اول مجددا خواهش می کنم فعلا نقل قول ارسال نکنید تا یک یا دو هفته آینده، دوم هم در جواب دوستان عزیزی که فرمودند “نقل قول من چی شد” باید بگم که در این سه روز حدود ۱۰۰ نقل قول به دمنتور ارسال شده و من همه را به ترتیب زمانی که ارسال کردید در سایت قرار میدم. قطعا امکان قرار دادن ۱۰۰ نقل قول با هم وجود نداره و کم کم نوبت به نقل قول شما هم خواهد رسید.
این هم بخش های به یاد ماندنی دیگری از داستان های هری پاتر، به انتخاب خود شما:
هادی کوهی
سر انجام حقیقت. هری در حالی که دراز کشیده بود و صورتش بر فرش خاک گرفته دفتر، دفتری که روزی فکر میکرد راز پیروزی را در آن فرا خواهد گرفت، قرار داشت. سر انجام دریافته که قرار نبود زنده بماند. وظیفه او آرام قدم برداشتن به سوی آغوش باز مرگ بود و طی آن او می بایست ترتیب باقی مانده های پیوند های ولدمورت با زندگی را میداد تا سر انجام زمنی که او خود را جلوی ولدمورت قرار میداد و البته برای دفاع از خود حتی چوبش را هم تکان نمی داد. پایان، کامل و بی عیب و نقص بود و کاری که می بایست در گودریک هالو تمام می شد، سر انجام به پایان می رسید. هیچ کدام نمی توانستند زندگی کنند. هیچ کدام نمی توانستند زنده بمانند.
او ضربان وحشیانه قلبش را در سینه احساس میکرد. چقدر عجیب بود که در میان وحشت از مرگ، قلبش حتی محکمتر می زد و شجاعانه او را زنده نگاه میداشت. اما قلب او متوقف میشد، آنهم خیلی زود. ضربان آن به شماره افتاده بودند. چند ضربان دیگر مانده بود تا او بلند شود و برای آخرین بار در میان قلعه گام بردارد و مرگ را در آغوش بگیرد ؟
فصل سی و چهارم – هری پاتر و قدیسان مرگبار
آبتین (Knight Dementor)
تو از من سوء استفاده کردی.
یعنی چه جوری ؟
من برات جاسوسی کردم ، به خاطرت دروغ گفتم ، به خاطر تو جونمو به خطر انداختم . قرار بود همه ی این کار ها برای صحیح و سالم نگه داشتن پسر لی لی پاتر باشه. اون وقت حالا به من می گی اونو بزرگ کردی مثل خوکی که میپرورونند تا بعد اونو بکشند.
دامبلدور با لحنی جدی گفت :
ولی این غم انگیزه ، سیوروس ، بالاخره به این پسر علاقه پیدا کردی ؟
اسنیپ فریاد زد :
به اون؟ اکسپکتوپاترونوم!
از نوک چوبدستی اش آهویی نقره ای بیرون پرید: به نرمی کف دفتر فرود آمد ، جستی زد و به آنسوی دفتر رفت ، سپس پرواز کنان از پنجره خارج شد
دامبلدور دور شدنش را تماشا میکرد و وقتی تابش نقره فامش به خاموشی گرایید با چشم هایی پر از اشک رویش را به سمت اسنیپ برگرداند و گفت :
بعد از این همه سال؟
اسنیپ گفت : تمام مدت.یادگاران مرگ ۲،فصل سی وسوم ، حکایت شاهزاده ، صفحه ی ۷۸۷
ایگنوتیوس پاورل (Ignotus Peverell)
هری گفت:اسکریم جیور منو متهم کرد که “نوکر سر سپرده ی دامبلدور”م.
دامبلدور جواب داد:چه قدر گستاخی کرده.
هری گفت: منم گفتم که هستم.
دامبلدرو دهانش را باز کرد که چیزی بگوید و بعد دوباره دهانش را بست.در پشت سر هری ، فاوکس ققنوس ، آوای آهنگین ملایم و لطیفی را سر داد.هری ناگهان در کمال شرمندگی دریافت که چشم هایی آبی روشن دامبلدور پر از اشک شده است و با دستپاچگی سرش را پایین انداخت.با این حال وقتی دامبلدور شروع به صحبت کرد،هیچ لرزشی در صدایش نبود:
– ازت خیلی ممنونم هری.
شاهزاده دورگه – جلد دوم – فصل ۱۷ – صفحه ی ۵۱
Ali.h.k
-می دونی خوب روحشونوبه دو تیکه تقسیم میکنن و یک قسمتشو توی وسیله ای بیرون از بدنشون قایم میکنن.اون وقت اگه بهشون حمله ای بشه و بدنشون از بین بره نمیتونن بمیرن چون قسمتی از روحشون صحیح و سالم در این این کره ی خاکی باقی مونده ولی البته زنده بودن در چنین صورتی …به ندرت کسی چنین چیزی رو میخواد تام.خیلی به ندرت.مرگ بهتر از اونه
هری پاتر و شاهزلده دورگه-جان پیچ ها
دیدگاهها
74 پاسخ به “تنها ۲۵ روز باقی مانده: نقل قول های به یادماندنی از کتاب های هری پاتر”
تو منو با کتاب آشنا کردی مدیونتم هری پاترم … ازت ممنونم هری … جادو هرگز به پایان نخواهد رسید واسه همین ازت خداحافظی نمیکنم چون تو تا پایان دنیا روی قفسه کتابخونه من وتموم قفسه های کتابخونه ی دنیا هستی.
من فقط یک حرف دارم
هیچ وقت نمیتونم با هری پاتر خدافظی کنم و فقط میخوام دوباره هری پاتر بخونم
ای کاش منم می فرستادم … اما حالا که دیگه نمیشه ، همینطوری خداحافظی می کنم:
خداحافظ هری پاتر … اینو یادت باشه که من با تو درد کشیدم ، با تو خندیدم و با تو گریستم … من تموم لحظه هات باهات شریک بودم … من با تو بزرگ شدم …
و اینو مطمئنم که باز هم کتابت رو توی دستم می گیرم و بار ها و بار ها با همون ذوق اول ، می خونم …
تو هیچ وقت تنها نبودی و نیستی …
به امید دیدار …
از رولینگ هم ممنونم که تو اوج تنهایی ها مون یکی رو فرستاد تا یادمون بندازه ما خیلی هم بد بخت نیستیم ! (:
جمله هاب زیبایی گفتی …
منم باهات موافقم !
من کاری ندارم!
:(
من نقل قول خودمو میخوام!:(
من مردن ولدمورت رو فرستادم.
اگه 100 تا هستند ،پس مال من امروزم نیست.
قلبم داره میاد تو دهنم. برم تو یوتوب عضو شم
اولی و دومی رو دوست دارم ولی دومی خیلی قشنگ
مرسی
دومی قشنگ بوووووود
دلم براش تنگ میشه………………………..
دومی خیلی خوشگل بود
نقش خوبی داره !!!!!!!!!!!!!!
منظورم آلبوس برایان دامببدوره>!!!!!!!!!!!!!!!!!
با خواندن نقل قول های دوستان دمنتوری اشکم در اومد و روح پر کشید و وجدانم به من گفت:جادو هرگز به پایان نخواهد رسید
شما چرا از این نقل قول ها میذاری؟ من این ها رو میخونم گریه ام میگیره
دومی و سومی خیلی قشنگ بودن
ممنون!
از همه قشنگ تر دومی بود.مرسی.
دومی بی نظیره ، از قشنگ ترین تکه های کل کتاباس
اخههههه دومی رو من خیلی دوست دارم
چقدر قشنگ بود ، همشون قشنگ بود مرسی از همه بچه ها
دومی واقعا دیوانه کننده بود مخصوصا اونجا که سیوروس میگه در تمام مدت
مرسی امید جان این نقل قول ها واقعا یکی دیگه از اون کارای فوق العاده دمنتوره
خیلی جالب بودن به خصوص دومی
دست همه کسایی که نوشتن درد نکنه!!
عالیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
من تازه دارم هری پاتر رو تموم میکنم.
یعنی 300 صفحه ی دیگه بیشتر نمونده.
دوست دارم زودتر تمومش کنم که 24 تیر برای منم همه چیز تموم شده باشه و از طرفی هم دوست ندارم که هری پاتر رو برای همیشه کنار بذارم.
بعضی وقتا با خودم فکر میکنم که زودتر تمومش کنم و برم جلدی بعدی رو شروع کنم،اما یه دفعه یادم میاد و به خودم میگم:دیوونه!هری پاتر تموم شد!
ای خدا!
از آقا امید خیلی ممنونم که بهم اجازه داد توی خداحافظی سهمی داشته باشم.
.
دم دمنتور و ادمینش و حسین غریبی و اعضاش و کلا هرکس که به نحوی با دمنتور سر و کار داره گگگگگگگرررررررررررمممممممم
هر وقت این نقل قول هارو می خونم احساس می کنم به مرگ هری پاتر نزدیک تر می شم.گرچه به پایان هری پاتر نزدیک هستیم ولی یادش در قلب ما طرفداراش که با اون زندگی کردیم تا ابد وتا همیشه زنده می مونه
همه ی متنا خیلی قشنگ بودن، دست بچه ها درد نکنه…
ولی من او دومی رو خیییییییییییلی دوست داشتم!!!!!! از کل کتابا اینجا رو بیشتر دوست دارم… مخصوصا اون ۲ جمله ی آخرش…
-بعد از این همه سال؟
-تمام مدت
ممنون!
دمتون گرم خیلی طرح فوق العاده ایه . خیلی باهاش حال کردم.
خییییییییییییییییییییییییییییییلی منون امید جان
تشکرازهمه ی بچه هاوآقا امید
از همه بچه ها ممنون. آبتین عزیز خیلی قشنگ بود ممنونم
آقا امید ممنون که متن ما رو گذاشتی…راستی،ببین بچه های دمنتور چقدر لطف دارن که برای جانشین هات -زبونم لال(اگه یه روز باز خرید کردی:دی)- و نوه هات و نبیره هات و نتیجه هات هم نقل قول فرستادن…
خیلی خوب بود ممنونم…
ببخشید باور کنین من بی سواد نیستم
خاطرات
خاترات برام زنده شد
اگر چه من هفته ی دیگه برای بار 2546 کتاب 7 رو تموم می کنم ولی بازم همین نقل قول ها منو زنده می کنه
واقعا زیبا بودن.
مخصوصا اون دومیه.
آه….اسنیپ!
نمیتونم بهش فکر کنم و گریم نگیره.
دست همه درد نکنه.
دست همه درد نکنه که نقل قول های به این خوبی فرستادن و همینطور اقا امید که نقل قول منو گذاشتن
جغد ها هم که به 15رسیده ،
نکنه می خوان قرعه کشی کن به طرفدارای برنده یک جغد بدن(تصور کن اگه حتی تصورش خنده داره…)
مثل همیشه همشون زیبا و عالی بودن…..با تشکر.
عالی گفتی
همه فوق العاده بودن…حالا که دیگه میگین تا دو هفته نفرستین نمیفرستیم..بخش مورد علاقه من مثل رولینگ باز هم جنگله…تا مرز دیوانگی پیش رفتم…
ممنون…واقعا صحنه های به یاد موندنی بودند…
ماندم که چی بگم ،تک تک این پاراگراف ها که هیچ،همه خطهاش نه،بلکه تمام کلماتش یاد اور روزهای است که حسرت زود رفتنشان را می خورم…..اینها همان کلماتی هستند از کتب 7 گانه ای هستند که بارها و بارها انها را خواندم…وای دوستان……بغض گلوم را گرفته و چشمانم از خیسی اشک همه جا را تار می بیند وقتی یادم میاید رفیقی که سالهای بزرگ شدنم را با او بودم دارد میرود،شاید باورتان نشود ولی از بعد از انتشار تیزر اخر وقتی به پایان 24 تیر فکر می کنم سر درد میشوم اما خوب چه میشود کرد پایان در راه است مگر….
ازموقع مرگ ولدمورت هم بنویسید
راستی نقل قول اولی مال فصل سی و سه هستش نه سی و چهار!!!
حواست کجاس هادی؟؟!!
وای. ببخشید. اشتباه لپی بود. ممنون
همه شون قشنگ و احساسی بودن البته به جز آخری که قشنگ و شیطانی بود!:دی
امید ما تا دو هفته دیگه نمی تونیم صبر کنیم نمیشه روزی بیشتر سه-چهار تا نقل قول بزاری که زود تموم شن؟
ولی در کل دست تو و اونایی که نقل قول فرستادن درد نکنه
همه نقل قولا خوب بود ممنون یادی شد از گذشته ها
راستی آقا امید نقل قول من به دستتون رسید؟؟(علی albus.f.v.d)
نقل قول های همه ی بچه ها عالی بود!
دومی فوق العاده بود!
من تک تک قسمتهای فصل داستان شاهزاده رو دوس دارم.
دست گل همه ی بچه ها درد نکنه.
همم که یا از یادگاران مرگ میذارن یا از شاهزاده ی دورگه!
ولی متنای قشنگی بودن…………….
اولی خیلی احساسی تر بود
همشون خیلی قشنگ بودن
مرسی از همگی
همشون خوشگل بودن!
مرسی از همه ی دوستان…
Brilliant
واقعا عالی هستن .
Brilliant
ببخشید آقا امید ربطی نداره ها…ولی چند وقتیه یکی تو سایت هست که میاد به همه نظر ها یک رای منفی می ده.چه می دونم؟؟؟؟؟
اگر اینجوری خوشحال میشه، بذارین راحت باشه.
عالی بودن…عالی…”آبتین” متن مورد علاقه منو فرستاده بود…
این نقل قول ها آدم رو میبره تو همون حال و هوای کتاب…
دست همه شون درد نکنه.
very nice.
ممنون بچه ها
هر 4تاش واقعا زیبا و دلنشین بود.البته امروز بیشتر از کتابهای دیگه بود(یعنی از کتاب7نبود)که این به نظر من بهتره.دست هر 4نفر درد نکنه.
مشون خیـــــــــلی خیلــــــــــــــــــی قشنگ بودن!
من اون اولی رو خودمم تایپ کرده بودم…نمیدونستم اینو بفرستم یا اون یکی رو!ولی واقعا همشون قشنگ بودن…ممنـ ـ ـ ـ ـــ ـ ــ ـ ـ ــــ ـ ـون!
واقمعا زیبا بود نمیدونم ﮔریه کنم یا بخندم.
عالی بود .
ادم دپرس میشه وقتی فک می کنه که چدر زود قراره همه چی تموم شه:)
ای بابا
هر روز بد تر از دیروز
هر روز داریم به پایان نزدیکتر میشیم
همین فردا اقا امید نیاد میگه فیلم 7 قسمت 2 افتتاح شد.
پس فردا هم میگه فیلم رفت رو پرده سینما
پس اون فردا میگه فروش فیلم هری پاتر هفت رکورد فیلم آواتار رو زد
دنیا چه زود میگذره نه
دست همه دوستانی که زحمت کشیدن درد نکنه
عالییییییی بودن ….من که خیلی خوشم اومد به خصوص دومی و سومی!
من توی همه ی کتاب ها از اسنیپ متنفر بودم ولی توی کتاب اخر واقعا نفرتم از بین رفتو عشق اون به مادر هری واقعا جالبه. وقتی کتاب های هری پاتر رو تموم کردم از ته دل گریه کردم اگه فیلم اخرش هم بیاد دیگه از غصه ی تموم شدن هری پاتر دق می کنم.
قسمت های گریه دار هری پاتر:مرگ سدریک,مرگ سیریوس,مرگ اسنیپ و دامبلدور,و بدترین قسمت ان مرگ فرد و لوپین وتانکس بود.
به قول ویدا اسلامیه: تا عشق است چه هراس از بوسه ی دیوانه ساز
ممنون
همه خوب بودن…ایگنو هم عالی بود متنش
مرسی امید جان
آقا امید تمام 100 نقل قول رو تو سایت میزنید یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لطفا به فکر ما هم باشید
تشکر امیدجان