از در 24 آذر 1393، ساعت: 11:09 ق.ظ، دسته: پاترمور، رولینگ

ترجمه ۱۲ داستان – داستان دوم: پاتیل درزدار و فلورین فورتسکیو

قبلا به اطلاع شما رسانده بودیم که جی.کی.رولینگ قرار است ۱۲ داستان و داستانک مختلف از هری پاتر و حاشیه‌های مربوط به آن در روزهای کریسمس منتشر کند. تا الان سه داستان منتشر گردیده است. «شبکه آفتاب» ترجمه‌های این داستان را به عهده گرفته و می‌توانید با دنبال کردن صفحه آنها در فیس‌بوک، هر روز از ترجمه‌های جدید آگاه شوید.

ترجمه داستان دوم به نام «پاتیل درزدار و فلورین فورتسکیو» را در ادامه می‌توانید مطالعه کنید. جهت رجوع به صفحه دومین داستان در پاترمور، به اینجا بروید.

مترجم: حسام امامی

پاتیل درزدار

پاتیل درزدار مهمانخانه‌ای است رنگ‌ورورفته در لندن بین یک کتابفروشی و یک نوار‌فروشی در خیابان چیرینگ کراس‌رُد. ورودی اصلی کوچه‌ی دیاگون؛ پشت مهمانخانه ساحره‌ها و جادوگرها و دیگران اقلام جادویی ‌خریداری می‌کنند.

***
بعضی‌ها دلیل می‌آورند که قدیمی‌ترین مهمانخانه‌ی لندن وایت‌هارت در خیابان دروری لین است، دیگرانی استدلال می‌کنند که قدیمی‌ترین مهمانخانه برموندسی‌وال یا بره‌وپرچم در خیابان رز است. همه‌ی این‌ها مشنگ‌زاده‌اند و همه‌شان اشتباه می‌کنند. قدیمی‌ترین مهمانخانه‌ی لندن، همان‌طور که هر جادوگری بهتان می‌گوید، پاتیل درزدار در چیرینگ کراس‌رُد است.

پاتیل درزدار خیلی قبل‌تر از این‌که حتی نقشه‌ی چیرینگ کراس‌رُد کشیده شود آن‌جا بود؛ نشانی درستش هست کوچه‌ی دیاگون پلاک یک و معتقدند آن را در اوایل دهه‌ی ۱۵۰۰ همراه با بقیه‌ی خیابان جادوگری ساخته‌اند. پاتیل درزدار که دو قرن قبل از وضع قانون بین‌المللی رازداری ساخته شده، اوایل به چشم مشنگ‌ها مرئی بود. در این مهمانخانه که از اول جایی بود برای گردهم‌آیی ساحره‌ها و جادوگرها، چه لندنی چه ساکنین خارج شهر که آمده بودند برای خرید آخرین ابزار و عناصر جادویی، مشنگ‌ها ممنوع‌الورود نبودند و باهاشان جوری برخورد نمی‌شد که احساس غریبگی کنند، حتی با وجود این‌که بعضی حرف‌ها، اگر نگوییم بعضی حیوانات خانگی، باعث می‌شدند خیلی مهمان‌های ازهمه‌جا بی‌خبر قبل از این‌که نوشابه‌شان را تمام کنند بروند بیرون.

وقتی قانون رازداری وضع شد، به پاتیل درزدار، که تبدیل شده بود به مؤسسه‌ی بزرگ جادوگری بریتانیا، معافیتی اهدا شد تا بتواند به وجود خود در پایتخت ادامه دهد و کماکان ملجأ و پناهگاهی امن برای جادوگرها باشد. وزیر سحر و جادو، اولیک گامپ، اگرچه روی خیلی از طلسم‌های قوی پنهان شدن و رفتار مناسب همه‌ی کسانی که از آن‌ها استفاده می‌کردند اصرار داشت، نسبت به نیاز جادوگرها برای تخلیه‌ی انرژی تحت شرایط سخت جدید، احساس همدردی می‌کرد. بعدتر موافقت کرد مسئولیت ورود یا عدم‌ورود افراد به کوچه‌ی دیاگون از حیاط پشتی‌ را به صاحب‌خانه بدهند چون مغازه‌های پشت مهمانخانه هم حالا نیاز به محافظت جادویی داشتند.

به پاسداشت حفاظت گامپ از مهمانخانه، صاحب‌خانه یک رقم آبجوی جدید درست کرد به نام گریگاروس قدیمی گامپ، که چنان مزه‌ی حال‌به‌هم‌زنی داشت که کسی را سراغ نداریم یک پیک از آن را تمام کرده باشد (برای هرکس که آمادگی این کار را داشته باشد یک جایزه‌ی صد گالیونی در نظر گرفته شده اما هنوز کسی موفق نشده طلا را ببرد).

پاتیل درزدار در اواخر قرن نوزدهم و با ساخته شدن چیرینگ کراس‌رُد که مجبور بودند به‌خاطرش آن را صاف کنند، با یکی از سخت‌ترین کارزارهای خود روبه‌رو شد. وزیر سحر و جادوی آن زمان، فاریس اسپاوین پرچانه‌ی کج‌خلق، سخنرانی غم‌انگیزی در ویزن‌گاموت کرد که توضیح بدهد چرا این ‌بار نمی‌شود پاتیل درزدار را نجات داد. وقتی اسپاوین بعدِ هفت ساعت سخنرانی نشست، منشی‌اش یادداشتی به او داد که تویش نوشته بود جامعه‌ی سحر و جادو تظاهرات کرده و چندین طلسم فراموشی به کار انداخته (بعضی‌ها تا همین امروز می‌گویند از «طلسم فرمان» روی چندین نقشه‌کش مشنگ شهر استفاده شد، هرچند تا امروز این قضیه ثابت نشده) و این‌که پاتیل درزدار در نقشه‌های بازبینی‌شده‌ی جاده‌ی جدید گنجانده شده. قطعاً معمارهای مشنگ درگیر کار هیچ‌وقت نفهمیدند چرا یک جای خالی توی نقشه‌های‌شان برای ساختمان‌ها گذاشتند یا چرا این جای خالی برای چشم غیرمسلح مرئی نبود.

پاتیل درزدار ظرف این سال‌ها چندان فرقی نکرده، رنگ‌ورورفته و پذیرنده، با چند اتاق‌خواب بالای مهمانخانه برای مسافرانی که خانه‌شان از لندن دور است. اگر دست بر قضا خانه‌تان از نزدیک‌ترین همسایه‌ی جادویی خیلی دور است، پاتیل درزدار بهترین جا است برای عقب نیافتادن از شایعات دنیای سحر و جادو.

فلورین فورتسکیو

فلورین فورتسکیو، صاحب بستنی‌فروشی کوچه‌ی دیاگون، موضوع یکی از طرح‌های داستانی شبح‌واری است که هیچ‌وقت به نسخه‌ی نهایی کتاب‌ها راه نیافت. هری او را در زندان آزکابان می‌بیند و متوجه می‌شود که او اطلاعات زیادی درباره‌ی جادوگران قرون وسطایی دارد. بعدتر، هری کشف می‌کند اسم یکی از مدیران سابق مدرسه هاگوارتز دکستر فورتسکیو بوده.

***
فلورین یکی از نوادگان دکستر است و من در اصل می‌خواستم فلورین را بکنم مجرای سرنخ‌هایی که باید به هری در جست‌وجویش برای یادگاران مقدس می‌دادم. برای همین هم بود که تقریباً ‌خیلی زود با هم آشنای‌شان کردم. در این مرحله، تصور کردم فلورینِ تاریخ‌دان باید معلومات دست‌وپاشکسته‌ای راجع‌به موضوعات مختلف، از ابرچوبدستی گرفته تا نیم‌تاج ریونکلا، داشته باشد؛ اطلاعاتی که سینه‌به‌سینه در خاندان فورتسکیو از جد همایونی‌شان نقل شده. حین کار وقتی به جایی که این اطلاعات لازم بود رسیدم، کاری کردم فلورین را بدزدند، با این نیت که هری و دوستانش او را پیدا کنند و نجات دهند.

مشکل این‌جا بود که وقتی بخش‌های مهم «یادگاران مرگ» را می‌نوشتم فکر کردم فینیاس نایجلوس بلک وسیله‌ی خیلی خیلی بهتری برای سرنخ دادن است. اطلاعات فلورین درباره‌ی نیم‌تاج هم به‌نظر زاید آمد چون می‌توانستم به‌واسطه‌ی یک مصاحبه با بانوی خاکستری، هرچه خواننده لازم داشت بهش بدهم. در کل، انگار گذاشته بودم او را برای هیچ‌وپوچ بدزدند و بکشند. او اولین جادوگری نیست که ولدمورت بابت اطلاعات خیلی زیاد (یا خیلی کم)ش کشته، ‌اما تنها کسی است که من برای مرگش احساس گناه می‌کنم چون همه‌اش تقصیر من بود.



۲۴ دیدگاه
  1. (در ۰۷ شهریور ۱۳۹۷، ساعت: ۴:۲۹ ب٫ظ)

    میشه عکسهایی مثل این عکسی که بالای مطلب گذاشتید رو برای دانلود بزارید؟؟ عکسهای بسیار جالبی هستند

  2. (در ۱۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت: ۵:۱۵ ب٫ظ)

    خیلی جالب بود
    عاشق رولینگم

  3. (در ۰۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت: ۱۱:۴۵ ق٫ظ)

    یعنی مردن پدر پدر هری و همین طور دابی و پدر خوانده هری و دامبلدور و لوپین و…. باسه رولینگ مهم نیست؟؟!!!!!!!
    واقعا که.ولی با این حال جالب بود.

  4. (در ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت: ۲:۴۳ ب٫ظ)

    خعیلی قشنگ بود .
    رولینگ عجب عالمی ساخته هااااااا :))

  5. Avatar photo
    (در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت: ۹:۴۵ ب٫ظ)

    زیبا بود

  6. Avatar photo
    (در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت: ۹:۴۴ ب٫ظ)

    خیلی قشنگه

  7. (در ۰۸ بهمن ۱۳۹۳، ساعت: ۲:۰۴ ب٫ظ)

    یه سوال….تو پاتیل درزدار قهوه هم میدن؟؟؟
    اون جایزه هم که جریانش راسته دیگهههههه….
    اوکی حله دیگه…. پاتیل درزدارما امدیم :)))

  8. (در ۲۶ دی ۱۳۹۳، ساعت: ۶:۳۱ ب٫ظ)

    بیچاره فلورین

  9. Avatar photo
    (در ۱۱ دی ۱۳۹۳، ساعت: ۱۲:۳۸ ب٫ظ)

    :|
    حیـــــــــــــف باشه :|
    من همیشه فک می کردم می تونم معجون بسازم…
    پـــــــــــــــــــــــــوفــــــــــــــــ…

    • Avatar photo
      (در ۱۱ دی ۱۳۹۳، ساعت: ۱۲:۴۰ ب٫ظ)

      اعه!چرا اینو برای اینجا فرستادم!ببخشید اشتباهی شد!
      دیگه مشغله ی فکری آدم زیاده.دست خودش که نیست!
      +عاشقشم که این همه آدم کشته ولی فقط برای این یکی ناراحته :|

  10. Avatar photo
    (در ۱۱ دی ۱۳۹۳، ساعت: ۱۱:۰۶ ق٫ظ)

    میشه یکی از خانم رولینگ بپرسه:
    “یعنی برای کشتن سیریوس بدبخت و سیوروس بیچاره که تو کل زندگیش شانس خوشحالی نداشت اصلا حس گناه نمیکنی؟!!!!!!!!!”

  11. Avatar photo
    (در ۲۹ آذر ۱۳۹۳، ساعت: ۹:۵۳ ب٫ظ)

    ممنون…

  12. Avatar photo
    (در ۲۹ آذر ۱۳۹۳، ساعت: ۱:۱۲ ب٫ظ)

    من همیشه پاتیل درزدارو دوس داشتم

  13. Avatar photo
    (در ۲۷ آذر ۱۳۹۳، ساعت: ۱۰:۵۹ ب٫ظ)

    واقعا زیبا و عالییییییییییییییییی بود….خیلی ممنون از زحمات تون.
    مرسی امید عزیز.

  14. Avatar photo
    (در ۲۶ آذر ۱۳۹۳، ساعت: ۳:۴۹ ب٫ظ)

    ممنونمممممممممممممم

  15. Avatar photo
    (در ۲۵ آذر ۱۳۹۳، ساعت: ۶:۰۹ ب٫ظ)

    تو کتاب سیاه دل(مال کورنلیا فونکه) نوشته بود همیشه یه رازهایی بین خالق و شخصیت هست که هیچ کس جز خالق اونا رو نمی دونه. خیلی کارش واسه ماها جالبه ولی انگار داره راز دیگران رو فاش می کنه. به نظرم خوب نیست…

  16. Avatar photo
    (در ۲۵ آذر ۱۳۹۳، ساعت: ۵:۳۱ ب٫ظ)

    خیلی خوب بود ممنون
    قضیه وزیری که ۷ ساعت سخنرانی کرده بود عالی بود:D

  17. (در ۲۵ آذر ۱۳۹۳، ساعت: ۰:۴۳ ق٫ظ)

    مرسی امید جون :-)
    اطلاعات خوبی بود ولی هیچ ترجمه ای مثل ترجمه داداش امید و حسین ب دل آدم نمیشینه -_-

  18. (در ۲۴ آذر ۱۳۹۳، ساعت: ۹:۴۹ ب٫ظ)

    کتاب کارآگاهی می نشت بهتر بد :| میزد ر دست پوآرو به قرآن :|

  19. (در ۲۴ آذر ۱۳۹۳، ساعت: ۶:۴۴ ب٫ظ)

    برام جالب بود که بدونم رولینگ برای هر اتفاقی تو کتاب از قبل چقدر برنامه میچیده تا ما کم کم متوجه اون موضوع بشیم…واقعا نویسنده ی باهوشیه
    خیلی بهش حسودیم میشه

  20. (در ۲۴ آذر ۱۳۹۳، ساعت: ۳:۵۶ ب٫ظ)

    بیچاره فلورین :((

  21. Avatar photo
    (در ۲۴ آذر ۱۳۹۳، ساعت: ۳:۲۹ ب٫ظ)

    من دوباره برگشتمممممم خوبه که دوباره کتابای هری منتشر میشه

  22. Avatar photo
    (در ۲۴ آذر ۱۳۹۳، ساعت: ۳:۲۸ ب٫ظ)

    سپاس امید

  23. Avatar photo
    (در ۲۴ آذر ۱۳۹۳، ساعت: ۳:۱۴ ب٫ظ)

    به نظرم همین طرح داستان – رسوندن اطلاعات از طریق فینیاس و بانوی خاکستری – جالب تر از جریان فلورینه ، و خیلی خوب شد که همینو نوشت و عقیده ش عوض شد.
    جریان پاتیل درزدار هم برام خیلی جالب بود.
    ممنون.


نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو در سایت

عبارت یا کلمه مورد نظر خود را وارد کنید:

اشتراک خبرنامه

نشانی email خود را وارد کنید:

 


جهت لغو اشتراک خبرنامه، در پایین ایمیل های ارسالی، روی عبارت Unsubscribe کلیک کنید.