همان طور که دیروز مطلع شدید، جی.کی.رولینگ پس از انتشار ویدیوی صحبتهایش در سایت یوتیوب در مورد پروژهی جدیدش، در کنفرانسی خبری به چند سوال پاسخ داد. اگر پوشش خبری لحظه به لحظهی دمنتور را دنبال کرده باشید حتماً از بخش هایی از صحبتهای او در این کنفرانس باخبر شدهاید و با دیدن تصاویر رسمی منتشر شده، ماهیت این سایت تا حدودی در ذهنتان شکل گرفته است. اما برای این که با جزئیات بیشتری از این پروژهی بدیع آشنا شوید، بر آن شدیم متن کامل صحبتهای رولینگ در این کنفرانس مطبوعاتی را ترجمه و در اختیارتان قرار دهیم:
کنفرانس مطبوعاتی جی.کی.رولینگ
“پاترمور راه بسیار خوبیست که لطف خوانندگان را جبران کنم، خوانندگانی که کتابها را به این موفقیت بزرگ رساندهاند. هنوز هم نامههای بیشمار و بسیار زیادی به دستم میرسه… واقعاً فکر میکردم تا حالا تعدادشون کم میشد. هر هفته داستانها، نقاشیها یا درخواستهایی برای نوشتن پیش درآمد یا دنبالهای برای کتابها به دستم میرسه.
این سایت تنها یک راه عالی برای ادامه داشتن این خلاقیت طرفدارهاست. برای من تجربهی فوقالعادهای بوده که در این محیط، خلاق باشم، چون چنین محیطی در سال ۱۹۹۰ که ایدهی کتابها را داشتم وجود نداشت. همچنین راه بسیار شگرفی است که نسل دیجیتال را با کتابها آشنا کرد.
واقعاً این پروژه به طور خاصی هیجان انگیز بود. حدود دو سال روش کار کردیم و به نظرم این خارقالعادهست که تعداد خیلی کمی از طرفداران متوجه شدن که ما چه قصدی داریم. تعداد کمی متوجه شدن و واقعاً لطف کردن و زود دست ما رو رو نکردن. کار کردن روی این پروژه با این گروه عالی، خیلی هیجان انگیز بود.”
در مورد گروهبندی:
“گروهبندی برای من یکی از سرگرمکنندهترین موارد پروژه بود. من شانزده سال مشغول نوشتن کتابهای پاتر بودم و طی این مدت یه احساس واقعی داشتم که مردم به کجا تعلق دارن و توی کدوم گروه قرار دارن. وقتی مردم رو میدیدم ناخودآگاه اونا رو پیش خودم گروهبندی میکردم.
بنابراین، با گسترش این پهنهی وسیع سوالات که به صورت تصادفی برای کاربر انتخاب میشه – در نتیجه لزوماً سوالات پرسیده شده از شما و دوستانتان یکسان نیست – به نظرم خیلی مهم بود که مثلاً کاربرها با دومین حدس متوجه نشن کدوم گزینه به معنی گریفندور هست. ولی نکته هیجان انگیز برای من اینه که اگر در گریفندور گروهبندی نشدید، اگر در یکی از سه گروه دیگر گروهبندی شدید در عوض یک چهارم بخشهای اضافی خواهید داشت چون به سالن عمومی خودتون میرید. اگر در گروه گریفندور بیافتید فقط هری رو دنبال میکنید. اما اگر در گروه هافلپاف، ریونکلاو یا اسلیترین بیافتید، به سالن عمومی خودتون میرید، همنوعان خودتون رو میبینید، که به شما میگن چه آدمهای معروفی در گروهتون بودن و ذات حقیقی گروه شما چیست.
در داستان اصلی شما گروهها رو فقط از دید سه قهرمان من میبینید. چیزی که میخوام بگم اینه که در اسلیترین بودن چیز هولناکی نیست. و در حقیقت من همیشه گریفندور و اسلیترین رو به عنوان دو گروه که بیش از همه به هم نزدیکند دیدم. فکر میکنم خود هری به راحتی میتونست به یکی از این دو راه بره. فکر نکنم بشه جوابها رو حدس زد. باید با صداقت جواب بدید. برای این کار فقط یک بار فرصت دارین، مثل تست هوشه، هیچ راه برگشتی نیست، باید بار اول درست انجامش بدید.
ما این رو آزمایش کردیم. من روی خانوادهام تستش کردم و همه در گروهی قرار گرفتن که فکر میکردم، و وقتی گروه اونو در قالب سایت پیاده کرد، شما {خطاب به تارک نسری از TH_NK (موسسه طراحی وبسایت)} گفتید بیشتر مردم در ریونکلاو قرار گرفتن. تنها دو نفر در اسلیترین قرار گرفتن که کاملاً لباس سیاه پوشیده بودن. پس این عملی بوده.”
این ایده چطور به فکرتان رسید و چقدر مطالب جدید در سایت هست؟
“باید بگم بیش از نیمی از مطالب جدید رو قبلاً نوشتم – و چند موضوع جدید هم نوشتم، خصوصاً معرفی گروهها. فرصت جالبی بود که برگردم به عقب، و دوباره فکر کنم اگر هری مسیر دیگهای رو دنبال میکرد چی میشد. بنابراین چیزهای خیلی زیادی ایجاد کردم.
{این ایده} موقعی مطرح شد که من و نیل {بلیر – وکیل رولینگ} داشتیم بحث میکردیم. میدونستیم تقاضاهای زیادی برای کتاب الکترونیکی وجود داره اما من میخواستم… اگر قراره این کار انجام بشه فراتر از اینها باشه. مشخصه که درخواستهای زیادی برای انواع بازیها و بازیهای تعاملی آنلاین و از این جور چیزها داشتیم. میخواستم سرگرمی وسیلهای برای مطالعه باشه. میخواستم برگردونمش به تجربه ادبی، تجربه داستانی، و این چیزی بود که از اون بحثها بیرون اومد. بنابراین دو سال پیش با جدیت کار بر روی این پروژه رو شروع کردیم.”
آیا در آینده دایرهالمعارف چاپی منتشر میکنید؟
“در حال حاضر نمیدونم اصلاً کتابی منتشر میشه یا نه. دنیا یه جورایی از من جلو افتاد چون در سال ۱۹۹۸ مطالبی که خلق کردم اون قدر زیاد بودن که در کتابها نمیگنجید. واقعاً مسخره بود که کسی… برای من اون موقع، پبش خودم فکر کردم، آخه کی میخواد بدونه اهمیت انواع چوبهای چوبدستی چیه؟ همهی اینا توی ذهنم بود. پس تنها راهی که میتونستم تصور کنم که این مطالب رو منتشر کنم در قالب یک کتاب چاپی بود.
حالا، به محض این که چوبدستیتون رو گرفتید میتونید برید و ببینید که اهمیت چوب چوبدستی چیه. باید همهش رو بخونید، ولی این طوری تجربه خیلی جالبیه.
آیا دایرهالمعارفی منتشر میشه؟ شاید. دو چیز در مورد دایرهالمعارف میگم: اولاً، همیشه گفتم و حالا هم پای حرفم هستم، اگر در آینده دایرهالمعارف چاپی منتشر کنم میخوام که همهی عوایدش به خیریه برسه. در سال ۱۹۹۸ حتی خوابش رو هم نمیدیدم که شخصاً در موقعیتی باشم که یک موسسه خیریه بزرگ رو تأسیس کنم و شخصاً کارهای خیریه بکنم، و قبلاً هم کتابهایی رو برای خیریه نوشتم.
نکته دیگه اینه که، این مجانی هست. لازم نیست چیزی بخرید تا به چیزهایی که امروز دیدید دسترسی داشته باشید. لازم نیست برای گرفتن مطالب اضافی پولی بپردازید، لازم نیست حتی یه چیز بخرید تا وارد پاترمور بشید و تجربهای که دیدید رو داشته باشید. این برای من خیلی مهم بود. این برای جبران بود. این بار تکنولوژی وجود داشت تا چیزی فراتر از کتابها و فیلمها برای طرفداران کنونی ایجاد کنیم.”
گفته شده که خداحافظی با هری پاتر برای شما خیلی سخت بوده. این راهی برای این بوده که بتونید دوست پسرتون رو بیشتر نگه دارید؟
“دقیقاً مثل دوست پسر قبلیمه. راستش رو بخواید زمانی که نوشتن هری رو تموم کردم، با چنان شدتی گریه کردم که تنها زمان مرگ مادرم این طوری گریه کرده بودم. این قدر که برای هری گریه کردم، تا حالا برای هیچ مردی گریه نکردم. بنابراین، همون طور که میدونید، خیلی وقته قراری نگذاشتیم، و حالا دو سال گذشته و اینو ساکت نگه داشتم.
غیرمنتظره است که چطور به راحتی آروم آروم به این دنیا وارد و از اون خارج شدم. وقتی نوبت میرسه به نوشتن یادداشتهای کامل کننده یا نوشتن مطالب جدید، که چند جا انجام دادم، کاملاً صادقانه بگم که فکر میکنم خارقالعادهست که چه راحت واردش شدم و ازش خارج شدم، خیلی عالیه. اما در مورد هری به یه خاتمه رسیدم، و فکر میکنم مهمه که بگم که قصد ندارم رمان دیگهای بنویسم. این طریقهی شگفتانگیزی بوده که با این بخش از زندگیم در ارتباط باشم، اما کاملاً مطمئنم دیگه کارم با رمان تموم شده. ولی ادامه پیدا کردنش جالب بود.”
در خصوص نامههای جو و این که دوباره صندوق پستش پر از نامه میشه یا خیر
“من نامه دوست دارم. نه همهی نامهها رو. ۹۹ درصد نامهها رو دوست دارم.
کتابها، امکان نداره که بگم هری پاتر برای من چی بوده و مبالغه باشه. کاملاً زندگی من رو دگرگون کرد. به عنوان خالقش دوستش داشتم. به هیچ وجه دوباره برای من اتفاق نمیافته. دوباره برای کس دیگهای اتفاق میافته، مجموعهی کتابهایی خواهند بود به همین بزرگی. من خوانندگانم رو تحسین میکنم. خوانندگانم رو دوست دارم. هر نویسندهای دوست داره فکر کنه اونا به مطالعه ادامه میدن.
سوالی که فکر میکردم زودتر ازم پرسیده بشه ولی میخوام برای اطلاعتون جواب بدم بحث کتاب الکترونیکی/چاپی هست: دیدگاه من اینه که نمیشه جلوی پیشرفت رو گرفت. کتاب الکترونیکی دیگه همه گیر شده، در آینده فراگیر میشه. شخصاً کتاب چاپی رو دوست دارم، اما همین اواخر، بعد از خیلیها چون من زیاد توی تکنولوژی به روز نیستم، در واقع امسال بود که من برای اولین بار کتابهای الکترونیکی رو دانلود کردم. و فوقالعادهس، برای مسافرت و خصوصاً برای بچهها چیز خارقالعادهایه که هزاران کتاب رو در جیبتون در یک وسیلهی کوچک جابجا کنید، برای همین احساس خیلی خوبی دارم که هری پاتر به این محیط نو برده بشه. اما بازم کتاب چاپ شده کاغذی رو دوست دارم؛ فکر کنم از هر دو میشه لذت برد.”
شما اسم پاترمور به ذهنتون رسید؟
“بله. خیلی بهش افتخار میکنم. ما خیلی در این مورد بحث کردیم ولی این اسم از من بود.”
میشه در مورد تصمیمتون در خصوص ارائهی مستقیم {کتابهای الکترونیکی} به خریداران صحبت کنید؟ تصور نمیکنم “اپل” و “آمازون” زیاد خوشنود باشن.
“خب من نمیتونم جای کس دیگهای صحبت کنم. این تصمیم برای من کاملاً روشن بود. اولاً به این معنیه که – منظورم اینه که هری پاتر هر چی باشه یک پدیدهی بینالمللیه و این به این معنیه که میتونیم ببینیم مردم از همهجا تجربهی یکسانی رو تقریباً در یک زمان دارند. خیل زیادی از طرفداران قادر خواهند بود دقیقاً در آن واحد تجربهی یکسانی رو داشته باشن، که برای من واقعاً خوشآیند هست.
بسیار خوش شانس هستم که منابعی دارم که خودم میتونم انجامش بدم و بنابراین به نظرم باید درست انجامش بدم. فکر میکنم این تجربهای عالی و منحصر به فرد هست که میتونم از هر جهت استطاعتش رو داشته باشم. که ار وقتم استفاده کنم و آدمهای مناسب رو پیدا کنم – TH_NK خیلی عالی بودن – که بهش جامه عمل بپوشونم. واقعاً هیچ راه دیگهای نبود که بشه برای طرفداران انجامش داد، جز این که خودم انجامش میدادم. هر کسی نمیتونه این کارو انجام بده، درک میکنم، ولی به نظرم برای هری پاتر کار درست همین بود. برای هری پاتر راه درست بود چون طرفداران پاتر جزء اولینها بودن، به نظرم منصفانه است که بگیم، جامعهی آنلاین عظیمی وجود داشت و برای من به عنوان نویسنده خیلی جالب بود که بتونم ارتباط مستقیمی با طرفدارانم داشته باشم، و قبلا حضور آنلاین مستقیم داشتم، قبلاً سایت خودم رو داشتم. بنابراین احساس نمیکردم قدم بزرگی رو به جلو باشه. این امتداد چیزی بود که از قبل وجود داشت.”
میتونید بیشتر توضیح بدید که چه محتویات جدیدی در سایت هست و بخشهای موردعلاقهی شما کدام هستند؟
“قبلاً اشاره داشتم… فکر کنم بخش مورد علاقهم گروهبندی هست، که عاشق نوشتنش بودم، به نظرم اگر در یکی از سه گروه به غیر از گریفندور قرار بگیرید، در آخر اطلاعات بیشتری در سنگ جادو نسیبتون میشه. نوشتن این قسمت خیلی خوش بود. و بعدش چوبدستیها، من در مورد جنس چوبدستیها وارد جزئیات مسخرهای میشم، و این که مغزشون چه اهمیتی داره، و دلیل احتمالی این که شما رو انتخاب کرده و تمام جزئیات چوبدستیها که بخشی از اونا رو خیلی وقته دارم و برخی رو تازه نوشتم.
سابقهی پروفسور مک گونگال رو سالهای سال داشتم و همیشه فکر میکردم یه جوری وارد داستان میشه ولی هرگز این اتفاق نیافتاد. هری و پروفسور مک گونگال هرگز تعامل و گفتگویی نداشتن که امکانش باشه این داستان بازگو بشه، برای همین داستان زندگی این کاراکتر که خیلی دوستش دارم پیشم باقی موند و هیچ جایی برای قرار دادنش نبود. حالا یه جایی هست که قرارش بدم. این برام خیلی خوشحال کننده بود.”
چقدر اطلاعات هست؟
“اوه، خدایا، نمیدونم. خیلیه. خیلی زیاده. ۱۸ هزار کلمه در آغاز به کار هست ولی دارم بهش اضافه میکنم. هنوز دارم آرشیوم رو زیر و رو میکنم و همین طور که به کتابهای بعدی میرسیم بیشتر خواهم نوشت. در حقیقت، تا حالا هم مطالبی برای شش کتاب دیگه تحویل دادم. حدود دو سال روی این پروژه کار کردیم برای همین مدت زیادی روش کار شده.”
میشه در مورد کوییدیچ بپرسم؟
“فکر نکنم در مورد کوییدیچ هنوز همه چیز رو گفته باشم. مردها همیشه در مورد کوییدیچ ازم میپرسن چون تعداد کسایی که، و من گیکها رو دوست دارم برای همین اینو به صورت تحقیر آمیز نمیگم، ولی تعداد مردهای گیک که میان پیش من و دربارهی کوییدیچ باهام بحث میکنن اون قدر زیاده که اگه به تعدادشون یک لیره داشتم خیلی پولدارتر بودم. از نظر اونا کوییدیچ غیرمنطقیه. ولی غیرمنطقی نیست و من یه سخنرانی از دامبلدور در کتاب اول داشتم که توضیح میداد چرا کوییدیچ غیرمنطقی نیست، بنابراین در یه مقطعی اینو توی سایت قرار میدم. متشکرم که یادآوری کردین.”
بار دیگر یادآوری میکنیم بخشی که رولینگ از قصدش برای ننوشتن رمان میگوید، منظورش هری پاتر است نه رمان دیگر.