سلام دوستان من
نوروز آمد تا بهانه ای دست من بدهد که به بهانه تبریک نوروز صحبتی هم با شما بکنم …..
این بار جنس صحبت های من نه از جنس وصف زیبایی های بهار است و نه روزمرگی های من وتو…
صحبت من وصف دهه ای است که گذشت …بعد از یک دهه زندگی با هری پاتر کم کم داریم به آخر این راه می رسیم…
امروز همین چند دقیقه قبل یک حس وظیفه ای اومد سراغم که بابا بعد از یک دهه از هری پاتر گفتن , شنیدن و خوندن ..بیایم چند دقیقه هم که شده به بهانه سال جدید تامل کنیم ….نه نه اشتباه نکنید بحث اصلا بحث پند واندرز نیست… من از بعضی ها تون کوچکتر وشاید از بعضی ها تون هم بزرگتر باشم ولی بحث بحث نسل ماست…
یک بار هم شده بیایم بر دهه ای که گذشت تامل کنیم:
ابتدا از خودم شروع می کنم :
۱-در دهه ای که گذشت من نوجوانی را تجربه کردم و شروع آشنایی من با هری پاتر بود در این دوران با هری پاتر به اوج دنیای خود ساخته ام رسیدم روزها با اون زندگی کردم غصه خوردم …
۲-روزها گذشت حالا جوانی را تجربه می کردم…..از دنیای هری پاترم دور شده بودم ولی تصویر کودکی ونوجوانی من با هری پاتر گره خورده بود به همین خاطر برای من دوست داشتنی است و خاطره ای بس نزدیک…
۳-هنوز هم جوانم ولی خط فکری ام تغییر کرده ..دیگر نگران زندگی وآینده ام هستم….دیگر کم کم درسم هم تمام می شود و…
در کل در این دهه پیروز شدم ..شکست خوردم …اشتباه کردم….عزیزهایی را از دست دادم…در عین حال دوستانی چون شما را بدست آوردم….
بحث شرح دهه ی گذشته من نیست :
می خواهم این رابگویم این دنیا گذرا است وممکن است امروز به بهانه ی هری پاتر دوره هم باشیم و یک روز هم خیر …این عشق است که انسان ها را به هم پیوند می دهد و همین بهانه های کوچک تو زندگی انسان شروع اتفاقات بزرگ را رقم می زند…
همیشه بیاد داشته باشیم که خط فکری خود را در زندگی داشته باشیم , نسبت به آن انعطاف داشته باشیم و مضمون ساده ی هری پاتر را درک کنیم و در ارتقای آن بکوشیم : برپایی عدل و صلح در زندگی ونبرد علیه شر….. (حتی در جزیی ترین مسائل زندگی مان)
در اینجا جا دارد که از امید عزیز هم تشکر کنیم که به حق برای این محفل کم زحمت نکشید.
شما هم از تجربیات دهه ای که گذشت و خاطرات خود با هری پاتر بگویید…
عید واقعی از آن کسی است که آخر سالش را جشن بگیرد نه اول سال را
هرروزتان نوروز نورزتان پیروز
امید جباری
دوستار همه ی شما