H.J.Potter
اسنیپ به زمزمه گفت:به من...نگاه...کن
نگاه آن چشمان سبز به دو چشم سیاه افتاد لحظه ای بعد... دستی که هری را گرفته بود به زمین افتاد و اسنیپ دیگر حرکتی نکرد
|
اسنیپ به زمزمه گفت:به من...نگاه...کن
نگاه آن چشمان سبز به دو چشم سیاه افتاد لحظه ای بعد... دستی که هری را گرفته بود به زمین افتاد و اسنیپ دیگر حرکتی نکرد
|
عبارت یا کلمه مورد نظر خود را وارد کنید:
ما مسئول محتوی آنها نیستیم!
ماه های قدیمی تر، در صفحه بايگانی وجود دارد.