از امید در 30 تیر 1394، ساعت: 2:51 ب.ظ، دسته: اخبار سایت
کمتر از ۲۴ ساعت دیگر تا انتشار آخرین حماسه هری پاتر در امریکا و لندن باقی مانده است. هم زمان با انتشار کتاب، امشب ساعت ۱:۳۰ بامداد تا ۴:۳۰ صبح با ما در همین سایت به احترام هری پاتر بیدار بمانید و در جشن مجازی انتشار کتاب با هدایایی بزرگ، مسابقه، خبر و قرعه کشی شرکت کنید.
پس همین امشب وقتی ساعت از ۱۲ شب گذشت، در واقع وارد روز شنبه می شویم، ولی برای راحتی بیشتر می گوییم امشب!
امشب ساعت ۱:۳۰ شما و دوستانتان به صرف شام و شیرینی در شبکه دیوانه ساز ایرانی مهمان هستید…
دیر نکنید. جوایز بی نظیری از جمله ۱۸ دیسک DVD ارباب حلقه ها، مجموعه کامل تمام بازی ها، فیلم ها و موسیقی متن های هری پاتر به اضافه ده چوب جادویی واقعی هری پاتر و… انتظار شما را می کشند.
هشت سال پیش در چنین روزی کتاب آخر هری پاتر منتشر شد و این خبر بالا شب گذشتهی آن در دمنتور منتشر شده بود.
– رولینگ از نگارش آخرین فصل یادگاران می گوید
– بقیه حقایق فاش شده از یادگاران مرگ توسط رولینگ
– مصاحبه جدید و مفصل با جی.کی.رولینگ (بخش اول – بخش دوم)
توجه داشته باشید که هیچ برنامهای برای امشب نداریم و این صرفا تکرار خبر ۸ سال پیش به مناسبت انتشار آخرین کتاب هری پاتر بود.
با سلام و خسته نباشید و تبریک به این همه وفاداری طی همه ی این سالها. با خوندن این خبر هیجان شدیدی بر من وارد شد که همه ی بدنم به لرزه افتاد و منو دقیقا به همون شب برگردوند. یادم افتاد اون سال از پدرم خیلی خواهش کردم که به مناسبت چاپ آخرین کتاب منو ببره لندن تا بتونم این خاطره رو همیشه حفظ کنم.اما پدرم اهمیتی نداد و انقدر گریه کردم و نا امید بودم تا اینکه امید کرات تصمیم گرفت جشنی برپا کنه…هر لحظه شو حس میکردم. فوق العاده بود. من با اینترنت دایال آپ پای کامپیوتر نشستم و نمیتونستم نصف شبی داد بزنم و هیجانمو بروز بدم.از اینکه نمیتونستم بخندم، گریه کنم یا در مواقع هیجان جیغ بزنم کبود میشدم.مصاحبه با پسری به اسم حسین رو یادم میاد که اولین شخصی بود که در ایران رکورد زده بود و کتاب رو سریع خونده بود و برنده شده بود. به کسانیکه تهران بودند و در صف منتظر کتاب بودن خیلی حسودیم میشد. پدرم حتا موقعیت اینو نداشت که منو به تهران ببره. گزارش لحظه به لحظه ی اون شب چیزیه که همیشه از دیمنتور ممنونشم و جز خاطراتیه که منو در مقابل دیمنتورها محافظت میکنه. امروز به عنوان طرفدار وفادار هری پاتر و جو مفتخرم بگم که پایان نامه مو به هری پاتر اخصاص دادم و با دقت تر از هر کس دیگه ای روش تحقیق میکنم.
دوستدار دیمنتور و طرفداران وفادار هری پاتر من…
لونی لاوگود
قبول نیست :( من هشت سال پیش طفلی بیش نبودم :( خبر نداشتم اینجا جشنه :(( دلم سوخت :(((((((
ممنون…
خیلی وقت بود کتاباش رو نخونده بودم
الآن دوباره تو حس و حالشم یه بار دیگه از اول بخونم
حییلی کتاب دارم که گرفتم و هنوز نخوندم ولی بازم میخوام برم سراغ هری پاتر
:)
یادش ب خیر هش سال پیش. فقط میتونم بگم دلتنگم. خیییییلیییییی
نچ
دمنتور هم دیگه فعال و اپ تو دیت نیس
خبرها رو خوب پوشش نمیده
داستانک ها هم ترجمه نمیشن
هشت سال… -_- و هشت سال :-|
من اون موقع تو دمنتور عضو نبودم ولی اخبارشو دنبال میکردم…چقدر زود گذشت!
چه روزای خفنی بودش.خوشحالم رولینگ هنوزم به فکر دنیای جادوییشه.متشکر…
سلام
هی یادش به خیر….. منم شرکت کردم و برنده چوب جادو شدم!!
ولی هیچ وقت واسم نفرستادین!!!
با همین ایمیلم هم شرکت کرده بودم!
خیییییییییلی کار جالبی کردن!
من ۹ساله پیش وقتی کتابه دورگه رو خوندم هم سن هری اون موقع بودم.وقتی دامبلدور مرد انقدر حالم بد شد که دیگه سراغ این داستان نرفتم.حالا بعد از ۹سال کتاب یادگاران مرگ رو خوندم.یه حال خیلی عجیبی دارم .یه مقداری حالم گرفتس . خیلی با دنیای هری پاتر انس دارم.ولی حیف که دیگه کتاباش تموم شد
وای خیلییی منو غم گرفت من دوس دارم تموم مجموعه بازی های هری پاتر رو داشته باشم به اضافه ۱ چوب دستی حیف اگر کسی میدونه بگه بازی های هری پاتر مخصوصا ۶ و هفت رو میخوام کجا میفروشن با تشکر
کاسکی زمان به عقب برمی گشت
This story changed my life
Love it
غمم گرفت …
واااااااااااااای اون موقع جام بدجور اینجا خالی بوده! بدجور دلتنگ گذشته شدم.
دمتون گرم…
سلام!
ممنون
یادمه اون موقع طرح خرید و اهدای کتاب اصل هم بود.
با آرزوی بهترین ها
من وقتی کتاب ۷ اومد کتاب اول رو هم نخونده بودم :D
حیف، کاش از قبل برنامه میکردین امشبم جشن بگیریم :D
برنامه ریزی*
یه نوستالژی بزرگ
۸سال زود گوذشت
گذر زمان چه کار ها که نمبکنه…
نه؟:)
ما ک اون موقع ها نبودیم ولی….کاش رولینگ جان دست بکارشه کتابی هری پاتری بنویسه
افسوس افسوس-مگه میشه حرف دیگه ای زد
کاش یه برنامه هم برا امشب داشتید .. :)
چقدر زود گذشت :(
امید خوبه اون توجه داشته باشید…. رو نوشتی :)))
خیلی قشنگ بود
ممنون امید
چه نوستالژی جالبی !