
      تا جایی که یادم میاد همینه.

  62. (در ۲۵ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۳۱ ب٫ظ)

    هیچ چیز جاودانه نیست
    ممنون بابت زحماتی که برامون کشیدید و خدا اجرتون بده

    ولی باید بگم نه، رفتار اشتباهتون رو نمی بخشم. به من هنوز یه مدال درجه ۲ بخاطر تمام زحماتم بدهکارید و اونطوری که قلبم رو بخاطر دادن مدال درجه ۳ به کسایی که اصلا فعالیت نمی کردن شکستید. و حساب کتاب این دنیا و آخرت، دنیای واقعی و دیجیتال نمی شناسه. و همه ی اینا حساب میشه.
    همونطور هم که گفتم. الان بخاطر هری پاتر اینجا نیستم، چون دیگه طرفدارش نیستم. بلکه بخاطر سایت اینجام که لحظه های خوبی رو برام رقم زد.
    اومدم بگم: خداحافظ.
    با تشکر
    موفق و سربلند باشید

  63. (در ۲۴ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۵۰ ب٫ظ)

    دمنتور عزیز از تمام بودنهات لذت بردیم .مدیران عزیز دمنتور بابت تمام تلاشهای که انجام دادید صمیمانه سپاس گزاریم.

  64. (در ۲۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۳۰ ب٫ظ)

    فقط میتونم بگم ممنون و خداحافظ
    اولین فرومی که توش عضو شدم. کسایی که منو وارد دنیای فانتزی دوستای ایران کردن. بله،ما همه مثل یه شبکه مافیایی به هم صلیم. به بوک پیج و دمنتور زندگی پیشتاز. به جادوگران و آزکابان. ممنون که بودید.

  65. (در ۲۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۲۵ ب٫ظ)

    من از اول شروع سایت اینجا بودم. نمیدونم این پست رو کی نوشته ولی اون موقع امید کرات (موسس سایت) و حسین غریبی فعالیت میکردن. یادش بخیر پادکست ها و چت روم و غیره…. ۱۴ سالم بود و الان ۲۸ سالم شده…. دم همتون گرم. و موفق باشید

  66. (در ۲۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱۰:۵۲ ب٫ظ)

    ما با این سایت و هری پاتر زندگی کردیم لطفا مدیر های جدید قبول کنید

  67. Avatar photo
    (در ۲۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۸:۲۲ ب٫ظ)

    حس میکنم وقتی دیدگاه دادنتون توی این پست تموم بشه ، زندگی تموم میشه :(❤

  68. (در ۱۸ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۵:۱۰ ق٫ظ)

    من مدام به دمنتور سر میزنم تا بالاخره فعالیت مجددتون رو ببینم.

  69. (در ۱۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۵۷ ب٫ظ)

    وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای تنها امیدمون شما بودین
    مرسی بابت این همه سال که مارو از همه اتفاقاتی که می افتاد خبردار میکردین… همیشه عالی بودین.
    شما همیشه در قلب ما خواهید ماند… مرسی بابت تمام لحظاتی که برامون ساختین.
    آخرین دشمنی که نابود میشود مرگ است.

  70. Avatar photo
    (در ۱۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱۲:۵۴ ب٫ظ)

    و این بود هدیهٔ تولدِ امسالِ من …. :)
    dementor#

  71. (در ۱۶ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۴۰ ب٫ظ)

    خیلی ناراحت شدم، بهترین سایت دنیای جادویی دیگه فعالیت نمیکنه…

  72. (در ۱۶ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۵:۱۰ ب٫ظ)

    Khahesh mikonam ke be faalliat hatoon edame bedid potterhead hay e jadid ro Na omid nakonid . Bala raftane sen baes shode ke Natoonin edameh bedid , chand nafare dige peyda Konid ke mesle khodetoon ham be zaban engelisy mossalat bashand va ham Potter head sar sakht bashand , ma be Shoma Niyaz Darim .

    Man Khodam az 4 Salegi zaban mikhoonam age lazem bashe majjani komaketoon

    mikonam
    اگر هم نتوانستید کارى برای برپا نگهداشتن أین وبسایت فوق العاده بکنید بدونین که همه ى ما از زحمات شما متشکریم
    مرسی
    سپاس فراوان

  73. (در ۱۵ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۰۱ ب٫ظ)

    هری پاتر رو به عنوان یه دوره از زندگیم و بخشی از خاطرات شیرینم میشناسم. اعتراف سختیه ولی مرور روزای شیرینی که با این کتابا گذروندم از خیلی از نقاط برجسته زندگیم مثل ازدواج و بچه دار شدن برام دلچسبتره

    شاید اگه بخوام عمیقترین آرزوی قلبیم رو بگم اینه که یه روز صبح تو دنیای جادویی رولینگ از خواب بیدار بشم

    وجود شما باعث میشد ته قلبم بیشتر به این آرزوی نشدنی دلخوش باشم

  74. (در ۱۴ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۵:۴۲ ب٫ظ)

    سپاس

  75. (در ۱۴ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۵:۲۰ ب٫ظ)

    خیلی ناراحت شدم کاش به فعالیتتون ادامه میدادین

  76. (در ۱۴ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۳۹ ق٫ظ)

    حق میدم بهتون.
    هری همیشه زنده‌ست به قول رولینگ
    داستان هایی که دوستشان داریم همیشه در قلب ما زندگی می‌کنند
    خداحافظ برای همیشه ?

  77. (در ۱۳ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۲۵ ق٫ظ)

    ممنون برای تمام لحظات خوب و به یادماندنی ای که برامون ساختید

  78. (در ۱۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۱۰ ب٫ظ)

    ممنون به خاطر این سفر شگفت انگیز
    خدانگهدار

  79. (در ۱۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۵۲ ب٫ظ)

    سلام. من از شروع این سایت باهاش بودم. خیلی ناراحت هستم اما کاری نمیشه کرد. خدا همیشه یارتان. ??????

  80. (در ۱۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۴۴ ب٫ظ)

    پیشنهاد می کنم به عنوان حسن ختام ،
    لیست آرشیو مهمترین مطالب وب سایت شامل ترجمه کتابها ، پاترمور و غیره رو توی یک پست جداگانه منتشر کنید تا همیشه صفحه اول سایت باشه ،
    دوست ندارم آخرین مطلبتون ، درباره خداحافظی باشه ،

  81. (در ۱۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۵:۴۶ ب٫ظ)

    کاش همش خواب باشه
    انگارهمین دیروز بود که داشتیم توانجمن گفتگو مسابقه کوییدیچ میدادیم.
    انگارهمین دیروز بود که رادیو داشت فعالیت میکرد.
    انگار دیروز بود که تو کل کلای بین گروها داشتم ازگریفندور دفاع میکردم
    و…..
    ازسال۹۴باسایت دمنتورهستم اون زمانایی بود که وسط امتحانا هری پاترو خوندم واقعا طعم لذت ومیچشیدم الان تمامش نابود میشه اگه میشد که مدیرای جدیدی قبول میکردین ماهم حرفی نداشتیم….
    چیزای دگ ای هم ازرولینگ هست مثلا هنوز دوسه تاازجانوران شگفت انگیز وزیستگاهای آنهامونده میتونستیم دراون زمینه ها فعالیت کنیم.
    این پیشنهاد مدیرجدیدو جدی بگیرین لطفا من یکی که اینو پایان نمیدونم سپاس..

  82. (در ۱۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۵:۳۳ ب٫ظ)

    من تقریبن ۶ ساله با این سایت آشنا شدم.
    بعد از اعلام نتایج کنکورم تنها چیزی که منو نجات داد دنیای هری پاتر و سایت شما بود.
    گروه بندی
    انجمن گفتگو
    بعد معرفی اینجا به خواهرم که البته ایشون خیلی فعال بودن
    دلم تنگ میشه
    کاش اینجا تموم نمیشد

  83. (در ۱۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۲۴ ب٫ظ)

    نــــــــــــــــــــــــــــه
    من تازه با این سایت اشنا شدم?????

  84. (در ۱۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱۱:۱۹ ب٫ظ)

    هاستو دامینو تمدید کن همیشه. سالی یدونه پست هم بزار. نزاشتی هم نژاشتی. ولی جمع نکن سایتو که کلی آدم خاطره دارن. اگه مشکل هزینه هاست هم داشتی کافیه دونیت بزاری.
    از سال ۸۸ میخونمتون. تشکر خسته نباشید.

  85. (در ۰۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۸:۱۸ ب٫ظ)

    شما مثل هری همیشه زنده اید

    همیشه زنده اید

    بعد از این همه مدت

    همیشه باهامونین

    پس

    The boy who lived

  86. Avatar photo
    (در ۰۸ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۳۶ ب٫ظ)

    متاسفانه من خیلی دیر با این سایت آشنا شدم حدود یه سال هست اما با این وجود ممنون از سایت خوبتون واقعا تنها سایت ایرانی بودید که هری پاتر رو همه جهت دنبال می کردید و لطف بزرگی به پاترهدهای ایرانی کردید

  87. (در ۰۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۱۱ ب٫ظ)

    Here we are in the Shrieking Shack
    Here we are at the end at last
    ممنونم دمنتور!
    ممنونم که بودید…
    شاید بگید دیگه سایت باز نمیشه ولی من یک پاترهدم….
    به جادو اعتقاد دارم;-)
    (این دو تا جمله انگلیسی هم تیکه ای از آهنگ last sacrifice هست که برای اسنیپ خونده شده.. )

  88. (در ۰۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۰۴ ب٫ظ)

    شما مثل جادو برامون بودین
    لطفا اینکارو نکنید

  89. Avatar photo
    (در ۰۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۸:۰۶ ب٫ظ)

    من بعد از مدت ها هفته پیش نشستم دوباره همه ی فیلم هارو از اول نگاه کردم , بعد از تموم شدن فیلم ها تو یوتیوب هم رفتم و آخرین لحظه ها و صحبت های عوامل فیلم رو نگاه کردم و همه ی خاطرات دوران کودکیم برام زنده شد و دوباره روبرو شدن با این واقعیت که هری پاتر تموم شده داغونم کرد.
    امروز هم داشتم از طریق وب آرشیو مطالب قدیمی وبسایت رو میدیدم و بعد وارد صفحه اصلی شدم و این خبرو خوندم .
    برای من سایت دمنتور همیشه بخشی از هاگوارتز و دنیای جادویی ای بوده که تویه ذهنه خودم ساخته بودم , مخصوصا اون زمان با قالب دارکی روی وبسایت گذاشته بودید که حسابی اون موقع منو شیفته وبسایت کرد بود .
    راستش دمنتور آخرین دیوار دفاعی ما برای قبول نکردن این موضوع که هری پاتر دیگه تموم شده بود .
    اما خب همه چیز با پایانش قشنگه , حتی یک رویا .
    امیدوارم عوامل وبسایت همیشه هر جا که هستن تویه زندگیشون موفق باشن , ممنون بابت همه ی رویاها و خاطره ها.

  90. (در ۰۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۵:۰۲ ب٫ظ)

    این نیز بگذرد

  91. (در ۰۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۷:۲۷ ق٫ظ)

    ممنون از زحمات بسیارخوبتون و ترجمه عالی آثاری که انجام دادید و مارو با این کارتون تشویق به کتابخونی می کردید.
    امیدوارم حرفتون سرکاری باشه
    خدا پشت و پناهتون

    • (در ۰۸ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۰۷ ق٫ظ)

      دیوانه ساز عزیز،رفتن تو خداحافظ با تمام رویاییست که همچنان سوسو های امیدش در این وبسایت و کانال و غیره زندست.
      رفتنتون نابودیه بخشی از همه ی ماست،میدونم چقدر زحمت کشیدید و عشق خالصتون و بدون هیچ توقعی در طی این سالها به این دنیای فانتزی و ما نشون دادیید.
      فقط میخواستم بگم لحظه ی دیدن پایان کارتون مثل لحظه ای بود که دامبلدور رو در کتاب شیش زیر اون تابوت سنگی سفید دیدم،ومثل اون لحظه ای بود که اخرین میهمانان هاگوارتز با کشتی به زیر اب و با کالسکه در نور خورشید محو شدند،
      و مثل اون لحظه ای بود که تام و تکه هایش در نور خورشید تبدیل به خاکسترهای سیاه شدند و به باد پیوستند.
      الان هم چنان غمی همه ی دنیام رو گرفته که قابل بیان نیست.
      عشق بودید و عشق.
      خواسته که نمیشه نداشته باشم،خواستم ادمه دادنه و ادامه دادن،ولی اگر شرایطش نیست،فقط میتونم یه تشکر از اعماق وجودم به خاطر تمام لحظاتتون و وقتتون و بکنم و ارزو کنم اتفاقات و عجیب و غریب و خوب براتون بیفته.
      هرچند که هیچوقت نامه ای به ما نرسید و پامون و تو اون خوابگاه ابدی و پر ارامش نزاشتیم ولی با شماها دمنتور عزیز،همه ی دیواره های رویا هامون و صحراها و دشت ها و کوه هارو پیمودیم.
      عشق میمونید و اخرین دشمن هم روزی نابود خواهد شد…

  92. (در ۰۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۴:۰۲ ق٫ظ)

    قابل درک و البته بسیار غم انگیز

  93. (در ۰۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۲۳ ق٫ظ)

    دوستان همه ما میدونیم که از دست رفتن این سایت و مطالب بسیار عالی و خوبش برامون دردناکه!!!
    از طرفی ادمین های این سایت هم زندگی شخصی خودشون رو دارند و مطمئنا ادامه این کار برای اونا مشکله! همه ما هم از وضع اقتصادی مملکتمون با خبریم. پس بیاید همه با هم از این سایت و ادمین های اون مثل خیلی از سایت های خارجی معتبر دیگه حمایت مالی بکنیم. از ادمین ها تقاضا دارم که این کار رو هرچه سریع تر انجام بدهند و مطمئنا با این حجم از اعضا و بازدید کنندگان‌این سایت مبالغ حمایتی خوبی برای حمایت از ادمین های این سایت و قدردانی بخاطر زحمات گذشتشون به دست خواهد امد.

  94. (در ۰۶ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱۲:۴۹ ب٫ظ)

    دیگه باید قبول کرد دوران هری پاتر به پایان رسید.
    خسته شدم از بس کتابها و فیلمهاشو خوندم و دیدم.
    آخرشم معلوم نشد بالاخره هاگوارتز میخواد برام نامه بفرسته یا نه؟!

    • (در ۰۶ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۷:۱۹ ب٫ظ)

      عزیزم این سایت فقط جای کسایی هستش که از ته دلشون عاشق هری پاترن و این عشق رو تا آخر عمرشون حفظ میکنن . هیچ کس هم چنین چیزی رو قبول نکرده . پس لطفا الکی حرفی نزن .

    • Avatar photo
      (در ۱۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۵۰ ب٫ظ)

      دوران هری پاتر هیچ وقت تموم نمیشه
      همیشه برای پاتر هد ها زنده است
      Always

    • (در ۲۵ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۴۲ ب٫ظ)

      Never ?

  95. (در ۰۶ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۰:۱۶ ق٫ظ)

    شما بهترین بودید
    اینو جدی می گم
    امیدوارم تو زندگی موفق باشید

  96. (در ۰۵ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱۰:۰۳ ب٫ظ)

    خیلی سایت خوبی بودید وهستید امیدوارم دوباره سایتتون شروعذبهذکار کنه ما همیشه به یادتون هستیم

  97. (در ۰۵ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۵۹ ب٫ظ)

    از سال ۸۴ طرفدار و دنبال کننده شما بودم
    هیچوقت هیچ چیز ننوشتم
    اما الان باید گفت که :
    شما بهترین بودید و هستید
    پس دمتون گرم و آیندتون روشن
    کاش ادمین های جدید رو جذب کنید و ادامه بدید
    اینجا افراد زیادی خاطره های زیادی دارن
    خواهشاً ادمین جدید جذب کنید
    اینجا باید باشه
    Always

  98. (در ۰۴ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۸:۲۹ ب٫ظ)

    شوک بزرگی بود. اول تو تلگرام خبرو دیدم و فکر کردم فقط برای کانال تلگرامه ولی اشتباه میکردم :(
    روز های شیرین و خوبی بود حتی برای منی که شاید یک صدم بعضی از کاربر ها فعالیت نداشتم. خداروشکر حداقل سایت بازه و میتونیم با آرشیو دوباره یه ته مزه ای از اون شیرینی اون دوران حس کنیم. اگه انجمنو هم به عنوان یادگار و آرشیو ضرفا باز نگه میداشتین مزش بیشتر میشد ( اگه میشه اینکارو انجام بدین:) )
    به نظر خیلی جدیه بستن سایت ولی کاش معجزه ای رخ بده باز و دوباره باز شه…
    خداحافظ…

  99. (در ۰۴ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۸:۱۱ ب٫ظ)

    سلام
    یه دنیااااااا تشکر بابت بودنتون بابت ایستادگیتون و بابت روزهایی که برامون ساختین. مرسی دمنتور واسه اینکه تو روزایی که شادی ازم کشیده شده بود نقطه رنگی زندگیم شدی‌
    و اینکه دیگگگگگگه
    اُلوِیز❤✋

  100. (در ۰۴ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۳۱ ب٫ظ)

    حتی اگرم خودتون برید خاطره هایی قشنگتون هیچ وقت از ذهن ما پاک نمیشه ….اون وقتایی که همش منتظر بودیم تا دمنتور یه خبر جدیده بده رو یادمون نمیره …. اون وقتایی که با خبر های خوب شادی و با خبر های بد ناراحتی میکردیم رو یادمون نمیره ….الانم هممون به افتخارتون چوبدستی هامون رو میگیربم بالا و تک تکمون یه نور زیبا به سمتتون میفرستیم به امید اینکه هیچ وقت اینجا رو فراموش نکنین . تا ابد هم منتظریم که این خبرو بشنویم که سایت دمنتور دوباره کار خود را آغاز کرده است …. از ته دلم از همتون تشکر میکنم که انقدر فعالیت های خوبی از جون و دل برای پاترهد ها انجام دادین … من یه پاترهد بودم ، یه پاترهد هستم ، و یه پاترهد خواهم ماند برای ….

    (( همیشه ))

  101. Avatar photo
    (در ۰۴ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱۲:۵۸ ب٫ظ)

    کسایی که حاضرین کمک کنین برای فعالیت دوباره لطفا زیر این دیدگاه اعلام کنید که “ما هستیــم”
    #معجزه ???

  102. Avatar photo
    (در ۰۴ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱۲:۵۷ ب٫ظ)

    اصن کسایی که حاضرن کمک کنن برای مدیریت تلگرام و اینستا و سایت و اینا زیر همین دیدگاه اعلام کنیــــــــد که “ما هستیم”
    هی چهارده سال نباید به این زودی دود شه بره هوا نباید نباید

  103. Avatar photo
    (در ۰۴ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱۲:۵۴ ب٫ظ)

    یعنی دیگه اگه دیدگاه رفت توی بازبینی کسی نیست که ببینه و تاییدش کنه؟!
    هعیییییییییییی
    خدا وکیلی درخواست تیم مدیریت جدید کنید
    خدا وکیلییییییی
    نشد که آخه
    ماهم آدمیم خب :)

  104. Avatar photo
    (در ۰۴ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱۲:۵۲ ب٫ظ)

    نهههههههههه پذیرفتنش سخته

  105. (در ۰۴ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۲۳ ق٫ظ)

    آقای کرات شما در مصاحبه با مجله همشهری جوان گفته بودید دمنتور هیچ وقت فعالیتش پایان نمی یابد!

  106. (در ۰۳ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۴:۰۸ ب٫ظ)

    من دو ساله که پاترهدم و از همون وقت با سایت آشنا شدم
    دمنتور یه شاهکار تمام عیار بود
    دمنتور واسه من مثل ارتش دامبلدور بود که کاملا خود جوش کار می کرد
    من هنوز منتظر پادکست راجع به قسمتای دیگه بودم که با دیدن خبر بسته شدن سایت روح از بدنم رفت یه لحظه وجود دمنتور ها رو اطرافم حس کردم
    کاش نمی رفتید
    کاش می موندید
    کاش حتی خاموش می موندید اما باز ما امید داشتیم شاید یه روزی یه پستی گذاشتید
    لااقل کانال و پیج رو فعال نگه دارید
    ???????
    لطفا مثل ققنوس باشید مثل فاکس که پایانش آغازی برای شروعی دیگه س

  107. (در ۰۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱۰:۱۴ ب٫ظ)

    کاش نمیرفتید , کاش اون همه خاطره رو ول نمیکردید, ما اینجا رو فقط یه سایت نمیدیدیم ما اینجا رندگی کردیم , زندگی!تمام این ۵,۶سالی که پاترهدم رو از اینجا خاطره دارم , از انتظارام برای قسمت بعدی رادیودمنتور گرفته تا پت ها و مقاله هاتون و….چه روزای خوبی بود اونموقع که فرزند نفرین شده تازه منتشر شده بود و شما تو ۱۰ روز پارت به پارت برامون ترجمه کردید و این اوج تعهدتونو میرسوند:)☆باورم نمیشه که دیگه تموم شده…امیدوارم هرجاکه هستید موفق باشید و شاد۔ و ممنونم که برعکس اسمتون برامون همیشه شادی و عشق و امید و محبت و البته که دوستی رو فراهم اوردیدُ♡ هیچوقت فراموشتون نمیکنیم و امیدوارم برگردید , تروخدا برگردید:(
    امیدوارم همش یه شوخی باشه…

  108. Avatar photo
    (در ۰۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱۰:۰۹ ب٫ظ)

    درود
    …….واقعاً نمی تونم چیزی بگم درست حسابی باشه……هر نظرو می خوندم دست رو دهنم بود و بغض گلومو گرفته بود.
    الآن در وجودم نیستش که پاسخی مناسب نسبت به همچین تصمیمی بدم.یه نیازی تو کله داغ کرده و قلب خستم دارم.همونجوری که همه یه چیزی گفتن منم بگم.تو پستتون که انجمنو بستین همه چی در مورد خودم گفتم : https://www.dementor.ir/posts/16329/#comment-154082
    فقط سه چیز می تونم بگم:
    ۱٫ کاملاً درکتون می کنم
    ۲٫از دستتون ناامیدم و عصبانی و از دست خودم حتّی بیشتر
    ۳٫خواهش می کنم پیشنهادی که برای ادمین های تازه نفس دادن رو در نظر بگیرین.شما که در هر صورت سایت رو نگه می دارین.خبرم که همیشه یه ذره ذره ای میاد.اگه نیاز به ادمین دارین خیلیامون آماده ایم

    در پایان امیدوارم خوش باشید
    همیشه یه پاترهد و همیشه یه دمنتوری

  109. (در ۰۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۱۳ ب٫ظ)

    غمگین ترین خبری ک خوندم…کم مونده بود گریه کنم از ناراحتی…دمتون گرم.خسته نباشید

  110. Avatar photo
    (در ۰۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۰۱ ب٫ظ)

    اینجا اولین تجربه من از دنیای اینترنت بود حتی اولین دوست دخترمو اینجا باهاش اشنا شدم? مرسی بابت اینهمه خاطرات مرسی???

  111. (در ۰۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۵۱ ق٫ظ)

    من از دبیرستان با هری پاتر آشنا شدم و کتابها رو خوندم و اون سالها بهترین سالهای زندگیم بود. از همون اول این سایت رو پیدا و دنبال کردم. هیچوقت پستی نذاشتم ولی همیشه در سکوت خاطره بازی میکردم و اینجا همیشه دلخوشیم بود چون همیشه بود وقتی دیگه جای دیگه ای نمونده بود. همیشه پس ذهنم انتظار این خبر رو میکشیدم و هر بار که از دلتنگی سایت رو باز میکردم خوشحال میشدم که هنوز هست، با این همه شکه شدم اینبار و غم وجودم رو فرا گرفت. انگار که تازه متوجه تموم شدن خیلی چیزا و شروع پیری شدم! الان در آستانه ۳۵ سالگی هری پاتر هنوز برام تازگی داره و شما بخش بزرگی از خاطرتم باهاش هستید. دلم نیومد این آخرین پیام رو نذارم. امیدوارم همیشه سلامت و خوش باشید و اینجا تا آخر عمر ما پابرجا بمونه و مکانی برای خاطره بازی. گرچه فقط آنچه آغاز ندارد نپذیرد انجام! پس باید انتظار بسته شدن این رو هم داشته باشیم.
    ممنون بابت همه این سالها و همه خوبیهای بی منت شما.

  112. (در ۰۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۰:۱۹ ق٫ظ)

    خداحافظ امید. حسین. میلاد. علی…
    دلم واستون تنگ می شه. زیاد.
    اون قدری خاطره دارم ازینجا که نمی تونم هیچی بنویسم الآن. سخته نوشتن. یاد بچگی هامون به خیر. یاد نوجوانی هامون. یاد انجمن. یاد شبای اکران. یاد روز افتتاح پاتر مور. یاد میتینگا. یاد روزی که هک شد دمنتور. یاد سیزده آوریلا. یاد مدل موهای جدید اما! :)))

    اینا واسه من یکی هیچ وقت تکرار نمی شه. خیلی وقتا خودمو تو خلوت خودم پیدا می کنم در حالی که دارم به دوران خوشی که اینجا داشتم فکر می کنم در سکوت و مثل فیلما یه لبخند غریبی روی لب هام هست. انگار دور شومینه ی گریفندور نشسته باشم و از پنجره برف بیاد و نوشیدنی کره ای تو دستام باشه.
    واسه یه سری از بچه های انجمن پیام گذاشته بودم ده سال بعد بره دستشون و تلنگر بخورن. ولی الآن دیگه با توجه به این خبر منتفیه.
    از بچه های زمان من هم انگاری دیگه کسی اینجا نمونده. خیلی کم کامنت گذاشتم ولی کلی اسم تو ذهنم وول می خورند. کلی ماجرا. کلی داستان.
    حقیقت تلخیه که موعد چال شدنشون رسیده و هر کدوممون یه تکه ای از استخوان هاش رو به خاطر می آریم فقط.
    منم الآن رسما حکم اون اسنیچه رو دارم.
    یادتونه؟ : “من آخر باز می شوم.”
    هیچ وقت هم گروه بندی نشدم. همیشه رنگ اکانتم سفید موند.
    راستی! هنوزم که هنوزه از ایمیل یوزر دمنتورم استفاده می کنم همه جا. با افتخار. هنوزم یه پاتر هد دو آتیشه ام و نگذاشتم بزرگ شدنم چیزی رو عوض کنه بر خلاف خیلی از بچه های سایت که بودن و رفتن و فراموش کردند چون هری پاتر یه اقتضای سن بود براشون نه یه ایمان.
    به من بار ها گفتن هری پاتر از سرم می افته. نیفتاد. خودم عوض شدم ولی هری پاتر رو همه جا با خودم کشیدم. هنوز حسم حس روز اول دقیقه ی اوله، هیچ کس هم نمی فهمه ایمیلی که همه جا استفاده ش می کنم یعنی چی. یه رمزه بین من و دمنتوری ها. تا ابد.

    ممنونم بابت این همه خاطره. ممنونم بابت تیم خفن ادمینا. ممنونم از این همه استقامت بی چشم داشت. اتحادتان ستودنی بود. انرژی تان بی مثااااااااال بود. بی همتا بودید.
    سلامت باشید همه تان ادمینای دمنتور. و سبز. خیلی سبز. و شاد. خیلی شاد.
    خداحافظ دمنتور.
    خداحافظ دیوانه ساز ایرانی.
    *بوسه ی دیوانه ساز*
    *بیرون کشیده شدن روح*

    • (در ۰۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱۰:۰۴ ق٫ظ)

      هری پاتر هیچ وقت فراموش نمیشه
      حتی تا آخر عمر
      حتی وقتی که پیرمرد یا پیرزن شدیم
      هری پاتر یه داستان نبود، یه جادوی بزرگ بود
      Always

    • (در ۰۳ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۴۰ ق٫ظ)

      چقدر زندگی پاترهدی ما دو نفر به هم شباهت داره

  113. (در ۰۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۵۸ ب٫ظ)

    دمنتور برای ما ایرانی‌ها مثل یه دریچه بودبه دنیای جادویی که رویاهامون توش شکل میگرفت….
    خوشحالم که بعدا باز میتونم بیام اینجا و خاطره بازی کنم و ناراحت که دیگه پیام جدیدی ازتون برام نمیاد…
    ولی کاش هر وقت فیلم های بعدی fantastic beasts منتشر شد، لینک دانلود و زیرنویس‌هاشون رو برامون بذارید.

  114. (در ۰۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۲۹ ب٫ظ)

    درود بر شما خب من خواهش میکنم جون بچه ات این سایت نبند من میتونم به عنوان مدیر ۲۴ ساعته فعالیت کنم بمانید این همه پاتر هد رو نا امید نکنید .

  115. (در ۰۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۸:۳۲ ب٫ظ)

    اگه بخوام چند تا از بهترین روز های عمرمو کنار هم بذارم یکیش قطعا سال های ۹۱ تا ۹۲ که تو انجمن عضو بودمه . سال هایی که باید برای کنکور خودمو آماده می کردم ولی همه فکر و ذهنم اینجا بود . با اون بک گراند مشکیش واقعا خونه دومم بود . حتی اگه هیچ کاری هم نداشتم و زل می زدم صفحه ی اولش و آنلاین هارو می دیدم آرامش خاصی داشت .
    خیلی سایت قویی بود اعضاش روز به روز بیشتر می شدند و با علاقه فعالیت می کردند . یادمه پنج شنبه ها ویدیو هایی از تیکه هایی از فیلم همراه با موزیک خارجی آماده می شد این قسمت رو خیلی دوست داشتم و هر هفته منتظرش بودم .
    من تا قبل از دمتور با فضای مجازی آشنا نبودم .خیلی چیزا یاد گرفتم .چه جوری بنویسم چه طور ارتباط برقرار کنم آپلود اینا همه رو تو دمنتور و اعضاش یاد گرفتم.
    وقتی اسممو تو رادیو دمنتور به عنوان کاربر برتر خونده شد .هه .خوش حالیم بی اندازه بود … یا وقتی یکی از مسابقه های تابستونی رو بردم ( هنوزم پازلی که به عنوان جایزه گرفتم رو دارم عکسی از هری رون و هرمیون گوشش نوشته دمنتور ) .. وقتی تو اکران هری پاتر تهران گردهمایی قرار بود تشکیل بشه چقدر اصرار و دعوا کردم میخوام برم تهران .چقدر ناراحت شدم نتونستم برم . هر چی فکر می کنم خاطرات بیشتری میاد ..
    سال های ۹۱ و ۹۲ با نام دمنتور تو تقویمم ثبت شد راستش تصورم این بود ۱۰ سال دیگ .۲۰ سال دیگه همچنان تو دمنتورم … هه فکرشم نمی کردم این طوری شه .به قول استاد ابتهاج اون موقع نمی دونستم معنی هرگز رو … سال های بعدش با این که کنکور داشتم و درس و دانشگاه ولی به خاطر دینی که به دمنتور داشتم همیشه سعی کردم باشم . فکر کنم تا آخر انجمن منو میشناختن بچه هایی که جدید عضو شدن بعضی هاشون خیلی فوق العاده بودند . تو سال های ۹۰ ۹۱ عضو می شدند چه کارهایی که نمیکردند .
    اگه میشد تا صبح می نوشتم و خیلی چیزا برای گفتن بود … ولی اینجا جاش نیست با اینکه احتمالا آخرین کامنتم تو دمنتوره . دلم گرفت یکم . خیلی فوق العاده بودید این همه سال .
    با اینکه ما هوادارای هری پاتر هممون با مفهوم always آشنایی داریم ولی با اکران آخرین فیلم هری پاتر قابل پیش بینی بود که دیگه مثل اون موقع ها نباشه
    دمنتور
    دمنتور
    دمنتور

  116. Avatar photo
    (در ۰۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۴۸ ب٫ظ)

    دیروز کامنت گذاشتم اما به عنوان مهمان وارد شده بودم دلم گفت با حساب کاربریم وارد بشم شاید ایت اخرین کامنت من باشه
    سال ۸۴ زمانی که ۲۴ ساله بودم و یک پسر دوساله داشتم با دمنتور اشنا شدم . حالا ۴۰ ساله هستم
      ممنون که خاطرات خوب هری رو برای من ماندگار کردین . زمانی که اولین کتاب هری رو خوندم ۱۸ ساله بودم و پاتر هد شدن من ، برای دیگران خنده دار بود ، ممنون که دنیای جادویی رو برای من واقعی کردین . باور داشتن دنیای جادویی ربطی به سن و سال نداره . از جوانی تا آغاز میان سالی با شنا همراه بودم ، هر جا که هستین همیشه دلتون شاد باشه
    Hogwarts is my home…

  117. (در ۰۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۵۱ ب٫ظ)

    شماها تنها امید پاترهدای ایرانی بودین….

  118. (در ۰۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۴۵ ب٫ظ)

    کاش زودتر اینجارو پیدا کرده بودم…..
    ولی همونقدری هم که میشناختمتون، بهترین بودین و هستین..
    و خاطره های خیلی خوبی دارم
    ولی این واقغا غم انگیز بود…

  119. (در ۰۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۵۸ ب٫ظ)

    واقعا تصمیم بچه گانه و احمقانه ایه! این وب سایت دیگه فقط مطعلق به شما نیس! مال همه اعضا و طرفداراشه! اصلا حق انجام این کارو نداشتین! اگرم می‌خواستین این کارو بکنین باید سایتو به کس دیگه ای واگذار میکردین تا فعالیتشو همچنان عاشقانه ادامه بده!

  120. (در ۰۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۳۴ ب٫ظ)

    مای گاااااااددد ننههه واییی واییی نهههه چرا اخههههه نه نه نهههه ما دیر پاتر هد شدیم۴ ساله نباید به این زودی برین کلشک از داخل همین اغضا ی سایت ادمین انتخاب میکردین شما برین ما دیگه کجا اخبارو دنبال کنیم حرف بزنیمو…?????????????????????????

  121. (در ۰۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱۰:۵۳ ق٫ظ)

    من دیر با اینجا اشنا شدم و حدودا سه سال میشه، حیفه تموم بشه، لطفا فراخوان ادمین بدین، اینجا بره خیلی خیلی خیلی حیفه.
    لطفا اینجوری تموم نشه.

  122. (در ۰۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۱۴ ق٫ظ)

    سلام خیلی ناراحت کنندست که این همه زحمت کشیده شده پای این سایت و به قول معروف دنیای جادو با این اطلاعیه از بین بره لطفا فراخوان ادمین بدین و بعضی موقع ها هم خودتون نظارت کنید من مطئنم هستند پاتر هد هایی که دوست دارن تو این حیطه فعالیت کنند و اجازه ندن چراغ اینجا خاموش شه
    دوستان لطفا رای بدید شاید ادمین ها یه فکری کردند

  123. (در ۰۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۸:۴۵ ق٫ظ)

    ?????خیلی غم انگیزه?????

  124. (در ۰۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۲۸ ق٫ظ)

    از تابستان سال ۹۱ با دنیای جادوگری و دمنتور آشنا شدم و بهترین لحظه های عمرم لحظه هایی بوده که در سایت دمنتور پرسه می زدم و خواهد بود. واقعا دنیا داره رو سرم خراب میشه. خواهش می کنم سایت رو تعطیل نکنید. اگر وقت کافی برای اداره سایت ندارید این کار رو به پاترهد های دیگر بگذارید. التماس می کنم?

  125. (در ۰۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۰:۵۵ ق٫ظ)

    خیلی ناراحت کننده است
    می خوام گریه کنم

  126. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۱۱:۵۴ ب٫ظ)

    به امید اینکه بازم برگردین

  127. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۱۱:۱۵ ب٫ظ)

    حدودا چهارده پونزده سال پیش (اتفاقا تیرماه) اولین بار با سایتتون آشنا شدم، دوازده سالم بود. یه هدر قرمز داشتید و روزی بیست بار با اخبار های به روز و معتبر سایت به روز میشد، یه گالری خفن و یه عالمه ویدیو ادیت هری پاتری به اسم هری پاتر برای همیشه داشتید که با آهنگ های فارسی ساخته بودید. توسط سایت شما من با وبسایت های دیگه هری پاتری مثل جادوگران آشنا شدم.
    اولین انجمنی که فعالیت داشتم توش، اولین ویدیو ادیتی که به عمرم تماشا کردم متعلق به این سایت بود. توسط این سایت من اصلا اینترنتو فراتر از سایت های جوک و اینا شناختم. از همون تاریخ این سایت شد پاتوق من. تقریبا همیشه اینجا پلاس بودم.
    مرسی بابت این همه سال، مرسی بابت تمام چیزایی که باعثشون شدید از چیزایی که یادگرفتم تا زمانی که داشتم تا دوستی هایی که تا همین لحظه ادامه پیدا کرده
    اینجا درست مثل هاگوارتز برام با ارزش بوده و هست. دوستتون دارم و بازهم مرسی.
    سال ها بود با این اسم کامنت نذاشته بودم (تو هیچ سایتی) ولی از اون جایی که این اولین اسم مستعار من در اولین سایت من بود، فکر میکنم باید با همین اسم کامنت بذارم

  128. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۱۰:۴۲ ب٫ظ)

    خیلی دوستون داریم. اینو از طرف تمام پاترهدا میگم. ای کاش پایان اینطوری نبود
    همیشه تو یادمون هستین

  129. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۱۰:۱۹ ب٫ظ)

    درک می کنم که مسئولیت های زیادی دارین تو زندگی ولی حیفه چراغ دمنتور خاموش بشه
    شما که سایت رو نگه می دارین و هزینه اش رو میدین ، حداقل چند ادمین علاقه مند از نسل جوان تر انتخاب کنید تا سایت رو به روز نگه دارند

  130. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۱۶ ب٫ظ)

    من از زمان omidkorat.com (یا همچین چیزی) دنبالتون میکردم.
    ممنون به خاطر همه خاطرات خوب. ایشالا هر جا هستین خوش باشین. ?

  131. Avatar photo
    (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۹:۰۰ ب٫ظ)

    دلتنگم و دلتنگ نبودی که بدانی چه کشیدم ! :)….
    بهترین بودین
    بهترین هستین
    و قطعا بهترین خواهید موند…..
    ۴۹۰ روز از بسته شدن انجمن گذشتــ و اُمّیدی که برای بازگشت دوبارش داشتم هم گذشتـــ
    هیچوقت فکر نمیکردم که سایت رو ببندین ، فکر میکردم یه مدت میگذره سایت بیشتر بالا میاد بعد کاربرا زیاد میشن و انجمن رو دوباره برمیگردونین
    ولی. . .
    خیلی سخته باور آدم بشکنه :)
    یا به واهی بودن امیدش پی ببره :)
    متاسفم که انقدر دیر با انجمن آشنا شدم . . . انقدر دیــــــر . . . اینجا خونه ی دومِ من و خیلیای دیگه بود
    توی این مدت دوستیای قشنگی به وجود اومد ، دعوا ها و دلشکستگی ها ، قهر ها و آشتی ها ، دلسردی ها و دلگرمی ها. . . همه و همش باعثش شما بودین و از این بابت واقعا عاشقِ خودتون و سایتتون هستم و میمونم …..
    مطمئن باشین همیشه و همیشه یه گوشه ای از قلبم متعلق به شما خواهد بود .
    برای همیشه پایدار باشین …
    _” تاریخ تکرار میشه”
    This is not the end :) ♠

  132. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۷:۳۹ ب٫ظ)

    من دو ساله که با دمنتور آشنا شدم اونم از طریق اینستا
    باوجودی که من کودکیمو دور از نت و اینا بودم و حسرت میخورم که از چنین خاطراتی که خیلی از دوستان دارن محروم بودم
    ولی توی این دوسال خیلی از مطالبتون لذت بردم و بنظرم شما شایسته یه تشویق جانانه هستید?

  133. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۳۹ ب٫ظ)

    واقعا گریم گرفته
    و هرچه بزرگتر میشویم دنیایمان کوچکتر میشود

  134. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۲۹ ب٫ظ)

    دمتون گرم … ای کاش بدین به بقیه پاتر هد ها ادارش کنن… تورو خدا نبندینش

  135. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۲۱ ب٫ظ)

    وااااای نههههه ?? خیلی سخته اینجوری ک سایت رو تعطیل میکنین ? ما خیلی خاطره داریم ، حق هم دارین این روزا کارها و مشغله های فکری زیاد شده ولی کاش تموم نمیکردینردلمونذخیلییییی تنگ میشه من ۴ ساله با دمنتور بودم ??

  136. Avatar photo
    (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۱۸ ب٫ظ)

    توی سال هایی که نه تلگرام بود نه اینستاگرام نه سایت درست و حسابی و هیچ راه ارتباطی و اخباری نداشتیم. این دمنتور بود که برامون شادی بی نهایتی آورد. تریلرها، ترجمه های عالی، عکس های با کیفیت، اخبار و همه چی. من ۳۲ سالم شده ولی هنوزم با دمنتور حس جوانی دارم. شما توی روزای قدیم ما خاطرات فوق العاده ای ساختین. عالی بودین.  روزی که ازدواج کنم برای بچه هام هر وقت با دنیای هری پاتر آشناشون کنم از دمنتور میگم و امید کرات و حسین غریبی و همه ی بچه هایی که برامون خاطره ساختن و دنیای هری پاترو از کتاب به فیلما و عکس ها و اخبار کشوندن. ما دمنتور رو زندگی کردیم. با کامنت ها با همه ی طرفدارا ارتباط برقرار کردیم… اون زمان اینترنت دایال آپ و بود جونمون بالا میومد و ساعت ها پای لود شدن میموندیم و انقدر ذوق ورود به دمنتورو داشتیم که اصلا نمیفهمیدیم پای کامپیوتر خشک شدیم!
    چه نسل خوشبختی بودیم ما که دمنتور داشتیم و حالا بچه های ما میان به سایت و آرشیو خاطرات ما سر میزنن.
    ازتون ممنونیم. میدونم که همه ی شماها یا تحصیلکرده شدین و یا یه گوشه ای ازدواج کردین و مشغله دارین.
    حس غریبی دارم. حس میکنم دارم عزیزمو ازدست میدم. حس جدا شدن قسمتی از روحمو دارم…
    احساس میکنم زندگی چقدر سخت و ترسناک و بی رحمه. چطور با مشغله هاش داره دارایی های قشنگمونو ازمون میگیره. نمیخوام ازتون جدا شم… اگر درک مشغله هاتون نبود التماس میکردیم که سایتو متروکه نکنین..
    دلم میخواد داد بزنم تو رو خدا نرید… تو رو خدا تموم نکنید این دنیای قشنگو… تو رو خدا زیر خروارها مشکلات زندگی دفن نشید و روزمرگی داغونتون نکنه که ما رو تنها بزارید…
    نمیخوام ازتون جدا شیم… نمیخوایم برید… دوستتون داریم…. نمیخوایم بزرگ شیم….
    خدایا… ??????

  137. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۱۷ ب٫ظ)

    واقعا از شما بخاطر زحماتتون ممنونم فک کنم شما تنها سایت طرفدار هری پاتر بودین که فقط به عشق هری پاتر پست میزاشتید چون تو این چند سالی که من دنبالتون میکنم یادم نمیاد هیچ تبلیغی گذاشته باشید امیدوارم تو زندگی تون موفق باشید

  138. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۱۶ ب٫ظ)

    خب سالی یه پست بزاریددد
    ففط نبندید
    دو سال مونده به پخش فیلم سوم،برای شما سخته که دو سال سایتو اونم وقتی خبر خاصی نیست باز نگه دارید …همه درک میکنیم اگه پستی نزارید
    فقط سایتو نبندید خواهش میکنممم

  139. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۶:۱۵ ب٫ظ)

    واقعا از زحماتتون ممنونم که اینقدر زحمت کشیدید فک کنم شما تنها سایت طرفدار هری پاتر بودین که فقط به عشق هری پاتر پست میزاشتید چون تو این چند سالی که دنبالتون میکنم یادم نمیاد هیچ تبلیغی گذاشته باشید امید وارم تو زندگی تون موفق باشید?

  140. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۴:۴۷ ب٫ظ)

    یعنی سالی یه دونه مطلب/پست جدید هم نمیتونید بذارید؟

    از بهترین ها در دنیای هری پاتر برای ما فارسی زبان ها ، دلمون براتون تنگ میشه :*

  141. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۴:۰۹ ب٫ظ)

    دمنتور زمانی تنها دوست من بود. بابت همه چیز ممنون :)

  142. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۴۷ ب٫ظ)

    من با دمنتور کودکیمو تموم کردم نوجوونیمو گذروندم و جوانیمو شروع کردم.
    بهترین دوستای مجازی عالم رو پیدا کردم.

  143. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۳۳ ب٫ظ)

    من ۸ ساله که با سایت دمنتور خاطره دارم و واقعا برام سخته که قبول کنم همه چی یه روز تموم میشه حتی دمنتور با این همه سال فعالیتش. دلم نمیخواد باورش کنم. دوست دارم هنوز امیدوار باشم که برمیگردید. من دوستای خیلی خوبی اینجا پیدا کردم. اون موقع ها منِ ۱۳ ساله با اشتیاق خبرهای جدید رو میخوند و کیف میکرد از اینکه کلی آدم عین خودش اینجا فعالیت میکنن. دمنتور یه پناهگاه بود برای فرار از ماگل هایی که خارج از این دنیا بودن و ما رو درک نمیکردن. شما نقش خیلی بزرگی توی زندگی پاترهدهای ایرانی داشتین. بابت همه‌ی زحمات و فعالیت‌هاتون ممنون.
    تا عشق و امیدی هست، چه باک از بوسه‌ی دیوانه سازان؟ :)

  144. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۱۶ ب٫ظ)

    زندگی همچنان جریان داره و این آخر ماجرا نیست دوستان هری پاتر یک شخصیت بود که تا ابد ماندگاره و یاد و خاطرشو نمیشه از ذهن ها پاک کرد
    همچنین
    دنیای جادوگری رو هنوز میشه یافت…جی کی رولینگ یه سبک آفرید تو دنیای فیلم سازی و کتاب ها اونم دنیای جادوگری بود…
    پس هنوزم میشه همچین فیلمایی پیدا کرد جنایات گریند… هنوز ادامه داره و تموم نشده….
    ولی در کل ممنون از دمنتور ما احساساتمونو با دمنتور کنترل کردیم چون اگه دمنتور نبود شاید من خودم الان دیوونه شده بودم ولی اینجا با کسایی مثل خودم آشنا شدم که علایقمون یکی بود…
    الان هری پاتر همونی هست که هست(منظور شخصیت هری پاتر)ولی همه ما از دوران نوجوانی به جوانی رسیدیم و جوونامونم دارن پیر میشن…

  145. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۰۹ ب٫ظ)

    به نظر من با این دیدگاه ها که من خوندم میشه وب سایت رو واگذار کرد به نیروی جوان تر با این که هیچ کس جای شما رو نمیگیره
    پاتر هد یک ایده شده و ایده ها همیشه باقی میمونن
    از شما هم بابت تلاش و کارکرد واقا واقا وقا بی نظیرتون در این سال ها خیلی خیلی سپاس گذاریم

  146. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۰۹ ب٫ظ)

    توی سال هایی که نه تلگرام بود نه اینستاگرام نه سایت درست و حسابی و هیچ راه ارتباطی و اخباری نداشتیم. این دمنتور بود که برامون شادی بی نهایتی آورد. تریلرها، ترجمه های عالی، عکس های با کیفیت، اخبار و همه چی. من ۳۲ سالم شده ولی هنوزم با دمنتور حس جوانی دارم. شما توی روزای قدیم ما خاطرات فدق العاده ای ساختین. عالی بودین. روزی که ازدواج کنم برای بچه هام هر وقت با دنیای هری پاتر آشناشون کنم از دمنتور میگم و امید کرات و حسین غریبی و همه ی بچه هایی که برامون خاطره ساختن و دنیای هری پاترو از کتاب به فیلما و عکس ها و اخبار کشوندن. ما دمنتور زندگی کردیم. با کامنت ها با همه ی طرفدارا ارتباط برقرار کردیم… اون زمان اینترنت دایال آپ و بود جونمون بالا میومد و ساعت ها پای لود شدن میموندیم و انقدر ذوق ورود به دمنتورو داشتیم که اصلا نمیفهمیدیم پای کامپیوتر خشک شدیم!
    چه نسل خوشبختی بودیم ما که دمنتور داشتیم و حالا بچه های ما میان به سایت و آرشیو خاطرات ما سر میزنن.
    ازتون ممنونیم. میدونم که همه ی شماها یا تحصیلکرده شدین و یا یه گوشه ای ازدواج کردین و مشغله دارین.
    حس غریبی دارم. حس میکنم دارم عزیزمو ازدست میدم. حس جدا شدن قسمتی از روحمو دارم…
    احساس میکنم زندگی چقدر سخت و ترسناک و بی رحمه. چطور با مشغله هاش داره دارایی های قشنگمونو ازمون میگیره. نمیخوام ازتون جدا شم… اگر درک مشغله هاتون نبود التماس میکردیم که سایتو متروکه نکنین..
    دلم میخواد داد بزنم تو رو خدا نرید… تو رو خدا تموم نکنید این دنیای قشنگو… تو رو خدا زیر خروارها مشکلات زندگی دفن نشید و روزمرگی داغونتون نکنه که ما رو تنها بزارید…
    نمیخوام ازتون جدا شیم… نمیخوایم برید… دوستتون داریم…. نمیخوایم بزرگ شیم….
    خدایا… ??????

  147. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۰۲ ب٫ظ)

    خیلی ناراحت شدم، میخواستم از خاطره هایی که برامون رقم زدید بنویسم ولی واقعا نمیدونم از کدومش بگم فقط میتونم بگم گم، ممنون به خاطر همه چیز ??

  148. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۰۰ ب٫ظ)

    کم باشین ولی باشین

  149. Avatar photo
    (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۵۳ ب٫ظ)

    بعد از این همه سال ، چه غم انگیز . ممنون برای همه چی و هر جا هستین موفق باشین

    • (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۵۶ ب٫ظ)

      کاملا درکتون میکنم. سن بالاتر و مشغله های مهم تر.

  150. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۵۲ ب٫ظ)

    موقع افتتاح دمنتور ۹ ساله بودم.
    حالا ۲۳ ساله ام
    و همه‌ی این سال‌های خوب هری پاترخوانی…

  151. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۴۸ ب٫ظ)

    با ارزوی موفقیت برای شما
    ممنون از همه زحماتتون.

  152. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۴۴ ب٫ظ)

    دمنتور یه چیز خاص بود برامون،من وقتی هری پاتر تموم شد اونقدر ناراحت نشدم که الان هستم.خیلی خوب میشه که دمنتتور رو نبندید و به بقیه پاترهد های جوان بدید که اداره کنن،شاید یروز از مشغله شما کم بشه و بتونید دوباره برگردید!
    جادوی واقعی پاترهد های ایرانی شما بودید….

    • (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۳:۱۰ ب٫ظ)

      کاملا درسته. برای تموم شدن هری پاتر به قدر دمنتور ناراحت نشدم. دمنتور خیلی فرق داره… همه ی سالهاییه که گذروندیم…

  153. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۳۵ ب٫ظ)

    وااای واقعا ناراحت شدم. تنها سایت ایرانی بودین که همه جوره همه چی از هری پاتر میشد اینجا دید و پیدا کرد. یه مرجع تموم عیار بودین. واقعا ممنونم ازتون برای این همه سال زحمت و امیدوارم بتونین مدیرای جدیدی از بین جوونترایی که عشق هری پاتر هستن پیدا کنید و به فعالیتتون ادامه بدید♥️♥️

  154. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۳۵ ب٫ظ)

    Magic is might❤

  155. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۳۴ ب٫ظ)

    دلمون براتون تنگ میشه:(

  156. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۳۲ ب٫ظ)

    چی دارم بگم…
    کارتون منطقی هست واقعیت یا توجه ب شرایط ولی واقعا واسه مایی ک از نوجوانی با هاگوارتز و دمنتور جلو رفتیم دلسرد کنندس ک همه خوشی های ما پله ب پله داره تموم میشه…

    و ی دنیا ممنوووون بخاطر همه چیز ک ب بهترین شکل انجام گرفت و امیدوارم هرجا هستین چ شما چ بقیه ماگول ها و بعضا ویزارد ها، همه موفق باشین…?✌

  157. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۳۱ ب٫ظ)

    زمانی که این سایت افتتاح شد من ۲۶ ساله بودم و یک پسر دوساله داشتم الان ۴۰ ساله هستم . و ممنون که خاطرات خوب هری رو برلی من ماندگار کردین زمانی که اولین کتاب هری رو خوندم ۱۸ ساله بودم و پاتر هد شدن من برای دیگران خنده دار بود ، ممنون که دنیای جادویی رو ب لی من واقعی کردین

    • (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۵:۴۰ ب٫ظ)

      میبینی چه سال هایی رو باهاش گذروندیم؟ باورت میشه انقدر سال گذشته و همه چیز عوض شده کودک ۴۰ ساله…؟
      خیلی سخته باورش… داریم پیر میشیم میبینی…؟
      راست میگی… همه مسخرمون میکردن که هری پاتر میخونیم. ولی کی میدونست ما توی سایت دمنتور دنیا داریم و هم شکل های خودمون همه جمع هستیم و امید و بچه ها جمع کردن ما رو کنار هم…
      یاد روز عکس یادگاری توی ننایشگاه بخیر. وقتی رسیدم دیدم دیر کردم و عکس گرفته شده. چه باذوق همه رو میدیدم توی عکس

  158. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۳۰ ب٫ظ)

    مرسی از همه زحماتتون

  159. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۲۹ ب٫ظ)

    خیلی ناراحت شدم
    دستتون درد نکنه برای سال ها زحماتی که کشیدید
    من حدود ۴ ساله که سایتتون رو میشناسم
    مرسی بابت همه چی
    ولی جدا اگر بحث کمبود نیرو هست من یکی که حاضرم بیام تا این وبسایت قشنگ فعالیتش تموم نشه

  160. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۲۴ ب٫ظ)

    اوووووه . با سپاس بیکران از این همه سال پشتیبانی و ایجاد خانه ای امن برای پاتر هد ها . واقعا جای تاسف داره که تموم شه .

    امیدوارم گزینه ی واگذاری سایت رو مطرح کنید.
    و یا حتی براش مزایده بزارید

  161. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۲۰ ب٫ظ)

    هممون بزرگ شدیم???

  162. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۱۵ ب٫ظ)

    امید و دمنتور عزیز. ممنونم که بیش از یک دهه برامون خاطره ساختی. امید کرات عزیز بهترین لحظات نوجوونی ما رو با اخبار هری پاتر و کلیپ ها و میکس‌های بی‌نظیرت فراموش نشدنی کردی. هربار که خبر از بسته شدن سایت میرسید دلمون میگرفت و قلبمون به درد می اومد که وای این خاطرات داره تموم میشه. تمامی عزیزان دمنتوری هرگز و هرگز فراموشتون نمیکنیم. سپاس سپاس و سپاس ❤❤❤

  163. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۱۵ ب٫ظ)

    واقعا ممنونم از این همه زمانی که بودید و مطالب ارزشمندتون و بیشتر از اون خیلی ممنونم که سایتتون رو نمیبندید که خودش خیلی عالیه و اگرم خواستید دوباره کار کنید حالا به همون احتمال کوچیک امیدوارم اینو درنظر بگیرید که منم برای کمک و ادمین بودن آماده به خدمت هستم
    باتشکر و عشق فراوان

  164. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۱۱ ب٫ظ)

    خدا قوت.
    ان شاءالله توی زندگی شخصی تون هم موفق باشید.

  165. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۰۹ ب٫ظ)

    از ابتدای راه همراهتان بودم خیلی ناراحتم که فعالیت دمنتور پایان یافت بدانید همیشه به عنوان یه گروه و دوست خوب در ذهن ما میمانید
    موفق و پیروز باشید همیشه

  166. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۰۸ ب٫ظ)

    عالی هستید ممنونم برای بدونتون

  167. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۰۸ ب٫ظ)

    حیفه
    ممنونیم بابت این همه سالی که بودین
    من مثلا ده ساله که هستم، یعنی تقریبا نصف عمرم رو با دمنتور گذروندم
    انجمن گفتگو رو که بستین طول کشید یه مقدار تا کنار بیایم و عادت کنیم، الآنم این همینطوری می‌شه ولی خیلی بیشتر طول می‌کشه احتمالا
    خوبه که باز جهت آرشیو نگه می‌دارین سایتو، حداقل یه امیدی هست برامون
    ….
    همین
    ممنون

  168. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۰۷ ب٫ظ)

    سپاس بخاطر تمام تلاشهاتون?????

  169. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۰۶ ب٫ظ)

    خیلی ممنون به خاطر این سالها و‌خاطرات خوبی که ساختید
    من از زمانی که سایت به اسم امید کرات بود دنبالتون میکردم
    یادم‌ نمیره وقتی اسم رو به دیوانه ساز تغییر دادید فیلترتون کردن و با چه سختی دوباره برگشتید و ادامه دادید
    امیدوارم همیشه پایدار و‌موفق باشید در هر کاری که فعالیت میکنید

  170. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۰۳ ب٫ظ)

    رفتن واقعی شما از اینجا وقتیه که هیچکس اینجا بهتون وفادار نمونده باشه.

    خدانگهدارتان

  171. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۵۸ ب٫ظ)

    اگه بشه کانال تون رو به من بدید

  172. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۵۴ ب٫ظ)

    ممنون بابت اونهمه خاطرات خوب

    • (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۲:۲۴ ب٫ظ)

      گریمون گرفت ? هر جا هستین سلامت باشید

    • Avatar photo
      (در ۰۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۱۴ ق٫ظ)

      هیچ وقت یادم نمیره که سال ۹۲ که دمنتور تعطیل شد و تو رادیو دمنتور ۱۴ نامه ی امید و میلاد خونده شد چه حالی داشتم.
      احساسی از بغض،دلتنگی و از دست دادن بود و موقع بازگشت دوباره ی دمنتور چقدر خوشحال شدم…
      امیدوارم که همیشه موفق،سالم و سرحال باشید.
      بخاطر تمام زحمات و دوستی هاتون ممنونیم.
      و به امید بازگشت دوبارتون
      جادو هرگز به پایان نمیرسد❤

  173. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۴۷ ب٫ظ)

    متاسفم.
    و ممنونم برای سال‌ها فعالیت و زدن از زندگی شخصیتون.
    ناراحت‌کننده‌س، واقعا هست. انگار که یک نیرو… یک ارتش افسانه‌ای، داره بعد از مدت‌ها جنگ می‌ره به سمت رستگاری‌ش و خب… این برای بازمونده‌ها و دوستدارانشون واقعا ناراحت‌کننده‌س.
    امیدوارم توی زندگی‌تون موفق باشید. همیشه یادتون باشه که لحظه‌های خیلی خوشی رو برای یک جامعه عظیم به ارمغان آوردین. مدیونتون هستیم.
    خدانگهدار.

  174. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۴۵ ب٫ظ)

    نه خواهش میکنم نرید ما فقط شما رو داریم توی ایران تنها امیدمون شما هستید???بعد از شما ما چیکار کنیم آخه؟

  175. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۴۳ ب٫ظ)

    این وبسایت چیزی بیشتر از یه وبسایته برای خیلی ها نمیتونین این حجم از خاطراتو نادیده بگیرین☹️

  176. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۴۲ ب٫ظ)

    از همون سال ۸۴ دنبالتون میکردم و فکر کنم هم سن باشیم، کتاب ۶ رو چپتر چپتر از اینجا گرفتم تا انگلیسیشو کامل پیدا کردم. ممنون از همه زحمتهای این چند سال با اینکه مثل من دیگه بزرگسال شدید و مشغله داشتید

  177. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۴۱ ب٫ظ)

    هری پاتر وقتی تموم شد با بودن شما حس میکردیم هری پاتر تموم نشده میخواستم بدونم فعالیتتون تو اینستا و تلگرام هم تموم شده؟

  178. (در ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت: ۱:۳۹ ب٫ظ)

    ممنون از سایت خوبتون


نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو در سایت

عبارت یا کلمه مورد نظر خود را وارد کنید:

اشتراک خبرنامه

نشانی email خود را وارد کنید:

 


جهت لغو اشتراک خبرنامه، در پایین ایمیل های ارسالی، روی عبارت Unsubscribe کلیک کنید.