دمنتور

نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۵۷ روز مانده

تنها ۵۷ روز به اکران فیلم سینمایی هری پاتر و یادگاران مرگ باقی مانده است. سایت انگلیسی زبان TLC در ابتکاری تصمیم گرفته هر روز نقل قول هایی از بخش اول هری پاتر و یادگاران مرگ را بنویسد تا رسیدن به روز اکران کاربران با هم در مورد آن گفتگو کنند.

– هری، اگه گفتی چی شده؟
این تانکس بود که از محل نشستن بر روی ماشین لباسشویی انگشت های دست چپش را برای هری تکان تکان می داد و حلقه ای در انگشتش می درخشید.
– ازدواج کردین؟
هری این را گفت و نگاهش را از او به لوپین انداخت.
– متاسفم که نشد تو هم باشی، هری، خیلی بی سر و صدا بود.
– خیلی عالیه. مبارک…

فصل چهارم: هفت پاتر
عکس رنگی این مطلب متعلق به وب سایت جادوگران می باشد.

نظر شما چیست؟
– لوپین در ۳۸ سالگی کشته شد و تانکس هم در ۲۵ سالگی… بعد از خواندن صحنه کشته شدن آنها چه احساسی داشتید؟

دیدگاه‌ها

37 پاسخ به “نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۵۷ روز مانده”

  1. Sajed Snape نیم‌رخ

    نزدیک بود گریه کنم،آخه دلم واسه بچشون سوخت.

  2. Ariana نیم‌رخ
    Ariana

    ناراحت شدم و دلم برای تدی سوخت.

  3. half_bl00d princess نیم‌رخ
    half_bl00d princess

    درود

    مرگشون خیلی ناراحت کننده بود! یک جان فشانی دیگه در راه مبارزه با ولدمورت!

    بدرود

  4. tmahin نیم‌رخ
    tmahin

    از دست رولینگ عصبانی شدم!!!

  5. jasmin نیم‌رخ
    jasmin

    از بازی روزگار دلم گرفت.خیلی غمگین شدم.

  6. tohid نیم‌رخ

    سلام به همگی
    من خیلی نارحت شدم واقعا آنها برای هری خیلی زحمت کشیده بودند ولی دیگه قدرتشون تمام شده بود که دیگه نتونستند محافظت کنند که به همین دلیل زود کشته شدند مثل دامبلدور.

  7. Mari Black نیم‌رخ
    Mari Black

    راستى من سر سن ها یه خرده قاطى کردم چون نمیدونم رو چه حسابى ولى فکر میکردم تو کتاب ۵ تانکس ۱۹ سالش بود. تو کتاب همچین چیزى ندیدید دوستان؟؟؟
    و در ضمن چون جیمز و ریموس همسن بودن جیمز باید در۲۲سالگى مرده باشه نه؟!؟؟. S.O.S. کمک!!!!!! 

  8. Mari Black نیم‌رخ
    Mari Black

    خوب فاجعه بود. از دست رولینگ خیلى عصبانى شدم و خیلى به نظرم بى رحم اومد. آخر کتاب احساس میکردم خیلى بهمون لطف کرده که خود هرى و رون و هرمیون رو زنده نگه داشته!!! آخه درسته که لوپین هم باید میرفت پیش دوستاش ولى تازه به هم رسیده بودند! تدى هم بیچاره مثل هرى شد.
    آخه دابى و هدویگ و کالین کریوى و ((فرد)) بهت چیکار داشتند، رولینگ؟؟؟!!!؟؟؟!!

  9. zoom potter نیم‌رخ

    خیلی ناراحت کننده بودولی من بیشتر دلم واسه پسرشون تدی خیلی سوخت اونم مثل هری یتیم شد

  10. shakiba نیم‌رخ

    به نظر منم قابل پیش بینی بود…هر 4 تا دوست باید میمردن و کشتن لوپین وتانکس بعد از به دنیا اومدن بچه شون ولدمورت رو خیلی بدتر از همیشه نشون داد…
    ولی احساسی که هری داشت بدتر از همه ش بود…خیلی بدجوره که آدم فکر کننه مسبب مرگ کسی شده که دوستش داشته…

  11. shahrokh نیم‌رخ
    shahrokh

    مرگ هایه کتاب 7 به آدم فرصت عکس العمل نمی داد، تو گیر و دار داستان خیلی سری یکی میمرد، لوپین و تانکس هم تیر خلاص بود. مخصوصا لوپین، از دوستای سابق فقط اون مونده بود. هیچی، خفن بغض کردم.

  12. thebrightlord نیم‌رخ
    thebrightlord

    غم انگیز
    ممنون

  13. Dobby نیم‌رخ
    Dobby

    مرگشون یه جور خاصی بود، تو اون شلوغی و گیر و دار یه دفعه خوندیم که جنازه اونها هم کنار بقیه هست!!! یه جور شوک بود، به نظر من خانم رولینگ دیگه زده بود به سیم آخر، اما از نظر من مرگشون قابل پیشبینی هم بود دقیقا همون موقعی که لوپن از هری خواست تا پدرخوانده بچشون بشه. اما فکر نمیکردم مرگشون این مدلی اعلام بشه، هرچی باشه شخصیتهای خیلی تاثیر گذاری بودن تو کل داستان

  14. harry james نیم‌رخ

    برای مرگشون خیلی زود بود آخه تازه بچه دار شده بودن بیچاره ها
    وقتی می خوندم موهام سیخ شد باور نمی کردم دوسه بار خطو خوندم تا برام جا افتاد خیلی ناراحت کننده بود!

  15. snitch_seeker نیم‌رخ

    خیلی خیلی خیلی ناراحت شدم…وقتی داشتم اون قسمتو میخوندم مو های تنم سیخ شدن…مثل بقیه براشون گریه کردم…
    ولی تو کتاب هفتم بیشتر از همه از مرگ فرد و بعدشم دابی شوکه و ناراحت شدم…
    وااای…مودی هم که جای خودشو داشت…
    ممنون

  16. Majedsd نیم‌رخ
    Majedsd

    کباب شدم ……اخه هم دؤ تاشون جوون بودن هم اینکه تازه ازدواج کرده بودن……..و هم اینکه یه روز خوش تو زندکیشون ندیده بودن….ممنون

  17. romina.harry نیم‌رخ
    romina.harry

    خیلی ناراحت شدم درست مثل وقتی که دامبلدور یا سیریوس یا فرد مرد واقعا ناراحت شدم!

  18. wolf نیم‌رخ

    خوب من ناراحت شدم خیلی خیلی ناراحت شدم ………..
    من میرم واسه کشته شدگان گریه کنم

  19. tom_felton نیم‌رخ

    خب خیلی ناراحت کننده بود. مخصوصا این که تدی لوپین تنها میشد.اما اگه بخوایم منصفانه به مرگ های کتاب هری پاتر فکر کنیم همشون همین طوری بودن نه؟؟؟ جیمز…لیلی….سیریوس….دامبلدور…فرد…..
    قبول دارین؟؟

  20. lordsnape نیم‌رخ
    lordsnape

    هیچی.من بیشتر واسه فرد ناراحت بودم

  21. tara نیم‌رخ
    tara

    اولش فکرکردم اشتباه خوندم ولی بعد……این قسمت کتاب واقعا غیر منتظره وتلخ بود اصلا فکرشم نمیکردم . خنده داره ولی مثل این بود که انگاردوتا از دوستامو از دست داده باشم وحشتناک بود.

  22. amir _potter نیم‌رخ
    amir _potter

    واقعا ناراحت شدم!

  23. albus percival نیم‌رخ
    albus percival

    اصلا فکرشم نمیکردم فکر کردم اشتباه خوندم.

  24. آوداکداورا نیم‌رخ

    می خواستم برم ولدمورت رو بگیرم خفش کنم.

  25. مهدی پاتر نیم‌رخ
    مهدی پاتر

    ناراحت شدم.

  26. altair نیم‌رخ
    altair

    ناراحت کننده بود، همین

  27. AMiN 2 نیم‌رخ
    AMiN 2

    خیلی غم انگیز بود.

  28. zeynab_potter نیم‌رخ
    zeynab_potter

    من شوکه شدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! فقط گریه میکردم

  29. HPOTP نیم‌رخ
    HPOTP

    فکر میکنم خانم رولینگ به صورت خیلی غیر منتظره مرگ لوپین و تانکس رو اعلام کرد
    من که خیلی ناراحت شدم و دلم به حالشون سوخت چون تازه بچه دار شده بودن

  30. 3orus نیم‌رخ
    3orus

    من یادم نیس. تو کدوم فصل مردن؟؟؟؟؟

  31. bellatrixlestrange نیم‌رخ
    bellatrixlestrange

    واقعا احساس بدی بم دس داد………………انصاف نبود با اون همه خوبی بمیرن……مردی که مبارزه با دیوانه سازارو یاد هری داد………………..حیف شد…

  32. mili_legolas نیم‌رخ
    mili_legolas

    سلام
    خیلی دردناک بود من هر دو کاراکتر رو تو داستان خیلی دوست داشتم هم ریموس هم تانکس رو وقتی ریموس هری رو به عنوان پدر خوانده بچش انتخاب کرد واقعا درک کردم که ریموس چقدر جیمز و هری رو دوست داشته اما چیزی که خیلی قشنگ بود این بود که پایان این ماجرا سه نفر با سربلندی دوباره کنار هم قرار گرفتن سه تا دوست خیلی خیلی صمیمی جیمز سیریوس و ریموس !!!
    مرسی

  33. sami potter نیم‌رخ
    sami potter

    سلام سلام
    راستش اولش هنگ کردم..ضرورتی نداشت که اینا اینجوری شن…بعدشم گریه م گرفت..خیلی غمناک بود…

  34. layla نیم‌رخ
    layla

    نمی تونستم باور کنم… لحظه ی وحشتناکی بود. به مدت کوتاهی خشک شدم سرجام.

  35. HermioneGrainger نیم‌رخ
    HermioneGrainger

    وقتی خوندمش تمامه بدنم یخ زد!! اصلا باورم نمی شد! دلم بیشتر از همه واسه تد سوخت

  36. E.M نیم‌رخ
    E.M

    با سلام و درود به عاشقان هری پاتر.
    یکی از غم انگیز ترین صفحه ها بود من در ان صفحه به گریه افتادم

  37. mehdi نیم‌رخ
    mehdi

    حس غمی وحشتناک همراه با نفرت وانزجارازولدمورت ومرگخوارانش