از در 04 تیر 1390، ساعت: 6:55 ب.ظ، دسته: نقل قول

تنها ۱۹ روز باقی مانده: نقل قول های ۴ تیر

سینا.جـــ

در برج گریفندور همه در تب و تاب مسابقه کوییدیچ بودند. تیم کوییدیچ بعد از دوران طلایی چارلی ویزلی (دومین برادر بزرگ رون) در مقام جستجوگر ، نتوانسته بود برنده ی جام کوییدیچ بشود.امّا هری اطمینان داشت هیچ یک از دانش آموزان برج گریفندور ، حتی وود ، به اندازه ی خودش مشتاق موفقیت در این مسابقه نیست. هیچ کس به یاد نداشت که یک مسابقه چنین جنجال و هیاهویی برپا کرده باشد.ر پایان تعطیلات درگیری دو تیم و طرفدارانش به اوج رسید.چندین بار در راهرو ها نزا و زد و خورد در گرفت و بدتر از همه کشمکشی بود که میان یک دانش آموز سال چهارم گریفندور و یک دانش آموز سال ششم گروه اسلایترین پیش آمد و در پایان هردو در حالی که تره فرنگی از گوششان بیرون زده بود ، روانه ی درمانگاه شدند!

کتاب سوّم-هری پاتر و زندانی آزکابان

lord of shadows

جای زخمش می سوخت،اما او بر دردش غلبه می کرد.آن را حس می کرد اما از آن جدا بود.سرانجام مهار آن را آموخته بود.یاد گرفته بود که چطور درهای ذهنش را به روی ولدمورت ببندد.همان چیزی را فرا گرفته بود که دامبلدور از او خواسته بود از اسنیپ بیاموزد.درست همانطور که وقتی هری به خاطر سیریوس غرق اندوه بود ولدمورت نتوانسته بود وجودش را تسخیر کند اکنون که به سوگ دابی نشسته بود نیز افکار ولدمورت قادر به نفوذ در ذهنش نبودند.

انگار که غم،ولدمورت را از میدان به در می کرد….هرچند که بی تردید اگر دامبلدور بود،می گفت که این عشق است.

کتاب هفتم-جلد دوم-فصل بیست و چهارم:چوبدستی ساز

nina (hagralsito)

هری دوان دوان به اتاقش در طبقه بالا رفت و درست موقعی به پشت پنجره رسید که اتومبیل خانواده دروسلی با دو فرمان از راه ماشین رو بیرون رفت و راه خیابان را پیش گرفت و دور و دورتر شد.کلاه سیلندری دیدالوس دیگل در صندلی عقب بین دادلی و خاله پتونیا مشخص بود . اتومبیل در انتهای خیابان پریوت به سمت راست پیچید ویک آن شیشه هایش در نور خورشید که در حال غروب بود به رنگ سرخ آتشین در آمد و سپس از نظر محو شد.
هری قفس هدویگ ؛آذرخش و کوله پشتی اش را برداشت و تلو تلو خوران از پله ها پایین رفت و به هال رسید و همان جا قفس و جارو و کیفش را پای پله ها گذاشت .حالا دیگه هوا لحظه به لحظه تاریکتر میشد و هال در نور شبانه پر از سایه بود. آنجا ایستادن در سکوت و آگاهی از این که دیگر چیزی نمانده بود که برای آخرین بار از این خانه برود حس عجیبی را در او برمی انگیخت. مدت ها پیش هرگاه خانواده دروسلی برای تفریح و خوشگذرانی از خانه بیرون میرفتند و او را در خانه تنها میگذاشتند این ساعتهای تنهایی برایش موهبتی نادر بود : فقط برای کش رفتن خوراکی خوش مزه ای از یخچال معطل میشد و بعد با عجله به طبقه ی بالا می دوید تا با کامپیوتر دادلی بازی کند یا تلویزیون را روشن کند و تا دلش میخواست این کانال آن کانال کند. یادآوری آن روزها خلا عجیبی در دلش ایجاد میکرد , مثل به یاد آوردن برادر کوچکی بود که از دست رفته باشد.
-نمیخوای برای آخریت بار نگاهی به اینجا بندازی؟
این را از هدویگ پرسید که هنوز سرش زیر بالش بود و انگار با خود هم قهر کرده بود.هری ادامه داد:
دیگه هیچ وقت نمیام اینجاها. نمیخوای اون دوران خوش رو به یاد بیاری؟..

کتاب یادگاران مرگ.جلد اول . فصل ۴

سارا کاشفی پور

از آستانه ی درگذشته بود که جیمز با سرعت وارد هال شد. کارش آسان بود… بسیار آسان… حتی چوبدستی اش را نیز برنداشته بود…
– لی لی، هری رو بردار و برو! خودشه! برو! فرار کن! من معطلش می کنم-
معطل می کنم، با دست خالی و بدون چوبدستی!…. پیش از اجرای طلسم، خنده را سر داد…
– آوداکاداورا!
نور سبز رنگ، هال تنگ و کوچک را پر کرد، کالسکه ی کودک را به دیوار فشرد و روشن کرد، نرده ها را همچون خطوط صاعقه به درخشش در آورد، و جیمز پاتر همچون عروسکی خیمه شب بازی که بند هایش را بریده باشند به زمین سقوط کرد….



۹۸ دیدگاه
  1. Avatar photo
    (در ۰۶ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۰:۱۱ ب٫ظ)

    ممنون همش قشنگ بود

  2. Avatar photo
    (در ۰۶ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۹:۵۸ ب٫ظ)

    سلام به همتون. دوست جون ها ممنونم از لطفتون و راهنمایی هاتون. بچه ها از من هیچ کد امنیتی نمی خواد!!!! فقط آدرس ایمیل رو می خواد و یه تیک که باید بزنم و بعد پایینش تأیید!! همین!!! کد امنیتی رو کجاش می خواد آخه؟!

  3. Avatar photo
    (در ۰۶ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۸:۴۰ ب٫ظ)

    واقاً باهاله

  4. Avatar photo
    (در ۰۶ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۱۹ ب٫ظ)

    lزهمه ممنون خیلی قشنگ بود

  5. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۹:۵۸ ب٫ظ)

    به هر حال دوستان امیدوارم لذت برده باشید چون واقعاً دوست داشتم کمی هم به گذشته بازگردیم و یادی از روزهایی بکنیم که واقعاً خاطره انگیز بودند و هر صفحه کتاب برایمان خاطرات شیرینی بود که…
    سینا.جـــــــــ .

  6. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۸:۴۹ ب٫ظ)

    آقاامیدممنون واقعاقلمت حرف نداره!اشک آدم رودرمیاره!!ماجرای جیمزولیلی دل سنگ روهم آب می کنه!!

  7. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۸:۳۸ ب٫ظ)

    واقعا این نقل قول ها زیبا هستن….. منو یاد زمانی میندازن که کتاب ها رو میخوندم……… یادش بخیر…………

  8. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۶:۳۴ ب٫ظ)

    آقا این نقل قول ها خیلی قشنگن مخصوصا چهارمی…اشکمو درآورد

    • Avatar photo
      (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۸:۳۹ ب٫ظ)

      همشون خیلی قشنگ بودن. من دومی و چهارمی رو خیلی دوست داشتم
      ممنون

  9. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۵:۵۶ ب٫ظ)

    یاد اون روزای خوش بخیر …

  10. (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۵:۳۳ ب٫ظ)

    سلام به همگی
    همشون قشنگ بودن دست همتون درد نکنه
    میگم برای این که گریمون کمتر در بیاد یه کم از کتاب های دیگه هم نقل قول بفرستیم اینطوری که همش از یادگارانه من دارم افسردگی می گیریم مثلا این اولیه که مال زندانی آزکابان بود منو یاد صفای قدیما انداخت حال کردم !!!

  11. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۴:۵۰ ب٫ظ)

    همه عالی بودند !!!مرسی!!!

  12. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۴:۴۱ ب٫ظ)

    همشون خیلی عالی بودند چارمی و دومی رو دوست دارم
    مرسی

  13. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۴:۴۱ ب٫ظ)

    آقا امید خان ما عضو این پاتر مور شدیم حالا چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  14. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۴:۰۲ ب٫ظ)

    با با این روزهای آخری نقل قولهارو میذارید آدم دلش می گیره……………….
    نذارید خب……………….

  15. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۳:۴۹ ب٫ظ)

    نقل قول های قشنگی بودن…
    ولی کاش میشد نقل قول هایی از فیلم هارو هم فرستاد،آخه توی فیلم ها هم دیالوگ های جالبی هست که توی کتاب نیست مثل صحبت هری با سیریوس در پایان فیلم سوم یا وسطای فیلم پنجم و…
    با اجازه آقا امید:
    azim جان لینکی که شما گذاشتید برای پیش فروش بازیه نه فروشش!!!!!
    vooroojak شما هم داری دوکلمه ای رو که توی تصویر بهت نشون داده میشه اشتباه یا بدون فاصله وارد میکنی،باید بینشون فاصله بدی

  16. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۳:۴۹ ب٫ظ)

    هی هی

  17. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۳:۴۹ ب٫ظ)

    همشون خیلی قشنگ بودن مخصوصا سومی.مرسی.

  18. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۳:۳۶ ب٫ظ)

    درود
    مرسی خیلی قشنگ بودن مخصوصا سومی
    وایییییییییییییی 18روز دیگهههههههههههههه

  19. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۲:۴۶ ب٫ظ)

    امروز فیسبوک دمنتور رو لایک کردم
    امید جون اون هدیه های نوروزی فیسبوک دمنتور هنوز توش هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  20. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۲:۲۹ ب٫ظ)
  21. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۲:۱۷ ب٫ظ)

    اخری بهتر بوود

  22. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱:۴۱ ب٫ظ)

    دیوونه کننده

  23. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱:۳۵ ب٫ظ)

    was good

  24. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۲:۱۲ ب٫ظ)

    یه سوال وقتی ایمیلمونو وارد می کنیم تو پاتر مور… ایمیل تاییدیه میاد یا نه چون واسه من نمیومده!

    • (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۳:۳۴ ب٫ظ)

      نه ایمیل تاییدیه برات نمیفرستن.

  25. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۱:۳۲ ق٫ظ)

    به نظر من سومی وچهارمی مخصوصا سومی از همه با حال تر بود.
    اما هنوز کتاب ها بخش های بهتری برای انتخاب دارند.
    ممنون از سینا.جـــ و lord of shadows و (nina (hagralsito و سارا کاشفی پور

  26. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۱:۲۲ ق٫ظ)

    ای کاش کتاب سوم بودیم نه فیلم هشتم
    19روز دیگه

  27. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۱:۱۱ ق٫ظ)

    مرسی همگی… مثل همیشه همشون قشنگ و خاطره انگیز بودند!

  28. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۱:۰۰ ق٫ظ)

    وااااااااااااااااااایییییییییییییی اصلا نمیتونم بگم کدوم قشنگ بودن همشونو دوست داشتم و همشون یاد و خاطره کتابامو برام زنده کردن ممنونم.

  29. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۰:۵۸ ق٫ظ)

    قشنگ بودن

  30. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۹:۴۸ ق٫ظ)

    از همه ی بچه ها به خاطر این نقل قول ها متشکرم . واقعا زیبا بودند.

  31. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۹:۱۵ ق٫ظ)

    ممنون عالی بود راستش اشک وقتی داشتم صحنه ی مرگ لیلی و جیمز رو میخوندم اشک تو چشام جمع شد

  32. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۴:۳۵ ق٫ظ)

    همشون عالیی بودن ممنون از بچه ها که این نقل قول های زیبا رو فرستادن و شما امید جان که این همه زحمت میکشین تا این روز های آخر تا اکران فیلم برامون انقدر خاطره انگیز باشه!

  33. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۳:۵۷ ق٫ظ)

    مرسی از همه دوستانی که فرستاده بودن دستتون درد نکنه
    دومی فوق العاده بود قشنگ می تونم لمسش کنم (( هر چند که اگر دامبلدور بود می گفت این عشقه ))
    ممنون امید جان خسته نباشی

  34. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۲:۰۶ ق٫ظ)

    اقا امید میشه یه کار کنین تا اعضای سایت به نقل قول ها رای بدن؟
    یا اخرش ازشون بپرسی کدوم بهتر بود یا اینکه به نظر اونا این قسمت ها قشنگه یا نه ؟

  35. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۰:۵۹ ق٫ظ)

    مرسی بچه ها. یاد قدیما افتادیم.
    بچه ها من یه مشکلی تو ثبت ایمیلم دارم که حل نمیشه. هر بار که میام ثبتش کنم با این اخطار تو سایتش برخورد می کنم

    Sorry, the two words that you entered were incorrect. Please try again

    هر ایمیلی که بهش میدم این اخطار ظاهر میشه. کسی میدونه چه کار باید کنم؟ ممنون میشم راهنماییم کنید.

    • Avatar photo
      (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۴:۰۰ ق٫ظ)

      احتمالا ایمیلتون را با 3 تا w وارد میکنید اگر اینطوره یه ایمیل جدید بسازید
      اختصار www فقط مختص وب سایت ها هست نه ایمیل ها
      امیدوارم مشکلتون رفع بشه

      • Avatar photo
        (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۳:۴۲ ب٫ظ)

        سلام دوست خوبم. نه بابا با w چیه! ایمیل که w نمیخواد! هر آدرسی رو که داشتم امتحان کردم اما نتیجه همون اخطاره. نمی دونم باید چی کار کنم. بچه ها کسی می تونه ایمیل منو از سیستم خودش ثبت کنه ببینه چی میشه؟ ممنون میشم. vooroojak136620@yahoo.com

    • Avatar photo
      (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۱:۳۶ ق٫ظ)

      شاید اون کلمات به هم ریخته رو اشتباه می زنی.(شاید)

    • (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۱:۳۸ ق٫ظ)

      vooroojak جان مشکل از ایمیلت نیست! از اون دو کلمه ای که به عنوان کد امنیتی وارد میکنیه!اونارو درست بخون.چون منم یه بار اشتباه وارد کردم این جمله رو اورد. امیدوارم اینو ببینی.

    • Avatar photo
      (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۳:۴۵ ب٫ظ)

      vooroojak جان باید اون دوتا کلمه ای که نوشته رو بنویسی و بینشون هم یک فاصله باید داشته باشه

  36. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۰:۴۴ ق٫ظ)

    دم همه گرم دومی وچهارمی ازهمه بهتربود.

  37. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۰:۳۵ ق٫ظ)

    اضافه می کنم:چهار -پنج سال پیش که آخرین کتاب رو خوندم.

  38. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۰:۳۳ ق٫ظ)

    همه عالی بودن ولی دو تای آخری مو به تنم سیخ کرد.یاد چهار-پنج سال پیش و اون دوران خوش افتادم.یادش به خیر…

  39. Avatar photo
    (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۰:۰۸ ق٫ظ)

    اقا امید نمیخای عکس سایت رو عوض کنی؟
    عکس هری زیاد جذابیت نداره
    برای 1 روز 2 روز یا حداکثر 1 هفته قشنگه
    به نظر من حالا که 19 روز مونده بهتره یه عکس حماسی تر و قشنگ تر بزارین
    ممنون

    • Avatar photo
      (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۰:۴۲ ق٫ظ)

      ALBUSجان این خودش اوج حماسه ست این عکس مربوط به زمانی میشه که هری بعدازاطلاع ازاین که بایدبمیره تاولدمورت فانی بشه فداکارانه به جنگل میادتاولدمورت مثلاًاونوبکشه.

      • Avatar photo
        (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۸:۵۳ ق٫ظ)

        الستور مودی خودم میدونم این عکس مال چه موقع است
        ولی این عکس فقط فقط هری رو نشون میده
        چه فایده ای داره؟
        بقیه بازیگر ها کجا میرن؟ به نظر من اون عکس اسنیپ که گذاشته بودین از این حماسی تر بود. ولی خب اخرش نظر اقا امیده
        فقط 18 روز دیگه مونده
        ولی به نظر من عکس اخری رو با رای گیری بچه ها بزارین بهتره
        ممنون

  40. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۱:۵۲ ب٫ظ)

    همشون خاطره انگیز و قشنگ بودن مخصوصا سومی و چهارمی
    از همه ی دوستان و امید جان متشکرم

  41. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۱:۴۰ ب٫ظ)

    پیش نمایش جدید

  42. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۱:۳۳ ب٫ظ)

    iمشون فوق العاده بودن. مخصوصا آخری.
    از همه بچه ها ممنونم
    همین طور از شما امید جان

  43. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۱:۲۵ ب٫ظ)

    آخری رو از همه بیشتر دوست داشتم!
    ولی واقعا همه قشنگ بودن!
    دومی هم خوب بود!

  44. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۱:۰۹ ب٫ظ)

    همشون قشنگ بودن ولی آقا امید نقل قول من چی شد؟

  45. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۱:۰۸ ب٫ظ)

    اولی و آخری خیلی خاطره انگیز بودن…
    مخصوصا اولی…

  46. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۱:۰۵ ب٫ظ)

    نقل قول ها همگی قشنگ بودن!ولی دومی ، سومی ، چهارمی قشنگ تر بودن!واقعا نمیدونم چرا اینقدر زود باید تموم شه!البته تموم نمیشه هر دفعه که میخونم همون شوق اولیه رو دارم!
    بیاد پسری که زنده ماند……..
    جادو در وجود ماست ……
    در رگ هایمان جاریست…….

  47. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۰:۳۶ ب٫ظ)

    عالی.من اولی و اخری رو دوست داشتم.

  48. (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۰:۳۶ ب٫ظ)

    واقعا زیبا بودند
    دو روز فقط دو روز نبودم 12 تا خبر جدید خیلی فعال شدین آقا امید

  49. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۰:۰۴ ب٫ظ)

    ممنون
    بازم زیبا بود

  50. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۹:۵۴ ب٫ظ)

    خیلی قشنگ بودن،خیلی :((
    هری پاتر هیچوقت تکرار نمیشه،هرچقدر هم پاترمور قشنگ باشه،نمیتونه جای کتابا رو بگیره:((
    دست همه درد نکنه

    • (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۱۱:۱۷ ب٫ظ)

      قرار نیست که پاترمور جای کتابها رو بگیره!! پاترمور یه تجربه گرافیکی از همون کتابهاست به علاوه ی یه بخش تکمیلی درمورد بعضی شخصیت ها که باید بیشتر درموردشون بدونیم…

  51. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۹:۴۷ ب٫ظ)

    نقدا حرف نداشت ولی یه سوال ک الان 19 روز مونده یا 25 روز اخه اینبغل نوشته 25 روز!!!

    • Avatar photo
      (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۹:۵۴ ب٫ظ)

      تاریختون اشتباه هستش اگر امروز 4 تیر باشه 19 روز دیگه میشه 23تیر

      0k?

      • Avatar photo
        (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۰:۲۹ ق٫ظ)

        چون اینجاساعت شمارنداره اشتباه به نظرمیاد درحالی که اصلش19روزوچندین ساعت وچندین دقیقه وچندین ثانیه است پس باحساب اون چندساعت که اینجابه علت نبودثانیه شمارواکتفابه روزشمارنیست 19روزتا24تیردرسته

    • Avatar photo
      (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۰:۲۶ ق٫ظ)

      تاریخ کامپیوترت اشتباهه

  52. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۹:۴۰ ب٫ظ)

    مرگ پدر و مادر هری و موقعی که دامبلدور مرد و وقتی که اسنیپ نامه لی لی رو می خوند خیلی روی من تاثیر گذاشت . برای هر کدوم از اون ها مخصوصا مرگ دامبلدور خیلی گریه کردم.خیلی ناراحت کننده بود. خیلی……..

  53. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۹:۳۶ ب٫ظ)

    بسیار عالی بود حتی اگرهری تممومو بشه ما اون رو از یاد نمی بریم چون اون هنوز توی قلب وذهن ما زندست

  54. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۹:۳۴ ب٫ظ)

    اون آخری اشکم رو درآورد !

  55. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۹:۳۲ ب٫ظ)

    سپاس فراوان
    عالی بود

  56. (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۹:۳۱ ب٫ظ)

    سلام
    بابا ایول همش خفن بودن مخصوصا آخری.
    مردان…

  57. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۹:۲۳ ب٫ظ)

    از همه بچه و خصوصا اقا امید ممنونم
    بچه ها این نوشته ها ما رو به خاطرات که هممون از هری پاتر و دوستاش داشتیم باز میگردونه پس این لحظات رو فراموش نکنین چون دیگه بر نمی گردند همین الان که دارم مینویسم غمگینم و از همه مهمتر قدر اقا امید که این همه برای ما زحمت میکشه رو بدونین و از بچه هایی که این ها رو نوشته اند شخصا تشکر می کنم
    اما شاید بتونیم با دمنتور و سایت پاترمور و خانم رولینگ وبازیگرای هری پاتر خاطراتمونو زنده نگداریم!!!

  58. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۹:۲۳ ب٫ظ)

    همه عالی بودن
    اولیه خیلی قشنگ بود…روحیه داد کلی….یادش بخیر….وقتی مسابقه ها رو میخوندم امکان نداشت یه لحظه کتابو رها کنم…توصیفای کتاب عالی بودن…
    ار همه سپاس

  59. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۹:۲۰ ب٫ظ)

    مثل همیشه عالی
    ممنون از همه

  60. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۹:۰۷ ب٫ظ)

    خیلی خوشگل بودن!

  61. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۸:۴۶ ب٫ظ)

    عالی بودن
    مخصوصا 2 تای آخری
    آی گریه

  62. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۸:۲۱ ب٫ظ)

    بسیار زیبا یود…ممنون از همه نویسنده ها…به نظر من دومی و چهارمی از همه قشنگ تر بودن…
    ممنون آقاامید…

  63. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۸:۱۶ ب٫ظ)

    ممنون خلی خوب بودند….

  64. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۵۹ ب٫ظ)

    good

  65. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۵۶ ب٫ظ)

    دهگان تعداد روز ها به یک رسید (گریه)
    آخری از همه غمناک تر بود
    مرسی از خبر

  66. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۵۳ ب٫ظ)

    دست همه تون درد نکنه،
    اون قسمت اولی توی این چند روز خوب بود،
    از اون تیکه های بود که دیگه فراموش کرده بودم،حالا که چند بار خوندم یادم امد،رفتم کتابم راباز کردم دیدم و خیلی از خاطرات کمرنگ شده زنده شد…..{سینا.ج نقل قولت متفاوت بود………….بقیه هم عالی بودنددستتون درد نکنه
    سارا کاشفی پور,nina (hagralsito,lord of shadowo)}

    • Avatar photo
      (در ۰۵ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۰۷ ق٫ظ)

      امیدوارم منظورتان از متفاوت خوب بوده باشد و شما و همه ی دوستان دوباره به گذشته زیبای هری بازگشته باشید!
      ارادتمند دمنتوری ها
      سینا.جــــــــــ .

  67. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۴۹ ب٫ظ)

    قشنگ بودن

  68. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۳۸ ب٫ظ)

    هر 4تاش قشنگ بود…ولی من از آخری بیشتر خوشم اومد…دست همشون درد نکنه…
    19روز
    فقط 19روز تا اکران
    قسمت دوم هری پاتر و یادگاران مرگ

  69. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۳۷ ب٫ظ)

    همشون لایکن.مخصوصا اخری

  70. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۳۷ ب٫ظ)

    همه ی شون خوبند!

  71. (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۳۵ ب٫ظ)

    آخریش زیبا بود…

  72. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۳۳ ب٫ظ)

    عالی بود ،آخریش یه چیز دیگه بود.
    ممنون

  73. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۳۰ ب٫ظ)

    عالی بودن ، مخصوصا 2 تای اخر!
    ممنون.

  74. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۲۵ ب٫ظ)

    همه قشنگ بودن مخصوصا سومی..آخری رو منم فرستاده بودم،غم انگیزه…
    دست همه درد نکنه.

  75. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۲۲ ب٫ظ)

    عالی بود مخصوصا اولی
    یاد اون روزایی که از تمام وجود به دورسلی ها فحش میدادم افتادم
    چه روزای قشنگی بود………………….
    هی چقدر زود گذشت………
    ممنون از همه بچه ها ……………

  76. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۲۲ ب٫ظ)

    وقتی که اولین بار قسمت آخرشو(مرگ پدر و مادر هری)خوندم خیلی روم تاثیر گذاشت هر وقت دوباره می خونمش بازم دلم میگیره
    آقا امید مثل همیشه کارت حرف نداره

  77. (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۲۲ ب٫ظ)

    ممنون خیلی خوب بود.من امیدوار بودم که صحنه مرگ جیمز و لیلی رو به طور کامل تو فیلم هفت نشون بدن.اما خوب یاد گرفتم به فیلمایی که یاتس میسازه زیاد دل نبندم!صحنه بعد از فرار از دره گودریک رو خیلی دوست دارم.امیدوارم یه نفرم صحنه مرگ هری رو بفرسته من اون صحنه ده دیقه کتاب تو دستم بود خشکم زده بود و صفحه بعدو نمیتونستم بخونم اهنگ بسیار زیبایی از yanni live هم گوش میدادم و همون لحظه sayaka با دستای توانمندش ویلون رو به شکل واقعا غمگینی زد (جر دهنده قلب!)و من رو همون صفحه گریه کردم و کلا کتاب خیس شد بعد صفحه بعد دیدم همه اش سر کار بودیم!هر وقت اون اهنگو گوش میدم همون صحنه ها یادم میفته…هی … چه روزایی بود…

  78. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۲۱ ب٫ظ)

    آقا امید پیش نمایش جدید
    http://www.facebook.com/harrypottermovie

  79. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۱۸ ب٫ظ)

    خیلی قشنگ بود.
    مرسی ……………………………………

  80. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۱۳ ب٫ظ)

    نبود .در ضمن عکستون هم خیلی بامزه است . Thanks to all

  81. (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۰۸ ب٫ظ)

    همه عالی.
    ولی اولی و آخری از همه قشنگ تر بودن.
    تا به حال کسی از کوییدیچ نذاشته بود.

    ممنون آقا امید….
    نظرهارو خوب ویرایش می کنین ها….

  82. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۷:۰۵ ب٫ظ)

    همه عالی بودند مخصوصا آخری که مرگ مادر و پدر هری بود من تواین قسمت خیلی ناراحت شدم حدود 20 بار هم خوندمش تا قشنگ در کش کنم ولی حیف که این قسمت توی فیلم7

  83. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۶:۵۸ ب٫ظ)

    اول!

  84. Avatar photo
    (در ۰۴ تیر ۱۳۹۰، ساعت: ۶:۵۸ ب٫ظ)

    اخریش از همه قشنگ تر بود.


امکان ثبت دیدگاه برای این مطلب غیر فعال شده است.

جستجو در سایت

عبارت یا کلمه مورد نظر خود را وارد کنید:

اشتراک خبرنامه

نشانی email خود را وارد کنید:

 


جهت لغو اشتراک خبرنامه، در پایین ایمیل های ارسالی، روی عبارت Unsubscribe کلیک کنید.