از در 18 شهریور 1385، ساعت: 2:01 ق.ظ، دسته: دنیل ردکلیف

گپ و گفتی با دانیل رادکلیف

وقتی که تو یه اتاق نشستی و داری خودت رو برای مصاحبه با “دانیل رادکلیف” آماده میکنی، چی کار میکنی؟ هیچی – وقتی نیست… حداقل برای من وقت نیست، بطوریکه تا پاش رو میذاره تو اتاق، با حرارت با من سلام علیک میکنه، و بغلم میکنه و البته میدونین بعدش چه اتفاقی میافته دیگه… یه چایی میخوریم. درسته، درسته… اعتراف میکنم – من چای داشتم. ولی اون نوشابه رژیمی داشت.

بقیه در ادامه خبر…

سپتامبر ۲۰۰۵
(جینا، danradcliffe.com)

وقتی که تو
یه اتاق نشستی و داری خودت رو برای مصاحبه با "دانیل رادکلیف" آماده میکنی،
چی کار میکنی؟ هیچی – وقتی نیست… حداقل برای من وقت نیست، بطوریکه تا پاش
رو میذاره تو اتاق، با حرارت
با من سلام علیک میکنه، و بغلم میکنه و البته میدونین
بعدش چه اتفاقی میافته دیگه… یه چایی میخوریم. درسته، درسته… اعتراف میکنم
– من چای داشتم. ولی اون نوشابه رژیمی داشت.

ما یه کارای
متفاوتی برای درست کردن این مصاحبه انجام دادیم که یه کم جالب تر بشه واستون.
من بخش "حقایق" رو از سایت danradcliffe.com
پرینت کردم براش تا خودش روشون فکر کنه و با هم در مورد چیزهای مختلف دیگه
صحبت کنیم. ثابت شده که این تاثیر جالبی روی گفتگو میذاره !

خوب از کجا
شروع کنیم… اوه آره، خوب – بهتره از صفحه "حقایق" که گفتم کارمون رو شروع
کنیم. تا زمانی که "دن" و من این اطلاعات رو میچینیم، "دن" چک میکنه تا مطمئن
بشه این چیز ها درسته یا
براش عوض شده یا نه… (در واقع این صفحه "حقایق" مربوط به علایق دن در دو
سال پیش هست و میخوایم ببینیم حالا دن چه فرق هایی کرده…). اون هنوز هم که
هنوزه کارتون "سیمپسون" ها رو دوست داره، خوب اون یه جستجو گره دیگه.

دیگه چی،
اوه آره – گروه های موسیقی مورد علاقه اش… یه ذره این علایق اش عوض شدن:
گروه های Thrills،
Jet و Darkness
رو دوست دارم.  Jetبه
خاطر احترامی که به "Rolling Stone"
قائلم همین طور اون دو تا گروه دیگه… واقعا کی میتونه بگه… من اونها رو
مدتها پیش از لیستم جدا کردم.

در
بخش "گروه های هاکی مورد علاقه." آره – میدونیم که همیشه معروف ها رو اتفاقی
از بازی های ویدیویی انتخاب میکنه، اما هیچ دلیلی برای این کار نداره. دن توضیح
میده، "من این بازی ویدیوی رو داشتم و همین جوری الکی گفتم ازش خوشم میاد.
من همیشه گرگ ها رو بین حیوون ها دوست داشتم و همیشه وقتی تلویزیون راز بقا
میده میشینم اونها رو می بینم. من همیشه عادت کردم که یه چیزی در مورد گرگ
ها و گرگ های صحرایی امریکایی ببینم و این جور چیزها رو همیشه انتخاب میکنم."

حالا، اینجا
جایی هست که من و دن میخوایم کاری کنیم که شماها قاطی کنین… نه! شوخی کردم
بابا!! در واقع همچین کاری نمیخوایم بکنیم… قسم میخورم… در اصل فکر میکنم،
از وقتی که داریم در مورد صفحه "حقایق" صحبت میکنیم میخواستیم بریم سر بخش
دوم گفتگومون و بعد سومین بخش گفتگومون رو به چیزهای مختلف اختصاص بدیم…
اول – هری پاتر و جام آتش…

دن یه کم
در مورد فیلم برداری صحنه های هزارتو صحبت کرد، گفت که "مایک نیوئل" کارگردان
خیلی با ذوق و علاقمندی هست. "یه صحنه ای بود که مایک میخواست به من نشون بده
که اون رو چی جوری اجرا کنم… خیلی اکشن بود، اما من تو صحنه بودم و داشتم
سعی میکردم از جلوی طلسم هایی که قرار بود از بالا سرم رد بشه جا خالی بدم،
مایک، اومد و یه کم به من نشون داد که چی کار باید بکنم. اون این کار رو کرد،
و این صحنه ای بود که دوقلو های ویزلی هم باید توش همدیگر رو کتک میزدند و
مایک با یکی از دوقلو ها پایین اومد و باهاشون کشتی گرفت. اون قطعا یه کارگردان
دستی هست (یعنی همش از دستاش استفاده میکنه)."

بحث بعدی
که در مورد جام آتش با هم صحبت کردیم صحنه ی "حمام ارشد ها" بود. دن توضیح
داد که چه جوری اون صحنه رو گرفتن، "در حقیقت من ذره ای از اون رو ندیدم…
چون در اصل من با لباس خواب رفتم اون تو و مثلا پایین بدنم ل؟خت بود. در اصل
من دو جفت زیر پوش به رنگ پوست بدن پوشیده بودم که یه جوری بود که هیچ وقت
حاضر نمیشین تنتون کنید! منظورم به اون کسی که اون رو دوخته نیست، اما واقعا
یه خیاط خیلی معروف و ماهر اونها رو دوخته بود."

از دن پرسیدم
اگر طراح لباس، لباس بوکسور ها رو میداد چی، و اون جواب داد، "نه نه، بوکسور
نه، اون بیشتر شبیه لباس شنا بود، زیر پوش ها، و از اون دسته بود… واقعا
تا حالا ندیدم کسی بخواد از اونها تنش کنه! و من از اون دسته بودم که پوشیدم،
و در اصل ذره ای از اون رو ندیدم که بالا تنه ام رو بدون لباس باشه… ولی
بعد از اینکه از حموم اومدم بیرون دیدم. خیلی با "میرتل گریان" جالب در اومد.
واقعا صحنه ی خوبی شد، ولی یه کم عصبی ام کرد وقتی تو سینما دیدم."

بعد
از اینکه دن رو با صحبت در مورد صحنه ی حموم ارشد ها تو جام آتش روی صندلی
الکتریکی گذاشتم، تصمیم گرفتم یه استراحتی بهش بدم و باز برگردیم به همون صفحه
"حقایق" خودمون. کتاب ها – فقط چند تا کتاب جدید به علایق ام اضافه شدن:
"بدوی"
اثر امیل زولا و "بخش هایی از جنگ دان امانیالز ندر" اثر
لوئیس برنیرز.

دن در مورد
کتاب بدوی یه کم برامون توضیح میده، "فوق العاده است، درباره جوامع استخراج
کننده ی معدن در شمال فرانسه و در مورد جنگ و ستیز بین کارگرها و صاحبان زمین
است. خیلی جالبه که نمیگه که کارگرها درست میگن و مدیرانشون اشتباه میکنن یا
مدیران درست میگن و کارگرها اشتباه میکنن. یه تراژدی طبیعی هست که درباره پیکار
و چیزی هست که میگه هیچ کدومشون اشتباه نمی کنن. این فقط یه موقعیتی هست که
هیچ کس نمیتونه کاری برای
کمک کردن به این وضعیت انجام بده و این واقعا کتاب تحریک کننده
ای است. مال بعد از انقلاب فرانسه هست و… من عاشقش هستم…"

دن تابستون
پارسال رفت تو شونزده سالگی، که این به این معنی هست که از این به بعد بیشتر
میتونه سر صحنه فیلم بازی کنه، اما اون تصمیمی بر خلاف این قضیه گرفته، "تا
زمانی که دارم فیلم های هری پاتر رو بازی میکنم، روزهای خیلی قشنگی دارم، فکر
میکنم بهتره همون ساعات قبلی که واقعا واقعا خوب بودن رو رعایت کنم."

چرا نمیخوای
ساعات بیشتری رو کار کنی؟ خوب، چون دن امسال امتحان های مهمی تو مدرسه اش برگزار
میشه. دن باید روی درس ادبیات انگلیسی، تاریخ، و تعلیمات دینی و فلسفه اش این
ترم بیشتر کار کنه. چرا تعلیمات دینی و فلسفی؟

"چون همیشه
این موضوع ها مورد علاقه ی من بودند، وقتی که داری ریاضی حل میکنی شبیه "دو
دو تا چهار تا"، "سه و دو میشه پنج" هست و همیشه جواب رو بهت میدن ولی تو فلسفه
این سوال مطرح نیست که "چرا دو به اضافه ی دو؟" بلکه سوالی که بیان میشه این
هست که "دو چی هست؟" این درس بیشتر در مورد چرایی قضایا و معنی از بحث وجود
هست و برام جالب هستن چون میتونی نظرهای خودت رو واردش کنی و اونها رو بیان
کنی."

اگه صدای مصاحبه کردن ما رو
می شنیدین، می دیدید که ما تو بحث فلسفه غرق شده بودیم تا اونجا که بالاخره
گفتم امسال تو مدرسه ات چه خبره… من میرم مدرسه (منظور جینا، مصاحبه کننده
است) اون هم میره… و بعد بحث تو یه جاهایی در مورد پادشاهان فیلسوف و توضیح
دن در مورد امتحانات مهمش تو مدرسه تموم شد…

"بله! چون دارم در مورد پادشاهان
فیلسوف و دست نشانده هاشون، درس یاد میگیرم و واقعا شیفته اش شده ام. چون از
جایی که ما الان توش هستیم، میتونم اینجا بشینم و این بحث رو بشکافم و باهات
در این مورد بحث کنم و این کار رو خیلی جدی تر از فیلسوف هایی که در موقعیت
بزرگ و بالایی قرار دارن انجام بدم… چون وقتی شما این امتحانات مهمی که امسال
ما تو مدرسه مون داریم رو انجام میدین، عین این میمونه که داری پایان نامه
ات رو می نویسی. حتما باید این امتحاناتم رو قبول بشم تا بتونم سال بعد هم
به مدرسه برم. در واقع این امتحانات جوری هست که میتونی یه جا بشینی و با خیال
راحت بهش فکر کنی و نظرات خودت رو هم داخلش کنی. این مثل امتحانات دیگه نیست.
کاملا با چیزهای دیگه که تا حالا انجام دادین فرق داره. معلممون میگه، "درسته،
این مسئولیت رو قبول کنید و هر جوری که دلتون میخواد انجامش بدین." که این
خیلی مسئولیت بزرگی هست که من قبول کرده ام. همیشه فکر میکنم که نمیتونم مسئولیت
هایی که بهم واگذار میشه رو به درستی انجام بدم…آب نبات، شکلات "مارس بار"
(نام نوعی شکلات)… بله اینها هیچ وقت تغییر نمی کنن !

بله
– در آخر باز دوباره به صفحه "حقایق" برمیگردیم…"مارس بار" هنوز و برای همیشه
از شکلات های مورد علاقه اش هست !!! بعد از اینکه به لیست کشورهایی که تا به
حال رفته، دو کشور دیگه رو هم اضافه کرد، در مورد تجربه هایی که وقتی پنج سالش
بود، تو "ترکیه" پیدا کرد بهم گفت. "فوق العاده بود، در اصل، خیلی با حال بود…
یه بچه بود اونجا که میخواست منو تو آب غرق کنه! خیلی بچه بودم، حدود پنج سال
بیشتر نداشتم. اون بچه هم پنج سالش بود. اون سرم رو گرفت و تو آب نگه داشت
و واقعا داشتم میافتدام تو آب "نه دیگه جالب نیست!" مجبور شدم دست و پا بزنم
و بالاخره به زور بلند شدم. ولی حالم خوب بود بعدش." خوب، فقط برای روشن تر
کردن موضوع باید بگم که – ما اصلا بهش نخندیدیم، ما با هم دیگه خندیدیدم…

خوب میرسیم به… هنرپیشه
های زن – اون به این لیست "Natalie Portman" رو اضافه کرد که واقعا بازیش رو
تحسین میکنه. اون گفت، "خیلی آدم های بزرگی هستن، همشون هم واقعا خوشگلن (بازیگرهای
زن مورد علاقه اش را میگوید)، و واقعا بازی فوق العاده و شگفت انگیزی دارن."

تو مدتی که دن داشت در مورد
استعداد خدادادی "Kirsten Dunst"، "Nicole Kidman" و " Scarlett Johansson"
و چند نفر دیگه صحبت می کرد، ازش پرسیدم فکر میکنی طرفدارانت چقدر ازت انتظار
دارن؟ اون گفت، "راستش من انقدر ها هم به انتظاراتی که بقیه ازم دارن فکر نمی
کنم. فقط فکر میکنم که باید جوری باشم که… خوب باشم. فقط اون کارهایی رو
که میکنم با خودم فکر میکنم بقیه انتظار این کار رو از من دارند یا نه؟ اگر
جواب مثبت باشه، خوب فوق العاده است و اگه جواب منفی باشه، تا زمانی که اون
کاری رو که میخوام بصورت کامل و تا انتها انجام بدم، واقعا خوشحال و امیدوار
کننده هست برام."

مثل همیشه بدون قصد قبلی حرفامون
به بخش تاریک رسید و درباره ی موسیقی باهم حرف زدیم، که اتفاقا به نظر میرسه
تا بحث که به اینجا میرسه جفتمون ذوق میکنیم. صحبت در مورد موسیقی رو با تبلیغات
و نماد های فرهنگ عامه پسند شروع کردیم. نگاه کنید… تو این زمونه اون مسئول
تبلیغات چشماش رو تیز کرده… میدونه من و تو دنبال چه جوری چیزی هستیم. به
قول اون، ۱۶ ساعت وقت لازمه تا بگیم چه چیزایی میخوایم برای گفتن. خب… بذارین
تایم بگیریم که چند ساعت طول میکشه…

دن گفت، "جانی بورل، خارج
از "رازلایت" یه چیزه خیلی جالب گفت. در مورد یه گروهی صحبت میکرد که یه دونه
از آهنگاشون رو داده بدون به یه تبلیغاتچی یا یه همچین چیزی و گفت که اون هم
بابتش مبلغی رو به اونها داد تا از یک آهنگ اونها تو یه دونه از تبلیغ یا همچین
چیزی که میخواد درست کنه استفاده کنه… اون گفت این شانس بزرگه که ممکنه برای
یه گروه پیش بیاد. که مثلا وقتی یه جا یکی عاشق یکی دیگه داره میشه موسیقی
اونها پخش بشه یا کلا موسیقی شون هر جای دیگه ای که پخش بشه. فکر میکنم این
شرم آوره که وقتی مردم یه آهنگ رو گوش میدن و بعد تصمیم میگرن که فقط اگر از
گروه یا اون آهنگشون خوششون اومد از اون به بعد بشینن توی یه تبلیغ یا چیزی
شبیه اش، اون آهنگ رو گوش بدن. این راه گوش دادن به موسیقی نیست. الان موسیقی
پاپ نسبت به دهه ی ۷۰ کاملا دگرگون شده چون فقط کافیه یه کم خوشگل باشی و چند
تا ساز دستت بگیری که به نظر من موسیقی های پاپ امروز مصنوعی و دروغی هستن.
اینجا (در بریتانیا) هر کسی که یه سوپر استار بزرگ و واقعی باشه و اگر واقعا
استعداد داشته باشه میاد و روی موسیقی کار میکنه. که این فوق العاده است. در
واقع من زیاد به عمق این موضوع تا به حال فکر نکرده ام که بخوام نظر کارشناسی
بدم. فکر کنم این از مشکل ترین و پیچیده ترین سوال هایی بوده که تا حالا ازم
پرسیده شده."



امکان ثبت دیدگاه برای این مطلب غیر فعال شده است.

جستجو در سایت

عبارت یا کلمه مورد نظر خود را وارد کنید:

اشتراک خبرنامه

نشانی email خود را وارد کنید:

 


جهت لغو اشتراک خبرنامه، در پایین ایمیل های ارسالی، روی عبارت Unsubscribe کلیک کنید.