از امید در 07 شهریور 1392، ساعت: 11:04 ق.ظ، دسته: فیلمها، مختلف
به نقل از کافه سینما: چه از طرفدارانش باشیم و چه از مخالفانش، به جرأت میتوان گفت که «هری پاتر» پدیده قرن بیست و یک است. نمیتوان تاثیر شگرفش بر رونق سینما و ترغیب به کتابخوانی بخصوص در رده سنی کودک و نوجوان در سراسر جهان را نادیده گرفت. امسال یازده سال از انتظارهای مستمر برای نمایش قسمتهای جدید «هری پاتر» میگذرد. با اینکه پرونده مجموعه سینمایی آن برای همیشه بسته شده است، اما موج تاثیرگذاریاش بر جهان فیلم های تخیلی و فانتزی پس از خودش همچنان ادامه دارد. این مجموعه تبدیل به متر و معیاری برای سنجش آثار هم ردیف خودش شده است و به راحتی میتوان گفت تا چندین سال آینده هم از این جایگاهش تنزل پیدا نخواهد کرد. اما «هری پاتر» چه ویژگیای دارد که آن را از دیگر آثار این ژانر(چه ادبی و چه سینمایی) متمایز میکند؟ مگر غیر از این است که در محوریترین نقطه خود از قالبی کلیشهای یعنی سه دوست صمیمی که دست برقضا یکی از آنها والدینش را از دست داده (که بدیهی است این امر ترحم مخاطب را نسبت به او برمیانگیزد) استفاده کرده است؟ «هری پاتر» یک شاهکار ادبی و سینمایی نیست. ادعایی هم برای این موضوع ندارد. جی.کی.رولینگ برخلاف ظاهر معمولی داستانهایش موفق شده تا در سطح آثار همردیف خودش به جهانبینی عمیقی دست پیدا کند که میتوان آن را مورد بررسی قرار داد…
همه ما در محیط اطرافمان درختهای زیادی میبینیم. ریشهها هستند که درختها را ایستاده نگاه میدارند. ریشهها هستند که حواس ما را به تنه اصلی درختانشان معطوف میسازند. چرا که وقتی یقین پیدا میکنیم ریشههایی هستند که درخت مقابل چشمانمان را در قامت عمودی حفظ کردهاند، تمام تمرکزمان بر تماشای زیبایی و ظرافتهای برگهای آن میشود. این دقیقا همان برگ برنده «هری پاتر» است. این داستان تخیلی تک تک اعضایش مانند بسیاری از داستانهای هم گونه خودش است و داستان عجیبی ندارد. یک آدم بد، زخمی بر زندگی شخصیت مثبت داستان بر جای میگذارد و مقوله مبارزه و انتقام را به وجود میآورد. ولی در باطن ریشههای شخصیتها و مقولههای مطرح شده در داستان است که نگاه ما را به گرههای آن معطوف میکند. رولینگ از جهان واقعی پیرامونمان و حواشی آن نمیگریزد؛ بلکه آن را به فضایی محوری در داستان تبدیل میکند. همه احساساتی که یک انسان واقعی میتواند داشته باشد را درون شخصیتهایش تزریق میکند. آنها رشد میکنند، با مشکلات دوران بلوغ روبهرو میشوند، طعم فقر و مشکلات اجتماعی را میچشند و… همه آنها در اصل خود ما هستیم. شاید یکی از بهترین انتخابهای رولینگ تبدیل کردن «هری پاتر» به مجموعهای هفت قسمتی باشد. چرا که از اولین کتاب با کودکی شخصیتهای اصلی داستان روبهرو و به تدریج با آنها بزرگ میشویم و مشکلات و مسائل مشترک با آنها را لمس میکنیم. حال که شخصیتها هویتی قابل لمس به خود گرفتهاند میتوان به درام یا کشمکش موجود در داستان نگاه کرد. هویت قابل لمس شخصیتها به قدری با ظرافت بیان میشود که مانند عینکی بر چشم عمل میکند که تصویر فضای مقابل را واضحتر نشان می دهد ولی از دید بیننده قاب و دستههای عینک قابل رویت نیست و تبدیل به موانع اضافی نمیشود. وقتی با شخصیتهایی واقعی در محیطی واقعی روبهرو هستیم پس مقدمه برای یک سفر تخیلی در مدرسه علوم جادوگری فراهم میشود که در اینجا به خاطر قدرت بالای تخیل رولینگ در به تصویر کشیدن جزئیات صحنه و حوادث، جذابیت این سفر دو چندان میشود.
ولی شاید بتوان گفت که همین جزئیبینی رولینگ در کتابها مهمترین دلیل برای پایینتر بودن جذابیت فیلمهای «هری پاتر» نسبت به کتابهایش باشد. درست است که هیچگاه نمیتوان از یک رمان اقتباسی کامل و با جزئیات مو به مو در جهان سینما خلق کرد ولی در «هری پاتر» جزئیات فوق العاده دقیق و همچنین زیاد رولینگ این مسیر را برای فیلمنامه نویسان ناهموارتر کرده است. در سه فیلم اول این مسئله بیشتر خودنمایی میکند. در داستان با سه کودک مواجه هستیم که کتاب در بیان حالات درونی آنها موفقتر عمل میکند. در سه قسمت اول فیلمهای «هری پاتر» بیشتر فضایی کودکانه حاکم است و تمرکز اصلیاش بر قصهگویی معطوف شده. به خصوص اینکه کارگردانی دو قسمت اول را کریس کلمبوس بر عهده داشته که همواره تمرکزش بر قصهگوییهای کودکانه است، مانند «تنها در خانه». به دلیل بلاتکلیفی شخصیتها در سه قسمت نخست که هنوز در سنین پایین به سر میبرند و با مشکلات و چالشهای عمیق روبهرو نشدهاند، فیلمهای «هری پاتر» یک تا ۳ را شاید بتوان ضعیفترین این مجموعه سینمایی دانست. آلفونسو کوآرون در «هری پاتر و زندانی آزکابان» خیلی زود به سراغ فضایی تیره و سرد میرود فارغ از اینکه شخصیتها و مخاطب آماده تغییر فضا به این سرعت نیستند. ولی از قسمت چهارم با کارگردانی مایک نیول، «هری پاتر» تازه وارد مسیر اصلی خود میشود.
شخصیتها به سن بلوغ رسیدهاند و آماده رویارویی مستقیم با نیروی شر داستان هستند. یکی از نکات برجسته در کتاب و فیلمهای «هری پاتر» که میتوان به آن اشاره کرد پرداخت شخصیت منفی داستان، ولدمورت است. همه کشمکش داستان بر سر جنایتها و زخم به جامانده او بر جسم و روح هری پاتر است ولی با این حال خودش حضور مستقیم و پررنگ ندارد. ما تقریبا تا قبل از قسمت پنجم او را نمیبینیم ولی همهجا حضورش را احساس میکنیم. این هم یکی از همان ظرافتهای رولینگ در پرداخت داستانش و همان ریشهای است که به آن اشاره شد. با پرداخت صحیح این شخصیت و میل به جاودانگی یعنی همان میلی که از ابتدا درون بشر وجود داشته، او را از یک شخصیت فراتر میبرد و تصویر ذات پلید اعمالش را در جای جای قصه جاری میسازد. برای همین حتی زمانی هم که باقی شخصیتها از روی ترس او را با نام «اسمشو نبر» صدا میزنند هم تاثیر او و اعمالش را در روند پیشرفت قصه مشاهده میکنیم.
از قسمت پنجم تا هفتم شخصیتها به بلوغ فکری میرسند و کار را برای دیوید ییتس، کارگردان چهار فیلم آخر هموار میکنند چرا که دیگر هری پاتر، هرمیون گرنجر و رون ویزلی سه شخصیت اصلی داستان کودک نیستند و اعمال و افکارشان به سمت دنیای بزرگ سال سوق پیدا کرده و کارگردان و فیلمنامهنویس هم شاید از این بابت نفسی راحت میکشند که دیگر با سه کودک طرف نیستند و آنها به جهان خودشان نزدیکتر شدهاند. ولی به این مسئله هم باید اشاره کرد که این تغییر فضا مانند حرکت بر لبه تیغ میماند که اگر ذرهای فضا سیاهتر میشد ممکن بود که مخاطب آن را پس بزند. ولی ییتس با هوشمندی تعادلی بین بار اکشن و فانتزی فیلم و چالش برانگیزتر شدن مفاهیم مطرح شده برقرار ساخت که تماشاگر را راضی نگه داشت و به حق پایانی برازنده برای این مجموعه یازده ساله رقم زد و بر تنفر یازده ساله طرفداران «هری پاتر» از ولدمورت، در صحنه پودر شدن او به خوبی پایان بخشید.
در طول این سالها فیلمهای متعددی ساخته شدند تا بتوانند موفقیتی مانند «هری پاتر» کسب کنند اما نتیجه موفقیت آمیز نبود. «هری پاتر» عاری از ضعف و ایراد نیست و همانطور که اشاره شد یک شاهکار هم نیست. هیچ یک از عناصر داستانی آن مبدعانه و جدید نیستند. همه آنها را به گونهای در جاهای مختلف دیده و خواندهایم. اما هنر رولینگ توانایی جاری ساختن جهان ذهنی منحصربهفردش در بین تمامی عناصر بعضا کلیشهای «هری پاتر» است که انتخاب همین عناصر و در کنار هم قرار دادن آنها هم خودش هنر برجسته اوست. معلوم نیست که تا چه زمانی دوباره شاهد پدیدهای مانند «هری پاتر» خواهیم بود اما هر چقدر هم که فاصلهاش دور باشد مهم نیست. چون داستانهای رولینگ و فیلمهای «هری پاتر» بیش از یک دهه از زندگیمان را به خودشان اختصاص داده و ما را با خود بزرگ کردهاند. پس هر زمان که بخواهیم میتوانیم در راهروهای متحرک هاگوارتز، اطراف کلبه هاگرید، ورزشگاه کوئیدیچ و کوچه دیاگون قدم بزنیم و علاوه بر مرور خاطراتمان، جهان خواستنی «هری پاتر» را دوباره تجربه کنیم.
کافه سینما-حسام حاجی پور
هری پاتر ببین چه غوغایی تو جهان به پا کردی ………..!
خیلی دوست داشتم توی تک تک لحظه های هری باهاش بودم و جادو رو لمس می کردم اما حیف که این همش یه داستان خیلی خیلی جالب و باور نکردنیه ولی منه نوعی با تمام وجود هری پاتر و چوبشو سنگ جادو و……. رو لمس میکنم.
اولش که این متن بلند رو دیدم با خودم گفتم اصلاً حال خوندنش رو ندارم ولی این قدر متن خوب پیش رفت که نتونستم دنبالش نکنم !!!!!!!!
واقعاً متن قشنگی بود و واقعاً قشنگ تموم شد (پس هر زمان که بخواهیم میتوانیم در راهروهای متحرک هاگوارتز، اطراف کلبه هاگرید، ورزشگاه کوئیدیچ و کوچه دیاگون قدم بزنیم و علاوه بر مرور خاطراتمان، جهان خواستنی «هری پاتر» را دوباره تجربه کنیم.)
بدک نبود…….اما ب نظرمن هری پاتر ی شاهکارادبیه……….اگرنبود توسرتاسرجهان ترجمه نمیشد………کتابا ی جوری نوشته شدن ک ادم کاملا با شخصیتاش همزادپنداری میکنه..باناراحتیاشون ناراحت میشه وباخوشحالیشون شاد میشه….حتی باهاشون گریه میکنه وحتی ی جاهایی میترسه……اگ اینا شاهکارادبی نیس پس چیه……اقاحسام شما ب چی میگید شاهکار ادبی؟؟؟؟
احتمالا ب رمان مضخرف وغیرواقعی ومسخره “همخونه” ک رمان سال هم میشه و ب چاپ بیست و پنجم میرسه؟؟؟؟؟؟؟یا مثلا رمانای م.مودب پور ک کاملا تو ی سبکه وهرسری فقط اسم شخصیتاش عوض میشه؟؟؟قصد توهین ندارم کتابای ایرانیم برای سرگرمی مفیدن…………درضمن فیلما ب کارگردانی ییتس واقعامضخرف بودن خصوصا پودرشدن بلاتریکس وولدمورت وکلاییتس گندزدتو قسمت اخر……وبیشتر ب خاطرفیلما بود ک ب پری پاتر تهمت شیطان پرستی بودن زدن…………..
منظورم هری پاتره:)))))
آفرین آفرین
متن خوبی بود
به نکته های ضریف خوبی اشاره کرده بود
تشکر
آقا دمتون گرم.واسه ی عشقم به هری پاتر خودمو قانع کردم اون متنی که ماشالا تا این حد دراز بود رو بخونم.ممنون ازخبر…
بازم میگم چند روز اینترنت نداشتم ببین اینجا چه خبره!
اییییول!!! خیلى عااااالى بود واقعا!!!
من کاملا با این متن موافقم…دقیقا به همین دلیله که هیچ وقت نمى شه هرى پاترو با کتاباى هم نوع خودش مقایسه کرد!!!!!
خیلى مچکر بابت خبر :)
متن خوب و جالبی بود ممنون
ممنون امید اما من باهات مخالم هوشمندی یتس کجا بود ک ما ندیدیم وقتی کتاب پنجو خوندم منتظر ی فیلم فوق الهاده بودم اما وقتی فیلمو دیدم چنان بد بود ک تمام حسای قشنگ دود شود یابهتر بگم ترکید مثل ترکیدن مسخره بلتریکس و ولدی.
فکر کنم منطقی بود حرفا!کاملا قبول دارم که هری پاتر شاهکار ادبی نیست!
ببخشید اما بچه ها به نظر تون این یکم عجیب نیست که یک کاربر سایت که تازه دیروز و یه روز بعد از انتشار این متن توی دمنتور عضو شده بیاد و از متن اقای حاجی پور تعریف کنه و مهمتر این که همون قسمتی رو که اکثر کاربرای دمنتور بهش ایراد گرفتن رو تایید کنه.
پس نتیجه میگیریم: که ایشون یا یکی از اعضای کافه سینم
منظورم کافه سینما بود.
خیلی وقت بود از این چیزا نخونده بودیم!جالب بود!
واقعا خیلی عالی بود.خصوصا متن آخرش خیلی به دلم چسبید.
خیلی ممنون از خبر امید عزیز.
همه ی چیزایی که گفت رو میدونستم.در هر حال قشنگ بود.تشکر
متن خیلی جذابی بود ولی من بر عکس سه تا فیلم اولو بیشتر دوست دارم
به نظرم دیوید یتس کارگردان مناسبی نبود.فیلمها خیلی بهتر از اینا می تونست باشه
در هر حال ممنون از خبر
عالی بود عالی که نه واقعا فوق العاده بود…
چرا کتاب های رولینگ شاهکاری تمام عیاره درسته که چیز جدیدی درش وجود نداره اما کنار هم قرار دادن این چیز های افسانه ای توانایی خواصی رو می طلبه که باعث شده این کتاب _به قول نویسنده_ تونسته بیش از یک دهه دنیای جدید و زیبایی رو در برابر خواننده ی این کتاب باز کنه که حتی بهترین کتاب های دنیا،”دنیایی جدید” رو مثل هری پاتر که هنوز یعنی دوسال بعد از تموم شدن این حماسه ی بزرگ هنوز پابرجاست به وجود نیاوردن؛وهنوز هم خیلی ها مثل من با هری پاتر و دوستاش توی هاگوارتز زندگی میکنن…پس این کتاب وفیلمی که هنوز تمام جهان رو،رو به خودش متمرکز کرده خیلی بیشتر از اینها میتونه ادامه پیدا کنه…
:)
اقا امید مرسیی برای خبر
خیلی قشنگ بود
زیبا بود
ممنون بابت خبر
ممنون از بابت خبر
دیگه هیچ کتابی رو نمی تونم بخونم.
فقط به خاطر تو.
آخرش خیلی خوب بود…(تقریبا اشکم در اومد)
ولی این که هری پاتر یک شاهکار نیست؟!!!خوب نظر همه محترمه ولی به نظر جدا از نظر این عده ( که معمولا اصلا نخوندنش و تعریفش را شنیدن) تقریبا هرکی خونده شیفته اش شده!!!حالا حق رای هم برای این دیدگاه هم برای این خبر با شماست!!!
بسیار عالی. هری پاتر تا ابد جاوید خواهد ماند.
نقد و متن جالب و خوبی بود. هرچی بودبعد از این همه بی خبری بد نبود.
” «هری پاتر» یک شاهکار ادبی و سینمایی نیست. ”
با این تیکه ی اخر که در طول متن هم تکرار شد مخالفم بدجور. اصلا نمیخوام سریع جبهه بگیرم. اتفاقا متن در کل خیلی هم خوب بود. درسته که شاید نشه گفت که فیلم های هری پاتر در سطح یک شاهکار نبود. اما شکی نیست که به
کتاب های هری پاتر میتوان لقب شاهکار رو داد. مثل این که از حرف خودشون هم خیلی مطمئن هستن.
این دوستون که دارن شاهکار بودن کتاب ها رو رد میکنن احتمالا فقط فیلم ها رو دیدن و کتاب ها رو شاید نخوندن و دارن نظر میدن درباره ی کتاب ها. مثل بعضی از منتقد های سینما که بدون دیدن فیلم نقد میدن. در کل متن خوبی بود. ممنون بابت خبر
ایشون راس میگن من قبل از سری کتابای هری پاتر هیچ کتاب دیگه ای نخونده بودم ولی بعد از خوندن هری پاتر کلی کتاب خوندم
ممنون از خبر
ممنون از خبر!!!
به گفته ی دوستان تیکه ی آخرش زیبا تر بود!!!
تیکه آخرش خیلی خوب بود ! ولی اصلا خوشم نیومد که فیلم ها رو خوب جلوه داده ! آخه اونم فیلم بود که خیر سرشون ساخته بودند ! :((((((((
حال خوندنشو ندارم ولی به هر حال ممنون که حداقل خبر میزارین…
اگه جدی جدی تعصب رو کنار بزاریم و در عمق متن بنگریم میبینیم که در کل حرف های خوبی بود.
تا اینجای کار وقتی به کامنت های برخی دوستان نگاه میکردم میدیدم که برخی از دوستان از گوشه های متن خوششون اومده بود در صورتی که هیچ کجای متن به ما و علایق و اعتقادات ما توهینی نکرده بود.
به نظر من سخنان ایشان کاملا هم درست بود و هری پاتر به خودی خود یک شاهکار و آخر زیبایی های ادبی نیست!بلکه این هنر و زبر دستی رولینگ هست که از هری پاتر چنین شاهکار ادبی بزرگی میسازه و جهان و جهانیان محو خودش میکنه.
لبته به قول نیایش بیشتر تیکه اخرش
بعضی جاهاش واقعا مزخرف بود
اقا عالی بود بیست بود
من که خیلی لذت بردم
دمتون گررررررررررم
آقا حسام عزیز !
چرا واقعا حق رو به فیلم سازا میدید که نمیتونستن بسازن .
سوال از شما دارم…
چرا کارگردان فیلم 4 رو نگه نداشتن ؟؟؟؟
توی فیلم 6 خیلی سخت بود آقای یتس بیاد خاطره ی خانه گونت رو بسازه
فیلم ها انقدر بد بود که اگه فیلم ها اینجوری نبود این همه توهین شیطان پرستی به هری پاتر زده نمیشد
بعدشم….
البته جنبه انتقاد دارما….ولی
یعنی چی هری پاتر شاهکار نیست
آقا حسام یک توصیه به شما دارم
شما برو کتاب 7.1 فصلی که مرگ پدر و مادر هری رو تعریف می کنه و کتاب 7.2 فصل باز هم جنگل رو بخون بعد ببین که هری پاتر چیه و شاهکار ادبی رولینگ چیه…
دیدگاه من : کپی پیست دیدگاه بالایی!
ببخشید کارگردان فیلم 4 خیلی عالی بود؟!
خوشم اومد
این تیکه ی اخرش خیلی قشنگ بود:
چون داستانهای رولینگ و فیلمهای «هری پاتر» بیش از یک دهه از زندگیمان را به خودشان اختصاص داده و ما را با خود بزرگ کردهاند. پس هر زمان که بخواهیم میتوانیم در راهروهای متحرک هاگوارتز، اطراف کلبه هاگرید، ورزشگاه کوئیدیچ و کوچه دیاگون قدم بزنیم و علاوه بر مرور خاطراتمان، جهان خواستنی «هری پاتر» را دوباره تجربه کنیم.
ولی بنظر من که هری پاتر یه شاه کاره.