دمنتور

نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۴۸ روز مانده

در ادامه نقل قول های روزانه دمنتور و در حالی که تنها ۴۸ روز به اکران هفتمین فیلم هری پاتر باقی مانده است، پاراگرافی از فصل ششم کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ را در ادامه با هم می خوانیم. نظرات خود را در مورد این بخش از کتاب بنویسید.

آن ها نتوانسته بودند برای مودی مراسم خاکسپاری برگزار کنند زیرا بیل و لوپین موفق نشده بودند جسد او را بیابند. به دلیل تاریکی و سردرگمی در نبرد، فهمیدن این که جسد او کجا ممکن بود افتاده باشد کار دشواری بود. بیل گفت:
– پیام امروز حتی یک کلمه هم درباره ی مرگ اون یا پیدا شدن جسدش ننوشته. اما این معنی چندانی نداره. این روزها خیلی ساکت نگهش داشته ن.

وقفه ای پیش آمد که در طول آن خانم ویزلی به کمک جادو، بشقاب های خالی را کنار گذاشت و با تارت سیب از مهمان ها پذیرایی کرد.

عکس رنگی این مطلب متعلق به سایت جادوگران است.

نظر شما چیست؟
– محیط خانه ی ویزلی ها و روابط آنها با همدیگر و هری برای شما یادآور چه فضایی است؟
– کشته شدن مودی به نظر شما برای ایجاد هیجان در ابتدای داستان بود یا منطقی به نظر می آمد؟

دیدگاه‌ها

38 پاسخ به “نقل قول روزانه دمنتور تا یادگاران مرگ: ۴۸ روز مانده”

  1. shakibadi1 نیم‌رخ
    shakibadi1

    سلام
    ZOOM POTTER ایده ی جالبی اما به نظر من رولینگ یک عجوبست شاید بتونیم داستان های جادوگری مختلف را به طور مستقل بنویسیم اما هری پاتر رو نه
    (تاکید می کنم این فقط نظر منه)

  2. jasmin نیم‌رخ
    jasmin

    به نظر من فضای گرمی بود و برای هری یک پناهگاه امن بود.
    شوکه کننده بود.

  3. tmahin نیم‌رخ
    tmahin

    ما چه جوری براش بفرستیم؟ zomm potter
    بعدشم ما هر کدوم 100 سال هم فکر کنیم نمی تونیم یک پاراگراف هری پاتر بنویسیم

  4. harriet نیم‌رخ
    harriet

    نقل قولا چی شد…؟؟؟؟
    تو رو خدا زودتر آپ کنید………………………

  5. Mari Black نیم‌رخ
    Mari Black

    شما رو به سبیل سفید و دراز منگوله دار مرلین قسم میدم که یه صفحه رو نقل قول کنید. 3 روزه که دلمون پکیده!!!

  6. zoom potter نیم‌رخ

    با سلام خدمت اقا امید
    میخواستم یه پیشنهاد توپ ارایه بدم . میخواستم بگم که اگه میشه قسمتی رو بزارین که اعضا بتونن در اون داستان هایی در مورد ادامه هری پاتر یا جادو وجادوگری بنویسند ودر اختیار شما بگذارند و شما هم در مورد انها نظر سنجی کنید و در اخر هرهفته هم بهترین رو انتخاب کنید وبرای رولینگ ارسال کنید تا شاید معجزه ای بشه و رولینگ کتاب دیکه ای از هری پاتر یا مرتبط در اون مورد بنویسه و از داستان های ما الهام بگیره اگر دیگر اعضا موافقند حرف بنده را تایید کنند

  7. shakibadi1 نیم‌رخ
    shakibadi1

    1 فضای خانواده ویزلی به خاطر دفاع از هری کمی بحرانیه.
    2 کشته شدنه مودی هم نشان می داد که دوستای هری نسبت به اون چه قدر فداکاران

  8. Ariana نیم‌رخ
    Ariana

    1.فضاش خوب دوستانه و گرم بود.اما خب تقریبا تنها خونه ی جادوگری بود که رولینگ توصیفش کرده بود.
    2.فکر کنم رولینگ می خواست اینو بگه که هر قدر هم کسی قوی و فوق العاده باشه بازم نمی تونه از مرگ فرار کنه.
    مرسی عالی بود.

  9. harrysabz نیم‌رخ

    1-یاد آور بازیه کوودیچ یاد آور گرفتن جن خاکی و خاطرات خوش دیگر
    2-بنظرم میخواست ما رو از اول با تلخی عادت بده

  10. bilius نیم‌رخ

    میگم اصلا سوالا چی بود؟! آهان خب به نظر من محیط خانواده ی ویزلی به آدم یه حس عجیبی میده . مثلا آقای ویزلی چرا از مشنگا خوشش میاد؟ یا چرا با اینکه فرد و جرج انقدر شوخند پرسی انقدر……(اگه آقا امید میذاشت میگفتم یبسه) یا مثلا چرا 6تا پسرن یه دختر؟ یا مثلا…باشه بابا بس میکنم.
    درمورد مرگ مودی بگم بعد از مرگ هدویگ شوک عظیمی بود . ولی خب بدبخت با اونهمه مرگخواری که راهی آزکابان کرده بالاخره یه روز کشته میشد.

  11. ayda نیم‌رخ
    ayda

    i think some one should have died finaly she chose mudi

  12. Mari Black نیم‌رخ
    Mari Black

    یادم رفت بگم که با اینکه سر مرگ مودی ناراحت شدم ولی به نظرم اعصاب خورد کن ترین و غم انگیز ترین قسمت در رابطه با مرگش این بود که همزمان که محفل دنبال جسدش میگشت تا خاکسپاری آبرومندانه براش برگزار کنه وزارتخونه معلوم نیست با جسد چی کار کرد که آمبریج نکبت چشمش رو غنیمت برداشته بود!!!
    در ضمن به نظرم این مرگهای اول داستان یه بار دیگه اون موسیقی معروف فیلم 3 رو یادآوری کردن:
    something wicked this way comes!!!!

  13. zoom potter نیم‌رخ

    یاد اور اولین باریه که هری با خانواده ی ویزلی ملاقات کرد و شیفته محبت انها شد
    در مورد مودی هم باید گفت که مودی ادمی نبود که از اول با هری بوده و ازش مراقبت میکرده از هری پاتر 4 اومد بعدشم دیگه زیاد کاره ای نبود ولی با این وجود دلم براش سوخت و مرگش باعث هیجان در داستان شد

  14. harry james نیم‌رخ

    1. این خونه هری رو به فکر فرو میبرد که اگر مامانو باباش زنده بودن احتمالا دور همدیگه یه همچین زندگی داشتن!
    2. هم هیجان بود و هم اینکه میخواست بگه اتفاقات خطرناکترو جدی تری تو راهه!

  15. Edric Akson نیم‌رخ
    Edric Akson

    1-فضای خانه خیلی دوستانه و صمیمی و پر از ارامش بود و به من حس عجیبی میداد شاید یکی از دلایلش این باشد که این اولین خانه ی جادوگری بود که رولینگ ان را توصیف میکرد.
    2-به نظرم رولینگ میخواست از همون اول بگه”این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست که همه سر بخت واقبال شان زنده بمونند”

  16. Punisher نیم‌رخ
    Punisher

    سلام خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارو شکر که دوباره آپ کردین

  17. Dobby نیم‌رخ
    Dobby

    – فضای خانه همیشه آرامش دهنده بود، دقیقا مثل یک خانه واقعی، اما فکر میکنم در قسمت آخر اونجا هم دیگه آرامش سابق را برای هری نداشت و مثل هر جای دیگه پر تنش بود.
    – سیر کشته شدن اطرافیان هری در ابتدای کتاب شروع شد و تا پایان داستان هم ادامه پیدا کرد، به نظر من کشته شدن مودی در ابتدای داستان نشان از این بود که باید منتظر حوادث ناگوار جدی در ادامه کتاب باشیم، که همینطور هم بود.

  18. Babak Bazyar نیم‌رخ
    Babak Bazyar

    1.فضایی داشت که درش زندگی موج میزد توام با شیطتنت های با نمک دو قلو ها.خدا بیامرزه فردو!
    2.آلستر از نظر من همیشه عجیب بود.هم اون ورودش به داستان که اول قلابی از آب در اومد و هم مرگش که واقعا واسه death eater شکارچی مثله اون افت داشت.

  19. shima نیم‌رخ
    shima

    من فکر می کنم با این که فضای شاد و خیلی خوبی بود و همه با هری مثل یه عضو خانوادشون رفتار می کردند باعث می شد هری با احساس حسرت بیشتری به فکر این بیفته که اگه پدر و مادرش زنده بودند چه زندگی می تونست داشته باشه
    فکر کنم به خاطر هیجان بود چون من اصلا نتونستم با مرگش کنار بیام برای مثال سر مرگ فرد یا لوپین و تانکس من بی نهایت ناراحت شدم ولی برام منطقی بود بالاخره تجربه ی مرگ خوار ها بیشتر یا در نهایت هم اندازه بود ولی مودی این طور نبود ! من همیشه فکر می کردم اگر هم مودی قراره بمیره حداقل باید یه جنگ درست حسابی ( روی زمین) با ولدمورت داشته باشه چون من مودی را خیلی قبول داشتم وحتی اگه در آخر شکست می خورد به نظرم می تونست مدت زیادی با ولدمورت بجنگه نه این که بدون دوئل درست و حسابی از روی جارو بیفته !

  20. moorche_h نیم‌رخ
    moorche_h

    سوال دوم: به نظر من بیشتر واسه هیجان بود. منطقی هم بود جوری نبود که توانایی های جادوگر بزرگی مثل مودی رو ببره زیر سوال.

  21. Sajed Snape نیم‌رخ

    فضای فوق العاده ای بود.
    از همون اول ما رو با اتفاق های بد پیوند داد

  22. shakiba نیم‌رخ

    سلام!
    به نظر هری همیشه خانم ویزلی رو جای مامانش میدونست…همونطوری که خانم ویزلی همیشه میگفت هری مثل پسر خودمونه.ولی من هر وقت هری میرفت خونه ی ویزلی ها یه حس غریبی داشتم…خیلی دوست داشتم هری هم خونه و خانواذه ی خودشو داشت:(
    مرگ مودی بیشتر از اینکه هیجان انگیز باشه منطقی بود…شاید رولینگ میخواست با این کار آدمای بزدلی مثل مانداگاس رو نشون بده…

  23. 7774040 نیم‌رخ
    7774040

    دوروووووووووووووووود.
    آخی. خوب شد بالاخره اومدین. نمیاین نمیاین وقتی ام که می آین پر از خبر های داغ هستینا. دست شما درد نکنه. خدا قوت.
    1- عشق و پشت هم بودن.
    2- هیجان اولیه داستان. خدابیامرز آلستور مرد خوب و مهشری بود.
    بهترین کس برای اداره ی محفل بعد از آلبوس خدابیامرز.
    ممنون از شما.
    زنده باد هری پاتر.
    زنده یاد آلستور مودی.

  24. vinga نیم‌رخ
    vinga

    من هیچ جا رو مثل هاگواترز که عاشقشم دوست ندارم

  25. romina.harry نیم‌رخ
    romina.harry

    1-به نظرم فضاش یادآور اینه که خودشم میتونسه یک پدر ومادری و یک همچین خونه و خونواده ای داشته باشه!!!

  26. 7potters نیم‌رخ

    سلام.چه عجب یادی از ما کردید؟
    1-دومین جایی بود که هری دوست داشت.(بعد از هاگوارتز)
    2-به نظرم کار رولینگ درست بود.اون لحظه باید یه شوک اساسی به خواننده منتقل می شد.

  27. P.A نیم‌رخ
    P.A

    سلام دوستان
    1.من که همیشه دوست داشتم یه دور خونه ویزلی برم چون خیلی باحاله
    2.رولینگ درباره مرگ مودی کاره درست رو انجام داده
    3.دوستان میگم بهتر نبود آیدی های همدیگرو داشتیم بعد یه کانفرنس درباره هری میزاشتبم؟

  28. sirius93 نیم‌رخ
    sirius93

    خونه ویزلی ها که عالیه ولی وقتی داشتم می خوندم مودی مرده دوست داشتم رولینگ رو خفه کنم…..خشن ترین شخصیت هری پاتری بود حیف شد…برای شادی روحش الفاتحه ال صلوات

  29. کوروش کبیر نیم‌رخ

    کشته شدن مودی واقعا عالی بود به محض این که خوندیم مودی مرده همه شوکه زده شدیم.

  30. sami potter نیم‌رخ
    sami potter

    1.فضای خیلی دنج و راحتی که صمیمیت و صداقت توش پر بود…واقعا خونشونو دوس دارم،وقتی تور های مجازی که مربوط به خونه ی ویزلی ها هست رو میبینم،آرامش میده بهم…کلی ذوق می کنم!
    2.منطقی..منطقی…همه چیز رو که نباید با منطق سنجید..به نظر من یه اتفاق غیر قابل باور در لحظه ی اول درک اون،و یه امید بود واسه اینکه آدم فکر کنه که ممکنه هر لحظه به کمک هری،رون و هرمیون بیاد..ولی حیف که هیچ وقت برنگشت و نیومد.

  31. snitch_seeker نیم‌رخ

    ۱.خیلی خیلی خیلی فضای گرمی داشت…به نظر من هم جایی از اونجا نمیتونست برای هری راحت تر و صمیمی تر باشه!!!
    ۲.برا این مورد هم…خیلی خیلی خیلی شوکه شدم…تصور مرگ ماندانگاس فلچرو خیلیییییی بیشتر از بقیه میکردم…ولی مودی نه…به هیچ وجه…خیلی مرد قوی بود…
    ولی نمیدونم اگه مودی نمیمرد چه چیزی میتونس غیر منطقی برسه؟!؟! همین مردنش غیر منطقی بود که منجر به شوک و هیاجانات زیاد شده…
    راستی…برا آپ دوباره ی دمنتور:”صلواااااااااااااات!!!”

  32. harriet نیم‌رخ
    harriet

    کشته شدن مودی هم واسه هیجان بود و هم بالاخره یکی باید کشته بشه تا داستان منطقی تر و واقعی تر بشه…..
    ممنون……………

  33. tik_tak_stop نیم‌رخ
    tik_tak_stop

    راستی ممنون امید که آپ کردی

  34. tik_tak_stop نیم‌رخ
    tik_tak_stop

    سلام
    حس نظر دادن نیست

  35. HermioneGrainger نیم‌رخ
    HermioneGrainger

    فضایه خیلی گرمی داشت!! من واقعا وقتی اون قسمت هایی رو می خوندم که هری خونه ی ویزلی ها بود احساس می کرم از اونجا جایی راحت تر نمی شه بود!
    فکر می کنم هر دو!! ولی بیشتر منطقی بود!
    لطفا دفعه ی بعد انقدر منتظرمون نزارین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  36. mili_legolas نیم‌رخ
    mili_legolas

    سلام
    1– راستش در کل فضای حانه ویزلی ها فضای صمیمی ای بود با وجود خیلی اتفاقایی که تو خونشون می افتاد خیلی گرم و با حال بود ولی در آن حال …
    2– من با mari black عزیز کاملا موافقم همون طور که باسه نقل قول مرگ هدویگ نوشتم با مرگ چشم باباقوری کاملا روشن بود که باید منتظر مرگهای زیادی تو این کتاب باشیم ولی واقعا جای تاسف داشت مودی شخصیت قوی ای توی محفل بود

    مرسی که بلاخره رضایت دادید آپ کنید
    ممنون

  37. Mari Black نیم‌رخ
    Mari Black

    به به سلام خسته نباشید! خوب نگران شده بودیم خوب!!!!
    1)به نظر من یادآور چیزی نبود و کلا جدید و عجیب بود چون با وجود سوگ مودی در حال آماده شدن واسه عروسی بودن!!!
    2
    )والا کتاب 7 ابتدا و انتها نداشت و سرتا پاش مرگ و هیجان و سکته بود! و چون از همون اول هدویگ و مودی رفتن تقریبا فهمیدیم تا آخر کتاب رولینگ میخواد مارم بکشه!!!

  38. tom_felton نیم‌رخ

    چی شد بلاخره اومدین؟؟؟دلتون برامون سوخت؟؟حالا بگذریم.
    1.بله؟؟؟؟
    2.هردوتا.هم یکم بی معنی بود و واسه هیجان و هم بلاخره باید تمام شخصیت های قدر(درست نوشتم؟)میمردن