از میلاد در 18 آذر 1391، ساعت: 7:17 ب.ظ، دسته: پاترمور
روز گذشته وبلاگ رسمی پاترمور و صفحه فیس بوک این وب سایت بزرگ هری پاتری بنری جدید را منتشر کرد که در آن ۲ فنجان با مقداری تفاله چای در کف آنها وجود دارد. به نظرتان این فنجان ها می توانند بیانگر چه چیزی باشند؟؟!!
کلاس دودگرفته و گرم و خفه سیبل تریلانی و حرف های عجیب و غریبش، در عنوان این بنر گفته شده است می توانید با تفاله های چای پیش گویی ها خود را به اشتراک بگذارید. این نوآوری جدید وب سایت پاترمور برای کاربرانش هست که می توانند چیزهایی را با دوستانشان در هاگوارتز به اشتراک بگذارند. هنوز از چگونگی و زمان انجام این روند چیزی منتشر نشده است فقط این اطلاعیه توسط وبلاگ پاترمور منتشر شده است.
این بنر را می توانید در زیر مشاهده کنید:
سمت راستیه یه چیزی شبیه تک شاخه
دومیه هم شبیه یک بچه است که روی یک ابر خوابیده
اه الان می فهمم هری و رون چه میگفتند
بیچاره ها
من دارم یه چیزی می بینم…داره نزدیک و نزدیک تر می شه…بزرگه…خیلی هم بزرگه!…وای این…این یه طالع نحسه!!!!!!!!
خب حالا هر کس که فنجونش دست من بوده بره و وصیت نامه اش رو بنویسه! دیــــــــی:
بابت خبر ممنون!
من اونجا هیچی به غیر از یه دسته پرنده نمیبینم
من فقط یه دسته پرنده(احتمالا کلاغ)میبینم که دارن پرواز میکنن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من فقط یه دسته پرنده(احتمالا کلاغ) میبینم که دارن پرواز میکنن
اگر بخواهیم از نظر تریالی به آن نگاه کنیم” این فنجان ها متعلق به فردی است که آخر ژانویه به دنیا آمده وبه بدترین حالت می میرد “چون تریالی همه چیز رو به هری نسبت می داد
تریالی نه اسمش پروفسور:
سیبل تریلانی هستش.
دوستان می دونستین که سال سه توی پاتر مور هنوز ساخته نشده!
بیچاره صاحب این فنجون ها به بد ترین شکل ممکن میمیرن شاید برن زیر تریلی !!!!!!!!!!!!!!!!!
یاد تریلانی بخیر چقدر حرص خوردم سر این تریلانی
حالا میخوام براتون بگم که قضیه چیه: لیوان سمت چپیه هیپوگریفه سمت راستیه ازدهایی چیزی میتونه باشه الان چشم درونم داره میگه که این افراد دچار مرگ قریب الوقوع این اشخاص میشه و با درد و بدبختی زیادی میمیرن :) چپیه سرش رو میزنن راستیه رو با اتش میسوزونن واقعا عجب چشم درونی دارم من افرین افرین به خودم :)))
نه چپیه خورده می شه راستیه کباب میشه
آره آره.همون گوشه سمط چپ.دیدیش؟نه تو نمیبینی؟من میدونم.
من یه زن میبینم.آره پای یه زن توی زندگیته.اگه میخای از شرش راحت بشی میری سه تا تیکه جلبک آفریقایی رو با دو تا دونه نیش مار بوا و پوست وزق کوهی رو با هم میجوشونی میندازی بالا.
خوب حالا ساعت اداری تموم شد برو فردا بیا تا بقیش رو بگم.
پیوست:
کلیه مطالبی که مطالعه فرمودید چرت و پرت محض بود و اون رمال شیاد هم به دار مجازات آویخته شد.!!
به به !! بساط رمالی و پیشگویی هم راه افتاد :)))))))
حالا واقعا کسی چیزی هم داخلش پیدا کرده ؟؟
من که هیچی نفهمیدم
بچه ها دلم اب شد ای کاش ما می تونستیم تو هاگوارتز درس بخونیم قبول نداری؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اون موقه مجبور نبودی عربی بخونیم مزه نمیداد؟؟؟؟
جالبه به نظرم پاترمور هرچی جلو میره بهتر میشه
ممنون از خبر
اعصاب خورد کن ترین شخص توی کتاب های هری پاتر همین تریلانی چهار چشمی بود.ولی عجب چیزی به ذهن دمنتوریای عزیز رسید خیلی جالب بود مرسی از خبر
راستیه یه تستراله و چپیه ققنوسه
تعبیرش:شما مرگ رو دیدید(شرط دیدن تسترال ها کتاب 5)ولی با ان خوب مقابله کردید(مثل ققنوس شجاع)
عجب کارایی می کنن این پاترموریا!!!من تا حالا فال قهوه دیده بودم ولی فال چای نه(آخه ما موقعی که چای درست می کنیم از صافی ردش می دیم!!)
همه از این پروفوسور نخودیه ..همین دیگ ..بگید دیگ ….یادم رفته اسمش…نوکه زبونمه ها…الان میگم … اهان یادم اومد … همون غل مراد پروفسور تریلانی .. عجب ادمه خزی بود ..ولی یادش بخیر چ دورانی داشتیم باهاش و اعصاب خوردی هایی ک ما ازش نکشیدیم …
شما شخصا تو کلاسای ایشون حضور داشتین نه؟!
من هم نظر hermion snape رو تائید می کنم.اعصاب خوردی؟؟؟؟!!!!
شما که این قدر هاگوارتز دیده اید میشه آدرس بدبد ما هم بریم ثبت نام کنیم؟؟!
من در لیوان سمت راستی یک اژدهای بالدار که ایستاده و در سمت لیوان چپی اژدهایی میبینم که در حال پروازه.و به نظرم خیلی جالبه.
من که تو سمت راستی یه هیپوگریف و تو سمت چپی یه ققنوس در حال سوختن میبینم!
کسی میتونه بگه تعبیرش چی میشه احیانا؟؟! :-؟
یعنی در آتش می سوزی.و یه هیپوگریف خشمگین به تو (مثل مالفوی) حمله می کنه.
من کلا از چایی بدم میاد و ترجیح میدم نخورم !!!!! ازاونجایی هم که از چایی بدم میاد هیچ چیز خاصی توشون نمیبینم به جز چند تا تفاله ی خیس و زشت !!
ممنون از خبر روحیم شاد شد
چه خوب و با حال . ممنون از خبر.
تو فنجون دست راستی یه بچه با قاطرش میدوه(قاطر می تونه اسب یا خر باشه مشخص نیست.)دست چپی دوتا سنتور ویه دونه از اون اسب بالدارهاست که هری باهاش رفت وزارتخونه اسمش رئ یاد نیست.
نتیجه:سر این امتحانات با مامان وبابام دعوام مییشه و من هم با قاطرم دارم فرار میکنم.:-)
عزیزم
اسب به این نجیبی… الاغ به این زحمت کشی… گوسفند به این مطیعی… گاو به این هوشیاری!… دیگه چرا این وسط سر و کله ی قاطر رو دیدی؟!! D:
به نظر جالب میاد!
من که تو یکی ادمی رو میبینم که سوار اسبه تو یکی هم امی رو میبینم که سوار موتوره!
نمیدونم والا شاید من زیادی سواری دوست دارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
لیوان سمت جپ:من توش یه صندلی با یه زیرپایی می بینم.
لیوان سمت راست:من توش یه پروانه می بینم.
تعبیر:خانم معلم ما به یکی از بچه ها گفته بود که براش یه زیرپایی از شرکت پدرش بیاره و بعد پولشو بهش میده.حتما این اتفاق فردا صبح می افته.
منم که عاشق پروانه ام حتما یه دونه خوشگلشو می بینم و یه عکس ازش می گیرم.
چاپلوسی برای پروفسور تریلانی:
تعبیر:من میرم تو کتاب خونه ی هاگوارتز رو یه صندلی می شینم یه پروانه می بینم از طرس از رو صندلی بلند می شم و تمام وزنم میره روی زیرپایی.به همین دلیل زیرپایی میشکنه و وقتی خانم پینس این اتفاقو می بینه تا میخورم منو کتک میزنه.
راستی روز دانشجو رو با کمی تاخیر ب همه ی دانشجوهای دمنتور تبریک میگم.
درودی دوباره ب همه!
ابتکار جالبیه! من دو تا ارتشو میبینم ک تو سمت راستیه میخان بجنگن و تو چپیه دارن طلسمهارو رو هم پیاده میکنن!
خب ما ک پرفوسور تریلانی نیستیم ک ازمون توقه پیشگویی داشته باشن!
مرسی! خیلی باحاله.
فقط یه سوال.چرا من وقتی میرم پاترمور ، بعد از چند دقیقه صفحه کاملا سید میشه و دیگه نمیاد؟! با همه ی مرورگر هامم امتحان کردم.
سر همین موضوع الان نتونستم حتی سال دوم رو تموم کنم!!! باورتون میشه؟!
خیلی ممنون میشم اگه راهنماییم کنین. :)
بازم مرسی بابت خبر.
پ.ن: میگم با این پاترمور،ما خودمون یه پا جادوگریما! نه بچه ها؟! دست رولینگ جون درد نکنه. D:
من که اصلا وقت نکردم برم پاتر مور …. باید جالب باشه .. خوش به حال اونا که هستند !! کیفشو بکنند !!!! :) چند وقت به خاطر امتحانا نتونستم بیام دمنتور… عکس روی وال سایت بسیار قشنگه !!!!!ممنون از خبر !
حالا که دارم این کامنتو مینویسم از خواب در حال مردنم تا چند دقیقه پیش داشتم مثل هرمیون درس میخوندم چون فردا امتحان دارم
فنجان اول :تصویر من به همراه صندلی و برگه امتحان
فنجان دوم:قیافه من هنگام امتحان دادن
تعبیر :شکنجه ی قریب الوقوعی در انتظار منه!!!!
من که پاترموری نیستم
ولی دلخور شدم دوستام باید برن سر کلاس پرفسور تریلانی و تفاله چای ببینن چایی هم دلشون میخواد خب
نامردا!!!….چاییشو خوردن تفالشو گذاشتن برای ما!!!)-:
ممنون از خبر
درود بر مرحوم مغفور پروفسور تریلانی آن تاریخ ساز و بزرگ پروفسور تاریخ هاگوارتز! آن بزرگ مبارز راه حق و سعادت علیه باطل و جنایت
مرحومه همون
البته ما تو کشورمون امثال تری لانی در هر لباس و هر شخصیتی داریما
الان کاملا هری و رون رو درک می کنم که مجبور می شدن واسه ی مقاله های کلاس پیشگویی از خودشون یه چیزی بنویسن… در هرحال ابتکار بسیار جالبیه…همیشه نو ترین چیز های پیش خانوم رولینگه!
ممنون از بابت خبر
جاداره به جوآن عزیز یه چیزی بگم!
… هیچی دیگه!گفتم به جو میگم!دیگه همین!
i . l.O.v.E potter more…جدیدا البته!
بسیار عالی و زیبا. خععلی جالب بود. ایشالا استعداد ها شکوفا میشن.
ممنون از خبر
وای چه باحال !!!!!
دوست دارم زودتر زمان و چگونگیش(کلمه بهتر پیدا نکردم:دی)معلوم بشه
ممنون آقا میلاد
پ.ن:دم بروبچ هافلپاف گرم که هنوز هافلپاف در صدر جدول قرار دارم:)
زنده باد هلگا هافلپاف
جالبیش اینه که من هیچی تو این نمیبینم(جز یک سری تفاله ی خیس :دی)شما میبینید؟؟؟؟؟؟
سلام!
چه ابتکار باحالی!من که تو هردو لیوان ها یه چیز می بینم!یه سری چیز سیاه خیس!!
ولی کار جالبیه:)کلا جوان آدم عجیبیه.ابتکاراش هم عجیبن.جوان یه کاری می کنه،کل ملت توش می مونن!
واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چه قدر جالب!!!!چه ابتکاری!!!!!راستی سلام بالاخره امتاحانا منت رو سرمون گذاشتن یه امروزو ولمون کردن!!!!دمنتور چه قدر تغییر کرده!چشمام 6تا شد!!!!!!حالا این جا واقعا هری پاتری شد!!!به خاطر این که از این به بعد هر وقت بیام این جا هری پاتر تو ذهنم زنده میشه و خاطراتش پر رنگ تر….
فکر کنید یه درصد از حرفای تریلانی درست باشه! ( البته به غیر از فیلم 3 که درباره بازگشت ولدمورت گفته بود) گرچه هیچ کس مخصوصا هرمیون حرفاشو باور نمیکرد! یادش به خیر :(
ولی ابتکار جالبیه!
ممنون از خبر.
یه حرف دیگه ی تریلاونی هم درست بود.همون که توی کتاب سه به هری گفت تو درآینده کارآگاه وزارت خونه میشی.یادتونه؟
چه باحاله!
درسته که جنبه ی سرگرمی و تفریح داره ولی می شه به دید روانشناسی هم بهش نگاه کرد. هرکس چیزی رو توی این تفاله ها می بینه که بیشتر از همه ذهن ناخودآگاهشو به خودش مشغول کرده. مثلا من تفاله ی سمت راستی رو یه آدم منزوی و ناراحت می بینم که هراسونه (که دقیقا هم این آدم رو در واقعیت میشناسم) و تفاله ی سمت چپی رو مولانا در حال سماع!!!!!
البته این تجربه و نظر خودمه. شما هم امتحان کنید ببینید نظرم درسته یا نه!
ممنونم میلاد جان.
اگر براتون امکانش هست خیلی متشکر می شم که ایمیلتون رو چک کنید. یه مشکل کوچیک واسه خبرنامه هام پیش اومده که توی ایمیل توضیح دادم.
من که یاد پیشگویی های مزخرف پرفشور تریلانی در رابطه با مرگ زود هنگام هری پاتر افتادم (چقدر هرمیون ازش بدش می آمد)
آره یادته؟!؟واقعا من چقد بدم میومد ازش!