از امید در 25 آذر 1393، ساعت: 12:12 ب.ظ، دسته: پاترمور، رولینگ
قبلا به اطلاع شما رسانده بودیم که جی.کی.رولینگ قرار است ۱۲ داستان و داستانک مختلف از هری پاتر و حاشیههای مربوط به آن در روزهای کریسمس منتشر کند. تا الان چهار داستان منتشر گردیده است. «شبکه آفتاب» ترجمههای این داستان را به عهده گرفته و میتوانید با دنبال کردن صفحه آنها در فیسبوک، هر روز از ترجمههای جدید آگاه شوید.
ترجمه داستان سوم به نام «همه چیز در مورد پاتیلها و معجونها» را در ادامه میتوانید مطالعه کنید. جهت رجوع به صفحه دومین داستان در پاترمور، به اینجا بروید.
مترجم: حسام امامی
پاتیلها
روزگاری مشنگزادهها و جادوگرها مثل همدیگر از پاتیل که دیگ فلزی بزرگی است و میشود روی آتش آویزانش کرد استفاده میکردند. یک وقتی آدمهای جادویی و غیرجادویی همه رفتند سروقت اجاقها؛ کماجدانها راحتتر بودند و پاتیلها شدند صرفاً سهم ساحرهها و جادوگرها که همچنان معجونها را توی آنها دم میکردند. شعلهی عریان آتش برای درست کردن معجون لازم است و همین پاتیل را تبدیل میکند به بهترین ظرف برای کار.
پاتیلها را همیشه سحر و جادو میکنند تا برای حمل سبکتر شوند چون معمولاً مفرغی یا آهنی هستند. اختراعهای تازه شامل انواع خودهمزن و تاشو پاتیل بوده و ظرفهایی از جنس فلزات گرانبها هم برای متخصصها یا برای کلاس گذاشتن موجود است.
***
پاتیلها قرنهاست که تداعیکنندهی جادو هستند. توی عکسهای صدها سالِ ساحرهها هستند و حتی انتظار میرود جاهایی که جنهای گنجیاب از گنج نگهداری میکنند هم باشند. خیلی متلها و افسانهها از پاتیلهایی با قدرتهای ویژه اسم میبرند اما در کتابهای هری پاتر آنها ابزارهایی هستند اینجهانی. البته که فکر کردم یادگار هلگا هافلپاف را بکنم یک پاتیل اما داشتن چنین یادگار بزرگ و سنگینی یککمی خندهدار و ناجور بود؛ میخواستم اشیایی که هری باید پیدا میکرد کوچکتر و قابلحملتر باشد. با این وجود، دو جا هست که در آنها پاتیل ظاهر میشود؛ هم در چهار جواهر افسانهای ایرلند (قدرت جادوییاش این بود که هیچکس بدون رضایت از آن جدا نمیشد) و هم در افسانهی سیزده گنج بریتانیا (پاتیل درنویچ غولآسا که فقط برای مردان شجاع گوشت میپخت نه برای ترسوها).
معجونها
معمولاً میپرسند یک مشنگزاده با کتاب معجونسازی و مواد لازم میتواند یک معجون جادویی درست کند یا نه. متاسفانه جواب منفی است. همیشه یککمی کار با چوبدستی جادویی برای درست کردن یک معجون لازم است (اگر همینطوری مگسهای مرده و گل نرگس را به هم اضافه کنی و توی یک کتری آویزان روی آتش بگذاری چیزی دستت را نمیگیرد مگر یک سوپِ، اگر نگوییم سمی، حالبهمزن).
بعضی معجونها اثرات طلسمها و افسونها را دوبرابر میکنند اما چندتایی (مثل معجون مرکب و فلیکس فلیسیس) اثراتی دارند که هیچجور دیگری به دست نمیآیند. در کل، ساحرهها و جادوگرها طرفدار روشی هستند که آنرا آسانترین یا رضایتبخشترین روش برای تولید محصول مورد نظر بیابند.
معجونها بهکار آدمهای عجول نمیآید اما خنثی کردن تاثیراتشان معمولاً برای همه سخت است بهجز یک معجونساز ماهر دیگر. این شاخه از سحر و جادو حالوهوای خاصی دارد. تازه سروکار داشتن با مادههایی که بسیار خطرناکاند هم هست. در جامعهی جادوگری عموماً متخصص معجون را شخصیت توفکر و صبوری میدانند؛ اسنیپ در واقع با این کلیشه کاملاً سازگار است.
***
در مدرسه شیمی درسی بود که کمتر از همه دوست داشتم و بهمحض اینکه شد کنارش گذاشتم. طبیعتاً، وقتی میخواستم راجعبه درسی که دشمن اصلی هری، سوروس اسنیپ، تدریس میکرد تصمیم بگیرم، آن درس باید معادل سحر و جادو میبود. عجیبتر اینکه مقدمهی اسنیپ برای درسش را کاملاً زورگویانه میدیدم («میتوانم بهتان یاد بدهم شهرت را در بطری کنید، جوشاندهی شکوه و جلال درست کنید، حتی مرگ را در قوطی کنید…»)، ظاهراً بخشی از وجودم همانقدر به معجونها علاقهمند بود که اسنیپ؛ واقعاً هم همیشه از درست کردن معجون در کتابها و تحقیق برای مواد لازمشان لذت میبردم. بسیاری از مواد نوشابههای مختلفی که هری برای اسنیپ درست میکرد وجود دارند (یا مردم زمانی به وجودشان اعتقاد داشتند) و خواصی که بهشان دادم را دارند (یا اعتقاد مردم بر این است که داشتهاند). مثلاً آویشن کوهی واقعاً خواص شفابخش دارد (ضدالتهاب است هرچند توصیه نمیکنم برای امتحانش یک تکه از بدنتان را جدا کنید): زهرمهره واقعاً تودهای است که از رودهی یک حیوان میگیرند و واقعاً زمانی مردم باور داشتند که نوشیدن آبی که در آن زهرمهره گذاشته باشند میتواند مسمومیت را برطرف کند.
خیلی قشنگ بود
رولینگ قشنگ مینویسه
سلام دوستان عزیز
ای کاش پرفسور سوروس اسنیپ بزرگترین جادوگر جامعه جادوگران زنده بود معلمی بی همتا در معجون سازی از نظر من خانم رولینگ سو رو س با بی رحمی تمام در داستان کشت . شاهزاده ی دورگه روحت شاد .
عاااااااااالی بود .
کارش بینظریه رولینگ :)
دمش گـــــــــــــــــــــــــــــــــــــرم :))
پاتیل و معجون جادویی…به به… یکم بال مگس و برگ نیلوفرآبی وبنداز تو پاتیل وهمش بزن …بعدش بری سر قفصه و یکم اشک دیو دوسرسیاه روبیاری بچکونی توشو حالا چوبدستی که بگی اجی مجی لاترجی!!!حالا همه چی آماده است برای یه معجون زیبایی که البته باهاش میشه حال خواهرشوهرافاده ای رو گرفت…هاها…
از این بهتر چیزی وجود داره آیا؟؟؟؟؟؟
واقعا زیباست که رولینگ داره از هری یه عالم منحصر به فرد میسازه
جالبه که من هم از شیمی بدم میاد
من هیچوقت نتونستم رولینگ رو برای کشتن سیریوس بلک ببخشم
عااااااااااالی بود
عالییییییی بود
سلام!
چه جوری این صفحه رو تو پاترمورم باز کنم؟؟
وااااای سلااااام! ^____^
چند وقت بود که کامنت نذاشته بودم؟ فکر کنم یه سالی میشه!
دمنتور همچنان خونه ی جادویی ما.. :)
ممنون بابت ترجمه ها! :) عالی بودن!
فکر کنم دوستای قدیمی منو یادشون باشه…
متاسفانه نمیتونم وارد پنل کاربری ـم بشم ولی همین که میتونم کامنت بذارم خیلی خوشحالم! ۳>
ممنون…
خیلی خوب بود ممنون از زحمات
خیلی عالی دست تون درد نکنه…
واقعا خوب و مفید بود.لطفا ادامش بدین.مرسی ^_^
جالب بود.فقط لطفا تا آخرش بزاریددددددددد
جالب بود.ولی اگر چند صفحه بود که برا خوندن بیشتر وقت میزاشتیم عالی میشد
خیلی خوبه.ولی اگر چند صفحش کنه عالی میشه
از این کارا زیاد بکنید….
مچککککککرم
خیلی باحال بود ، ولی اشتباه امتیاز دادم :|
مرسی.
کارش درسته…!
عالییییییییییییییییی بود
مرسی دمنتور
ممنون …..لطفا تا آخرش بزارید
خوشمان آمد و بسی جالب بود.
جالب بود…
بسی ممنون…