بخش هایی دیگر از صحبت های جی.کی.رولینگ در کتاب “تاریخچه هری پاتر” به نویسندگی مدیر سایت TLC، منتشر شده است که در مورد روابط هری و هرمیون با همدیگر و مسائلی در مورد استیو کلاوز، فیلمنامه نویس مجموعه فیلم های هری پاتر است.
این صحبت های جذاب و جدید جی.کی.رولینگ را حتما در ادامه خبر بخوانید…
خیلی سعی کردم که روابط این دو نفر رو ملایم کنم، فکر نکنم فقط به خاطر اینکه بعضی ها یه دید خاصی نسبت به هری و هرمیون دارند، دلیل بشه که دوستی بین اونها صمیمی نباشه یا اینکه لزوما بگیم که دارن به بیراهه میرن. در حقیقت این حرفها رو قبلا به استیو کلاوز که فیلمنامه ی فیلم های پاتر رو مینویسه گفته بودم. استیو در نوشتن فیلنامه این مجموعه بی نهایت باهوش هست و دوست خیلی خوبی هم هست. اون بعد از اینکه کتاب هفتم رو خوند، به من گفت ‘میدونی چیه، فکر میکنم داره بین هری و هرمیون اتفاقی میافته، و نمیدونم که از این اتفاق خوشم میاد یا نه.’
از اولش هم قصدم این بود که هری، یک معشوق واقعی داشته باشه، که دم دستم هم بود، و کسی نبود جز جینی. و رون و هرمیون هم این وسط همش با هم جنگ و دعوا دارند، ولی هر دو طرف مجذوب همدیگه هستند. اونها همیشه در حال دعوا و پرخاشند، همیشه یه اتفاق بد جزئی بود که اونها رو به جون هم بندازه، ولی به طرف همدیگه کشش دارند، و هر کدوم از طرفین چیزی داره که اون یکی بهش محتاج است.
کلاوز در اون مقطع، یک نوع احساس کشش بین اونها درک کرده بود. و فکر میکنم که حق با اونه. لحظاتی وجود دارند که هری و هرمیون با همدیگه ارتباط نزدیکی برقرار میکنند و لحظاتی احساسی هست. اونجایی که هری بالای تپه نشسته و داره اون کتاب رو در مورد دامبلدور و گریندل والد میخونه و هرمیون هم موهای هری رو نوازش میکنه، و اون لحظاتی که این دو با همدیگه در قبرستان قدم میزنند و بازوهای همدیگه رو میگیرند، جزو این مواقع به حساب میاد.
خب حقیقیت این هست که هرمیون لحظاتی رو با هری میگذرونه که رون هرگز نمیتونه خودش رو در این لحظه ها سهیم کنه. رون از اونها دور شد و هرمیون لحظاتی فوق العاده رو با هری شریک شد.
و البته فکر میکنم همه این احساس ها (بعد از بازگشت رون)، از بین رفت.
دیدگاهها
5 پاسخ به “جی.کی.رولینگ از علاقه هری و هرمیون به همدیگر می گوید”
دلم برای رون و جینی سوخت
هری هم ادم ………هستشا
بیچاره جینی :-(
از این احتمال که بین هری و هرمیون در نبود رون چیزی بوده خوشم نمیاد.
این یعنی اگه رون یه ذره دیرتر میومد کابوسش واقعی میشد.
واقعا موافقم. من این اتفاقات رو یه جور خیانت خاموش می دونم
استیو کلاوز باهوشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟