از حسین در 01 مهر 1389، ساعت: 10:25 ب.ظ، دسته: نقل قول
تنها ۵۶ روز به اکران فیلم سینمایی هری پاتر و یادگاران مرگ باقی مانده است. سایت انگلیسی زبان TLC در ابتکاری تصمیم گرفته هر روز نقل قول هایی از بخش اول هری پاتر و یادگاران مرگ را بنویسد تا رسیدن به روز اکران کاربران با هم در مورد آن گفتگو کنند.
آن گاه بود که معلوم نشد از کجا و چگونه محاصره شدند. دست کم سی نقابدار شناور در هوا، دایرهای را تشکیل داده و اعضای محفل ناغافل از وسط آن بالا آمده بودند.
جیغ و داد، پرتوی از نور سبز رنگ از هر سو: هاگرید نعرهای زد و موتورسیکلت شروع به چرخیدن کرد. هری دیگر حس جهتیابی اش را از دست داده بود: چراغهای خیابان بالای سرشان بود، از اطرافشان صدای نعره و فریاد میآمد، هری برای حفظ جانش محکم به کابین یدک چسبیده بود. قفس هدویگ، آذرخش و کولهپشتیاش از زیر زانوهایش لغزیدند…
– نه، هدویگ!
جارویش چرخ زنان به سوی زمین رفت، اما وقتی که موتورسیکلت چرخی زد و دوباره صاف شد همین قدر توانست بند کولهپشتی و بالای قفس را به چنگ آورد. لحظهای نفس راحتی کشید و بعد نور سبز رنگ دیگری پدیدار شد.
جغدش جیرجیری کرد و کف قفس افتاد.
فصل چهارم: هفت پاتر
عکس رنگی این مطلب متعلق به وب سایت جادوگران می باشد.
نظر شما چیست؟
– وقتی متوجه مزگ نزدیکترین همدم هری شدید، چه حسی داشتید؟
به خدا دهنم کف کرده بود.باور نمیشد.هدویگ کسی که …
به یاد هدویگ
خیلی ناراحت شدم ولی بعد از مرگ سیریوس و دامبلدور دیگه این چیزا برام عادی شده بود.
آخی من هدویگو خیلی دوست داشتم
حتی وقتی کتابشو میخوندم هم مرگ هدویگ اکمو در آورد
واقعا ناراحت کننده بود حتی من که واسه هیچ کس حتی سیریوس گریه نکردم اشک تو چشام جمع شد آخه هدویگ همدم تنهاییای هری بود!
اخه چرا هدویگ دیگه باید می مرد؟؟؟شاید چون جوآن فکر کرده اگه هری کمتر چیزای دست و پاگیر جلوش باشه راحت تر کارا رو تموم میکنه.
سپاس.
به نظر من واقعا برای هری سخته که مرگ عزیز ترین کسانشو ببینه منم از مرگ هدویگ که یار و غمخوار هری از همون روز اول بود خیلی ناراحت شدم ولی خب چه کنیم دیگه آدم برای شکست دادن دشمن به این قدرتمندی باید از بعضی چیز هاش بگذرد دیگه!
سلام
مسلما منم مثل خیلی های دیگه ناراحت شدم واقعا غم انگیز بود و اینم فهمیدم تا آخر داستان باید منتظر مرگ خیلی های دیگه باشم چون سدریک،سیریوس و دامبلدور تو کتابای قبلی آخر داستان مردن ولی هدویگ تازه فصل 4 بود که مرد
lord voldmort با نظر شما در مورد طرز فکر ولدمورت کاملا موافقم. گل گفتی !!! دامبلدور پدرش دراومد تا به هری ثابت کنه که اشتباه ریدل حقیر ناشی از دست کم گرفتن سایر افراد و موجودات دیگر بود!!!
دو داستان از کریچر رو به یاد بیاریم
1) سیریوس بلک عزیزم که بهش گفت برو بیرون!!!
2) قضیه ی ولدمورت و ریگولس و کریچر!!!!!!!!!!!!!
از اولش انتظار داشتم هری بمیره. به همین خاطر زیاد شوکه نشدم. ولی فصلی که هری داشت به طرف مرگ می رفت خیلی قشنگ بود…
و سر انجام حقیقت رخ نمود با صورت روی فرش خاک آلود دفتری افتاده بود که روزگاری تصور می کرد در آن اسرار پیروزی را می آموزد…..
چیه هی حس سوال می پرسین؟
خب ناراحت شدیم دیگه.
حتما سوال بعدی هم اینه
وقتی مودی مرد چه حسی داشتین؟
بعدیش هم اینه
وقتی اسکریم جیور مرد چه حسی داشتین
و……….
وقتی هدویک مرد خیلی حال کردم……کاشکی هری هم همون جا می مرد……شوخی کردم…جغد ها حیوون های خوبین…خودم یه جوجه جغد دارم…اگه بمیره من هم می میرم
سلام به همگی
من وقتی که مرگ هدویک را شنیدم غش کردم و حالم خراب شد .
و خیلی گریه کردم چون تا آخرین لحظه همیشه کتار هری بود.
اشک تو چشام جمع شد.
واقعا ناراحت کننده بود.
باور کنین گریه ام گرفت!
واقعا” شوکی بود که در حد مرگ سیریوس دردناک بود
altair و کوروش کبیر باید بگم طرز فکر شما دست کمی از طرز فکر لرد سیاه ندارد.
توی این جلد کتاب یه فصل هم آرامش نداشتیم، هری اطرافیانشو از دست میداد و مدام نتها تر میشد، حس خوبی نبود، خانم رولینگ توی این کتاب یه کم بی رحم شده بودن که خوب البته احتمالا لازم بوده ولی سراسر کتاب پر بود از غم و ناراحتی که همش با مرگ هدویگ شروع شد
دوروود بر شما عزیزان.
من ناراحت شدم و دلم به حال حیوان زبان بسته سوخت.
جیگرم کباب شد.ولی مظلوم تر هدویگ،فرد بود.
راستی آقا حسین ممنون!!
bilius و Babak Bazyar عزیز!
کاملا باهاتون موافقم
shakiba عزیز کاملا با حرفت موافقم!!!
قبل از اینکه هدویگ بمیره از دست هری ناراحت بود
sami potter عزیز
معلومه که ضرورتی داشت که هدویگ بمیره
مرگ هدویگ باعث شد هری بیشتر از پیش از ولدمورت متنفر بشه!!!
jasmin عزیز درسته که معلوم نیست هدویگو کی کشته ولی همه این اتفاقات زیر سر ولدمورت هست دیگه
مگه نه؟
دوم اینکه ای کاش هدویگ مثل ققنوس بود
باید بگم دلم خیلی برای هری سوخت .
خب خیلی ناراحت شدم واقعا غیرمنتظره و غم انگیز بود این یکی رو دیگه حدس نمیزدم.
ناراحت کننده بود ولی برای پیش برد داستان به نظر من لازم بود
مطمئنا ارزش یه جغد قابل مقایسه با انسان نیست
منم موافقم
منم با Mari Black موافقم . واقعا رولینگ به هیچکسی رحم نکرد . البته 3 تا مرگ بود که من ترکیدم سرش اولیش سیریوس بود دومیش دابی سومیش که از همه برام درد آورتر بود مرگ فرد بود.
خب واقعا ناراحت کننده بود.اصلا نمیشد فکر کرد که هدویگ بمیره.
یه جوری شوکه شدم که کلا زبونم بند اومد…
هیچ وقت تصورشم نمیکردم که هدویگ هم یه روزی بمیره…
می تونستم چه حسی داشته باشم به جز ناراحتی کسی که تو داستان هر جا بوده هری هم بوده مثه یه انسان و یک از نزدیک ترین شخصیت ها به هریه
درود
باورم نمی شد مرگ هدویگ واقعی باشه! منتظر بودم که هر لحظه دوباره بلند شه!
ولی دیگه مرده بود! یه نفر دیگه جونش رو به خاطر هری فدا کرده بود!
بدرود
بپرم هدویگ رو بگیرم
توی یکی از مصاحبه های رولینگ خوندم که مرگ هدویگ لازم بود چون رولینگ با کشتن هدویگ پایان دوره ی بچگی هری رو نشون داد.هری همیشه هر وقت دلتنگ میشد با هدویگ صحبت میکرد یا اونو نوازش میکرد…
وقتی اون قسمت رو خوندم ناجور دپرس شدم…آخه قبلش هدویگ از دست هری ناراحت بود…با ناراحتی مرد…
jasmin جان رولینگ در سال 87 توی یه مصاحبه که توسط اتشارات بلومزبوری منتشر شده سرنوشت تمام شخصیت هارو توضیح داده بود… حتی گفته بود که ولدمورت برای ساختن جان پیچ ها چه کسانی رو کشته…مثلا گفته بود که دالاهوف ریموس و بلاتریکس تانکس رو کشت و ولدمورت هم هدویگ رو کشت
Ali potter عزیز.مگه هدویگو ولدمورت کشت؟اصلا معلوم نیست چه کسی هدویگو کشته.بیخودی گناه مردمو نشور.در مورد مرگ هدویگ حس خیلی دردناکی داشتم.نمی دونم چی بگم………
همون طور که رولینگ گفته….ولدمورت با کشتن هدویگ نهایت بچگیش رو نشون داد…راستیAli Potter
عزیز دارم با نهایت احترام با شما صحبت میکنم اگه میشه اسمتو عوض کن چون با مال من یکیه و من زودتر اینو انتخاب کردم…وگرنه مجبورم به مدیر سایت اطلاع بدم
من رفتم تو شک خیلی ناراحت شدم
همون لحظه فکر کردم رولینگ می خواد ضمینه سازی کنه برای اتفاقات بدتر
اولش اصلافهمیدم هدویگ مرد ولی بعد خیلی ناراحت شدم
من که بدجور ناراحت شدم!!!!!!! هدویگ تنها همدمی بود که در پرایوت درایو با هری بود و همیشه در غم و خوشحالی و هر جور موقعیتی همدم هذی بود!!!!!!!!!!!!!!
با اجازه مدیرای عزیز سایت و بچه های پیش کسوت!
روپرت گرینیت و بیل نای هم یه فیلم بازی کردن که فکر می کنم تولیدی انگلستان باشه!
Wild Targetاسم این فیلم هست که ژانر طنز داره و روپرت هم یه ریش خفیف گذاشته و الان که تریلرش رو دیدم خوب تونسته از عهده فیلم طنز بر بیاد
تاریخ انتشارش هم 29 اکتبره که تقریبا میشه یه ماه و چند روز دیگه
سلام
مرگ هدویک واقعا غمگین بود و واقعا ناراحت شدم. هدویک تو تمام این سالهای پر دردسر، اما قشنگ با هری بود. یه حیوون کاملا وفادار به صاحبش …
sami potter عزیز در پاسخت باید بگم، هدویک حداقل 6 یا هفت سال داشت … مگه عمر یه جغد چقدر می تونه باشه!؟
پس بالاخره باید می مرد، و خب رولینگم هم دوست داشت اینجا و اینطوری بمیره!
از طرفی هری دیگه نیاز آنچنانی به یه حیوون دست آموز نداشت!
و وقتی که هرمیون با خودش گربه نداشت و رون هم دیکه اون موش گنده اش( پتی گرو) رو نداشت… هری هم لابد نباید حیوونشو میداشت!
اندوه
خیلی ناراحت شدم ماتم برد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یه جغد بود دیگه، احساس خاصی نداره
خوب معلومه که آدم ناراحت میشه ولی انقدر افراد با ارزش مرده بودن که هدویگ زیاد به چشمم نیومد!!
سلام….خیلی خوبه که باز تو جو کتابا قرار میگیریم….ممنون
سلام سلام
همونطور که تو متن کتاب هم نوشته بود،هدویگ در مواقعی که هری پیش دورسلی ها بود،تنها حلقه ی ارتباطی او با دنیای جادویی بود.مرگ هدویگ واقعا سخت بود.خیلی سریع و ناگهانی اتفاق افتاد..در واقع،به نظر من هدویگ اگه به قول”zoom potter”با شکوه میمرد،بهتر بود…که یتس این کارو تو فیلم انجام داد!
به نظرتون چرا هدویگ مرد؟ضرورتی داشت مگه؟؟؟!!
نباید اینطور می شد
جى.کى. رولینگ در کتاب ۷ به هیچکس رحم نکرد. در۴ سدریک، در ۵ سیریوس و ۶ هم که دامبلدور. ولى انگار داشت آماده مون مى کرد واسه کشتارجمعى کتاب ۷ که همه توش مثل نقل و نبات مى مردند. حتى به دابى و هدویگ و کالین کریوى هم رحم نکرد. این کتاب سراپا شوک بود…
ولى فوق العاده بود و خیلى حماسى…
این ایده نقل قول عالیه برامون مثل تجدید خاطره میمونه. مرسى از زحمات شما.
واقعا غم انگیز بود ولی بایدمثل دابی و دیگران با شکوه میمرد
ناراحت شدم ولی خیلی نه…
واقعا غم انگیز بود.هدویگو خیلی دوست داشتم!!
خیلی خیلی غم انگیز بود!!!
شوکه شدم!
درضمن فصل4هفت پاتره نه فصل3(فصل3:عزیمت خانواده ی دورسلی)لطفاًدرستش کنید
دوست داشتم ازشدت ناراحتی فریادبزنم